متولد 21 روزه رهایی یافته از دام اعتیاد مصم تجربه هایش را برای همه دردهایش تعریف کرد، بد نیست یکبار هم از نگاه یک معتاد دنیا را ببینم تا جاذبه های ماندن در این وادی و دافعه های تلاش برای رهایی را بهتر دریابیم.
به زندگی به خاطر اشک های مادرم برگشتم اما جامعه در پذیرش ما بی مهر است واز سستی اراده ناشی از بیکاری می ترسم.
این ها درد دل های حسین .ف. است، که از کار کردن برای مصرف و مصرف کردن برای کار بالاخره خسته شده است واشک های مادرش هم بر اراده اش زره پولادین پوشانده تا به زندگی برگردد آنهم بعد از 14 سال مصرف کننده بودن و انفعال در دوره طلایی زندگیش، که اگر نبود، شاید امروز مثل خیلی از افراد موفق می توانست حرفی برای گفتن داشته باشد.
حسین. ف را در یک کمپ ترک اعتیاد شهرستان های خراسان شمالی ملاقات کردیم.
به تعبیر خودش، 56 روز است که خدا دوستش دارد و پاکی را با بند بند وجودش لمس کرده است.
او که از 18 سالگی مصرف مواد سفید را از سر کنجکاوی و بعد هم کم نیاوردن نزد دوستانش شروع کرده حالا غبطه روزهای طلایی عمرش را می خورد که در بی خبری گذشت.
راه رفته را از زبان خودش بخوانیم.
او گفت: 14 سال پیش، وقتی روزهای 18 سالگی را تجربه می کردم برای اولین بار سراغ استفاده از مواد رفتم و نخستین مصرفم از حد نصاب تحمل جسمم گذشت و وقتی چشم باز کردم خودم را در بیمارستان دیدم و72 ساعت را در بیخبری طی کردم.
حسین .ف. افزود: شنیده بودم چطور باید مواد مصرف کرد، تجربه اش کردم، بعد از مرخصی از بیمارستان ذهن بیمارم اینطور توجیه کرد که چرا باید زیاد مصرف کنم، آنقدر استفاده می کنم که لذتش را ببرم.
وی گفت: در شهری غریب در میوه فروشی برادرم کار می کردم، در طبقه بالای همان مغازه هم اسکان داشتم، آنقدر مصرف می کردم که کار کنم و آنقدر کار می کردم که بتوانم مصرف کنم، 11 شب، 100 هزار ریال کرایه می دادم تا 250 هزار ریال مواد را بتوانم بخرم و هر روز کارم همین بود.
او افزود: مصرفم به جایی رسید که منزوی شدم و 4 سال خانواده ام را ندیدم به طوری که برای پیدا کردنم عکسم را به روزنامه ها دادند.
حسین. ف. گفت: بعد از 4 سال، یک لحظه از خودم پرسیدم کجای زندگی ایستاده ام، به خانه که برگشتم مادرم مرا نشناخت، در مدت 4 سالی که مصرف کننده بودم، طعم خماری را نچشیده بودم، حالا که می خواستم به کانون خانواده برگردم، با دیو خماری مواجه شدم، تصورم اولیه از تب ولرز ناشی از آن، سرماخوردگی بود اما کم کم بند بند وجودم سرناسازگاری گذاشتند، ترک با جایگزین را امتحان کردم اما در 17 روزی که قرص مصرف می کردم مشکلم حل نشد و دوباره به وضعیت قبلی برگشتم.
وی گفت: آشنایی با انجمن (ان ای ) روزنه امیدی شد اما 7 تا 8 بار هم در این کمپ ها ترک کردم، باز برگشتم چون به کلاس های آموزشی وکمک های یک راهنما در این مسیر معتقد نبودم اما حالا 56 روز است که دارم زندگی بدون مواد را تجربه می کنم، دوره پاکی 21 روزه است اما بیکاری وترس از برگشت به گذشته باعث شد به کمپ برگردم تا حالا که بیرون برای من سهمی تعریف نشده با کمک به هم دردانم، پاکیم را تثبیت تر کنم.
حالا به روزهایی فکر می کنم که جنس خوب برایم از پدر ومادر مهمتر شده بود به ازدواجی که مواد سرنوشتش را ناموفق کرد، به فرزندانی که می توانستم داشته باشم.
این بازیافته به زندگی گفت: معتاد بهبود یافته نیاز به حمایت دارد، بارها از رسانه ها شنیدیم که پیشگیری بهتر از درمان است، اما در هر دو حوزه هم ضعیف عمل می شود، پیشگیری با همایش عملی نمی شود باید در ارکان خانواده برنامه های آموزشی وپیشگیری نهادینه شود، و وقتی هم به درمان رسید، زمینه سازی برای پذیرش این افراد از سوی جامعه انجام شود.
وی گفت: بیکاری دغدغه بسیاری از بهبود یافتگان است، اگر برای زندگی هدف گذاری نکنیم، بی هدفی ما را دوباره برمی گرداند به مرگ به ظاهر زندگی یک مصرف کننده، واینجا، جایی است که مسئولان باید برای آن برنامه های اثر گذارداشته باشند.
این بهبود یافته اظهار امیدواری کرد: پیشگیری و درمان گرفتاران این معضل، از حالت، شعار وبنر وهمایش های کم اثر خارج وبه مرحله عملیاتی نزدیک شود.
می گفت یکی پیاده می آید ویکی با جت، اما به هرشکل و با هر شیوه ای که در این مسیر بیفتی ، تهش به بن بست می رسی، اعتیاد سقوط در برزخی است که خلاصی از آن ساده نیست.
این ها را عمو هادی گفت، کسی که در نوجوانی گرفتار اعتیاد شد وبه تعبیر خودش، نه پیاده که با جت مسیر اعتیاد را طی کرد و در این مسیر داشته های بسیاری را از دست داد اما او نخستین پاکی یافته شهرستانش است.
همه خاطرات تلخ زندگی بعد از اعتیاد عمو هادی روی جسمش خالکوبی شده، چیزی که حالا از وجودش زجر می کشد وحتی در گفتن ماجرای تک تک این خالکوبی ها نگران بُعد بد آموزی آن برای نسل جوان است.
غروب است، صدای موسیقی وپچ پچ بیمارانی که روز های سخت خارج شدن سم از جسمشان را طی می کنند، در کمپ به گوش می رسد، هادی، الف که همه او را عمو هادی صدا می زنند، وقتی می خواهد از ماجرای گرفتار شدنش در این دام بگوید، آه عمیقی می کشد، در افق پنجره شاید دنبال روزهای از دست رفته می گردد، با این جمله آغاز می کند، که 5 خواهر و3 برادر بودیم، سر و زبان خوبی داشتم، حرف هایم بزرگتر از سنم بود، هر بار که حرف قلمبه وسلمبه ای می زدم، پدر ومادرم پرو بالم می دادند و مدام تحسینم می کردند، تحسین های گاه وبیگاه وبزرگ شدن پیش چشم پدر ومادر، کم کم حسادت برادر بزرگترم را برانگیخت.
برادر بزرگترم همانقدر که من هر روز در نگاه پدر و مادر بزرگتر می شدم، احساس حقارت بیشتری می کرد و به جبران آن با حقیر کردنم در جمع های پسرانه و بیرون از خانه مرا درتنگنا قرار می داد.
برای ماندن در جمع دوستان برادرم، دروغ گفتن را آغاز کردم، برای گرفتن تایید بیشتر از پدر ومادر، بیش از آنکه بودم خودم را نشان می دادم واین آغازی شد برای تصویر تازه ای که به خوش آمدن دیگران در من شکل گرفت، آمدم از منگه برادر وخانواده بیرون بپرم، رسیدم به 16 سالگی، شکستن شیشه های کامیون مردی که برای خرید مواد مخدر به خانه همسایه آمده بود و خودرویش را جلوی خانه ما پارک کرده بود، اولین خودنمایی ام برای نشان دادن من برتر به هم محله ای ها و دوستان بود، ماجرای روبرو شدنم با راننده کامیون را تعریف کردم و این قصه نُقل و نقل مجالس شد هرکسی آن را تعریف می کرد پر وبال جدیدی می یافت.
هربار که رفتارم تایید می شد، انگار به حس شرارتم، خوراک می رسید و چه خیانتی است این تشویق ها ومحبت های نابجا، که اگر همانجا متوقف می شد شاید مسیر زندگیم شکل دیگری می گرفت.
پایم از خانه بریده شد، کانون خانواده سرد و کانون جامعه برایم گرم شد، پای ثابت مجالسی بودم که در آن همه چیز یافت می شد.
یکی دوبار کارم به دعوا کشید وچون پیروز میدان بودم، باز ما شاالله، وتحسین شنیدم واین ها جری ترم کرد.
در همین مجالس عروسی سابق که 3 تا 4 روز هر مجلس طول می کشید، با تریاک آشنا شدم وباز آن خود بزرگ بینی کاذبی که در من ایجاد شده بود از یک سو وقدرت بدنی بالایم، باعث شد تا برای اثبات توانایی ام بیش از باور دیگران مصرف کنم.
پدرم شنیده بود سیگار می کشم، یک روز سراغم آمد، سیگارم روشن بود، اف داشت برایم که فرار کنم، سیگارم را خاموش کردم وبه سراغش رفتم، گفت شنیده بودم، سیگار می کشی و... اما باور نمی کردم، حالا اگر هر چیز دیگری بگویند باور می کنم ورفت.
قشنگ ترین فندک را خریدم ودر پاسخ به سوال مادرم برای چرایی خرید آن، فقط گفتم برای قشنگیش خریدم، مادرم گفت: سیگار را هم برای قشنگیش می خری؟
کاش هم آنجا سد راهم می شدند وبه راحتی از بزرگ شدن کاذبم نمی گذشتند.
زیرک بودم همین زیرکی باعث شد خیلی سریع لوله کشی تاسیسات را یادبگیرم ونخستین کسی باشم در روستا که این مهارت را آموخته است، همه کسانی که امروز این کار را در روستا بلدند، شاگردم بودند.
گفتند شاید سربازی بروم، بهترشوم، رفتم، اما بدتر شدم. خلاف را در سربازی هم ادامه دادم، از روی اتوبوس افتادن باعث شد دست چپم بشکند وچون چپ دست بودم سختی بسیاری کشیدم، آن موقع هم مصرف کننده بودم.
سربازی که تمام شد، زمزمه های ازدواج را می شنیدم، همه می دانستند چکاره ام، تریاک وکفتر و...، اما دختر همسایه را که از قضا برادرش هم دوستم بود، به عقدم در آوردند.
همسرم، در حقم خانمی را تمام کرده بود، خداوند به ما پسری داد، اما در 22 روزه گی پسرم،همسرم طلاق گرفت وبا نوزادی مرا تنها گذاشت، 50 روزفقط با فروش طلاهای همسرم مواد کشیدم، بچه را به مادرم دادم، 5 سال بچه ام را ندیدم.
مواد، قرص، بیکاری، کلماتی بود که با آنها بعد از طلاق زندگی می کردم، در هفته دو تا سه روز کار می کردم فقط برای اینکه بقیه روزها مواد مصرف کنم، 8 ماه بیکار شدم، شغل جدید کیف قاپی را یاد گرفتم، برادر کوچکم فهمیده بود که سارق شده ام، سراغ پدر ومادرم رفته بود وگفته بود، اگر هادی، آنجایی که هست بمیرد، استخوان هایش را هم پیدا نمی کنید.
مرا به خانه برگرداندند وفقط اجازه داشتم در حمام، مواد استعمال کنم.
جز طب سوزنی، همه نو شیوه ترک را امتحان کردم اما نشد، به پیشنهاد دوست ناخلف برای ترک تریاک، هروئینی شدم وبعد هم همان دوستان ناخلف گفتند، اگر گرد بکشی، بقیه را ترک می کنی واین شد که معتاد گرد شدم و درهچل تازه ای افتادم، مصرف کننده، ننگ نمی داند چیست، به همه چیز جز مواد، کور وکر ولال می شود.
آوارگی ام مرا به اطراف تهران کشاند، و عضو یکی از کمپ های آن اطراف بهانه ای برای راه یافتنم به آنجاشد
گذشت 9 ماه و 18 روز را در آن کمپ متوجه نشدم، آنجا مرا به فکر وا داشت، کم کم با ترس هایم کنار آمدم وپا در وادی پاکی گذاشتم.
اولین پاکی شهرستان بودم وهیچ جایگزینی برای مواد نداشتم، اما جایگزین دوستان بد، رفیقان خوب شدند.
معتاد با بیماریش که آشنا می شود، اول باید با بیماری آشتی کند تا صبور، با قابلیت پذیرش بالا، متواضع وفروتن شود.
مدام در کلاس های گروهی حضور یابد وبرای خودش هدف تعین کند وانسان هدفمند از مسیر هدفش دور نمی شود.
چون خودم پای اعتیاد زندگیم را داده بودم، تصمیم گرفتم راه پیشگیری را برای دیگران هموار کنم و یک کمپ را در روستای خودم راه انداختم.
به زندگی که برگشتم، سراغ همسر سابق وفرزندم رفتم وحالا در کنار آنها بهتر این راه را طی می کنم وبعد از پاکی هم خدا پسر دیگری به من داد که حالا بیش از همیشه مراقب رفتار خودم نسبت به او ومیزان تشویق وتنبیه هایم هستم چرا که در وجود صالح، هادی دیگری می بینم با همان زیرکی، توانایی وقدرت ونمی خواهم این هادی به بیراهه برود واز زیرکیش جایی که نباید، استفاده کند.
نمی خواهم خود بزرگ بینی با خود کم بینی، همان عواملی که یک انسان را به معتاد بدل می کند در صالح ایجاد شود.
این کمپ ها باید جاذبه دارشوند تا افراد بیشتری را به زندگی برگردانند، کاش همه تریبون دارها، به کمک ارتقا این کمپ ها بیایند وبین اینجا وجامعه کانالی بزنند، تا آنهایی که در مسیر پاکی گام برداشته اند، دوباره به عقب برنگردند، فرصت شغلی، مسکن، خانواده و... می توانند بیماران رهایی یافته از اعتیاد را در مسیری که انتخاب کرده اند ثابت قدم کنند.
احمد از 11سالگی مصرف را آغاز کرده پدرش فروشنده مواد مخدر بوده است و همیشه اطرافش فراوانی آن را دیده است.
احمد در خصوص تجربه هایش گفت: مصرف مواد هم یه دوره طلایی دارد، آنهم زمانی که از مصرف آن لذت می بری و وقتی دوره لذت تمام می شود به این می اندیشی که آیا راه خلاصی هست.
وی گفت: زندانی بودن پدرم به مدت 18 سال، افتادن مسئولیت سرپرستی خانواده به دوشم، تعامل داشتن با فروشنده ها و مصرف کننده ها و.. شاید توجیهاتی باشد که بتوانم راجع به گرفتار شدنم بگویم.
اما بالاخره از این گرفتاری خسته شدم 60 تا 70 بار اقدام به ترک به شیوه های مختلف کردم ، بیشترین زمان پاکیم در مدت ترک های مدید، 30 تا 40 روز بود اما باز برمی گشتم، حضور در جمعیت انجمن معتادان گمنام باعث شد بعد از 18 سال مصرف، امروز بتوانم بگویم 15 ماه و 23 روز است که پاکی دارم.
محمدرضا دانش آموز سال آخر دوره متوسطه دوم است، با سیگار شروع کرده ، و اما حالا خیلی چیزها را تجربه کرده است.
او گفت: وقتی خودم را با بسیاری از همکلاسانم مقایسه می کنم هیچ شانسی برای خودم نمی یابم، سیگاری که آتش می زنم، قرص یا مخدری که مصرف می کنم ساعتی مرا از کمبودهایم دور می کند.
غبار یا همان دستپخت، آخرین نوع مخدری است که تجربه کرده است و از پادزهرهای مخدر ها هم کاملا اطلاع دارد.
برایمان گفت که چطور غبار مصرف کرده و تا صبح روز بعد مصرف تمام کارهایی که تا روز بعد انجام داده را فراموش کرده است، گفت که علی دوستش دنبال پیدا کردن شیشه است تا برای تجربه جدید، این ماده را محک بزند.
مددیاریکی از انجمن های معتادان گمنام گفت: در جمع انجمن، شما شاهد حضور افراد تحصیل کرده، پزشک،رئیس بانک، کارمند، کارگر ،کشاورز و... هستید اما در این جمعیت درجه بندی براساس موقعیت های اجتماعی نیست.
صحرا گرد افزود: خیلی از تحصیل کرده ها شاید به خاطر غرورشان یا ...درباره مشکلات و نحوه گرفتار شدنشان معمولا صحبت نمی کنند وتنها این مباحث را با روانپزشک و روانشناس مجموعه در میان می گذارند .
وی با اشاره به اینکه، فکر فرد معتاد منفی گرا می شود و این امر به استمرار تثبیت شرایطش کمک می کند افزود: بیمارانی که به انجمن مراجعه می کنند دوره 21 روزه ای را می گذرانند که در مدت حضورشان از خدمات، سم زدایی، گفتار درمانی، دریافت مشاوره از روانشناس و... برخودار می شوند.
وی گفت: علت بازگشت بسیاری از معتادان، تکمیل نشدن چرخه بازگشت است، ترک صورت می پذیرد و اما زمینه برای پایداری آن فراهم نیست و جامعه باید این فرصت را برای بازگشت معتادان حفظ کند.
مدیر یکی از مراکز ترک اعتیاد هم گفت: در بین مراجعه کنندگانمان همه نوع قشری از کارمندان و کارکنان دستگاه های مختلف تا افراد تحصیلکرده و متمول دیده می شود.
دکتر قدرت الله نامدار پور افزود: کارهای پژوهشی بر روی مراجعه کنندگان در برهه های زمانی مختلف انجام شد تا مهمترین دلایل گرایش افراد به مواد مخدر شناسایی شود.
وی افزود: در بررسی ها نخست مشخص شد 57 درصد افراد معتاد بعد از ازدواج به این سمت گرایش یافتند.
وی گفت:طی پژوهش انجام شده، عوامل موثر در گرایش به مواد مخدر در بین جمعیت هدف بررسی شده، تامین نشدن نیازهای جنسی ، دوستان، خانواده، وضعیت فرهنگی، شناسایی شد.
دکتر نامدار پور، وجود دیدگاه، درمانی و مسّکن بودن مواد مخدر در فرهنگ خانواده ها را موثر در زمینه سازی برای اعتیاد عنوان کرد و گفت: بسیاری از مشکلات موثر در این آسیب اجتماعی، سال های ست که شناسایی شده اما حلقه مفقوده در این مسیر، عملیاتی نشدن راهکارها ست.
وی با اشاره به اینکه برای بازگشت فرد بهبود یافته ، جامعه برنامه ای ندارد و این فرد در این مرحله حساس رها می شود افزود: تنها نسخه پیچیده شده، وعده دادن تسهیلات برای اشتغال است آنهم برای کسی که هنوز از سوی جامعه تایید نشده و حامی به عنوان ضامن مورد تایید بانک ندارد.
دکتر نامدارپور افزود: مواد مخدر به سهولت در دسترس است و برای ای حوزه هم اقدام موثری صورت نپذیرفته است.
آسیب شناسی فعالیت های انجام شده در حوزه برطرف کردن یا کاهش یک معضل و آسیب اجتماعی شاید نخستین و یا مقدماتی ترین گام در مسیر این حرکت باشد.
درست است که اقدامات مختلفی انجام شده برای کمک به کاهش این مشکل در جامعه، اما به نظر می رسد آسیب شناسی در حوزه فعالیت ها آنطور که باید صورت نپذیرفته است.
اجتماعی کردن مبارزه با موادمخدر که در راستای سیاست های ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری(مدظله العالی) با هدف آگاهی بخشیدن به مردم در حوزه پیشگیری مطرح شده به نظر رویکرد اثر گذاری است اما باید دید چقدر متولیان، حاضر به تغییر نگاه وافکارشان با قرار گرفتن در این ورمیزشان، جایی که یک معتاد و یا یک رها یافته نشسته، هستند.
باید دید بحران چهارم در هزاره سوم، بعد از فقر، معضلات محیط زیست و تهدیدات هسته ای چگونه تبین شده است که خروجی آن گره گشای این معضل در جامعه باشد.
در استانی که از ظرفیت گروه های مرجع اجتماعی به ویژه تشکل های مردم نهاد، فعالان اجتماعی کم بهره است چگونه می توان رویکرد اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر و جلب بیشتر مشارکت های مردم در مبارزه با این آسیب اجتماعی را در راس برنامه ها قرار دارد، آنهم در شرایطی که وقتی مصاحبه های این حوزه را نه در سال های دور که در همین حوالی شاید، همین دیروزهای کم رنگ نشده در ذهن می خوانید بیشتر صرف فعل آینده، وبایدهایی است که مخاطب می ماند که پس چه کسی عملیاتی کننده این برنامه هایی است که باید انجام شود!
گره نخوردن دانشگاه با مشکلات کف جامعه شاید آسیب دیگری در این حوزه است که خروجی های کارشناسی شده ای در بخش پیشگیری و درمان آسیب اجتماعی اعتیاد و مواد مخدر کمتر دیده می شود.
چقدر دستگاه های متولی در این بخش هزینه کرده اند؟ چند پایان نامه تخصصی به بررسی این موضوع، آسیبی که آسیب های اجتماعی زیاد را به دنبال دارد و در بعد اقتصادی سالیانه بیش از 10 هزار میلیارد تومان سرمایه های کشور صرف مصرف موادمخدر و تلاش برای اقدامات پیشگیرانه و درمانی و ... معتادان میشود، در بعد بهداشتی روزانه حداقل 10 نفر در اثر مصرف بیش اندازه و یا ناخالصی مواد مخدر در کشورمان جان خود را از دست می دهند ،پرداخته است؟
مشکلی که بیش از 10 درصد جمعیت کشور را در گیر این مساله کرده است و ابتلای به آن علاوه بر اینکه بسیاری از سرمایه های انسانی و نیروهای شاغل در صنایع و مشاغل مختلف را از چرخه اقتصادی خارج میکند و از نظر اجتماعی نیز سالیانه منجر به فروپاشی بسیاری از کانونهای گرم خانواده میشود، و این خود سبب رشد و جهش در بروز جرائمی از قبیل سرقت، شرارت و اعمال منافی عفت در سطح جامعه است چه مقدار از سهم فعالیت های پژوهشی استان را به خود اختصاص داده است؟
چقدر دستگاه های اجرایی تکلیف اختصاص 10 درصد از اعتبارات فرهنگی خود را در زمینهٔ مبارزه با مواد مخدر اجرایی کرده اند؟
در حالیکه بزعم متولیان این حوزه، در استان 85 درصد از کسانی که در مراکز ترک اعتیاد اقدام به درمان میکنند، لغزش دارند والبته این رقم در کشور 80 درصد است برای کاهش این لغزش چه برنامه هایی عملیاتی شده است؟
پدیده اعتیاد یک پدیده چندعلیتی بوده که مجموعهای از عوامل فردی روانی و اجتماعی دست به دست هم داده و زمینه گرایش به اعتیاد را فراهم میکند و
نبود متولی مشخص در حوزه آسیبهای اجتماعی، رویکرد صرف سیاسی، امنیتی، قضایی و انتظامی به مسائل در حوزه آسیبها و جدی گرفته نشدن امور اجتماعی به ویژه آسیبها و عدم ارزیابی مستمر طرحها و برنامه های اجتماعی به علل معضل اعتیاد و مواد مخدر دامن می زند و پاسخ های کلیشه ای چون بیکاری، افراد را به سمت این موضوع سوق می دهد و... که البته هیچکدام این موارد بی تاثیر نیست اما با توجه به اینکه براساس آمار، 63 درصد از معتادان، پیش از ابتلا به اعتیاد شاغل بودهاند، آیا زمان آن نرسیده حداقل در سطح استان با نگاه تخصصی تر به این معضل توجه شود؟
فعالیت فقط 6 مورد از 32 مورد سازمان مردم نهاد در حوزه آسیبهای اجتماعی همانند اعتیاد و طلاق، با توجه به گستره این آسیب آیا جای تامل ندارد؟
کسی از سرنوشت 32 هزار نفری که پارسال در 138مرکز ترک اعتیاد استان در چرخه درمان قرار گرفتند اطلاع دارد؟ چند درصد آنان لغزش کردند و مهمترین دلایل این لغزش ها ، در حوزه ای که سود اقتصادی خرید وفروش و گردش مالی یک هزار و 400 تا یک هزار و 600 میلیارد دلاری در دنیا دارد چه بوده است؟
بلای خانمانسوزی که 4 هزار شهید و 12 هزار جانباز کشور مصداق بارز تلاش ها برای مبارزه با آن در کشور و 53 شهید و 89 جانباز سهم تلاش استان در این بخش است همچنان در کنار گوش همه ما در حال قربانی گرفتن آنهم به بهای سنگین فروپاشی بنیان بسیاری از خانواده های مبتلاست، آیا با این اوصاف هنوز هم احساس نیاز نمی شود که متولیان این بخش از پشت میزهای خود به کنار افراد گرفتار بیایند تا با زاویه نگاه مبتلایان نخست به خوبی آشنا شوند بعد نسخه بپیچند؟
*** سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی خراسان شمالی به نشانی http://www.irna.ir/nkhorasan و کانال تلگرامی این خبرگزاری به نشانی https://t.me/irnabojnurd در دسترس افراد برای اطلاع از آخرین اخبار و رویدادهای استان است.
نشانی صفحه اختصاصی ایرنای خراسان شمالی در اینستاگرام هم https://www.instagram.com/irnabojnurd است.
همچنین مردم می توانند دیدگاه ها و پیشنهادهای خود را به نشانی https://t.me/irnaBOJ تگرام کنند
/1744 / 7187 گزارش: مرضیه مهربان **انتشاردهنده: علی اصغرافتاده
به زندگی به خاطر اشک های مادرم برگشتم اما جامعه در پذیرش ما بی مهر است واز سستی اراده ناشی از بیکاری می ترسم.
این ها درد دل های حسین .ف. است، که از کار کردن برای مصرف و مصرف کردن برای کار بالاخره خسته شده است واشک های مادرش هم بر اراده اش زره پولادین پوشانده تا به زندگی برگردد آنهم بعد از 14 سال مصرف کننده بودن و انفعال در دوره طلایی زندگیش، که اگر نبود، شاید امروز مثل خیلی از افراد موفق می توانست حرفی برای گفتن داشته باشد.
حسین. ف را در یک کمپ ترک اعتیاد شهرستان های خراسان شمالی ملاقات کردیم.
به تعبیر خودش، 56 روز است که خدا دوستش دارد و پاکی را با بند بند وجودش لمس کرده است.
او که از 18 سالگی مصرف مواد سفید را از سر کنجکاوی و بعد هم کم نیاوردن نزد دوستانش شروع کرده حالا غبطه روزهای طلایی عمرش را می خورد که در بی خبری گذشت.
راه رفته را از زبان خودش بخوانیم.
او گفت: 14 سال پیش، وقتی روزهای 18 سالگی را تجربه می کردم برای اولین بار سراغ استفاده از مواد رفتم و نخستین مصرفم از حد نصاب تحمل جسمم گذشت و وقتی چشم باز کردم خودم را در بیمارستان دیدم و72 ساعت را در بیخبری طی کردم.
حسین .ف. افزود: شنیده بودم چطور باید مواد مصرف کرد، تجربه اش کردم، بعد از مرخصی از بیمارستان ذهن بیمارم اینطور توجیه کرد که چرا باید زیاد مصرف کنم، آنقدر استفاده می کنم که لذتش را ببرم.
وی گفت: در شهری غریب در میوه فروشی برادرم کار می کردم، در طبقه بالای همان مغازه هم اسکان داشتم، آنقدر مصرف می کردم که کار کنم و آنقدر کار می کردم که بتوانم مصرف کنم، 11 شب، 100 هزار ریال کرایه می دادم تا 250 هزار ریال مواد را بتوانم بخرم و هر روز کارم همین بود.
او افزود: مصرفم به جایی رسید که منزوی شدم و 4 سال خانواده ام را ندیدم به طوری که برای پیدا کردنم عکسم را به روزنامه ها دادند.
حسین. ف. گفت: بعد از 4 سال، یک لحظه از خودم پرسیدم کجای زندگی ایستاده ام، به خانه که برگشتم مادرم مرا نشناخت، در مدت 4 سالی که مصرف کننده بودم، طعم خماری را نچشیده بودم، حالا که می خواستم به کانون خانواده برگردم، با دیو خماری مواجه شدم، تصورم اولیه از تب ولرز ناشی از آن، سرماخوردگی بود اما کم کم بند بند وجودم سرناسازگاری گذاشتند، ترک با جایگزین را امتحان کردم اما در 17 روزی که قرص مصرف می کردم مشکلم حل نشد و دوباره به وضعیت قبلی برگشتم.
وی گفت: آشنایی با انجمن (ان ای ) روزنه امیدی شد اما 7 تا 8 بار هم در این کمپ ها ترک کردم، باز برگشتم چون به کلاس های آموزشی وکمک های یک راهنما در این مسیر معتقد نبودم اما حالا 56 روز است که دارم زندگی بدون مواد را تجربه می کنم، دوره پاکی 21 روزه است اما بیکاری وترس از برگشت به گذشته باعث شد به کمپ برگردم تا حالا که بیرون برای من سهمی تعریف نشده با کمک به هم دردانم، پاکیم را تثبیت تر کنم.
حالا به روزهایی فکر می کنم که جنس خوب برایم از پدر ومادر مهمتر شده بود به ازدواجی که مواد سرنوشتش را ناموفق کرد، به فرزندانی که می توانستم داشته باشم.
این بازیافته به زندگی گفت: معتاد بهبود یافته نیاز به حمایت دارد، بارها از رسانه ها شنیدیم که پیشگیری بهتر از درمان است، اما در هر دو حوزه هم ضعیف عمل می شود، پیشگیری با همایش عملی نمی شود باید در ارکان خانواده برنامه های آموزشی وپیشگیری نهادینه شود، و وقتی هم به درمان رسید، زمینه سازی برای پذیرش این افراد از سوی جامعه انجام شود.
وی گفت: بیکاری دغدغه بسیاری از بهبود یافتگان است، اگر برای زندگی هدف گذاری نکنیم، بی هدفی ما را دوباره برمی گرداند به مرگ به ظاهر زندگی یک مصرف کننده، واینجا، جایی است که مسئولان باید برای آن برنامه های اثر گذارداشته باشند.
این بهبود یافته اظهار امیدواری کرد: پیشگیری و درمان گرفتاران این معضل، از حالت، شعار وبنر وهمایش های کم اثر خارج وبه مرحله عملیاتی نزدیک شود.
می گفت یکی پیاده می آید ویکی با جت، اما به هرشکل و با هر شیوه ای که در این مسیر بیفتی ، تهش به بن بست می رسی، اعتیاد سقوط در برزخی است که خلاصی از آن ساده نیست.
این ها را عمو هادی گفت، کسی که در نوجوانی گرفتار اعتیاد شد وبه تعبیر خودش، نه پیاده که با جت مسیر اعتیاد را طی کرد و در این مسیر داشته های بسیاری را از دست داد اما او نخستین پاکی یافته شهرستانش است.
همه خاطرات تلخ زندگی بعد از اعتیاد عمو هادی روی جسمش خالکوبی شده، چیزی که حالا از وجودش زجر می کشد وحتی در گفتن ماجرای تک تک این خالکوبی ها نگران بُعد بد آموزی آن برای نسل جوان است.
غروب است، صدای موسیقی وپچ پچ بیمارانی که روز های سخت خارج شدن سم از جسمشان را طی می کنند، در کمپ به گوش می رسد، هادی، الف که همه او را عمو هادی صدا می زنند، وقتی می خواهد از ماجرای گرفتار شدنش در این دام بگوید، آه عمیقی می کشد، در افق پنجره شاید دنبال روزهای از دست رفته می گردد، با این جمله آغاز می کند، که 5 خواهر و3 برادر بودیم، سر و زبان خوبی داشتم، حرف هایم بزرگتر از سنم بود، هر بار که حرف قلمبه وسلمبه ای می زدم، پدر ومادرم پرو بالم می دادند و مدام تحسینم می کردند، تحسین های گاه وبیگاه وبزرگ شدن پیش چشم پدر ومادر، کم کم حسادت برادر بزرگترم را برانگیخت.
برادر بزرگترم همانقدر که من هر روز در نگاه پدر و مادر بزرگتر می شدم، احساس حقارت بیشتری می کرد و به جبران آن با حقیر کردنم در جمع های پسرانه و بیرون از خانه مرا درتنگنا قرار می داد.
برای ماندن در جمع دوستان برادرم، دروغ گفتن را آغاز کردم، برای گرفتن تایید بیشتر از پدر ومادر، بیش از آنکه بودم خودم را نشان می دادم واین آغازی شد برای تصویر تازه ای که به خوش آمدن دیگران در من شکل گرفت، آمدم از منگه برادر وخانواده بیرون بپرم، رسیدم به 16 سالگی، شکستن شیشه های کامیون مردی که برای خرید مواد مخدر به خانه همسایه آمده بود و خودرویش را جلوی خانه ما پارک کرده بود، اولین خودنمایی ام برای نشان دادن من برتر به هم محله ای ها و دوستان بود، ماجرای روبرو شدنم با راننده کامیون را تعریف کردم و این قصه نُقل و نقل مجالس شد هرکسی آن را تعریف می کرد پر وبال جدیدی می یافت.
هربار که رفتارم تایید می شد، انگار به حس شرارتم، خوراک می رسید و چه خیانتی است این تشویق ها ومحبت های نابجا، که اگر همانجا متوقف می شد شاید مسیر زندگیم شکل دیگری می گرفت.
پایم از خانه بریده شد، کانون خانواده سرد و کانون جامعه برایم گرم شد، پای ثابت مجالسی بودم که در آن همه چیز یافت می شد.
یکی دوبار کارم به دعوا کشید وچون پیروز میدان بودم، باز ما شاالله، وتحسین شنیدم واین ها جری ترم کرد.
در همین مجالس عروسی سابق که 3 تا 4 روز هر مجلس طول می کشید، با تریاک آشنا شدم وباز آن خود بزرگ بینی کاذبی که در من ایجاد شده بود از یک سو وقدرت بدنی بالایم، باعث شد تا برای اثبات توانایی ام بیش از باور دیگران مصرف کنم.
پدرم شنیده بود سیگار می کشم، یک روز سراغم آمد، سیگارم روشن بود، اف داشت برایم که فرار کنم، سیگارم را خاموش کردم وبه سراغش رفتم، گفت شنیده بودم، سیگار می کشی و... اما باور نمی کردم، حالا اگر هر چیز دیگری بگویند باور می کنم ورفت.
قشنگ ترین فندک را خریدم ودر پاسخ به سوال مادرم برای چرایی خرید آن، فقط گفتم برای قشنگیش خریدم، مادرم گفت: سیگار را هم برای قشنگیش می خری؟
کاش هم آنجا سد راهم می شدند وبه راحتی از بزرگ شدن کاذبم نمی گذشتند.
زیرک بودم همین زیرکی باعث شد خیلی سریع لوله کشی تاسیسات را یادبگیرم ونخستین کسی باشم در روستا که این مهارت را آموخته است، همه کسانی که امروز این کار را در روستا بلدند، شاگردم بودند.
گفتند شاید سربازی بروم، بهترشوم، رفتم، اما بدتر شدم. خلاف را در سربازی هم ادامه دادم، از روی اتوبوس افتادن باعث شد دست چپم بشکند وچون چپ دست بودم سختی بسیاری کشیدم، آن موقع هم مصرف کننده بودم.
سربازی که تمام شد، زمزمه های ازدواج را می شنیدم، همه می دانستند چکاره ام، تریاک وکفتر و...، اما دختر همسایه را که از قضا برادرش هم دوستم بود، به عقدم در آوردند.
همسرم، در حقم خانمی را تمام کرده بود، خداوند به ما پسری داد، اما در 22 روزه گی پسرم،همسرم طلاق گرفت وبا نوزادی مرا تنها گذاشت، 50 روزفقط با فروش طلاهای همسرم مواد کشیدم، بچه را به مادرم دادم، 5 سال بچه ام را ندیدم.
مواد، قرص، بیکاری، کلماتی بود که با آنها بعد از طلاق زندگی می کردم، در هفته دو تا سه روز کار می کردم فقط برای اینکه بقیه روزها مواد مصرف کنم، 8 ماه بیکار شدم، شغل جدید کیف قاپی را یاد گرفتم، برادر کوچکم فهمیده بود که سارق شده ام، سراغ پدر ومادرم رفته بود وگفته بود، اگر هادی، آنجایی که هست بمیرد، استخوان هایش را هم پیدا نمی کنید.
مرا به خانه برگرداندند وفقط اجازه داشتم در حمام، مواد استعمال کنم.
جز طب سوزنی، همه نو شیوه ترک را امتحان کردم اما نشد، به پیشنهاد دوست ناخلف برای ترک تریاک، هروئینی شدم وبعد هم همان دوستان ناخلف گفتند، اگر گرد بکشی، بقیه را ترک می کنی واین شد که معتاد گرد شدم و درهچل تازه ای افتادم، مصرف کننده، ننگ نمی داند چیست، به همه چیز جز مواد، کور وکر ولال می شود.
آوارگی ام مرا به اطراف تهران کشاند، و عضو یکی از کمپ های آن اطراف بهانه ای برای راه یافتنم به آنجاشد
گذشت 9 ماه و 18 روز را در آن کمپ متوجه نشدم، آنجا مرا به فکر وا داشت، کم کم با ترس هایم کنار آمدم وپا در وادی پاکی گذاشتم.
اولین پاکی شهرستان بودم وهیچ جایگزینی برای مواد نداشتم، اما جایگزین دوستان بد، رفیقان خوب شدند.
معتاد با بیماریش که آشنا می شود، اول باید با بیماری آشتی کند تا صبور، با قابلیت پذیرش بالا، متواضع وفروتن شود.
مدام در کلاس های گروهی حضور یابد وبرای خودش هدف تعین کند وانسان هدفمند از مسیر هدفش دور نمی شود.
چون خودم پای اعتیاد زندگیم را داده بودم، تصمیم گرفتم راه پیشگیری را برای دیگران هموار کنم و یک کمپ را در روستای خودم راه انداختم.
به زندگی که برگشتم، سراغ همسر سابق وفرزندم رفتم وحالا در کنار آنها بهتر این راه را طی می کنم وبعد از پاکی هم خدا پسر دیگری به من داد که حالا بیش از همیشه مراقب رفتار خودم نسبت به او ومیزان تشویق وتنبیه هایم هستم چرا که در وجود صالح، هادی دیگری می بینم با همان زیرکی، توانایی وقدرت ونمی خواهم این هادی به بیراهه برود واز زیرکیش جایی که نباید، استفاده کند.
نمی خواهم خود بزرگ بینی با خود کم بینی، همان عواملی که یک انسان را به معتاد بدل می کند در صالح ایجاد شود.
این کمپ ها باید جاذبه دارشوند تا افراد بیشتری را به زندگی برگردانند، کاش همه تریبون دارها، به کمک ارتقا این کمپ ها بیایند وبین اینجا وجامعه کانالی بزنند، تا آنهایی که در مسیر پاکی گام برداشته اند، دوباره به عقب برنگردند، فرصت شغلی، مسکن، خانواده و... می توانند بیماران رهایی یافته از اعتیاد را در مسیری که انتخاب کرده اند ثابت قدم کنند.
احمد از 11سالگی مصرف را آغاز کرده پدرش فروشنده مواد مخدر بوده است و همیشه اطرافش فراوانی آن را دیده است.
احمد در خصوص تجربه هایش گفت: مصرف مواد هم یه دوره طلایی دارد، آنهم زمانی که از مصرف آن لذت می بری و وقتی دوره لذت تمام می شود به این می اندیشی که آیا راه خلاصی هست.
وی گفت: زندانی بودن پدرم به مدت 18 سال، افتادن مسئولیت سرپرستی خانواده به دوشم، تعامل داشتن با فروشنده ها و مصرف کننده ها و.. شاید توجیهاتی باشد که بتوانم راجع به گرفتار شدنم بگویم.
اما بالاخره از این گرفتاری خسته شدم 60 تا 70 بار اقدام به ترک به شیوه های مختلف کردم ، بیشترین زمان پاکیم در مدت ترک های مدید، 30 تا 40 روز بود اما باز برمی گشتم، حضور در جمعیت انجمن معتادان گمنام باعث شد بعد از 18 سال مصرف، امروز بتوانم بگویم 15 ماه و 23 روز است که پاکی دارم.
محمدرضا دانش آموز سال آخر دوره متوسطه دوم است، با سیگار شروع کرده ، و اما حالا خیلی چیزها را تجربه کرده است.
او گفت: وقتی خودم را با بسیاری از همکلاسانم مقایسه می کنم هیچ شانسی برای خودم نمی یابم، سیگاری که آتش می زنم، قرص یا مخدری که مصرف می کنم ساعتی مرا از کمبودهایم دور می کند.
غبار یا همان دستپخت، آخرین نوع مخدری است که تجربه کرده است و از پادزهرهای مخدر ها هم کاملا اطلاع دارد.
برایمان گفت که چطور غبار مصرف کرده و تا صبح روز بعد مصرف تمام کارهایی که تا روز بعد انجام داده را فراموش کرده است، گفت که علی دوستش دنبال پیدا کردن شیشه است تا برای تجربه جدید، این ماده را محک بزند.
مددیاریکی از انجمن های معتادان گمنام گفت: در جمع انجمن، شما شاهد حضور افراد تحصیل کرده، پزشک،رئیس بانک، کارمند، کارگر ،کشاورز و... هستید اما در این جمعیت درجه بندی براساس موقعیت های اجتماعی نیست.
صحرا گرد افزود: خیلی از تحصیل کرده ها شاید به خاطر غرورشان یا ...درباره مشکلات و نحوه گرفتار شدنشان معمولا صحبت نمی کنند وتنها این مباحث را با روانپزشک و روانشناس مجموعه در میان می گذارند .
وی با اشاره به اینکه، فکر فرد معتاد منفی گرا می شود و این امر به استمرار تثبیت شرایطش کمک می کند افزود: بیمارانی که به انجمن مراجعه می کنند دوره 21 روزه ای را می گذرانند که در مدت حضورشان از خدمات، سم زدایی، گفتار درمانی، دریافت مشاوره از روانشناس و... برخودار می شوند.
وی گفت: علت بازگشت بسیاری از معتادان، تکمیل نشدن چرخه بازگشت است، ترک صورت می پذیرد و اما زمینه برای پایداری آن فراهم نیست و جامعه باید این فرصت را برای بازگشت معتادان حفظ کند.
مدیر یکی از مراکز ترک اعتیاد هم گفت: در بین مراجعه کنندگانمان همه نوع قشری از کارمندان و کارکنان دستگاه های مختلف تا افراد تحصیلکرده و متمول دیده می شود.
دکتر قدرت الله نامدار پور افزود: کارهای پژوهشی بر روی مراجعه کنندگان در برهه های زمانی مختلف انجام شد تا مهمترین دلایل گرایش افراد به مواد مخدر شناسایی شود.
وی افزود: در بررسی ها نخست مشخص شد 57 درصد افراد معتاد بعد از ازدواج به این سمت گرایش یافتند.
وی گفت:طی پژوهش انجام شده، عوامل موثر در گرایش به مواد مخدر در بین جمعیت هدف بررسی شده، تامین نشدن نیازهای جنسی ، دوستان، خانواده، وضعیت فرهنگی، شناسایی شد.
دکتر نامدار پور، وجود دیدگاه، درمانی و مسّکن بودن مواد مخدر در فرهنگ خانواده ها را موثر در زمینه سازی برای اعتیاد عنوان کرد و گفت: بسیاری از مشکلات موثر در این آسیب اجتماعی، سال های ست که شناسایی شده اما حلقه مفقوده در این مسیر، عملیاتی نشدن راهکارها ست.
وی با اشاره به اینکه برای بازگشت فرد بهبود یافته ، جامعه برنامه ای ندارد و این فرد در این مرحله حساس رها می شود افزود: تنها نسخه پیچیده شده، وعده دادن تسهیلات برای اشتغال است آنهم برای کسی که هنوز از سوی جامعه تایید نشده و حامی به عنوان ضامن مورد تایید بانک ندارد.
دکتر نامدارپور افزود: مواد مخدر به سهولت در دسترس است و برای ای حوزه هم اقدام موثری صورت نپذیرفته است.
آسیب شناسی فعالیت های انجام شده در حوزه برطرف کردن یا کاهش یک معضل و آسیب اجتماعی شاید نخستین و یا مقدماتی ترین گام در مسیر این حرکت باشد.
درست است که اقدامات مختلفی انجام شده برای کمک به کاهش این مشکل در جامعه، اما به نظر می رسد آسیب شناسی در حوزه فعالیت ها آنطور که باید صورت نپذیرفته است.
اجتماعی کردن مبارزه با موادمخدر که در راستای سیاست های ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری(مدظله العالی) با هدف آگاهی بخشیدن به مردم در حوزه پیشگیری مطرح شده به نظر رویکرد اثر گذاری است اما باید دید چقدر متولیان، حاضر به تغییر نگاه وافکارشان با قرار گرفتن در این ورمیزشان، جایی که یک معتاد و یا یک رها یافته نشسته، هستند.
باید دید بحران چهارم در هزاره سوم، بعد از فقر، معضلات محیط زیست و تهدیدات هسته ای چگونه تبین شده است که خروجی آن گره گشای این معضل در جامعه باشد.
در استانی که از ظرفیت گروه های مرجع اجتماعی به ویژه تشکل های مردم نهاد، فعالان اجتماعی کم بهره است چگونه می توان رویکرد اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر و جلب بیشتر مشارکت های مردم در مبارزه با این آسیب اجتماعی را در راس برنامه ها قرار دارد، آنهم در شرایطی که وقتی مصاحبه های این حوزه را نه در سال های دور که در همین حوالی شاید، همین دیروزهای کم رنگ نشده در ذهن می خوانید بیشتر صرف فعل آینده، وبایدهایی است که مخاطب می ماند که پس چه کسی عملیاتی کننده این برنامه هایی است که باید انجام شود!
گره نخوردن دانشگاه با مشکلات کف جامعه شاید آسیب دیگری در این حوزه است که خروجی های کارشناسی شده ای در بخش پیشگیری و درمان آسیب اجتماعی اعتیاد و مواد مخدر کمتر دیده می شود.
چقدر دستگاه های متولی در این بخش هزینه کرده اند؟ چند پایان نامه تخصصی به بررسی این موضوع، آسیبی که آسیب های اجتماعی زیاد را به دنبال دارد و در بعد اقتصادی سالیانه بیش از 10 هزار میلیارد تومان سرمایه های کشور صرف مصرف موادمخدر و تلاش برای اقدامات پیشگیرانه و درمانی و ... معتادان میشود، در بعد بهداشتی روزانه حداقل 10 نفر در اثر مصرف بیش اندازه و یا ناخالصی مواد مخدر در کشورمان جان خود را از دست می دهند ،پرداخته است؟
مشکلی که بیش از 10 درصد جمعیت کشور را در گیر این مساله کرده است و ابتلای به آن علاوه بر اینکه بسیاری از سرمایه های انسانی و نیروهای شاغل در صنایع و مشاغل مختلف را از چرخه اقتصادی خارج میکند و از نظر اجتماعی نیز سالیانه منجر به فروپاشی بسیاری از کانونهای گرم خانواده میشود، و این خود سبب رشد و جهش در بروز جرائمی از قبیل سرقت، شرارت و اعمال منافی عفت در سطح جامعه است چه مقدار از سهم فعالیت های پژوهشی استان را به خود اختصاص داده است؟
چقدر دستگاه های اجرایی تکلیف اختصاص 10 درصد از اعتبارات فرهنگی خود را در زمینهٔ مبارزه با مواد مخدر اجرایی کرده اند؟
در حالیکه بزعم متولیان این حوزه، در استان 85 درصد از کسانی که در مراکز ترک اعتیاد اقدام به درمان میکنند، لغزش دارند والبته این رقم در کشور 80 درصد است برای کاهش این لغزش چه برنامه هایی عملیاتی شده است؟
پدیده اعتیاد یک پدیده چندعلیتی بوده که مجموعهای از عوامل فردی روانی و اجتماعی دست به دست هم داده و زمینه گرایش به اعتیاد را فراهم میکند و
نبود متولی مشخص در حوزه آسیبهای اجتماعی، رویکرد صرف سیاسی، امنیتی، قضایی و انتظامی به مسائل در حوزه آسیبها و جدی گرفته نشدن امور اجتماعی به ویژه آسیبها و عدم ارزیابی مستمر طرحها و برنامه های اجتماعی به علل معضل اعتیاد و مواد مخدر دامن می زند و پاسخ های کلیشه ای چون بیکاری، افراد را به سمت این موضوع سوق می دهد و... که البته هیچکدام این موارد بی تاثیر نیست اما با توجه به اینکه براساس آمار، 63 درصد از معتادان، پیش از ابتلا به اعتیاد شاغل بودهاند، آیا زمان آن نرسیده حداقل در سطح استان با نگاه تخصصی تر به این معضل توجه شود؟
فعالیت فقط 6 مورد از 32 مورد سازمان مردم نهاد در حوزه آسیبهای اجتماعی همانند اعتیاد و طلاق، با توجه به گستره این آسیب آیا جای تامل ندارد؟
کسی از سرنوشت 32 هزار نفری که پارسال در 138مرکز ترک اعتیاد استان در چرخه درمان قرار گرفتند اطلاع دارد؟ چند درصد آنان لغزش کردند و مهمترین دلایل این لغزش ها ، در حوزه ای که سود اقتصادی خرید وفروش و گردش مالی یک هزار و 400 تا یک هزار و 600 میلیارد دلاری در دنیا دارد چه بوده است؟
بلای خانمانسوزی که 4 هزار شهید و 12 هزار جانباز کشور مصداق بارز تلاش ها برای مبارزه با آن در کشور و 53 شهید و 89 جانباز سهم تلاش استان در این بخش است همچنان در کنار گوش همه ما در حال قربانی گرفتن آنهم به بهای سنگین فروپاشی بنیان بسیاری از خانواده های مبتلاست، آیا با این اوصاف هنوز هم احساس نیاز نمی شود که متولیان این بخش از پشت میزهای خود به کنار افراد گرفتار بیایند تا با زاویه نگاه مبتلایان نخست به خوبی آشنا شوند بعد نسخه بپیچند؟
*** سایت خبرگزاری جمهوری اسلامی خراسان شمالی به نشانی http://www.irna.ir/nkhorasan و کانال تلگرامی این خبرگزاری به نشانی https://t.me/irnabojnurd در دسترس افراد برای اطلاع از آخرین اخبار و رویدادهای استان است.
نشانی صفحه اختصاصی ایرنای خراسان شمالی در اینستاگرام هم https://www.instagram.com/irnabojnurd است.
همچنین مردم می توانند دیدگاه ها و پیشنهادهای خود را به نشانی https://t.me/irnaBOJ تگرام کنند
/1744 / 7187 گزارش: مرضیه مهربان **انتشاردهنده: علی اصغرافتاده
کپی شد