خورشید صبح سیزدهمین روز بهار آنچنان گرم از پشت پنجره اتاق می تابد که انگار نه انگار، تا همین دو روز پیش بارش های بهاری، کلاه سفیدی بر بلندای کوه های شهر گذاشته تا شاید هنوز باورمان نشود، بهار آمده است.
نسیم خنک بهاری از لای پنجره نیمه باز اتاق صورت را آرام‌ می نوازد و لحظاتی خیالم را از پشت درهای بسته خانه به ضیافت رنگین بهار می برد تا رقص شکوفه های درختان با نسیم بهاری و عطر سبزه های خیس و باران خورده روح و جان را در این روزهای خانه ماندن صیقل دهد.
هنوز جلوه گری بهار در خیالم جولان می دهد که بوی آتش و منقل و کباب از رویای طبیعت بهاری بیرونم می آورد و به سوی حیاط خانه می کشاند.
بوی جوجه کباب، شاه غذای سیزده بدر، از حیاط چند خانه آن طرف تر، همه محله را برداشته است.
بوی آتش هیزمی هم می آید و صدای شاد بچه های همسایه که در تقلای برپایی بساط سیزده بدر به حیاط یا پشت بام خانه ها آمده اند زیباترین نغمه این روزهای بی صدا است.
صدای مادرهای همیشه نگران که بچه ها را از شلوغ کاری برحذر می دارند و نوای آهنگ های شاد که با همراهی کف زنان اعضای خانواده در حیاط خانه ها و در فضای کوچه پیچیده،  طنین امید را در این روزهای پرهراس زنده می دارد.
به خانه برمی گردم و خبرهای خلوت بودن تمام جاده ها و تفرجگاه های شهر و استان را می بینم، همان جاده هایی که اگر مهمان ناخوانده کرونا، لنگرش را در دیارمان نینداخته بود، امروز جای سوزن انداختن در جاده ها و تفرجگاه ها نبود.

بساط ۱۳ بدر را با حس و حال خوب همراهی مردم در قطع زنجیره انتقال ویروس کرونا، در حیاط خانه پهن می کنیم و تا چای قندپهلو سرد شود، دقیق تر به زیبایی های حیاط خانه خیره می شوم و زیبایی جدیدی از دل آن پیدا می کنم.

با هر کسی که تماس می گیرم نمایی از خانه اش را نشان می دهد که اتراقگاه روز طبیعت شده و با لبخندی می گوید که در «کرونا بدر» هستیم.
آفتاب ۱۳ فروردین در حالی رو به غروب است که برای نخستین بار امسال مردم همدل و همراه برای روزهای بهتر،  پشت درهای بسته خانه ها، آیین ۱۳ فروردین را برپا کردند تا ویروس کرونا را از کشور بِدر کنند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.