در تاریخ مبارزات مردم ایران برای کسب خواسته های بر حق خود، نام انقلاب اسلامی و پیروزی مردم در 22 بهمن سال 57 خیلی مهم است، اما نکته مهم تر و متاسفانه محجور مانده تر آن که بدانیم قبل از پیروزی این انقلاب بزرگ، در گوشه ای از این مرز و بوم و البته به طور دقیق تر 43 روز پیش از آنکه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی نهایی برسد، مردم انقلابی و غیور تربت حیدریه در 9 دی همان سال، کار را عوامل رژیم را در منطقه خود یکسره کرده بودند.
در این بین، بیان وصف و حال شخصیت فردی و اجتماعی نخستین شهید انقلاب تربت حیدریه یعنی رضا عسگری خالی از لطف نیست.
چراغ خانه خانواده حسن عسگری و همسرش شوکت طباطبایی در یکم تیر ماه سال 1341 وقتی روشن تر شد که رضا به دنیا آمد.
حسن سلوک ویژگی انسان هایی است که با دیگران تفاوت دارند و رضا اینگونه بود و چون آدم تک بعدی نبود، در مسایل مختلف نظیر روابط اجتماعی و خانوادگی بسیار مقید و مبادی آداب بود.
اهل مطالعه بود و اوقات فراغت خود را به ورزش فوتبال و البته بیشتر والیبال مشغول می کرد و از همین روی در مسابقات ورزشی مدرسه نیز رد و نشانی از خود به جای گذاشته بود.
اما اصل داستان شهید رضا عسگری در یک روز شنبه 11 آذر ماه سال 57 که مصادف با دوم ماه محرم و البته تعطیلی مدارس بود رغم می خورد و در آن روز کوچه و خیابان ها سیاهپوش آقا حضرت سیدالشهدا(ع) شده بودند و رضا نیز به قول امروزی ها تیپ مشکی زده بود.
قدیمی ها تکیه کلامی دارند که البته بی حکمت نیست و آن 'به دل برات شدن' است و انگار آن روز هم به دل رضا برات شده بود که امروز آخرین دیدارش با خانواده است، میل به صبحانه نداشت، با این حال چند لقمه ای خورد و خداحافظی معنی داری با خانواده کرد و رفت...!
دم دم های غروب، صدای موذن از بلندگوی مسجد مهدیه، خانواده رضا را به سوی خود خواند. هنگام بازگشت تجمع مردم مقابل شهربانی که آن طرف مسجد قرار داشت، توجه مادر و خواهر رضا را به خود جلب کرد.
ماموران شهربانی رژیم پهلوی چند جوان را با تحکم به داخل شهربانی می بردند، دل خانواده اش شور افتاد به خانه که رسیدند، دیدند رضا هنوز به خانه بازنگشته است و این دلشوره بیشتر شد، آخر رضا پسر منظمی بود و سابقه نداشت بی خبر جایی برود.
فضای خانه در التهاب نبود رضا بود که صدای زنگ تلفن به صدا در آمد.
الو
بفرمایید
منزل آقای عسگری؟
بله
زود تشریف بیاورید بیمارستان پسرتان زخمی شده
و گوشی را گذاشتند.
پدر و مادر و خواهر سراسیمه خود را به بیمارستان رسانیدند، اما وقتی رسیدند که رضا به سفر ابدی رفته بود.
خداوند رضا را در ماه محرم به پدر و مادرش تقدیم کرد و در همین ماه نیز امانتی خود را پاک و سالم از آن ها ستاند.
مردم قدردان تربت حیدریه به پاسداشت شهادت رضا عسگری به عنوان نخستین شهید شهرشان ضمن آنکه تشیع جنازه باشکوهی برای وی برگزار کردند، نام قبرستانی که وی در آنجا لباس خاک بر تنش کردند را (قبرستان شیرین) به بهشت عسگری تغییر نام دادند.
یادش گرامی و نامش جاودانه باد.
مردم شهرستان تربت حیدریه در 9 دی سال 1357 و با رهبری علما و بزرگان شهر موفق شدند 43 روز قبل از پیروزی انقلاب، با سرنگونی مجسمه پهلوی و بیرون راندن ایادی رژیم منحوس شاهنشاهی از شهرشان، زمام امور را بدست گرفته و افتخاری دیگر برای مردم این خطه رقم بزنند.
در همین راستا 10 شهید والا مقام نیز تقدیم انقلاب اسلامی شده است.
خبرنگار: علیرضا حسینی *انتشار: علی اصغرافتاده
در این بین، بیان وصف و حال شخصیت فردی و اجتماعی نخستین شهید انقلاب تربت حیدریه یعنی رضا عسگری خالی از لطف نیست.
چراغ خانه خانواده حسن عسگری و همسرش شوکت طباطبایی در یکم تیر ماه سال 1341 وقتی روشن تر شد که رضا به دنیا آمد.
حسن سلوک ویژگی انسان هایی است که با دیگران تفاوت دارند و رضا اینگونه بود و چون آدم تک بعدی نبود، در مسایل مختلف نظیر روابط اجتماعی و خانوادگی بسیار مقید و مبادی آداب بود.
اهل مطالعه بود و اوقات فراغت خود را به ورزش فوتبال و البته بیشتر والیبال مشغول می کرد و از همین روی در مسابقات ورزشی مدرسه نیز رد و نشانی از خود به جای گذاشته بود.
اما اصل داستان شهید رضا عسگری در یک روز شنبه 11 آذر ماه سال 57 که مصادف با دوم ماه محرم و البته تعطیلی مدارس بود رغم می خورد و در آن روز کوچه و خیابان ها سیاهپوش آقا حضرت سیدالشهدا(ع) شده بودند و رضا نیز به قول امروزی ها تیپ مشکی زده بود.
قدیمی ها تکیه کلامی دارند که البته بی حکمت نیست و آن 'به دل برات شدن' است و انگار آن روز هم به دل رضا برات شده بود که امروز آخرین دیدارش با خانواده است، میل به صبحانه نداشت، با این حال چند لقمه ای خورد و خداحافظی معنی داری با خانواده کرد و رفت...!
دم دم های غروب، صدای موذن از بلندگوی مسجد مهدیه، خانواده رضا را به سوی خود خواند. هنگام بازگشت تجمع مردم مقابل شهربانی که آن طرف مسجد قرار داشت، توجه مادر و خواهر رضا را به خود جلب کرد.
ماموران شهربانی رژیم پهلوی چند جوان را با تحکم به داخل شهربانی می بردند، دل خانواده اش شور افتاد به خانه که رسیدند، دیدند رضا هنوز به خانه بازنگشته است و این دلشوره بیشتر شد، آخر رضا پسر منظمی بود و سابقه نداشت بی خبر جایی برود.
فضای خانه در التهاب نبود رضا بود که صدای زنگ تلفن به صدا در آمد.
الو
بفرمایید
منزل آقای عسگری؟
بله
زود تشریف بیاورید بیمارستان پسرتان زخمی شده
و گوشی را گذاشتند.
پدر و مادر و خواهر سراسیمه خود را به بیمارستان رسانیدند، اما وقتی رسیدند که رضا به سفر ابدی رفته بود.
خداوند رضا را در ماه محرم به پدر و مادرش تقدیم کرد و در همین ماه نیز امانتی خود را پاک و سالم از آن ها ستاند.
مردم قدردان تربت حیدریه به پاسداشت شهادت رضا عسگری به عنوان نخستین شهید شهرشان ضمن آنکه تشیع جنازه باشکوهی برای وی برگزار کردند، نام قبرستانی که وی در آنجا لباس خاک بر تنش کردند را (قبرستان شیرین) به بهشت عسگری تغییر نام دادند.
یادش گرامی و نامش جاودانه باد.
مردم شهرستان تربت حیدریه در 9 دی سال 1357 و با رهبری علما و بزرگان شهر موفق شدند 43 روز قبل از پیروزی انقلاب، با سرنگونی مجسمه پهلوی و بیرون راندن ایادی رژیم منحوس شاهنشاهی از شهرشان، زمام امور را بدست گرفته و افتخاری دیگر برای مردم این خطه رقم بزنند.
در همین راستا 10 شهید والا مقام نیز تقدیم انقلاب اسلامی شده است.
خبرنگار: علیرضا حسینی *انتشار: علی اصغرافتاده
کپی شد