به گزارش خبرنگار مهر، اوج فعالیتهای انقلابی مردم کاشمر به سالهای ۵۶ و ۵۷ برمیگردد، این شهرستان در کنار فعالین انقلابی که در خود پرورش داد، بهعنوان تبعیدگاه بزرگان انقلابی نیز به شمار میرفت. بدین ترتیب جوانان و بزرگان این شهر بهخوبی با انقلاب و اهداف آن آشنا بودند. غلامرضا باقریتربقان، پدر شهید احمد و برادر شهید حسن باقری است که در زمان انقلاب فعالیتهای چشمگیری در جهت پیروزی نظام جمهوری اسلامی ایران در کارنامه خود دارد.
غلامرضا باقری متولد ۱۳۱۵ است و این روزها که دیگر پا به سن گذشته به دلیل مشکل شنوایی، صداها را بهخوبی متوجه نمیشود و ناچارا از سمعک استفاده میکند. برای گفتگو با او صدایم بلندتر از حد معمول بود، در اتاقی زیبا و ساده، پدر شهید با مرور خاطراتش ما را بهروزهای انقلاب در کاشمر برد. زمانی که بیم زندان، ترس ژاندارمها و درگیری و … وجود داشت اما انقلابیون که هدفشان از بین بردن شاه و برقراری آزادی، عدالت و اجرای دستورات قرآن بود، همواره بدون هیچ ترس و واهمهای به فعالیتهای انقلابی خود ادامه میدادند و برای دفاع از آرمانهای خود بر همه این ترسها غلبه میکردند.
غلامرضا باقری، پدر شهید در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه در زمان انقلاب هدف فقط عمل به دستورات قرآن و اجرای فرامین امام (ره) بود، اظهار کرد: اوج فعالیتهای انقلاب اسلامی کاشمر در سالهای ۵۶ و ۵۷ بود، در کنار من، خانواده و برادرانم فعالیتهایی برای پیروزی انقلاب اسلامی داشتیم که مشوق اصلی همه ما عمویم بود.
وی تصریح کرد: عمویم گروهی داشت که با موتور عکس امام را دور میدادند؛ بنا بر فعالیتهایی که انجام میشد ارتباطات زیادی با افراد مختلف در شهرها و روستاهای اطراف کاشمر داشتم. با پیام امام خمینی در دیماه ۵۷ راهپیماییهای سراسری در همه نقاط کشور آغاز شد و مردم نیز در کاشمر به پا خواستند.
باقری با اشاره به اینکه در زمان انقلاب ما در روستای تربقان کاشمر زندگی میکردیم، ابراز کرد: در آن زمان برای کار به شهر میآمدیم، در کنار کشاورزی کارگاه چوببری داشتم. برادرم حسن، سربازی خود را در بیرجند به پایان رسانده بود و ازدواج کرد و صاحب دختری شد که بعد از شهادتش به دنیا آمد. در زمان انقلاب او داغتر از همه ما و الگویی برای پسرم احمد بود، بهگونهای که در اوج فعالیتهای انقلاب، با قیر پاهایش سوخته بود و با عصا راه میرفت، دائم گریه میکرد که چرا این اتفاق برایش افتاده و نمیتواند برای انقلاب کاری کند.
این پدر شهید با تأکید بر اینکه پسرش نیز از انقلابیهای سرسخت بود، گفت: آن زمان سعی میکردم با مشغول کردن احمد در فعالیتهای مغازه او را از درگیریها دور کنم، ولی خدا میداند سرنوشت عاشقان انقلاب چگونه رقم میخورد.
هدف اصلی انقلاب بیرون راندن شاه، برقراری آزادی، عدالت و اجرای دستورات قرآن بود
وی ادامه داد: احمد در زمان انقلاب به سن سربازی رسیده بود، اما چون سربازان مجبور بودند در برابر مردم بایستند به دستور امام خمینی (ره) به خدمت سربازی نرفت. حسن و احمد با دل و جان برای انقلاب تلاش کردند، آن روزها بچههای انقلاب به فکر این نبودند که پس از انقلاب و یا با شهادت، خانواده یا خودشان پست و مقامی بگیرند، هدف اصلی همه از انقلاب بیرون راندن شاه، برقراری آزادی، عدالت و اجرای دستورات قرآن بود.
این پدر شهید با بیان چگونگی شهادت بردار و پسرش، اظهار کرد: چهارم دیماه بود آماده رفتن به مسجد شده بودم، از خانه بیرون رفتم، یکی از همسایهها به من گفت: «حسن را ژاندارمها زدند و به بیمارستان بردند». یادم نمیرود، با خودم گفتم: «بردن که بردن، درخت انقلاب با خون زنده است»، خودم را به بیمارستان رساندم و فهمیدم حسن در درگیری جلوی ژاندارمری، شرکت کرده و با عصاهایش با سربازان درگیر شده که پایش به سیمخاردار جلو ژاندارمری گیرکرده و به زمین میخورد، سربازی با سرنیزه به قفسه سینهاش میزند و او را به شهادت میرساند.
وی تشریح کرد: وقتی از بیمارستان به سمت خانه برگشتم تا خبر را به خانواده بدهم، دیدم مردم زیادی از روستا به سمت شهر میآیند، احمد در کارگاه چوببری مشغول به کار بود، همانطور که کار میکرد، گفت: «ژاندارمها عمو حسن را کشتهاند»، باید برویم و جوابشان را بدهیم، ناراحتیام را دید. رو به من کرد و گفت: «مگر شما نمیگفتید درخت انقلاب را خون زنده نگه میدارد»؛ به حرفای احمد راضی شدم و با هم به ژاندارمری رفتیم، درگیریها شدت گرفته بود و سربازان برای متفرق کردن مردم تیر هوایی میزدند، احمد هم با چوب به سربازها حمله کرد.
باقری ادامه داد: تیراندازی بالا گرفت و احمد همانطور که با چوب به سربازها حمله میکرد تیر خورد و به زمین افتاد. وقتی او را روی دستم گذاشتم از بدنش خون سرازیر بود. همه مرا سرزنش میکردند که بچهات را به کشتن دادی و من در جوابشان میگفتم: «انقلاب این ازخودگذشتگیها را دارد»؛ احمد را به بیمارستان منتقل کردیم، اما احمد گویا بر روی دستانم جان داده بود.
وی با تأکید بر اینکه احمد پسری مطیع و خانوادهدوست بود، افزود: پنج پسر و سه دختردارد، احمد متولد ۱۳۳۹ و بزرگترین پسرم و دومین فرزند خانواده بود. عقاید دینی خاص احمد همه را جذب او میکرد.
این برادر شهید تصریح کرد: ما به هدفی که به خاطر آن انقلاب کردیم رسیدیم، ولی عدهای میخواهند این انقلاب را خراب کنند؛ آن زمان بردار و پسرم هدف انقلابیشان این بود که با پیروزی انقلاب هیچکس برای نان شب محتاج نخواهد ماند، همه به هم کمک خواهیم کرد و فقیر نخواهیم داشت. حالا برای پسر و برادرم که شهید شدهاند، غصه نمیخورم ولی پاسخی برای فرزند برادرم که حتی نتوانست پدرش را ببیند، ندارم؛ زیرا هدف انقلاب آن چیزی نیست که در این دوران مردم انجام میدهند، ناراحتم که حق و ناحق زیاد شده است.
وی با اشاره به وظیفه مسئولان در برابر خانواده شهدا، گفت: اکثر مردم فکر میکنند تمام دارایی من از بنیاد شهید است درصورتیکه قبل از انقلاب همخانه، باغ و زمین زراعی داشتم؛ مادر احمد دوست نداشت مسئولین به خانه ما بیایند چون مردم فکر میکردند، هر حضور آنها در خانه، برای ما درآمد و پول دارد و از این امر ناراحت میشد.
باقری اظهار کرد: در اول انقلاب من اصلاً تقاضای حقوق نکردم حتی وقتی اعلام کردند بانک مسکن به خانواده شهدا وام مسکن میدهد، گفتم: «من خانهدارم و احتیاجی به این وام ندارم». ما با همه سختیها و شهادتها انقلاب کردیم اما ساده نیست بتوانیم در این دوران دین خود را نگهداریم. این روزها قناعت در زندگی مردم جایی ندارد.