نخستین ویژگی یک مدرسه خوب و کیفی آن است که در محیطش 'یادگیری' به عنوان بزرگترین هدف تعلیم و تربیت محقق گردد. یادگیری در آخرین تعاریف به 'تغییر نسبتاً پایدار رفتار' تعریف شده است. به عبارتی یادگیری دارای سه بعد شناختی، عاطفی، کاربردی و عملی است.
بعد شناختی یادگیری به معرفت انسانی، بعد عاطفی به احساس و ایمان نسبت به بعد معرفتی و این دو مقدمه عملکرد و عملی مطلوب است که در نتیجه آن تغییر نسبتاً پایدار رفتار محقق می شود.
امروز باید کربلا و عاشورا برای انسانها مدرسه ای تلقی شود که مهمترین کارکردش یادگیری به معنای تغییر پایدار رفتار باشد، لذا در کربلا برای آنکه شاگردان مکتبش یادگیری پایدار و مؤثر را محقق سازند باید به همه اضلاع یادگیری پایدار توجه نشان داد.
فلسفه قیام امام حسین(ع) درک ابعاد و اضلاع مهم و تاریخی آن به عنوان بعد شناختی و معرفت شناسی قیام حسین(ع) و اندیشیدگی پیرامون آن، یکی از این اضلاع مهم یادگیری است که این روزها بیش از همه باید بدان اندیشید. اما باید این بعد معرفت شناختی را به بعد دیگر یادگیری پایدار پیوند داد و آن بعد عاطفی، احساسی یادگیری است که در مکتب دینی از آن به 'ایمان' یاد می کنیم.
باید قیام امام حسین(ع) را معرفت شناسی کاوش گرایانه کرد تا هویت آن که اصلاح جامعه و سعادت انسان است را به خوبی درک کنیم و سپس به این آرمان ایمان آورد و این دو ضلع یادگیری که از آن به ضلع شناختی و عاطفی یاد می کنند باید مقدمه ای برای ضلع سوم یادگیری یعنی عملکرد و رفتار عملی در زندگی شود.
بزرگترین فلسفه یاد امام حسین(ع) و قیام او بر همین نکته متمرکر است که درسهای این مدرسه در شرایط یادگیری مطلوب در زندگی ما جاری و ساری شود. اما اگر این رفتار عملی با تکیه بر دو بعد شناختی و عاطفی و ایمانی ابتناء و اتکا نیابد نه تنها در جریان عملی زندگی مؤثر نیست بلکه آثار منفی بر جای می گذارد.
در این مثلث یادگیری اگر ما به بعد شناختی آن بدون توجه به بعد احساسی و ایمانی تمرکز یابیم نتیجه عملی آن پرورش انسانهایی می شود که از معرفت دینی بالایی برخوردارند اما این معرفت کوچکترین اثر مثبت عملی در زندگی آنها که ندارد هیچ، بلکه به الگوی شخصیتی همچون معاویه و ابوسفیان منجر خواهد شد که از بعد معرفت شناسی دینی برخوردارند اما ایمان درونی خود را پرورش نداده اند و یا در صورتی که در مثلث یادگیری به ابعاد عاطفی، هیجانی و ایمانی ناشی از آن بدون شناخت و معرفت تاکید کنیم منجر به پیدایش شخصیتهای خطرناک تاریخی همچون ابن ملجم و شمر می شود.
الگوهای شخصیتی همچون ابوسفیان و معاویه از یک سو و ابن ملجم و شمر از دیگر سو دائم و مستمر تولید و بازتولید می شوند در حالی که مکتب و مدرسه حسین(ع) و عاشورا به رشد انسانهایی منجر می شود. همچون حضرت ابوالفضل العباس(ع) که معرفت شناسی او نسبت به قیام امام در اوج است وایمان قلبی و از عمق جان و دل زندگی اش سراسر ایثار و عشق است.
* شعار راهبردی آموزش و پرورش
- خواندن برای دانستن(بعد شناختی یادگیری)
- دانستن برای توانستن و توانستن برای زندگی مسالمت آمیز کردن(بعد عاطفی و عملی یادگیری)
و این درسی است که باید از مدرسه عاشورا و کربلا و معلم آن مدرسه یعنی حسین بن علی(ع) آموخت.
ویژگی دوم مدرسه کیفی و مطلوب، شرایط تحقق تعلیم و تربیت تمام ساحتی در آن مدرسه است. امروز در جمهوری اسلامی ایران سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تدوین و تصویب شده و مبنای عملی آموزش و پرورش در مدرسه مطلوب و کیفی است که در آن تعلیم و تربیت تمام ساحتی تعریف شده است. بنابراین مدرسه مطلوب کیفی مدرسه ای است که در شش عرصه و ساحت دانش آموز را تربیت کند.
ساحت علمی آموزشی، ساحت دینی، اخلاقی و اعتقادی، ساحت هنری و زیبایی شناختی، ساحت زیستی و سلامت، ساحت حرفه ای و اقتصادی و ساحت اجتماعی و سیاسی و اگر مدرسه ای به یکی از این ساحتها توجه کند و سایر ساحتهای تعلیم و تربیت را نادیده انگارد موجب خواهد شد دانش آموزان تک ساحتی و یا تک بعدی رشد کنند و رشد تک بعدی دانش آموزان منجر به پیدایش جامعه ای تک بعدی خواهد شد.
عاشورا و قیام امام حسین(ع) نیز مدرسه است، مدرسه ای که در آن تمام ساحتها و عرصه های رشد و بالندگی انسانی مورد توجه بوده است. امام حسین(ع) در مسیر حرکت از مکه تا کربلا سخنرانیهای معرفت شناسانی بسیاری داشته و نگاه سیاسی - اجتماعی را رشد داده اند.
آن امام همام در اوج دشمنی دشمنان جلوه خاص انسانی را در این مدرسه مانند آب دادن به دشمنانی که آب را بر روی لشکر اهل بیت(ع) بسته بودند متبلور کردند. یا رشد اعتقادی برپایی نماز در اوج مبارزه و نبرد و حرکت امام در شب عاشورا که چراغها را خاموش و از یاران می خواهند که از تاریکی شب استفاده کنند و عرصه را ترک گویند.
همچنین اوج وفاداری حضرت ابوالفضل العباس(ع) و زینب کبری(س) نسبت به راه و مشی امام حسین(ع)، اهلی من العسل خواندن شهادت از زبان قاسم ابن الحسن، اوج همراهی اهل بیت با امام حسین(ع) در طول مسیر که حتی یک بار سخن اختلاف برانگیز از این خاندان در پیروی و همراهی سرور و سالار شهیدان(ع) شنیده نشد جلوه های دیگری از تعالیم مدرسه عاشورا هستند. همچنین حضرت اباعبدالله(ع) در شروع عرصه نبرد صبح عاشورا دوباره پیش از جنگ به روشنگری می پردازند.
همه اینها نشانگر آن است که در مکتب و مدرسه عاشورا تعلیم و تربیت تمام ساحتی مورد نظر بوده است و شاگردان این مدرسه نیز باید چنین کنند و همه ابعاد درسهای عاشورا و مکتب امام حسین(ع) را شناسایی و در زندگی خود محقق سازند.
* همه عرصه های تعلیم و تربیت در حرکت امام حسین(ع)
در عرصه تعلیم و تربیت علمی و معرفت شناسانه، امام حسین(ع) مرتب و مستمر در طول مسیر با خطبه ها و سخنرانیهای خود آگاهی بخشی و معرفت افزایی می کنند.
حتی در روز نبرد و در هنگامه ابتدایی که لشکریان در مقابل هم صف می کشند امام حسین(ع) نخست 'ابن حصیر' را برای آگاهی بخشی به وسط دو لشکر می فرستند و سپس خود وارد می شوند، سخنرانی و موعظه می فرمایند و آگاهی بخشی و معرفت افزایی را در سراسر این قیام سرلوحه کار خود قرار می دهند.
* سیاست، عرصه دیگر تعلیم و تربیت
امام(ع) در این حرکت بزرگ نفی استبداد و عدم پذیرش ظلم و مبارزه با آن را برای اصلاح راه و روش امت جدش دلیل و فلسفه أصلی قیام خود می داند و قبل از شروع نبرد در عاشورا هنگامی که برابر سپاهیان دشمن سخنرانی می کند به ایشان می فرمایند: أمیر شما از من می خواهد که تسلیم ظلم شوم و زندگی ذلت آمیز را بپذیرم اما هیهات من الذله و من مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح می دهم. خط مقاومت و مبارزه در این ساحت تعلیم و تربیت در حرکت امام حسین(ع) موج می زند
در عین حال شب عاشورا وقتی یاران را به خیمه خود فرامی خواند خطاب به ایشان می فرمایند 'فردا نبرد سختی در پیش داریم آنها با من کار دارند شما از تاریکی شب استفاده کنید و اگر می خواهید صحنه را ترک کنید.'
از نظر سیاسی، امام(ع) نشان می دهد حتی جهاد در راه خدا را از حیث سیاسی با اجبار همراه نمی کند و از یاران خود در سخترین شب نبرد می خواهد که از تاریکی شب استفاده کرده و با اختیار صحنه را ترک کنند
از حیث تعلیم و تربیت دینی در اوج نبرد و ظهر عاشورا نیز نماز بر پای می دارند و از نظر تعلیم و تربیت اجتماعی در اوج ظلم و ستمی که دشمن به او و یارانش روا می دارد اما به آنها آب می دهد. و این چنین از نظر تربیتی هم جلوه های زیبا و ناب در حرکت عاشورا به نمایش گذاشته می شود.
یک جلوه مهم این است که امام حسین(ع) با اعضای خانواده در مسیری پا می گذارند که همه اهل بیت ایشان می دانند نبردی نابرابر در راه است و مسیری را می پیمایند که شهادت مردان، جوانان و فرزندان و اسیری زنان را به دنبال خواهد داشت. اما در طول این مسیر یکبار جلوه ای از اختلاف بین اهل بیت و فرزندان رسول الله و یا ابراز نگرانی، تردید و عدم همراهی مشاهده نمی شود.
وقتی امام حسین(ع) در اوج نبرد که بسیاری از یاران و خانوده او شهید می شوند و نوبت به خود ایشان می رسد به سمت خیمه امام سجاد(ع) می روند می بینند او در بستر بیماری است امام سجاد تا امام حسین را می بیند از حضرت زینب می خواهد به او کمک کند تا بلند شود و به میدان مبارزه و دفاع از امام همت گمارد اما سیدالشهدا(ع) مانع می شوند. و یا هنگامی که از حضرت قاسم پرسیده می شود که مرگ را در این نبرد چگونه مبی بینید، با شوق می گوید 'اهلی من العسل' یعنی مرگ را شیرینتر از عسل می بینمو در اینجا یک جلوه زیبا از رویکرد وفاداری، اعتقاد و ایمان قلبی به نمایش گذاشته می شود.
البته در این خصوص هزاران جلوه از ویژگیهای تربیتی می توان یافت که برای کل مدارس تاریخ درس آموز است. بنابراین مدرسه کربلا مدرسه ای است تمام ساحتی که برای تمام ابعاد و عرصه های تربیت آموزه های فراوان دارد و روشنگریهای بیشمار برای نجات و رستگاری که ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
* سومین ویژگی مدرسه مطلوب
دیگر ویژگی مدرسه مطلوب این است که فرآیند تعلیم و تربیت در محیط مدرسه مستمر و همیشگی بوده و تعطیل بردار نباشد. مدرسه عاشورا و کربلا نیز همیشگی و مستمر است. عاشورا، محرم و کربلا نکته شروع است و این نکته از عاشورا تا تاسوعا پیوند دارد. کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا
مدرسه کربلا تعطیل بردار نیست. این مدرسه آموزشگاه زندگی است همچنانکه زندگی همیشگی و تعطیل بردار نیست. این مدرسه نیز چون درس زندگی و عشق را مشق می کند تعطیلی ندارد. همچنان که استاد و معلم این مدرسه حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش به عنوان شهید جاودانه اند و به فرموده قرآن کریم 'زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون 'مپندارید آنان که در راه خدا به جهاد می پردازند و شهید می شوند مرده اند، بلکه زنده اند و پیش خدایشان روزی می خورند.'
بر اساس آموزه های دینی و معاد همه انسانها پس از مرگ دوره جاودان زندگی را آغاز می کنند. این سؤال مطرح می شود چرا قرآن کریم شهدا را زنده می پندارد. یقیناً منظور حیاتی است که شهدا پس از شهادت در جریان زندگی ما برجای می گذارند. به عبارتی آنان در حیات مردم و زندگی ما زنده و اثر گذارند. چه زندگی بالاتر از آن که پس از 1400 سال هنوز مردم تاسوعا و عاشورا را با این اشتیاق گرامی می دارند و بر سر و سینه می زنند و عشق حسین(ع) در قلب ایشان شعله ور است و تمام افتخارشان آن است که حسینی زندگی کنند و این یعنی زنده بودن و زنده ماندن.
با همین نگاه است که ما باید عاشورا را در تمامی زندگی جاری و ساری سازیم. زنگ مدرسه کربلا را مانند زنگ مدارس به صدا درآوریم و همچنان که زنگ مدرسه فقط به مهر مربوط نیست بلکه آغاز طنین این زنگ است و این زنگ از مهر به مهر باید طنین انداز باشد. صدای زنگ عاشورا و کربلا نیز باید از عاشورا تا عاشورا و در همه زمانها و مکانها در جامعه طنین انداز باشد و در چنین شرایطی است که جامعه زنگ نخواهد زد بلکه حیات یافته، بالندگی و سعادت پیدا خواهد نمود
در چنین شرایطی است که در پرتو زنگ و درس این مدرسه عشق و معرفت ساز، زندگی به درستی به صدا در می آید، انسانها رشد و بالندگی می یابند.
آری کربلا مدرسه زندگی و درس خوبیهاست
درس عقل است در مقابل جهل
درس نور است در برابر ظلمت
درس بصیرت است در برابر حماقت
درس معرفت است در برابر جهالت
درس عزت است در برابر ذلت
درس خدمت است در برابر خیانت
درس حریت است در برابر رقیت
درس سعادت است در برابر شقاوت
درس عدالت است در برابر ظلم
درس مبارزه است در مقابل مسامحه و سازش
البته شروع و اوج این مدرسه از غروب تاسوعا آغاز می شود. هنگامی که غروب تاسوعا فرا رسید اصحاب و یاران امام حسین(ع) نماز مغرب و عشاء به پای داشتند. مدتی بعد تاریکی و سکوت همه جار را فرا گرفت. امام حسین (ع) یارانش را به خیمه خود فرا خواند. همه آمده بودند. سکوتی پرمعنا بر مجلس حاکم شده بود. گرچه در دلها شور و غوغایی برپا بود.
امام آمد. همه به احترام او از جای برخواستند. امام همه را به نشستن فرا خواند سپس شروع به سخن گفتن کرد. ابتدا در ستایش یارانش سخن گفت و اینکه آنها بهترین انسانهای روی زمین هستند و گفت 'فردا روز سختی است. روز مبارزه است. اینها با من کار دارند لذا من از شما می خواهم تاریکی شب را مرکب خویش سازید و هر کدام دست یکی از یاران مرا بگیرید و از این مهلکه خارج شوید. آنها با من کار دارند و با شما کاری نخواهند داشت.'
عباس بن علی
مسلم بن عوسجه
زهیر بن قیس
سعید بن عبدالله بن حنفی
به این سخنان واکنش نشان دادند و گفتند چند صباحی زندگی پس از مولایمان و بدون مولایمان را نمی خواهیم. با چنین شرایط یاران این شب را با راز و نیاز به صبح رساندند تا صبح عاشورا فرا رسید. امام حسین (ع) ابن حصیر را به سوی سپاه یزید فرستاد تا نصیحتشان کند اما کارگر نیفتاد.
امام حسین(ع) سوار بر ذوالجناح شد و به وسط سپاه رفت. سکوت سختی فضا را فراگرفت بگونه ای که فقط صدای وزش باد و نسیم شنیده می شد. امام ابتدا زبان به ثنای خداوند بزرگ گشود. سپس از لعن و نفرین و بدعهدی کوفیان سخن گفت و فرمود: امیر بدعهد شما مرا به سازش یا شهادت فرا خوانده و من می گویم هیهات من الذله. من مرگ با عزت را به زندگی با ذلت ترجیح می دهم.
سخنان امام در دل سنگ ایشان تأثیری نکرد و جز عده ای محدودی مثل حر بن یزید ریاحی از صف دشمن جدا نشدند.
عمر سعد نخستین تیر را در چله کمانگذاشت و گفت شاهد باشید که من اولین کسی هستم که به سمت امام حسین(ع) و اصحابش تیراندازی کردم. سپس نبرد آغاز شد.
ابتدا نبرد تن به تن بود اما دشمنان چون هماوردی با یاران شجاع امام حسین (ع) نداشتند نبرد را گروهی کردند. ساعاتی از ظهر گذشته بود که همه یاران امام به شهادت رسیده بودند و نوبت به خاندان امام حسین(ع) رسید.
نخستین کسی که از خاندان امام به شهادت رسید حضرت علی اکبر جوان رعنای کربلا بود.
یاران امام حسین (ع) یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند تا اینکه حضرت ابوالفضل العباس(ع) برادران خود را به میدان فرستاد و آنها نیز به شهادت رسیدند. سپس خود نزد امام آمد و خواست اجازه مبارزه بگیرد. امام حسین(ع) اجازه نداد و گفت 'برو آب بیاور' که قمر بنی هاشم رفت و دیگر بازنگشت تا اینکه امام خود به دل دشمن زد و مرتب فریاد می کشید 'القتل اولی من رکوب العار' یعنی مرگ برای من از زندگی ذلت بار بهتر است.
در این لحظه سپاهیان شمر و یزید به سمت خیمه ها و خاندان و کودکان حمله ور شدند که امام آن جمله ی تاریخی را فرمودند: اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید.
سپس امام لحظه ای ایستاد تا نفسی تازه کند، سنگی از سوی سپاه دشمن بر پیشانی مبارکش اثابت کرد. پیراهنش را بالا زد تا خون پیشانی را پاک کند و در همین لحظه تیری از سوی دشمن قلب مبارک امام حسین (ع) را هدف گرفت. امام از اسب به زمین افتاد و فرمود:
بسم الله و باالله و علی مله رسول الله
و شمر بر بالین امام حسین(ع) حاضر شد و عاشورا رنگ خون گرفت.
السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون از چمن ایجاد کرد
* دکتر سید جواد حسینی، سرپرست معاونت امور زائران استانداری خراسان رضوی
بعد شناختی یادگیری به معرفت انسانی، بعد عاطفی به احساس و ایمان نسبت به بعد معرفتی و این دو مقدمه عملکرد و عملی مطلوب است که در نتیجه آن تغییر نسبتاً پایدار رفتار محقق می شود.
امروز باید کربلا و عاشورا برای انسانها مدرسه ای تلقی شود که مهمترین کارکردش یادگیری به معنای تغییر پایدار رفتار باشد، لذا در کربلا برای آنکه شاگردان مکتبش یادگیری پایدار و مؤثر را محقق سازند باید به همه اضلاع یادگیری پایدار توجه نشان داد.
فلسفه قیام امام حسین(ع) درک ابعاد و اضلاع مهم و تاریخی آن به عنوان بعد شناختی و معرفت شناسی قیام حسین(ع) و اندیشیدگی پیرامون آن، یکی از این اضلاع مهم یادگیری است که این روزها بیش از همه باید بدان اندیشید. اما باید این بعد معرفت شناختی را به بعد دیگر یادگیری پایدار پیوند داد و آن بعد عاطفی، احساسی یادگیری است که در مکتب دینی از آن به 'ایمان' یاد می کنیم.
باید قیام امام حسین(ع) را معرفت شناسی کاوش گرایانه کرد تا هویت آن که اصلاح جامعه و سعادت انسان است را به خوبی درک کنیم و سپس به این آرمان ایمان آورد و این دو ضلع یادگیری که از آن به ضلع شناختی و عاطفی یاد می کنند باید مقدمه ای برای ضلع سوم یادگیری یعنی عملکرد و رفتار عملی در زندگی شود.
بزرگترین فلسفه یاد امام حسین(ع) و قیام او بر همین نکته متمرکر است که درسهای این مدرسه در شرایط یادگیری مطلوب در زندگی ما جاری و ساری شود. اما اگر این رفتار عملی با تکیه بر دو بعد شناختی و عاطفی و ایمانی ابتناء و اتکا نیابد نه تنها در جریان عملی زندگی مؤثر نیست بلکه آثار منفی بر جای می گذارد.
در این مثلث یادگیری اگر ما به بعد شناختی آن بدون توجه به بعد احساسی و ایمانی تمرکز یابیم نتیجه عملی آن پرورش انسانهایی می شود که از معرفت دینی بالایی برخوردارند اما این معرفت کوچکترین اثر مثبت عملی در زندگی آنها که ندارد هیچ، بلکه به الگوی شخصیتی همچون معاویه و ابوسفیان منجر خواهد شد که از بعد معرفت شناسی دینی برخوردارند اما ایمان درونی خود را پرورش نداده اند و یا در صورتی که در مثلث یادگیری به ابعاد عاطفی، هیجانی و ایمانی ناشی از آن بدون شناخت و معرفت تاکید کنیم منجر به پیدایش شخصیتهای خطرناک تاریخی همچون ابن ملجم و شمر می شود.
الگوهای شخصیتی همچون ابوسفیان و معاویه از یک سو و ابن ملجم و شمر از دیگر سو دائم و مستمر تولید و بازتولید می شوند در حالی که مکتب و مدرسه حسین(ع) و عاشورا به رشد انسانهایی منجر می شود. همچون حضرت ابوالفضل العباس(ع) که معرفت شناسی او نسبت به قیام امام در اوج است وایمان قلبی و از عمق جان و دل زندگی اش سراسر ایثار و عشق است.
* شعار راهبردی آموزش و پرورش
- خواندن برای دانستن(بعد شناختی یادگیری)
- دانستن برای توانستن و توانستن برای زندگی مسالمت آمیز کردن(بعد عاطفی و عملی یادگیری)
و این درسی است که باید از مدرسه عاشورا و کربلا و معلم آن مدرسه یعنی حسین بن علی(ع) آموخت.
ویژگی دوم مدرسه کیفی و مطلوب، شرایط تحقق تعلیم و تربیت تمام ساحتی در آن مدرسه است. امروز در جمهوری اسلامی ایران سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تدوین و تصویب شده و مبنای عملی آموزش و پرورش در مدرسه مطلوب و کیفی است که در آن تعلیم و تربیت تمام ساحتی تعریف شده است. بنابراین مدرسه مطلوب کیفی مدرسه ای است که در شش عرصه و ساحت دانش آموز را تربیت کند.
ساحت علمی آموزشی، ساحت دینی، اخلاقی و اعتقادی، ساحت هنری و زیبایی شناختی، ساحت زیستی و سلامت، ساحت حرفه ای و اقتصادی و ساحت اجتماعی و سیاسی و اگر مدرسه ای به یکی از این ساحتها توجه کند و سایر ساحتهای تعلیم و تربیت را نادیده انگارد موجب خواهد شد دانش آموزان تک ساحتی و یا تک بعدی رشد کنند و رشد تک بعدی دانش آموزان منجر به پیدایش جامعه ای تک بعدی خواهد شد.
عاشورا و قیام امام حسین(ع) نیز مدرسه است، مدرسه ای که در آن تمام ساحتها و عرصه های رشد و بالندگی انسانی مورد توجه بوده است. امام حسین(ع) در مسیر حرکت از مکه تا کربلا سخنرانیهای معرفت شناسانی بسیاری داشته و نگاه سیاسی - اجتماعی را رشد داده اند.
آن امام همام در اوج دشمنی دشمنان جلوه خاص انسانی را در این مدرسه مانند آب دادن به دشمنانی که آب را بر روی لشکر اهل بیت(ع) بسته بودند متبلور کردند. یا رشد اعتقادی برپایی نماز در اوج مبارزه و نبرد و حرکت امام در شب عاشورا که چراغها را خاموش و از یاران می خواهند که از تاریکی شب استفاده کنند و عرصه را ترک گویند.
همچنین اوج وفاداری حضرت ابوالفضل العباس(ع) و زینب کبری(س) نسبت به راه و مشی امام حسین(ع)، اهلی من العسل خواندن شهادت از زبان قاسم ابن الحسن، اوج همراهی اهل بیت با امام حسین(ع) در طول مسیر که حتی یک بار سخن اختلاف برانگیز از این خاندان در پیروی و همراهی سرور و سالار شهیدان(ع) شنیده نشد جلوه های دیگری از تعالیم مدرسه عاشورا هستند. همچنین حضرت اباعبدالله(ع) در شروع عرصه نبرد صبح عاشورا دوباره پیش از جنگ به روشنگری می پردازند.
همه اینها نشانگر آن است که در مکتب و مدرسه عاشورا تعلیم و تربیت تمام ساحتی مورد نظر بوده است و شاگردان این مدرسه نیز باید چنین کنند و همه ابعاد درسهای عاشورا و مکتب امام حسین(ع) را شناسایی و در زندگی خود محقق سازند.
* همه عرصه های تعلیم و تربیت در حرکت امام حسین(ع)
در عرصه تعلیم و تربیت علمی و معرفت شناسانه، امام حسین(ع) مرتب و مستمر در طول مسیر با خطبه ها و سخنرانیهای خود آگاهی بخشی و معرفت افزایی می کنند.
حتی در روز نبرد و در هنگامه ابتدایی که لشکریان در مقابل هم صف می کشند امام حسین(ع) نخست 'ابن حصیر' را برای آگاهی بخشی به وسط دو لشکر می فرستند و سپس خود وارد می شوند، سخنرانی و موعظه می فرمایند و آگاهی بخشی و معرفت افزایی را در سراسر این قیام سرلوحه کار خود قرار می دهند.
* سیاست، عرصه دیگر تعلیم و تربیت
امام(ع) در این حرکت بزرگ نفی استبداد و عدم پذیرش ظلم و مبارزه با آن را برای اصلاح راه و روش امت جدش دلیل و فلسفه أصلی قیام خود می داند و قبل از شروع نبرد در عاشورا هنگامی که برابر سپاهیان دشمن سخنرانی می کند به ایشان می فرمایند: أمیر شما از من می خواهد که تسلیم ظلم شوم و زندگی ذلت آمیز را بپذیرم اما هیهات من الذله و من مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح می دهم. خط مقاومت و مبارزه در این ساحت تعلیم و تربیت در حرکت امام حسین(ع) موج می زند
در عین حال شب عاشورا وقتی یاران را به خیمه خود فرامی خواند خطاب به ایشان می فرمایند 'فردا نبرد سختی در پیش داریم آنها با من کار دارند شما از تاریکی شب استفاده کنید و اگر می خواهید صحنه را ترک کنید.'
از نظر سیاسی، امام(ع) نشان می دهد حتی جهاد در راه خدا را از حیث سیاسی با اجبار همراه نمی کند و از یاران خود در سخترین شب نبرد می خواهد که از تاریکی شب استفاده کرده و با اختیار صحنه را ترک کنند
از حیث تعلیم و تربیت دینی در اوج نبرد و ظهر عاشورا نیز نماز بر پای می دارند و از نظر تعلیم و تربیت اجتماعی در اوج ظلم و ستمی که دشمن به او و یارانش روا می دارد اما به آنها آب می دهد. و این چنین از نظر تربیتی هم جلوه های زیبا و ناب در حرکت عاشورا به نمایش گذاشته می شود.
یک جلوه مهم این است که امام حسین(ع) با اعضای خانواده در مسیری پا می گذارند که همه اهل بیت ایشان می دانند نبردی نابرابر در راه است و مسیری را می پیمایند که شهادت مردان، جوانان و فرزندان و اسیری زنان را به دنبال خواهد داشت. اما در طول این مسیر یکبار جلوه ای از اختلاف بین اهل بیت و فرزندان رسول الله و یا ابراز نگرانی، تردید و عدم همراهی مشاهده نمی شود.
وقتی امام حسین(ع) در اوج نبرد که بسیاری از یاران و خانوده او شهید می شوند و نوبت به خود ایشان می رسد به سمت خیمه امام سجاد(ع) می روند می بینند او در بستر بیماری است امام سجاد تا امام حسین را می بیند از حضرت زینب می خواهد به او کمک کند تا بلند شود و به میدان مبارزه و دفاع از امام همت گمارد اما سیدالشهدا(ع) مانع می شوند. و یا هنگامی که از حضرت قاسم پرسیده می شود که مرگ را در این نبرد چگونه مبی بینید، با شوق می گوید 'اهلی من العسل' یعنی مرگ را شیرینتر از عسل می بینمو در اینجا یک جلوه زیبا از رویکرد وفاداری، اعتقاد و ایمان قلبی به نمایش گذاشته می شود.
البته در این خصوص هزاران جلوه از ویژگیهای تربیتی می توان یافت که برای کل مدارس تاریخ درس آموز است. بنابراین مدرسه کربلا مدرسه ای است تمام ساحتی که برای تمام ابعاد و عرصه های تربیت آموزه های فراوان دارد و روشنگریهای بیشمار برای نجات و رستگاری که ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
* سومین ویژگی مدرسه مطلوب
دیگر ویژگی مدرسه مطلوب این است که فرآیند تعلیم و تربیت در محیط مدرسه مستمر و همیشگی بوده و تعطیل بردار نباشد. مدرسه عاشورا و کربلا نیز همیشگی و مستمر است. عاشورا، محرم و کربلا نکته شروع است و این نکته از عاشورا تا تاسوعا پیوند دارد. کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا
مدرسه کربلا تعطیل بردار نیست. این مدرسه آموزشگاه زندگی است همچنانکه زندگی همیشگی و تعطیل بردار نیست. این مدرسه نیز چون درس زندگی و عشق را مشق می کند تعطیلی ندارد. همچنان که استاد و معلم این مدرسه حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش به عنوان شهید جاودانه اند و به فرموده قرآن کریم 'زنده اند و نزد خدایشان روزی می خورند: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون 'مپندارید آنان که در راه خدا به جهاد می پردازند و شهید می شوند مرده اند، بلکه زنده اند و پیش خدایشان روزی می خورند.'
بر اساس آموزه های دینی و معاد همه انسانها پس از مرگ دوره جاودان زندگی را آغاز می کنند. این سؤال مطرح می شود چرا قرآن کریم شهدا را زنده می پندارد. یقیناً منظور حیاتی است که شهدا پس از شهادت در جریان زندگی ما برجای می گذارند. به عبارتی آنان در حیات مردم و زندگی ما زنده و اثر گذارند. چه زندگی بالاتر از آن که پس از 1400 سال هنوز مردم تاسوعا و عاشورا را با این اشتیاق گرامی می دارند و بر سر و سینه می زنند و عشق حسین(ع) در قلب ایشان شعله ور است و تمام افتخارشان آن است که حسینی زندگی کنند و این یعنی زنده بودن و زنده ماندن.
با همین نگاه است که ما باید عاشورا را در تمامی زندگی جاری و ساری سازیم. زنگ مدرسه کربلا را مانند زنگ مدارس به صدا درآوریم و همچنان که زنگ مدرسه فقط به مهر مربوط نیست بلکه آغاز طنین این زنگ است و این زنگ از مهر به مهر باید طنین انداز باشد. صدای زنگ عاشورا و کربلا نیز باید از عاشورا تا عاشورا و در همه زمانها و مکانها در جامعه طنین انداز باشد و در چنین شرایطی است که جامعه زنگ نخواهد زد بلکه حیات یافته، بالندگی و سعادت پیدا خواهد نمود
در چنین شرایطی است که در پرتو زنگ و درس این مدرسه عشق و معرفت ساز، زندگی به درستی به صدا در می آید، انسانها رشد و بالندگی می یابند.
آری کربلا مدرسه زندگی و درس خوبیهاست
درس عقل است در مقابل جهل
درس نور است در برابر ظلمت
درس بصیرت است در برابر حماقت
درس معرفت است در برابر جهالت
درس عزت است در برابر ذلت
درس خدمت است در برابر خیانت
درس حریت است در برابر رقیت
درس سعادت است در برابر شقاوت
درس عدالت است در برابر ظلم
درس مبارزه است در مقابل مسامحه و سازش
البته شروع و اوج این مدرسه از غروب تاسوعا آغاز می شود. هنگامی که غروب تاسوعا فرا رسید اصحاب و یاران امام حسین(ع) نماز مغرب و عشاء به پای داشتند. مدتی بعد تاریکی و سکوت همه جار را فرا گرفت. امام حسین (ع) یارانش را به خیمه خود فرا خواند. همه آمده بودند. سکوتی پرمعنا بر مجلس حاکم شده بود. گرچه در دلها شور و غوغایی برپا بود.
امام آمد. همه به احترام او از جای برخواستند. امام همه را به نشستن فرا خواند سپس شروع به سخن گفتن کرد. ابتدا در ستایش یارانش سخن گفت و اینکه آنها بهترین انسانهای روی زمین هستند و گفت 'فردا روز سختی است. روز مبارزه است. اینها با من کار دارند لذا من از شما می خواهم تاریکی شب را مرکب خویش سازید و هر کدام دست یکی از یاران مرا بگیرید و از این مهلکه خارج شوید. آنها با من کار دارند و با شما کاری نخواهند داشت.'
عباس بن علی
مسلم بن عوسجه
زهیر بن قیس
سعید بن عبدالله بن حنفی
به این سخنان واکنش نشان دادند و گفتند چند صباحی زندگی پس از مولایمان و بدون مولایمان را نمی خواهیم. با چنین شرایط یاران این شب را با راز و نیاز به صبح رساندند تا صبح عاشورا فرا رسید. امام حسین (ع) ابن حصیر را به سوی سپاه یزید فرستاد تا نصیحتشان کند اما کارگر نیفتاد.
امام حسین(ع) سوار بر ذوالجناح شد و به وسط سپاه رفت. سکوت سختی فضا را فراگرفت بگونه ای که فقط صدای وزش باد و نسیم شنیده می شد. امام ابتدا زبان به ثنای خداوند بزرگ گشود. سپس از لعن و نفرین و بدعهدی کوفیان سخن گفت و فرمود: امیر بدعهد شما مرا به سازش یا شهادت فرا خوانده و من می گویم هیهات من الذله. من مرگ با عزت را به زندگی با ذلت ترجیح می دهم.
سخنان امام در دل سنگ ایشان تأثیری نکرد و جز عده ای محدودی مثل حر بن یزید ریاحی از صف دشمن جدا نشدند.
عمر سعد نخستین تیر را در چله کمانگذاشت و گفت شاهد باشید که من اولین کسی هستم که به سمت امام حسین(ع) و اصحابش تیراندازی کردم. سپس نبرد آغاز شد.
ابتدا نبرد تن به تن بود اما دشمنان چون هماوردی با یاران شجاع امام حسین (ع) نداشتند نبرد را گروهی کردند. ساعاتی از ظهر گذشته بود که همه یاران امام به شهادت رسیده بودند و نوبت به خاندان امام حسین(ع) رسید.
نخستین کسی که از خاندان امام به شهادت رسید حضرت علی اکبر جوان رعنای کربلا بود.
یاران امام حسین (ع) یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند تا اینکه حضرت ابوالفضل العباس(ع) برادران خود را به میدان فرستاد و آنها نیز به شهادت رسیدند. سپس خود نزد امام آمد و خواست اجازه مبارزه بگیرد. امام حسین(ع) اجازه نداد و گفت 'برو آب بیاور' که قمر بنی هاشم رفت و دیگر بازنگشت تا اینکه امام خود به دل دشمن زد و مرتب فریاد می کشید 'القتل اولی من رکوب العار' یعنی مرگ برای من از زندگی ذلت بار بهتر است.
در این لحظه سپاهیان شمر و یزید به سمت خیمه ها و خاندان و کودکان حمله ور شدند که امام آن جمله ی تاریخی را فرمودند: اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید.
سپس امام لحظه ای ایستاد تا نفسی تازه کند، سنگی از سوی سپاه دشمن بر پیشانی مبارکش اثابت کرد. پیراهنش را بالا زد تا خون پیشانی را پاک کند و در همین لحظه تیری از سوی دشمن قلب مبارک امام حسین (ع) را هدف گرفت. امام از اسب به زمین افتاد و فرمود:
بسم الله و باالله و علی مله رسول الله
و شمر بر بالین امام حسین(ع) حاضر شد و عاشورا رنگ خون گرفت.
السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون از چمن ایجاد کرد
* دکتر سید جواد حسینی، سرپرست معاونت امور زائران استانداری خراسان رضوی
کپی شد