هر استانی در هر نقطه از جغرافیا، دارای یک سری نقاط ضعف و همچنین دارای یک سری نقاط قوت است که پاتولوژی و آسیب شناسی این نقاط ضعف و قوت، بهترین مسیر برای تشخیص عوارض، بیماری ها، کاستی ها و کمبودهای موجود در هر استان است. البته علاج صحیح عارضه و درد، بهترین نسخه شفابخش تحصیل سلامتی و شکوفایی آن استان است.
خراسان جنوبی، سالهاست که دچار دردی مزمن و دامنه دار شده که متاسفانه این مرض و درد تدریجی، چهره این استان را فرتوت و پیرتر از همیشه کرده است. نخبگان و مسئولین، بخشی از این درد مزمن را فهمیده اند و در درازای زمان به آن اشاره کرده اند. اما برخی این درد و مرض را عقب ماندگی و برخی محرومیت و برخی توسعه نیافتگی عنوان کرده اند و گاها بر سر این که نام دقیق این درد چیست، یکدیگر را متهم به عدم تشخیص صحیح نموده اند و درگیری شان در واژه و نام متوقف مانده است و در محافل و مجالس مختلف، هر یک به طرح نظریات و دیدگاه های تئوریک خود پرداخته و پا را فراتر از آن نگذاشته اند. گویی این درد و مرض استان، با حرف و سخنرانی و یا ژست های صرفا تبلیغاتی و شعارهای فاقد عمل، چاره جویی شده و استان، گلستان شده است. آنچه که اتفاق افتاده، این است که برخی از مطالبات این استان، در راه توسعه به جهت جغرافیای مرزی و سیاسی، محقق شده البته اینکه این منطقه به استانی مستقل تبدیل شده، خود حکم یک سُرُم انرژی زا و محرک به این استان است که در برهه ای از زمان با خواست عمومی و پیگیری مسئولین و نمایندگان وقت عملی شد و برگ پرافتخاری را برای این استان رقم زد. البته مسایلی چون ورود انرژی گاز نیز، از جمله زیرساخت های افزوده شده به این استان است که البته برخی از نقاط استان از این نعمت موجود در کشورمان (دومین صادرکننده گاز جهان) هنوز برخوردار نشده اند. اما آنچه که پیکره این استان را نحیف و لاغر کرده، این است که دُز مطالبات و مطالبه گری کاستی ها و حل مشکلات مهم استان، از جمله تامین و تقویت زیرساخت های لازم در جهت رفع عقب ماندگی استان و حرکت به سوی توسعه استان، در چند سال گذشته به سرعت کاهش یافته بود. به نظر می رسد این مطالبات باید در درون استان و توسط مردم گوشه و کنار و مرکز استان، بیش از پیش پیگیری شود. واقعیت این است که مردم ما باید نسبت به مطالبات به حق و محوری و لزوم وجود زیرساخت ها و ابزار و امکانات توسعه و پیشرفت، بیش از پیش مطلع شده و آنگاه این مهم در بین اقشار مختلف مردم، کوچک و بزرگ، دانش آموز و دانشجو، کارمند و کسبه و کارگر، استاد و معلم، مدیران و مسئولین و نمایندگانِ همه شهرستان ها و روحانیت معزز و مهندسان و پزشکان و متخصصین و ...، به یک مطالبه عمومی تبدیل شود. و همگی شعاری واحد را سر داده و پرسشی یکسان و خواسته ای کاملا روشن را از مسئولین حکومتی (حکومت به معنای عام، شامل تمامی قوای سه گانه، نهادها، ارگان ها و ...) مطرح نمایند و مجدانه و پیگیرانه به دنبال اخذ حق خود باشند. مگر نه این است که گفته اند: «حق دادنی نیست، گرفتنی است.» اینجاست که گرفتن این حق، کار یک نفر و یک گروه، به تنهایی نیست؛ کار کل جماعتی است که هر یک در تحصیل آن، صاحب سهمی از آن هستند. خوشبختانه این صدای واحد، چند صباحی است که در این استان بیشتر از قبل به گوش می رسد؛ اما مسلم است که بلندای صدا آنقدر نیست که توجه همگان را آنطور که باید و شاید به این منطقه جلب و جذب نماید.
3215*3028
خراسان جنوبی، سالهاست که دچار دردی مزمن و دامنه دار شده که متاسفانه این مرض و درد تدریجی، چهره این استان را فرتوت و پیرتر از همیشه کرده است. نخبگان و مسئولین، بخشی از این درد مزمن را فهمیده اند و در درازای زمان به آن اشاره کرده اند. اما برخی این درد و مرض را عقب ماندگی و برخی محرومیت و برخی توسعه نیافتگی عنوان کرده اند و گاها بر سر این که نام دقیق این درد چیست، یکدیگر را متهم به عدم تشخیص صحیح نموده اند و درگیری شان در واژه و نام متوقف مانده است و در محافل و مجالس مختلف، هر یک به طرح نظریات و دیدگاه های تئوریک خود پرداخته و پا را فراتر از آن نگذاشته اند. گویی این درد و مرض استان، با حرف و سخنرانی و یا ژست های صرفا تبلیغاتی و شعارهای فاقد عمل، چاره جویی شده و استان، گلستان شده است. آنچه که اتفاق افتاده، این است که برخی از مطالبات این استان، در راه توسعه به جهت جغرافیای مرزی و سیاسی، محقق شده البته اینکه این منطقه به استانی مستقل تبدیل شده، خود حکم یک سُرُم انرژی زا و محرک به این استان است که در برهه ای از زمان با خواست عمومی و پیگیری مسئولین و نمایندگان وقت عملی شد و برگ پرافتخاری را برای این استان رقم زد. البته مسایلی چون ورود انرژی گاز نیز، از جمله زیرساخت های افزوده شده به این استان است که البته برخی از نقاط استان از این نعمت موجود در کشورمان (دومین صادرکننده گاز جهان) هنوز برخوردار نشده اند. اما آنچه که پیکره این استان را نحیف و لاغر کرده، این است که دُز مطالبات و مطالبه گری کاستی ها و حل مشکلات مهم استان، از جمله تامین و تقویت زیرساخت های لازم در جهت رفع عقب ماندگی استان و حرکت به سوی توسعه استان، در چند سال گذشته به سرعت کاهش یافته بود. به نظر می رسد این مطالبات باید در درون استان و توسط مردم گوشه و کنار و مرکز استان، بیش از پیش پیگیری شود. واقعیت این است که مردم ما باید نسبت به مطالبات به حق و محوری و لزوم وجود زیرساخت ها و ابزار و امکانات توسعه و پیشرفت، بیش از پیش مطلع شده و آنگاه این مهم در بین اقشار مختلف مردم، کوچک و بزرگ، دانش آموز و دانشجو، کارمند و کسبه و کارگر، استاد و معلم، مدیران و مسئولین و نمایندگانِ همه شهرستان ها و روحانیت معزز و مهندسان و پزشکان و متخصصین و ...، به یک مطالبه عمومی تبدیل شود. و همگی شعاری واحد را سر داده و پرسشی یکسان و خواسته ای کاملا روشن را از مسئولین حکومتی (حکومت به معنای عام، شامل تمامی قوای سه گانه، نهادها، ارگان ها و ...) مطرح نمایند و مجدانه و پیگیرانه به دنبال اخذ حق خود باشند. مگر نه این است که گفته اند: «حق دادنی نیست، گرفتنی است.» اینجاست که گرفتن این حق، کار یک نفر و یک گروه، به تنهایی نیست؛ کار کل جماعتی است که هر یک در تحصیل آن، صاحب سهمی از آن هستند. خوشبختانه این صدای واحد، چند صباحی است که در این استان بیشتر از قبل به گوش می رسد؛ اما مسلم است که بلندای صدا آنقدر نیست که توجه همگان را آنطور که باید و شاید به این منطقه جلب و جذب نماید.
3215*3028
کپی شد