هادی رضوی‌ها نه اینکه نابود نمی‌شوند بلکه به نوعی دیگر پوست اندازی می‌کنند و با چهره و تیپ دیگری متولد می‌شوند، هادی رضوی تهیه کننده سریال شهرزاد مشتی است از نمونه خروار، مهم نیست که عدد اختلاس و کلاهبرداری اش چقدر است، مهم نیست رد مال کند و یا چند صباحی هم در زندان عمر بگذراند، مهم نیست که در ملاء عام هم چند ضربه ای شلاق بخورد، مهم این است که این هادی رضوی‌ها چرا تمام نمی‌شوند؟ و هر روز مشتی جدید باز می‌شود و هزاران میلیارد اختلاس، چرا هر روز به شکلی تصاعدی می‌رویند و ریشه می‌زنند و چونان زالوهای تمام ناشدنی خون این مردم بدبخت را می‌مکند؟!!
عجیب است که هنوز برخی آقایان در کمال تأسف قبول ندارند که فساد مالی و اداری کشور را درنوردیده و کاملا سازمان یافته و هوشمندانه همچنان و باقدرت به پیش می‌رود!! این ساختار نابودگر در چه شرایطی آرام و بی سر و صدا شکل گرفت و این چنین تیول لاشخوران بی ریشه شد؟ چه کسانی خواب بودند و یا خود را به خواب زدند تا این بستر فراهم شود؟؟!
مگر مردم به حاکمانشان اعتماد نکردند؟ مگر هرچه آنان گفتند بی کم و کاست به اجرا در نیاوردند؟ مگر این مردم نگون بخت از حاکمانشان پرسش کردند و چرایی این اتفاق را پرسیدند؟!! مردم خوش باورانه خیال می‌کردند که جامعه‌شان اسلامیست و برابری و برادری و عدالت مو به مو در حال اجراست، و همین خوش خیالی کار دست آنان داد تا وقتی به خود آیند دیگر چیزی ته دیگ برای آنان باقی نمانده باشد!!
مردم خیال می‌کردند که نهادهای ناظر بر اجرای درست قانون آنقدر قوی هستند که کسی را یارای دست اندازی به حق و حقوقشان نیست، از بس که در این سال‌ها از اجرای قانون به نفع خودشان شنیده بودند و تبلیغات به آنان اینگونه فهمانده بود که نیروهای نظارتی نمی‌گذارند که حتی یک ریال از حق آنان حیف و میل شود..!!
به مرور که تشت های رسوایی مدعیان مردمی بودن یکان یکان بر زمین سخت وجدان جامعه فرو افتاد تازه فهمیدند که چه کلاه گشادی سرشان رفته، تازه شناختند رفیقان قافله و شرکای دزد را!!
اما دیگر دیر شده بود وقتی متوجه شدند که نه امیدی باقی مانده بود و نه انگیزه‌ای، مردم دیگر دریافتند حرف درمانی و شعار گفتاری پشیزی هم ارزش ندارد و دیگر خام کسانی نشدند و نمی شوند که با لبخندی بر لب و قطره اشک تمساحی بر گوشه چشم از پشت به آنان خنجر زده و می زنند…!! چرا مردم؟ اینان که همیشه پای کار بودند، بیشترین خون های ریخته شده و شهدای راه دین و وطن و معلولین و اسرا که متعلق به آنان بود و همچنان است، پس چرا از اینان انتقام گرفته می‌ شود؟! چرا اینان باید تقاص کار نکرده را بدهند؟! چرا اینان باید بهای رانتخواری و اختلاس و پولشویی گردن کلفتان خائن و پست فطرت و مشتی حرام خوار حرامزاده را بدهند و آخر سر هم مثل همیشه بدهکار باشند و جرات نکنند که بپرسند از این همه دادگاه و اعدام و زندانی و بگیر و ببند واقعاً همین تعداد نابکار بودند، به جایی اتصال نداشتند؟ چرا نامی از بقیه به میان نمی آید؟ چه کسی قبول می‌کند که هزاران هزار میلیارد تومان و چندین میلیارد دلار و یورو مثل آب خوردن بلعیده شده باشد اما بی اذن و حضور قدرت های سیاسی و اقتصادی کشور؟ پس چرا نامی از آنان به میان نمی آید…!! این قصه سری دراز دارد و بهتر است آب به لانه مورچگان نیفتد، حیف شهرزاد که این گونه دامنش به لکه ننگی ابدی آلوده گردید…!!
3028
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.