ما باید خود را بشناسیم. باید ظرفیت هامان را رصد کنیم و راه هم افزاسازی قدرت ها و فرصت ها را بیابیم. این می تواند در رساندن ما به مقصد، بسیار کمک مان کند. این راه را و نشانه ها هم خداوند در طبیعت قرار داده است تا از آن به وجود خویش نقب بزنیم و با کشف آن چه باید، به شکوفایی خود برسیم. در باور دینی هم طبیعت، جلوه ای کوچک از آن چیزی است که بزرگ ترش، در وجود انسان، قرار دارد. در کلام مولا علی (ع) هم می خوانیم که چه پنداری که موجودی کوچکی حال آن که جهانی بزرگ تر در درون توست. فکر می کنم ما با مطالعه طبیعت، به شناخت خویش می رسیم و در هر اتفاق هم باید به نشانه شناسی رفتار انسانی، توجه کنیم. درس بگیریم و به فهم تازه برسیم که این مرزی است که راه را بر شیطان هم می بندد و می تواند از مصادیق همان “وقتِ معلوم” باشد که نقطه پایان می گذارد بر ترک تازی شیطان. وقتی که معلوم شود ما را جایگاه خلیفه الهی است که در عبودیت حاصل می شود. رسیدن به این معرفت، راه بندانی عظیم جلوی جنود ابلیس می گشاید که او را در خویش می شکند. باری، در سال نو، باید به فهم تازه رسید و از حوادث به حدیث، بار یافت. جلوه ای که می تواند در دو عنصر طبیعی، ما را به ساحتی نو راه دهد. مثل این سخن ظریف که در کانال استاد دکتر الهی قمشه ای، تاملات را برمی انگیزد که؛ ” دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند. اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمیشوند!
هر چه سختتر و قالبیتر باشیم، فهم دیگران برایمان مشکلتر و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش مییابد. آب در عین لطافت در مقایسه با سنگ، به مراتب سرسخت تر و در رسیدن به هدف خود مصممتر است. سنگ، پشت اولین مانع جدی میایستد اما آب راه خود را به سمت دریا مییابد.
در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد. گاهی نمیتوان بخشید و گذشت اما میتوان چشمان را بست و عبور کرد، گاهی، مجبور میشوی نادیده بگیری. و کمکم بخشیدن را خواهی آموخت. ما البته نسبت به قدرت آب، ذخیره ذهنی متنابهی داریم که در دوران دبستان در ذهن مان نقشی به ماندگاری “النقش فی الحجر” یافته است. فکر نمی کنم کسی باشد که از مدرسه گذشته باشد اما ماجرای “چشمه و سنگ” را به یاد نداشته باشد. در آن ماجرا هم چشمه، به لطافت و صبر، بر سختی سنگ فائق می آید و راه خویش را می گشاید. اگر چشمه های دیگر هم، هم افزا می شدند خود سنگ را هم می غلطاندن و جا به جا می کردند. این به ما می آموزد که باید مثل قطرات آب بود که در هم می آمیزند و قدرتی برتر تشکیل می دهند. سنگ ها قدرت هم افزایی ندارند. اگر خواهان بزرگ تر شدن و توسعه یافتن هستیم، مشی آب را در پیش گیریم زلال و جاری و مهربان. این ما را به هدف نزدیک تر می کند.
3028
هر چه سختتر و قالبیتر باشیم، فهم دیگران برایمان مشکلتر و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش مییابد. آب در عین لطافت در مقایسه با سنگ، به مراتب سرسخت تر و در رسیدن به هدف خود مصممتر است. سنگ، پشت اولین مانع جدی میایستد اما آب راه خود را به سمت دریا مییابد.
در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد. گاهی نمیتوان بخشید و گذشت اما میتوان چشمان را بست و عبور کرد، گاهی، مجبور میشوی نادیده بگیری. و کمکم بخشیدن را خواهی آموخت. ما البته نسبت به قدرت آب، ذخیره ذهنی متنابهی داریم که در دوران دبستان در ذهن مان نقشی به ماندگاری “النقش فی الحجر” یافته است. فکر نمی کنم کسی باشد که از مدرسه گذشته باشد اما ماجرای “چشمه و سنگ” را به یاد نداشته باشد. در آن ماجرا هم چشمه، به لطافت و صبر، بر سختی سنگ فائق می آید و راه خویش را می گشاید. اگر چشمه های دیگر هم، هم افزا می شدند خود سنگ را هم می غلطاندن و جا به جا می کردند. این به ما می آموزد که باید مثل قطرات آب بود که در هم می آمیزند و قدرتی برتر تشکیل می دهند. سنگ ها قدرت هم افزایی ندارند. اگر خواهان بزرگ تر شدن و توسعه یافتن هستیم، مشی آب را در پیش گیریم زلال و جاری و مهربان. این ما را به هدف نزدیک تر می کند.
3028
کپی شد