به گزارش ایرنا، نیم دری باز می شود کربلایی فاطمه با عجله پا به اندرونی گذاشته گوشه لحاف را از روی کرسی بلند می کند و آتشدان را بیرون می کشد، کمی به زغال ها فوت کرده اما گرمایی بلند نمی شود. همانطور که آتشدان را به مطبخ می برد تا زغال داغ درون آن بریزد؛ سید ابراهیم را صدا می زند « بلند شو پسر چقدر می خوابی ؟ زودتر برو کمی آرد از انبار بیاور امروز باید کلوچه بپزم».
سید ابراهیم از زیر کرسی تکانی به خود می دهد ، تازه هوا روشن شده کمی به راست و چپ می چرخد هنوز صدای مادر از راهرو به گوشش می رسد، چاره ای ندارد باید بلند شود.
باز صدای مادر از حیاط بلند می شود: « بی بی مهناز کجایی زودتر به مطبخ آب بیار دیر شد باید خمیر را شروع کنم».
آردها که آماده می شود کربلایی فاطمه سفره آردی بزرگی را پهن می کند و با یک الک ریز آردهای گندم را خوب الک می زند تا سبوس ها گرفته شود آرد شیرینی باید سفید باشد.
بی بی عصمت و بی بی گوهر تنور را آماده پخت شیرینی کرده اند همین که خمیر آماده شد، به طرز ماهرانه ای دختران سید ابوالفضل خمیرها را پهن کرده درون آن خرما گذاشته و زود به دیواره تنور می زنند.
چند ساعتی که می گذرد سبدهای شیرینی از مطبخ بیرون می آید مادر خرسند از هنرنمایی دختران کلوچه های خرمایی را به پستو می برد.
روز بعد نوبت آماده کردن سفره عید است صبح زود همه برای پختن پلو دست به کار می شوند. مثل همیشه سید ابراهیم مامور آوردن کیسه برنج از انبار است و مادر درون تشتی بزرگ برنج ها را کیله ( پیمانه) می زند.
با لیوان کوچکی می شمرد 40 پیمانه برای مهمانان خودش و 20 پیمانه برای همسایه ها. رسمشان همین است که پلوی عید را تنها نخورند بلکه به دیگران هم طعم آن را بچشانند.
آتش زیر اجاق روشن می شود و بی بی گوهر با کمک سید ابراهیم دیگ بزرگی را روی آتش گذاشته و به اندازه لازم آب درون آن می ریزند، بعد از بخار شدن آب برنج ، سر دیگ را می گذارند و روی آن پر از زغال می شود تا زمانی که پلو دم بکشد.
در این فرصت دختران سید ابوالفضل دست به کار پهن کردن سفره هفت سین می شوند. سفره ای بزرگ در اتاق بالاخانه که مخصوص مهمانان است پهن می شود. بی بی مهناز دنبال سرسبزی می رود که از 10 روز پیش در بشقاب کوچکی کاشته است.
بی بی عصمت قرآن را از روی طاقچه، بالای سفره می گذارد دستی به متکا می کشد و آنجا را برای نشستن پدر آماده می کند.
آجیل ها را مادر از پستو می آورد سینی بزرگی که روی آن ظرف های کوچکتری از گردو ، بادام، کَنو، کنجد، گندم بریان، دک ( نوعی بادام کوهی) و عناب چیده شده است.
کلوچه های خرمایی هم روی سینی جداگانه ای است که بی بی گوهر به دنبال مادر به درون اتاق می آورد.
چند ساعتی بیشتر به سال تحویل نمانده بی بی مهناز از پنجره اتاق درون کوچه را دید می زند که از ته کوچه باغ صدای خوش و بش سیدحبیب می آید با ذوق زیاد خودش را از پله ها به حیاط رسانده و به پدر مژده رسیدن عمو را از مشهد می دهد.
کم کم سرو کله سید سعید هم پیدا می شود ، عموی کوچکتر بی بی مهناز که از زاهدان خود را برای سال تحویل طارق( روستایی در نزدیکی نهبندان از توابع خراسان جنوبی) به منزل برادر بزرگ رسانده است.
همنیطور بی بی مُرصّع و بی بی شاه سلطان هم از زاهدان و شیراز به منزل برادر می رسند و نیم ساعتی که به سال تحویل مانده همه دور سفره جمع می شوند.
کربلایی فاطمه همانطور که در تدارک نهار مهمانان است به سر وقت دیگ پلو می رود سید ابراهیم و بی بی مهناز و بقیه بچه ها را صدا می زند، بشقاب های زرد لعابی را از روی تخت کنار دستش یکی یکی برمی دارد و پلو را می کشد و به دست سید ابراهیم می دهد. «یک بشقاب را برای کربلایی حسین حمامی ببر، این بشقاب دیگر هم برای استاد رضا ، سلمانی روستا هست مواظب باشی که در راه از روی دستت نیافتد.
بشقاب های دیگر هم لبریز پلو می شود و هر کدام از بچه ها مامورند که بشقاب ها را به خانه همسایه ها ببرند. سهمیه بقیه مهمان ها هم روی سفره هفت سین چیده می شود.
سید ابوالفضل ساعت برنجی آویز را از جیب کوچک جلیقه اش در می آورد سال نو تحویل می شود و او مثل هر سال در جایگاه بزرگ خاندان قرآن را باز می کند و سوره یاسین را تلاوت می کند.
بی بی مهناز موسوی دختر 9 ساله آن روزگارها اکنون در سن 69 سالگی روزهای شیرین 60 سال پیش را به خاطر می آورد.
وی می گوید: رسم های نوروزی در آن زمان بسیار پر معنا بود و بیشتر از همه آنچه در خاطرات ما هنوز هم زنده مانده دورهمی های بدون ریا بود.
این زاده روستای طارق ادامه می دهد: روستای طارق از توابع شهرستان نهبندان است که پیشینه تاریخی هم دارد.
وی با بیان اینکه هنوز هم تا حدودی سنت های قدیم در روستا اجرا می شود تصریح می کند: آن زمان ها معمولا پسربچه ها از دست بزرگتر ها تخم مرغ عیدی گرفته و عیدی دختران هم گردو بود که با آن بازی می کردند.
بی بی مهناز ادامه می دهد: پخت پلو از سنت های مهم روستای طارق بود چون مردم در گذشته خیلی کم برنج می خوردند معمولا افراد برای شب عید این غذا را مهیا کرده و به دیگران هم از آن می دادند.
مردم خراسان جنوبی در جای جای این منطقه رسم های خاصی برای نوروز دارند و بر این باروند که عید طبیعت، تمثیل فطرت انسان هاست به همین دلیل در این ایام اگر میان کسانی یا خانواده هایی زنگار کدورت، دلها را از هم جدا کرده باشد با میانجگری ریش سفیدان ، هر کجا فرصتی دست دهد، دستان رنجیده خاطرات در دست هم گذاشته می شود، کوچکترها ، دست بزرگترها و بزرگترها صورت کوچکتر را می بوسند و با ذکر صلواتی کینه و کدورت ها را دور می ریزند‏.‏
یکی دیگر از آیین های نوروزی مردم خراسان جنوبی کوزه شکنی است که بیشتر در منطقه قاینات رواج دارد.
سنت سمنو پزان هم در این منطقه برای شروع سال نو اجرا می شود.
9893 * 6054
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.