به گزارش ایرنا، 40 سال پیش در چنین روزی مردم شهر بیرجند حال و هوایی متفاوت داشتند تقریبا از یک هفته قبل برای تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم شاهنشاهی برنامه ریزی و اطلاع رسانی شده بود.
در روزهای منتهی به 22 بهمن ماه 57، جوانان این مرز و بوم پر شورتر از همیشه به توزیع اعلامیه های امام خمینی (ره) در گوشه و کنار شهر می پرداختند نفس های رژیم شهنشاهی به شماره افتاده بود.
صدای اذان صبح هفتم بهمن ماه 57 بسان طبل رشادت ها و فداکاری ها در گوش مردم این دیار که جَوی خفقان زده و نظامی داشت پیچید بعد از اقامه نماز مردم کم کم برای حضور در تظاهرات ضد شاهنشاهی شال و کلاه کردند.
شب قبل فرماندار وقت بیرجند اعلام کرده بود مردم به خیابان های نریزند در غیر اینصورت دستور تیر مستقیم خواهد داد اما مردم با صلابت این خطه به خیابان ها آمده و پشت سر روحانیون و علما علیه رژیم ستم شاهی کوبنده فریاد زدند.
اینگونه بود که 7 بهمن ماه روز خاطره انگیز مردم بیرجند شد روزی که مردم در تظاهرات گسترده شرکت کرده و از جان، مال و ناموس خود برای رهایی از رژیم ستم شاهی گذشتند و خروش آزادی سر دادند.
« ناگفته نماند اسدالله عَلم فرزند این دیار و یکی از نزدیکترین رجال سیاسی به محمدرضا پهلوی مانند مینی بود که زیر پای مردم این شهر قرار گرفته بود هر چند وی 25 فروردین همان سال به علت بیماری فوت کرد اما بیش از 50 درصد فضای شهر حکومت نظامی و در خفقان به سر می برد».
هفتم بهمن ماه 57 تظاهرات از سمت خیابان 6 بهمن (میدان امام) به سمت خیابان فرح ( طالقانی امروز) و سپس میدان کوروش (ابوذر فعلی) در حال انجام بود اما همانطور که فرماندار وقت گفته بود تیراندازی ژاندارم ها آغاز شد و در نتیجه آن 2 نفر شهید و 6 نفر جانباز شدند.
تاریخ بیرجند این روز خونین را فراموش نخواهد کرد در چنین روزی 2 جوان قهرمان انقلابی «سندورس» و «سورگی» به شهادت رسیدند.
مادر شهید علی سندروس در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، خاطرات هفتم بهمن 57 را اینگونه توصیف کرد: شب قبل یکی از اقوام ما از ژاندارمری تهران تماس گرفت و گفت فردا در تظاهرات بیرجند شرکت نکنید چون قرار است تیراندازی شود در جواب تلفن گفتیم چشم اما دیرمان می شد که فردا شده و به خیابان برویم.
نرگس حسینی نژاد ادامه داد: همان شب علی 15 ساله در خواب آرام و قرار نداشت نگران شده بودم که شاید مریض شده و درد دارد او را از خواب بیدار کردم که گفت خواب خوبی می دیدم نباید من را بیدار می کردی.
وی افزود: تا صبح به فکر بی قراری علی بودم که اگر خدایی نکرده تب کند او را به درمانگاه برسانیم اما انگار او خواب شهادتش را می دید و از این بابت ابراز خوشنودی می کرد.
مادر شهید سندورس اظهار داشت: علی علاقه زیادی به توزیع اعلامیه های امام )ره)، نوشتن شعارهای ضد رژیم پهلوی و پخش عکس داشت در کنار همه اینها آروزی شهادت!
وی بیان کرد: صبح علی از همه زودتر بیدار و برای رفتن به تظاهرات خود را آماده می کرد همه خانواده عازم تظاهرات شدیم مسئولیت پسران با پدرشان و دخترم با من بود.
حسینی نژاد ادامه داد: زنان نیز پشت سر مردان به راه افتاده و شعارهای کوبنده سر می دادند فریاد مرگ بر شاه در آسمان پیچید و شدت گرفت اما صدای تیراندازی جمعیت را پراکنده کرد.
وی یادآور شد: دخترم را در انبوه جمعیت گم کردم از طرفی نگران پسرانم بودم همراه سایر بانوان به خانه های اطراف پناه بردم اما انگار تیری به قلبم خورد احساس درد می کردم بعد از مدتی به خانه برگشتم مردم زیادی در محله ما رفت و آمد داشتند که شک من را به یقین تبدیل کرد.
مادر شهید گفت: علی در مسیر راهپیمایی با شلیک گلوله به شهادت رسیده بود و دیگر هیچوقت نتوانستم چهره جوان رشیدم را ببینم اما اکنون بعد از گذشت 40 سال افتخار می کنم که در راه دفاع از ارزش های اسلامی جوان دادم.
شهید محمود سورگی هم جوان 17 ساله ای بود که قبل از پیروزی انقلاب نقش موثری در مبارزه با رژیم ستمشاهی ایفا کرد و در تظاهرات و راهپیمایی های مختلف حضور فعالی داشت.
بردار شهید سورگی گفت: هفتم بهمن ماه 57 رژیم ستمشاهی اعلام شده بود راهپیمایی سنگین است هر فردی شرکت کند بدون شک زنده بر نخواهد گشت اما محمود اصرار داشت در این تظاهرات شرکت کند.
محمد سورگی ادامه داد: روز هفتم بهمن مصادف با رحلت پیامبر اکرم (ص) و 28 صفر بود لذا همه جا تعطیل و حکومت نظامی اعلام شده بود.
وی افزود: محمود در روستای سورگ از توابع بیرجند با پدر و مادر زندگی می کرد و من در شهر مشغول تحصیل بودم که برای حضور در تظاهرات قرار بود خود را با ماشین روستا به شهر برساند اما ماشین نبود و با پای پیاده تا بُجد یکی از روستاهای نزدیک آمده و از آنجا با موتور خود را به محل تظاهرات رسانده بود.
برادر شهید بیان کرد: در مسیر تظاهرات ماموران ژاندارمری که جزو غلامان حلقه به گوش شاه بودند به حالت آماده باش درآمده بودند و با مردم بسیار خشمگین برخورد می کردند اما مردم علاوه بر شعار «مرگ بر شاه» شعار «ارتش به این بی عرضه گی، هرگز ندیده ملتی » سر می دادند.
وی اظهار داشت: به میدان کوروش( ابوذر فعلی) رسیدیم که تیراندازی هوایی آغاز و انبوه جمعیت پراکنده شدند خیابان مملو از کفش و چادرهایی افرادی بود که به خانه های نزدیک پناه برده بودند.
سورگی عنوان کرد: برادر شهیدم سه سال از من بزرگتر بود در حالیکه در شناسنامه تاریخ تولدمان یکسال ثبت شده بود با یکدیگر اخبار روزنامه ها را بریده و روی کارتن می چسبانیدم و با پای پیاده به روستاهای اطراف رفته و آن را روی دیوارها نصب یا برای مردم می خواندیم چون اکثر مردم بیسواد بودند.
وی افزود: محمود به عنوان سرگروه منطقه شناسایی شده بود لذا زمانیکه داخل خرابه ای در میدان شهدا پناه گرفته بودیم او را گرفته و کشان کشان به سمت خیابان برده و می گفتند شعار مرگ بر امام بده اما او مقاومت کرد و با مشت به صورت مامور کوبید.
بردار شهید سورگی اضافه کرد: در تلاش بودم اسلحه را از دست مامور خشن و عصبانی بگیریم که چوب باتوم را به سرم زد در همین لحظه بود که مامور دیگری با کُلت به محمود شلیک و او را به شهادت رساند.
وی ادامه داد: من گیج روی زمین افتاده بودم وقتی بلند شدم مردم محمود را به بیمارستان رسانده بودند اما او به شهادت رسیده بود و من لایق شهادت نبودم.
سورگی اظهار داشت: ورود حضرت امام (ره) تمام این تلخی ها را بر دل ما هموار کرد و امیدوار شدیم دیگر شاه و رژیم وی نخواهد بود و انقلاب به ثمر خواهد رسید.
وی بیان کرد: اکنون چله اول انقلاب به کوری چشم دشمنان به ثمر رسید و این راه را کماکان ادامه می دهیم تا انقلاب و پرچم اسلام را به دست صاحب اصلی آن برسانیم.
برادر شهید سورگی با بیان اینکه نسل جوان امروز ما از این اتفاقات و وقایع بی خبر هستند گفت: یکی از جوانان از من پرسید مگر بیرجند هم تظاهرات یا انقلاب بوده است و مردم در راهپیمایی ها شرکت می کردند که با بیان نحوه شهادت محمود تفکر وی در خصوص بیرجند عوض شد.
وی افزود: یکی از خواسته ها من این است که مسئولان، دست اندرکاران یا افراد مرتبط در خصوص نصب تمثال شهدا در میدان انقلاب بیرجند اقدام کنند چراکه جوانان در جریان تاریخ انقلاب نبوده و آن را به سخره می گیرند چه خوب است با اطلاع رسانی و نصب تمثال این حماسه ها را برای مردم بازگو کنیم.
سورگی اظهار داشت: در تمامی جلسات که حضور داشته ام اعلام کرده ام اگر نصب تمثال شهدا هزینه دارد خانواده شهدا آن را با جان و دل پرداخت می کنند اما این تمثال حتما نصب شود.
وی بیان کرد: شهدای دیروز درخت انقلاب را کاشتند شهدای جنگ این درخت را با خون خود آبیاری کرده و به ثمر رساندند ما نیز باید ادامه دهنده راه شهدا باشیم و نگذاریم به اسلام و انقلاب لطمه ای وارد شود.
7557* 6054
گزارش از رقیه محمدی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.