خشکسالی تا بیخ گوش تهران پیشروی کرد

روستاهای قنبرآباد، کلینی، کوشک و انیس آباد، زمانی آب داشتند و آباد بودند. زمانی آب آنقدری بود که گندم و جو و لوبیا و نخود و پنبه و چغندر و سیب‌زمینی بکارند و باغ‌های انار و انجیرشان هم بار می‌داد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، حسن‌آباد فشافویه را به دشت طلایی جنوب تهران می‌شناختند و حالا از آن دشت حاصلخیز و پرثمر جز زمینی خشک و لم‌یزرع چیزی باقی نمانده است. آنهایی که تا چند سال پیش بیل روی دوش می‌گذاشتند و می‌رفتند روی زمین کشاورزی حالا یا خانه‌نشین شده‌اند یا مغازه‌ای اجاره کرده‌اند برای گذران زندگی. تصور اینکه شهر و منطقه‌ای میان فرودگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) و شهرک صنعتی حسن‌آباد خشکیده باشد و مردمش به فکر مهاجرت افتاده باشند بیشتر کابوسی است که آدم را به وحشت می‌اندازد. چطور ممکن است شهری در نزدیکی پایتخت چنین بلایی سرش آمده باشد که مردمش برای تهیه آب مجبور باشند دبه به‌دست مقابل مغازه‌‌های تصفیه آب صف ببندند. چنین صحنه‌ای را ماه پیش در خرمشهر و آبادان دیده‌ام.

   حسن‌آباد، شهری با آب گچی

دیدن آدم‌هایی که دبه‌ پشت موتور و ماشین سوار کرده‌اند و دنبال آب آشامیدنی هستند برای من که ۳۰ کیلومتر از تهران بیرون آمده‌ام تعجب‌آور است، یعنی خشکسالی بیخ گوش ماست؟ پشت سه‌چرخه‌ها و وانت‌ها گالن‌هایی است برای فروش آب تصفیه شده. آنها کوچه پس کوچه‌ها را گز می‌کنند برای پیدا کردن مشتری‌هایی که پول می‌دهند برای ۲۰لیتر آب. وانت سفید رنگ توی کوچه‌ای می‌ایستد و پشت بلندگو می‌گوید:«آب تصفیه شده، آب تصفیه شده، خونه‌دار، بچه‌دار گالنوبردار و بیار.» لحظه‌ای بعد چند زن و بچه‌ قد و نیم قد از خانه‌های توسری خورده بیرون می‌آیند؛ هر کدام با دبه‌ای در دست.

راننده وانت شیلنگ آبی رنگ را می‌اندازد توی دبه‌ها و فلکه را باز می‌کند. هر ۲۰ لیتر ۲ هزار تومان. از زن میانسالی به‌نام خانم رضایی که چارقد خاکستری با گل‌های زرشکی به سر کرده و اصالتاً حسن‌آبادی است درباره وضعیت آب لوله‌کشی می‌پرسم. گویی سؤال بی‌ربطی پرسیده باشم، سگرمه‌هایش توی هم می‌رود: «مگه اهل اینجا نیستی که این سؤال رو می‌پرسی؟» به او می‌گویم که خبرنگارم و از تهران آمده‌ام. 

همین جمله من کافی است که دق دلی‌اش را سر من خالی کند: «معلومه سواره نباید از پیاده خبر داشته باشه، هر چیز خوب برای شماست و آب گچی و دود و بی‌امکاناتی برای ما. چند ساله وضعیت همین‌جوریه یعنی آب حسن‌آباد حتی به درد لباس شستن هم نمی‌خوره. اون‌هایی که توی توانشون باشه آب تصفیه شده می‌خرن، اونهایی که ندارن چاره‌ای ندارن آب گچی مصرف کنن و سنگ کلیه بگیرن.» بعد شیر آب حیاط‌ را باز می‌کند و لیوانی پر از آب برایم می‌آورد برای آشامیدن. چاره‌ای جز مزه کردن ندارم. آب طعم گچ شور می‌دهد. زن دیگری به‌نام محمدخانی ادامه حرف‌های همسایه را می‌گیرد: «اگه این آب رو یک روز به تهرونی‌ها بدن می‌ریزن توی خیابون ولی ما توی این چند سال هرچقدر اعتراض کردیم کسی صدای ما رو نشنید. تازه برای این آب بی‌کیفیت پول هم از ما می‌گیرن. شوهرم کارگره، با حقوق ماهی یک میلیون چطور باید زندگی رو بچرخونه؟»

حضورم در این کوچه به چند دقیقه نمی‌رسد که همسایه‌ها دوره‌ام می‌کنند. آنها می‌خواهند توی روزنامه بنویسم اهالی حسن‌آباد فشافویه خیلی وقت است فراموش شده‌اند. می‌خواهند بنویسم وضعیت آب آشامیدنی‌شان بهتر شود و آبی هم برای کشاورزی حتی شده از فاضلاب در اختیارشان قرار بگیرد.

وضعیت آب آشامیدنی روستاهای اطراف بدتر است. مجید قنبری اهل روستای تاریخی شیخ کلینی که نیمی از اهالی آن کوچ کرده‌اند و افغان‌ها جای آنها را گرفته‌اند از این وضعیت گلایه مند است: «زمانی توی زمین‌هایمان سیب‌زمینی و کدو و بادمجون و خربزه می‌کاشتیم ولی حالا کو آب؟ حقابه از سد کرج قطع شد. خیلی‌ها رفتن و چند خانوار بیشتر نموندن. وضعیت آب شرب هم داغون داغونه. باید از چرخی‌ها آب تصفیه شده بخریم که معلوم نیست واقعاً تصفیه شده‌اس یا نه.»

افزایش قیمت آب از ابتدای سال

برای پیگیری بالا رفتن قیمت آب تصفیه شده سراغ محمود کاظمی یکی از مغازه‌های تصفیه آب در بلوار اصلی شهر می‌روم. چند نیسان آبی رنگ درحال پر کردن گالن‌های چندهزار لیتری هستند. راننده‌ها می‌گویند این آب را برای مصرف آشامیدنی کارگران شهرک صنعتی حسن‌آباد می‌برند، گویا شهرک صنعتی هم آب ندارد.

کاظمی درباره قیمت آب تصفیه نشده که چند ماهی است بشدت ‌افزایش یافته، می‌گوید: «اول سال هر متر مکعب آب گچی رو هزار و ۷۰۰ تومن از شرکت آب و فاضلاب می‌خریدیم ولی حالا قیمت نزدیک ۴برابر شده خب چاره‌ای نداریم ما هم باید آب تصفیه شده را با قیمت بالاتر بفروشیم. نه ما گناهی داریم این وسط ، نه مردم. برایم مثل گذشته صرف ندارد که آب تصفیه شده بفروشم، اگر امکانش بود کارم رو تعطیل می‌کردم.

چند بار با بقیه که آب تصفیه می‌کنن، رفتیم اتحادیه که مشکل گرونی رو حل کنن ولی صدامون به جایی نرسید. قبلاً آب از کرج میومد و کیفیتش بد نبود ولی از زمانی که چاه زدند کیفیت آب بشدت پایین اومده و مقدار گچش بالا رفته و پدر فیلترهامون دراومده. عملاً آب لوله‌کشی فقط به درد حموم و ظرف شستن می‌خوره.»

مرتضی رضایی یکی از اهالی حسن‌آباد که برای تهیه آب آمده درباره افزایش قیمت آن می‌گوید: «پارسال هر ۲۰ لیتری رو می‌خریدیم هزار تومن و الان می‌خریم ۲ هزار تومن. کلیه‌های من به‌خاطر این آب سنگ‌ساز شده و مجبورم همین آب رو دوباره توی خونه توی تصفیه‌کن بریزم.‌ای کاش مسئولی پیدا می‌شد تا بگه چند درصد از مردم اینجا سنگ کلیه گرفتن.‌ای کاش مسئولان به اساسی‌ترین مشکل مردم حسن‌آباد توجه می‌کردند.»

 زمین‌هایی که با فاضلاب آبیاری می‌شوند

اما گذشته از آب آشامیدنی، اهالی فشافویه مشکل آب کشاورزی هم دارند. بیشتر زمین و باغ‌ها خشک شده‌، جز دو منطقه. نزدیکی‌های روستای آراد که یکی از ارگان‌ها برای خودش مجتمع کشت زده و آب را از دل زمین بیرون می‌کشد و یونجه و گندم و ذرت می‌کارد و حتی نهال پسته هم کاشته، بقیه زمین‌ها خشکه خشکند. اهالی روستا در این باره حاضر به حرف زدن نیستند. از هرکدام که می‌پرسم یا می‌گویند اطلاعی ندارند یا جواب می‌دهند که حوصله بازخواست شدن ندارند!

جاده فشافویه به چرمشهر که زندان‌های جدید تهران به تصرف خود درآورده را تا انتها می‌روم. نزدیکی‌های سه‌راه چرمشهر آثاری از سبزی زمین‌ و مزارعی که با وجود بی‌آبی و خشکسالی همچنان ثمر می‌دهند به چشم می‌آید. یکی از اهالی انیس‌آباد نشانی این منطقه را داد و گفت که این زمین‌ها با فاضلاب آبیاری می‌شوند. از میان مزرعه ذرت عبور می‌کنم و به رودخانه کم جانی می‌رسم که آب سبز رنگ و بدبویی دارد؛ سرریز فاضلاب تهران. زمین‌هایی که قانونی و غیرقانونی چاه ندارند کنار رودخانه پمپ گذاشته‌اند و فاضلاب را پمپاژ می‌کنند؛ رودخانه فاضلاب.

به سختی می‌توانم کسی را پیدا کنم برای مصاحبه. آنهایی که دوربین را می‌بینند خودشان را پنهان می‌کنند یا سوار موتور می‌شوند و در می‌روند. پس از نیم ساعت جست‌و‌جو موفق می‌شوم مرد سن و سال‌داری را پیدا کنم تا لااقل اطلاعاتی در اختیارم بگذارد. اولش راضی به حرف زدن نمی‌شود ولی وقتی قول می‌دهم اسم و نشانی از او در گزارش نیاورم راضی می‌شود به حرف زدن:

«زمانی فشافویه آب داشت ولی ۱۰ سالی میشه آبی برای کشاورزی نداریم. خب کشاورزی که آب نداشته باشه زمینش خشک میشه و باید خونه‌نشین بشه. مثل خیلی‌هایی که زمین‌هاشون از دست رفت. اجازه برداشت از چاه هم که نداریم، دیگه چاره‌ای نداریم از همین آب استفاده کنیم. برای این فاضلاب هم همیشه دعوا بوده و هست. هرکدوم از کشاورزها نوبت برداشت دارن و این طور نیست که هرکسی دلش خواست پمپ رو روشن کنه.»

از او درباره تصفیه فاضلاب می‌پرسم. کمی مکث می‌کند و جواب می‌دهد: «نمی‌دونم، بقیه میگن تصفیه شده.» پیرمرد به بهانه خرید برای خانه‌اش سوار موتورش می‌شود و می‌رود سمت فشافویه.

برمی‌گردم به شهر و به خیابان کلینی می‌روم. از مردی به‌نام حسین دهقان که آرایشگاه دارد درباره آبیاری زمین‌های کشاورزی با فاضلاب می‌پرسم. به من گفته‌اند او پیش از آرایشگری زمین کشاورزی داشته و اطلاعات خوبی در این زمینه دارد. روی نیمکت مشتری نشسته و تسبیح می‌چرخاند. گویی منتظرم بوده:«وقتی سد کرج را قبل از انقلاب زدند قرار شد به کشاورزهای پایین دست حقابه بدن، تا چند سال پیش حقابه بود ولی وقتی خشکسالی اومد کم‌کم حقابه ما هم قطع شد. من مدارک سهامداری سد کرج رو دارم ولی کو آب؟ مجبور شدیم بیل‌ رو بذاریم گوشه حیاط خونه و بریم پی کار دیگه‌ای. مثلاً من سلمونی زدم، یکی بقالی زده، یکسری‌ها هم بیکار و خونه‌نشین شدن. اما درباره اونهایی که نزدیک سه راه چرمشهر هستن باید بگم چاره‌ای ندارن. یکجوری آب رو برای سیراب کردن زمین‌شون جور می‌کنن حالا از چاه یا فاضلاب. شما یکسر سمت ورامین برو و ببین چه خبره. وقتی آب نباشه کشاورز چاره‌ای نداره جز استفاده از فاضلاب.»

وی در ادامه می‌افزاید: «زمانی دشت طلایی آنقدر آب داشت که وقتی چند متر زمین رو می‌کندی آب بیرون می‌زد ولی الان به ۸۰ متر رسیده و آبی که هست شور و غیرقابل استفاده است. ما ۱۱ هکتار زمین کشاورزی و باغ داشتیم که همه اونها خشک و لم یزرع شدند. ۳۰ پارچه آبادی مثل علی‌آباد و حسن‌آباد و حسین‌آباد و ابراهیم‌آباد و حصار چوپان و کنار گرد بالا و پایین و کوشک و... خشک شدن.»

مرد بقالی که همسایه آرایشگر است وارد گفت‌و‌گویمان می‌شود. می‌گوید: «۱۵ ساله زمینم خشک شده، اگه به من هم از همون رودخانه فاضلاب بکشن حاضرم برم دنبال کشاورزی. کار آبا و اجدادی من کشاورزیه نه بقالی. 

زمانی دشت طلایی این منطقه معروف بود حالا ازش چی مونده، هیچ. خیلی‌ها رو می‌شناسم که خونه و مغازه‌هاشون رو به افغان‌ها اجاره دادن و رفتن تهران و شهرری. شاید من هم برم.»

حسن‌آباد فشافویه دم گوش تهران از بی‌آبی رنج می‌برد. نه آبی برای نوشیدن هست نه برای کاشتن. حتی آبی نیست برای کارگاه‌ و کارخانه‌های بزرگ‌ترین شهرک صنعتی خاورمیانه. اگر گذرم به این شهرک بیفتد حتماً از تعطیلی بسیاری از کارخانه‌ها که زمانی برای خودشان اسم و رسمی داشتند خواهم نوشت.

دیدگاه تان را بنویسید