ناصر زیپ ساک را که می کشد، برگه مرخصی خودنمایی می کند:65/12/15 یعنی دیروز...

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: ابراهیم[1] نه تنها عاشق زندگی که عاشق پرواز هم بود با همه خطراتی که در تمام سال های جنگ او را تهدید می کرد و هر بار که می پرید ممکن بود دیگر برگشتی در کار نباشد.

برگه مرخصی اش برای پانزدهم اسفند ماه صادر می شود اما هوای پریدن به او اجازه نمی دهد و با اعتراض می گوید چرا کسی که تازه پریده دوباره به او ماموریت داده اید من باید به جای او بروم و این آخرین باری بود که ابراهیم از اصفهان به سمت دارخوین می پرید.

وقفه ای یک ساعته می افتد و سرانجام با رفتن ابراهیم به عنوان خلبان یکم به همراه غلام اشتری به عنوان کمک خلبان موافقت می شود و چه کسی می دانست که قرار است خاکستر پیکر مطهرش سال ها بر خاک های بیابان رها شود و پدر را چشم انتظار آمدنش بگذارد.

امروز شانزدهم اسفند بود و ناصر آمده بود تا با هم برای به دنیا آمدن دختر ابراهیم سری به مشهد بزنند اما انگار ناصر تنها چند ساعتی دیر رسیده بود و حالا باید با خود خبر شهادت ابراهیم را برای خانواده اش به عنوان عیدی با خود می برد.

زیپ ساک ابراهیم را که باز می کند برگه مرخصی امضا شده به تاریخ پانزدهم اسفند ماه نظرش را جلب می کند اما...

آن روزها آتش دشمن آنقدر زیاد بود که بچه ها توان زیر آتش رفتن و برگرداندن سوخته های پیکر غلام و ابراهیم را نداشتند.

چندی بعد که آتش دشمن فروکش می کند جستجوها شروع می شود، جستجوهایی که 13 سال به طول می انجامد تا سرانجام پلاکی به نام ابراهیم از زیر خاک ها خودنمایی می کند.

 

 
  1. شهید سرهنگ خلبان هوانیروز ابراهیم فخرایی سید آبادی که در پانزدهم اسفند ماه سال 65 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.