مرد جوان و زن اولش که متهم هستند رمال ایرانی را کشته و جنازه گونی پیچ وی را در جاده ورامین رها کرده‌اند دیروز در دادگاه محاکمه شدند. زن جوان برای خلاص شدن از دست هوویش پیش مرد دعانویس رفت و نسخه‌ای سحر‌آمیز خواست، اما در دام این مرد گرفتار شد.

به گزارش جی پلاس، رسیدگی به این پرونده هجدهم مهرماه سال 95 به دنبال شکایت یک زن جوان آغاز شد.

وی از ناپدید شدن شوهر 34ساله‌اش به نام اکبر خبر داد و گفت: شوهرم آخرین بار به دیدن مرد همسایه به نام محمد رفت و دیگر بازنگشت. می‌ترسم محمد بلایی سر همسرم آورده باشد.

به دنبال شکایت این زن، پلیس محمد را بازداشت کرد، اما وی ادعا کرد از سرنوشت اکبر بی‌اطلاع است. بازجویی از همسر محمد اما راز جنایت را فاش کرد و این زن به قتل مرد همسایه با همدستی شوهرش اعتراف کرد.

وی گفت: من زن اول اکبر هستم. مدتی پیش همسرم من و دو فرزندم را رها کرد و به افغانستان رفت و با زن دیگری ازدواج کرد. او مدتی بعد با همسر دوم و فرزند تازه متولد شده‌اش به ایران بازگشت. من که از این ماجرا ناراحت و افسرده بودم پیش مرد همسایه که رمال بود رفتم و از او خواستم کاری کند که زن دوم همسرم دست از سر شوهرم بردارد و به افغانستان برود. او هم قول داد با جادو هوویم را از سر راه بر می‌دارد. 50 هزار تومان به او دادم ولی مرد همسایه از من خواست تا در مقابل نسخه سحرآمیزی که به من داده با او در ارتباط باشم. او چند بار مرا آزار داد. حتی مجبورم کرد تا شماره تلفن هوویم را هم به او بدهم. مرد شیاد می‌خواست با هوویم هم ارتباط برقرار کند.همان موقع بود که به خاطر عذاب وجدان ماجرا را به شوهرم گفتم و محمد نقشه قتل مرد همسایه را کشید. به دنبال اظهارات تکان‌دهنده این زن، محمد نیز لب به اعتراف گشود.

وی گفت: من اکبر را به بهانه قلیان کشیدن به خانه‌مان کشاندم و او را با همدستی همسر اولم کشتم. با آجر به سرش زدم و روسری را دور گردن او پیچیدم. من و همسرم آنقدر دو سر روسری را کشیدیم تا اکبر جان سپرد. سپس جنازه را داخل گونی گذاشتم و در جاده ورامین رها کردم.

با اعترافات این مرد بقایای جنازه بیست و چهارم مهر ماه پیدا شد و این زوج دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمد باقر قربان زاده و با حضور یک قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای این جلسه پدر قربانی برای محمد حکم قصاص خواست، اما اعلام کرد از همسر وی هیچ شکایتی ندارد سپس محمد روبه‌روی قضات ایستاد و گفت: وقتی به رابطه پنهانی مرد همسایه و همسر اولم پی بردم شوکه شدم. من پیگیر ماجرا بودم که همسرم ماجرا را برایم توضیح داد و گفت برای خلاص شدن از دست هوویش از مرد دعانویس کمک گرفته است. آنجا بود که فهمیدم مرد همسایه چند بار همسرم را آزار داده است. من مشغول صحبت با همسرم بودم که اکبر تماس گرفت و همسرم را به خانه‌اش دعوت کرد. من هم همسرم را مجبور کردم تا از اکبر بخواهد به خانه‌مان بیاید. او وقتی به خانه آمد من با آجر به سرش زدم. روسری را دور گردنش پیچیدم. همان موقع همسرم بالشتی را روی دهان اکبر گذاشت و آن را آنقدر نگه داشت تا مرد همسایه جان داد. من و همسرم با هم اکبر را کشتیم سپس زن 25ساله به دفاع پرداخت و منکر مشارکت در قتل شد و گفت: من هیچ رابطه‌ای با مرد همسایه نداشتم. همسرم به رابطه ما مشکوک شده بود به همین خاطر اکبر را با نقشه به خانه‌مان کشاند. شوهرم مرا مجبور کرد تا بالشت را روی دهان اکبر بگذارم تا باور کند هیچ رابطه‌ای با او نداشته‌ام. بعد شوهرم بالشت را روی دهان او گذاشت و با پا روی بالشت رفت. چند دقیقه‌ای شوهرم بالشت را روی صورت اکبر نگه داشت و وقتی از مرگ او مطمئن شد جنازه‌اش را داخل گونی گذاشت و به حاشیه ورامین برد. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شده تا رای صادر کنند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.