ماجرای گروگان گرفته شدن مرحوم حمیدزاده چه بود؟

چند ساعتی است که یکی از انقلابیون در جوار رحمت الهی آرام گرفته است، او کسی نیست جز همان روحانی که در تظاهرات عاشورای سال 57 بر روی مینی بوسی مردم را از خانه مرحوم آیت الله طالقانی به سمت میدان آزادی هدایت می کرد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: او جوانی انقلابی بود که رژیم به 5 سال زندان محکومش کرد و پس از چند ماهی به نقده تبعید شد. با بازشدن فضای سیاسی به وسیله جیمی کارتر با 64 زندانی سیاسی دیگر از جمله مرحوم عسکراولادی و آیت الله انواری از زندان آزاد شدند.

اگر کمی به عکس های دوران انقلاب نظر بیندازی می توانی او را که قبایی آبی به تن دارد بر روی مینی بوسی ببینی که در روز عاشورا خیل جمعیت را از منزل مرحوم آیت الله طالقانی به سمت میدان آزادی هدایت و برایشان قطعنامه قرائت می کند.

او که از فعالان عضو کمیته استقبال از امام بود، تا پیش از رسیدن ایشان به جایگاه، نیم ساعتی برای مردم حاضر سخنرانی کرد و بعد از اتمام سخنرانی امام نیز با اجازه از محضرشان قطعنامه ای 8-9 بندی را که باید زندانیان سیاسی آزاد شوند، قلم و بیان آزاد شود، صدور نفت به اسرائیل قطع شود و... را قرائت کرد و با پایان هر بند، مردم با گفتن صحیح است، صحیح است از قطعنامه حمایت کردند.

حجت الاسلام حمیدزاده اکنون چند ساعتی است بعد از طی یک دوره بیماری سخت، در این ایام مبارک به دیدار حق شتافته است، او از خاطره خود پس از انقلاب و غائله مردم گچساران اینگونه می گوید: اوایل که کمیته انقلاب تشکیل شد در گچساران هم کمیته خانه های منطقه را جذب کرده و گردن کلفت های منطقه عضو کمیته شدند.

مردم برای اعتراض به این کمیته در مسجد جامع متحصن شدند. استاندار هم از منطقه گریخته بود. آن زمان وزیر کشور صباغیان بود. عشایر قشقایی در منطقه هم دست به کارهای مسلحانه می زدند. در این شرایط مرحوم آیت الله مهدوی کنی به من زنگ زد و گفت: شما بروید و تحصن مردم را بشکنید. من هم گفتم با دستور شما نمی روم. امام باید بگویند. زنگ زدند و گفتند امام می خواهند شما بروید و من با حکم ایشان رفتم.

یادم هست با هلیکوپتر از شیراز وارد گچساران شدیم. عده ای از مردم را برای علت قضیه خواستم و متوجه شدیم که منشأ این حرکت آخوندی مسلح بود که برادر امام جمعه گچساران است. دستور دستگیری او را دادم و گفتم او را به زندان عادل آباد شیراز منتقل کنید.

پس از آن به خانه امام جمعه رفتم و طولی نکشید که عشایر مسلح خانه را محاصره کردند و شعار می دادند آقای ما باید آزاد شود. هیچ قصدی جز اجرای فرمایش امام و برگرداندن آرامش نداشتیم. از طرفی هم متحصنان در مسجد به عشایر پیغام دادند اگر اجازه آمدن فرستاده امام به مسجد را ندهید ما به شما حمله مسلحانه می کنیم.

شرایط بدی بود و تصمیم گرفتم بدون سلاح به سمت مسجد بروم. شعارهای کوبنده ای برای آزادی سید می دادند راه باز شد و ما به مسجد رسیدیم. خواسته متحصنان و انقلابیون مسجد، برگشت استاندار، تشکیل سپاه، انحلال کمیته چی ها و خلع سلاح آنها بود که همه را انجام دادم و صدای تکبیر بلند شد و غائله خوابید.

روزنامه های داخل کشور این ماجرا را با این تیتر منتشر کردند: حمیدزاده را به گروگان گرفتند. پس از آن خدمت امام رسیدم و امام من را در آغوش گرفتند و مرحوم توسلی گفت من ندیدم امام شخصی را چنین در آغوش بگیرد.

 

برگرفته از مطلبی منتشرشده در سایت جامعه خبر

دیدگاه تان را بنویسید