محمد حاجی حسینی دانشمند ایرانی و مدرس دانشگاه «ایست آنگلیا»ی انگلیس متولد سال 1344 تهران است. او که در زمینه عصبشناسی دستاوردهای بسیار بزرگی دارد تا پایان دوران راهنمایی ایران بوده ولی از 1358 با تصمیم پدر و مادرش برای ادامه تحصیل به انگلیس مهاجرت کرده؛ البته به قول خودش حق انتخابی نداشته است.
به گزارش جی پلاس، محمد حاجی حسینی دوره دبیرستان را در رشته بیولوژی پایه گذرانده و دوره لیسانس را در رشته بیولوژی انسان و دورههای فوقلیسانس و دکتری را در رشته عصبشناسی تحصیل کرده است و هماکنون نیز حدود 15 سال است که استاد دانشگاه «ایست آنگلیا» در نزدیکی کمبریج است و لابراتوار خودش را دارد و در مورد عصبشناسی پژوهش میکند.
* مهاجرت به انگلیس چه تاثیری در پژوهشهای شما داشته؟
از لحاظ استفاده از امکانات خیلی موثر بوده؛ چون دورهای که مقطع دانشگاهم را میگذراندم مقارن با دورهای بود که در ایران دانشگاهها در اوایل انقلاب تعطیل بودند و این باعث شد من بتوانم ادامه تحصیل بدهم در حالی که ممکن بود امکانش در ایران وجود نداشته باشد. انگلیس از نظر تاریخی بستر علم دنیاست و کتابخانهها و آرشیوهای بسیار بزرگ و مهمی دارد که میتوانید با دیجیتال یا میکروفیش به آنها دسترسی داشته باشید و چون علم سریع پیش میرود، دسترسی فوری به منابع بسیار موثرتر است.
* زمانی که مهاجرت کردید با چه چالشهایی مواجه بودید؟
یکی از این چالشها، مساله فرهنگی بود. زمان مهاجرت من مقارن با جنگ بود و در سن جوانی دوری از خانواده، نبودن امکانات و مشکلات ارزی من را در مضیقه قرار داده و باعث فشار روحی شده بود و در واقع، به غیر از تنهایی مشکل دیگری نداشتم.
* تاکنون چه دستاوردهایی داشتین؟
25 سال است که روی خانواده ژنی کار کردم که فعالیت آن برای تماس سلولها در دوران تکامل جنین خیلی مهم است. چون ارتباط سلولها از طریق این ژن باعث میشود به صورت یک برنامهریزی دقیق تقسیم شوند، مهاجرت کنند و یا بافتی را تولید کنند. این خانواده ژنی اهمیت زیادی دارد. اسم این خانواده FGF یا Fibroblast growth factor است و به این یکی از دلایلی که میدانیم این خانواده مهم است این است که وقتی ژنهای به خصوصی در این ژن تولید میشود بیماریهای بسیار مهم کودکانه به وجود میآید که یکی از این بیماریها چسبندگی استخوانهای سر است. خوشبختانه این بیماری خیلی نایاب است اما از لحاظ بیولوژیک خیلی جالب و مهم است.
این چسبندگی سر در اثر کند شدن رشد سلولهای یک استخوان به وجود میآید و یکی از دستاوردهای ما در این زمینه این بود که برای اولین بار از طریق تراریختگی موشی را تولید کردیم که کاملا این بیماری را کپی میکند و با در دست داشتن این موش، میتوانیم از بافتهایش استفاده کنیم و عامل دقیق این بیماری و اثر این ژن را در فعالیتهای مختلف ژنهای دیگر شناسایی کنیم.
غیر از این، مدتی روی ویروسها کار کردم. ویروسی که از خانواده ویروس ایدز است و برای اولین بار من نشان دادم که این ویروس وقتی وارد سلولها میشود، ژن خودش را وارد بخشی از ژن آن سلول میکند و برای همیشه این ژن داخل سلولها قرار میگیرد و هر وقت سلولها تقسیم شود این ژن را در سلولهای مشتق شده تکثیر میدهند.
نتیجه این، یکی از مهمترین دستاوردهاش که به خاطر تغییر زمینه نتوانستم پیگیری کنم، یک مساله ژندرمانی است. در ژندرمانی شما میخواهید ژنی را به سلولها انتقال دهید به همین دلیل میتوانید ویروسهای تراریخته تولید کنید که این ویروس حالت تکثیریاش را از دست میدهد اما هنوز خواسته انتقال ژن را دارد. بنابراین اگر بیماری فاقد یک ژن باشد، شما میتوانید آن ژن را وارد ویروس کنید و بگذارید خود ویروس به طور طبیعی ژنش را به سلولهای دیگر انتقال بدهد؛ به این فرآیند ژندرمانی میگویند. یکی از این کاربردهای ژندرمانی در زمینه بیماریهای شبکیه بینایی چشم است که خیلی موفق بوده است.
دستاورد بعدی، این است که برای اولین بار چگونگی تکامل سلولهای «آلیگودنروسایت» Oligodendrocyte (یاخته کمشاخه) را، که عایق عصبها را تولید میکنند، در جنین انسان شناسایی کردیم.
این سلولها عایقی را برای عصبها تولید میکنند که سرعت انتقال بیشتری به عصبها میدهد. برای مثال در سیم برق اگر عایق و روکش نباشد سرعت انتقال بسیار کند است ولی اگر عایق داشته باشند، سرعتش بیشتر است. سلولهای آلیگودنروسایت در بدن این عایق را تولید میکنند و برای اولین بار نشان دادیم که این سلولها در جنین انسان از کجا میآیند. دستاورد این یافته که باز هم پیگیری نکردیم بیماری اماس بود. در بیماری اماس این عایق از بین میرود و تلاش برای این هست که سلولهایی را پیدا کنیم که این عایق را دوباره تولید کندو بیماری اماس درمان شود.
داخل پرانتز بگویم که من الان جزو هیاتعلمی انجمن اماس انگلیس هستم و در کمیتهای فعالیت میکنم که تصمیم میگیرد برای چه تحقیقات و پروژههایی در دانشگاه بودجه تعلق بگیرد. به خاطر دستاوردم در زمینه اماس بود که من را جزو این کمیته قرار دادند.
* با توجه به تحقیقاتی که داشتهاید، به نظرتان اماس قابل درمان است؟
در حال حاضر درمان اماس بسیارسخت است زیرا این بیماری یکعاملی نیست. ممکن است تا 10 سال دیگر تکنولوژیها طوری پیشرفت کنند که بتوانند از این بیماری جلوگیری کنند اما درمان آن بسیار سخت است. از نظر ژنتیک ممکن است انسانها را بررسی کنند ببینند چه کسی ممکن است ریسک اماس داشته باشد و از این طریق از بروز این بیماری جلوگیری کنند.
* و دستاورد آخر؟
و دستاورد آخری که پنج سال است با کمک دو لابراتوار دانشگاه هاروارد و شفیلد کار میکنیم، شناسایی یک نوع سلول بنیادین جدید در مغز است. کار این سلولها تولید نورونهای جدیدی است که فعالیت این نورونها روی اشتها خیلی تاثیر دارند و در نهایت سعی ما بر این است که این سلولهای بنیادی را از نظر ژنتیکی طوری دستکاری کنیم که نوع نورونهایی که تولید میکند را تغییر دهیم و در نتیجه اثرش روی نحوه خوردن، روش خوردن و زمان خوردن یا مقدار سوزاندن انرژی تغییر دهیم و به واسطه آن روی چاقی و دیابت تاثیر بگذاریم.
دیابت دو نوع داریم؛ یکی ژنتیکی و نوع دیگر از یک سنی به بعد و از یک وزنی به بعد به طور اتوماتیک بروز میکند. یعنی اگر جلوی چاقیتان را بگیرید جلوی دیابت را هم گرفتهاید.
این سلولها در قسمتی از مغز به نام هیپوتالاموس هستند که کنترل خواب، هورمونهای جنسی، رشد، تشنگی و فشارخون را هم انجام میدهد. در واقع هیپوتالاموس مثل برج کنترل فرودگاه است که باید کنترل کند کدام هواپیما در چه سطحی بماند و کدام آماده پرواز شود. بنابراین دائما سیگنالهایی از هزاران منشاء از معده، کبد و کلیه دریافت میکند و آنها را طوری پردازش میکند که به موقع به شما بگوید گرسنه هستید، سیر شدید، یا دوباره غذا بخورید. بخشی از چاقی برای این است که اختلالاتی در این بخش مغز ایجاد میشود و در نتیجه اعضای بدن نمیتوانند این سیگنالها را دریافت کنند و یا اختلالاتی ایجاد میشود که بنابراین فرد از حالت عادی برای خوردن و سوزاندن انرژی خارج میشود.
*امروزه فناوریها پیشرفت بسیاری کردهاند. به نظر شما عجین شدن فناوریها با صنعت پزشکی کار درستی است؟ کلا آینده این روند را چطور میبینید؟
کاملا درست است و چاره دیگری جز این نداریم. باید کاملا از فناوری استفاده کنیم تا بتوانیم مسائل و بیماریهای پزشکی را حل کنیم.
آینده خیلی سریع پیش میرود و قابل پیشبینی نیست اما یکی از تکنولوژیهایی که ممکن است با آن آشنایی داشته باشید، یکی تراریختگی ژن است و دیگر ویرایش ژن است و شبیه به منشیای است که در حال تایپ نامهای است و ممکن است یک کلمه از جمله را اشتباه تایپ کند و باعث شود مفهوم جمله عوض شود. این در حالی است که تکنولوژیای هماکنون وجود دارد که به طور دقیق آن اشتباه را برطرف یا حتی جایگزین میکند. در مورد ژن هم چنین فناوریای وجود دارد.
این روش در آینده کاربردهای زیادی خواهد داشت ولی روش خطرناکی هم هست. چون از آنجا که ما روی آنزیمهایی که تنظیم میشوند، کنترلی نداریم، اگر این فرآیند به طور غلط یا زمان اشتباه یا در زمان جنینی انجام بشود و یا اگر ژن نقشهای دیگری داشته باشد که برای ما ناشناخته است، ممکن است برای درمان یک بیماری، هزاران مشکل دیگر را تولید کند.
راجع به تراریختگی ژن بیشتر توضیح میدهید؟
به هزاران طریق میتوان تراریختگی ژن ایجاد کرد؛ یا میتوانید فعالیت ژنی را خاموش کنید یا ژنی را تولید کنید که وقتی قرصی را به موشها میدهی، فعال شوند. چون بعضی وقتها ژنها نقشهای مختلفی در دوران مختلف زندگی دارند. میتوان ژن تراریختهای ایجاد کرد که در دوران جنینی موش خاموش است ولی در بزرگسالی یا به صورت خودکار یا به واسطه دارو فعال میشود.
یکی از جالبترین استفادههای تراریختگی ژن این است که میتوانید سلول را رنگ کنید یا درون سلول پروتئینی را فعال کنید که از خودش رنگ بدهد و زیر میکروسکوپ قابل دیدن شود. کاربرد این روش زمانی است که میخواهید زندگی یک سلول را از اول تولد تا زمانی که مشتق به سلولهای دیگر بشود، ببینید. به این روش «فیت مپینگ» میگویند که برای سلولهای بنیادی خیلی کاربرد دارد.
*بهترین فیلم علمی-تخیلیای که تاکنون دیدید، کدام است؟
یکی از فیلمهایی که خیلی به آن علاقه دارم «روغن لورنزو» یا Lorenzo's Oil است که داستان یک پدر و مادر ایتالیایی است که پسرشان یک بیماری ژنتیکی دارد که شبیه بیماری اماس است. پزشکها به پدر و مادر میگویند که پسرشان تا شش ماه دیگر میمیرد. پدر زندگیاش را کاملا ترک میکند و به کتابخانه میرود و با وجود این که هیچ علمی ندارد، شروع به تحقیق میکند و بعد از ماهها متوجه میشود که بیماری مشابهی در موش در لهستان دیده شده است و روغنی را به این موشها دادهاند که توانسته این بیماری را کند کند.
این پدر پافشاری میکند و به بیولوژیستها میگوید که این روغن را تولید کنند و با توجه به این که بیولوژیستها میگویند این روغن سمی است و باعث مرگ میشود، پدر و مادر اول این روغن را روی خودشان و سپس روی پسرشان تست میکنند و به این روش میتوانند 16 سال دیگر پسرشان را زنده نگهدارند.
این فیلم بسیار آموزنده از همه جهات مختلف است و نشان میدهد اگر کسی بخواهد میتواند هر کاری بکند و به هدفش برسد؛ حتی اگر کسی زمینه علمی نداشته باشد فقط کافی است که علاقهمند باشد. در هر سنی میتواند شروع کند. حتی آدمهای عامه هم میتوانند کاشف درمان بیماریهایی باشند که حتی کسی فکرش را هم نکرده است.
این فیلم در سال 1996 تولید شده و یک داستان واقعی است و من پیشنهاد میکنم افرادی که دوست دارند حتما آن را ببینند. دلیل دیگر علاقه من به این فیلم، بنیادی است که پدر و مادر لورنزو برای جمعآوری پول تحقیقات دایر کردهاند و این همان بنیادی است که پول تحقیقات من در زمینه اماس را برعهده گرفت. باعث افتخار من است که با این خانواده ملاقات کردهام.
* به نظر شما محققان ایرانی در زمینه عصبشناسی چقدر پیشرفت داشتند؟
متاسفانه من شناختی از ساختار آموزشی ایران ندارم. در دهه شصت چون با دانشگاه شهیدبهشتی و تربیت مدرس تماس داشتم ولی در حال حاضر نه. بنابراین شناختی که من دارم برای سالهای پیش است. با این حال شناخت فعلی من در مورد دانشمندان عصبشناسی است که در کنفرانسها میبینم.
به طور خلاصه دانشمندان ایرانی عموما (عصبشناسی) یکی از فعالترین و پرانرژیترین و خلاقترین دانشمندان دنیا هستند که وقتی مشکل را بهشون ارائه میدهید، بالاخره یه راهی برای حل مشکل پیدا میکنند حال میخواهد امکانات کم هم باشد.
انرژی و پتانسیل یکی از مهمترین فاکتورهای پیشرفت علم است. فکر میکنم بنیه اصلی دانشجو و سیستم آموزشی ایران، انرژی، پتانسیل و خلاقیت ایرانیهاست که تا الان توانسته ما را با کمبود امکانات و مسائل دیگر سربلند نگه دارد. البته متاسفانه نسل جدید به خاطر مسائل فرعی از علوم دور شدهاند و با وجود داشتن خلاقیت، انرژی و پتانسیل، دائم مغزشان درگیر اپلیکیشنهای جدید و مسائل دیگری است. البته این مشکل جامعه جهانی است و فقط هم مختص مساله علمی نیست، حتی هنر و موسیقی نیز با این مشکل مواجه هستند. در واقع، مشکل جامعه جهانی، دور شدن از خودفکری و تمرکز است.
* آموزش عالی ایران در مقایسه با انگلیس چه معایب و چه مزایایی دارد؟
از نظر من ساختار آموزشی ایران بسیار جا افتاده است و ساختار اسکلتی است که همه وارد آن ساختار میشوند و از آن طریق پیش میروند. فکر میکنم ساختار آموزشی مشکلی ندارد و آنقدری هم از ساختار آموزشی انگلیس دور نیست. الان هم در زمانی هستیم که ساختارشان رو از روی هم کپی میکنند و کمابیش ساختارها یکسان شده است. فیلتر دوم امکانات است که بتوان آن ساختار را پیش برد. شاید ممکن است به دلیل نبودن امکانات ساختار کمی تغییر کرده باشد.
* سطح علمی دانشجوهایی که تازه از ایران مهاجرت کردهاند، چگونه است؟
دانشجوهایی که عموما از ایران بیرون میآیند، دانشجوهایی هستند که میخواهند موفق بشوند و به همین دلیل بهترین دانشجوها محسوب میشوند.
دانشجویان ایرانی در زمینههای فیزیک و ریاضی 10 برابر پیشرفتهتر از دانشجوهای انگلیسی هستند. در زمینه بیولوژیک هم از نظر تئوری پیشرفتهترند اما از نظر عملی به دلیل نبود امکانات دانشجوهای انگلیسی جلوترند.
* درصد موفقیت دانشجویان ایرانی در خارج از کشور چطور است؟
با توجه به مقالاتی که سالانه داریم، کمابیش 30 مقاله با اسم دانشجوهای دکتری ایرانی در مجلات معتبری مثل نیچر میبینیم و این باعث افتخار است و فکر میکنم دانشجوهایی که برای تحصیل میآیند و علاقه به پیشرفت دارند هیچ مانعی برای پیشرفت ندارند.
البته آمار آمریکا نشان میدهد موفقترین مهاجرهایی که به آمریکا آمدند از نظر ارتقای سطح زندگی و علم ایرانیها بودند.
دانشجوهای انگلیسی چون پایه علوم ضعیفی دارند حتی دانشجوهای سال آخر از نظر ریاضی نمیتوانند فرمولهای عادی را انجام دهند و این مساله کار ما را بیشتر میکند. گاهی حتی دانشجوهای سال آخر املای زبان انگلیسی را خوب بلد نیستند.
متاسفانه نسلی که الان در انگلیس وارد دانشگاه میشوند، یکی از اسفناکترین نسلهاست و علاوه بر مشکلاتی که دارند تمرکز هم ندارند.
*از نظر شما انسانها هنوز در حال تکامل هستند؟
کاملا بله!
* چند وقت پیش خبری منتشر شد که میگفت نسل مردان به دلیل ساختار ژنتیکیای که دارند، میلیونها سال دیگر منقرض خواهند شد. آیا این حرف درست است؟
الان کتابی هست به نام «مرد بهدرد نخور» که سوال میکند نقش مرد در تکامل چه بوده و این نتیجه میرسد که فقط نقششان کرومزوم Y بوده که نر دیگر را تولید کند، چون بقیه ژنها را زنها دارند. از نظر علمی، مطمئن نیستم که این موضوع درست باشد یا خیر.
* از نظر شما تغذیه و شرایط آبوهوایی روی ژنتیک تاثیر دارد؟
چینیها یک مساله دارند که میگویند شما آن چیزی هستید که میخورید. ابتدا به این مساله میخندیدیم ولی الان در مساله چاقی این مساله حاد شده است. چون میگویند در دوران بارداری اگر مادر نوع بهخصوصی از چربی یا مقدار زیاد چربی استفاده کند، این نه تنها روی تکامل بچه اثر میگذارد بلکه روی ژنهای کودک هم اثر میگذارد. یعنی حتی اگر کودکی که به دنیا میآید، تغذیه سالم و مناسب هم داشته باشد اما چاقی روی ژنهایش باقی میماند و نسل آینده ریسک ژن چاقی را خواهد داشت. یعنی نوع غذا میتواند ساختار ژن را تغییر بدهد و حافظهای به ژن بدهد که سه نسل بعد این ژن فعال بشود.
در دانشگاهی که من کار میکنم ساختمانی دارد که بزرگترین مرکز تحقیقاتی غذا روی ساختار بدن است. البته کارهایی که آنها میکنند بیشتر روی باکتریهای روده است. چون معتقدند که هر غذایی که میخوریم یک نوع باکتری را در روده ما تولید میکند. باکتریها با سلولهای روده همزیستی مسالمتآمیز دارند و اگر آن نوع باکتری از بین برود و یا نوع جدیدی از باکتری به وجود بیاید که این همزیستی به هم بخورد، مشکلات جسمی آغاز میشود.
این همزیستی فقط برای جذب غذا نیست، بلکه مشتقات غذا که به مغز میرسه نتیجه همزیستی بین باکتری و بدن است. باکتریها باید چیزی را تولید کنند که جزو همزیستی با سلول باشد. در نتیجه میگویند که تاثیر غذا از طریق نوع باکتری است که در بدن است.
به طور مثال، در تحقیقاتی باکتریهای مدفوع موش چاق را به موشهای لاغر و زنده منتقل کردند، موش لاغر به مرور زمان حتی با وجود خوردن غذای معمولی و کمچرب، ریسک چاقیاش بالا میرود.
* دوست دارید بیشتر روی چه بیماریهایی کار کنید؟
به دلیل شناخت و پژوهشم بیشتر به مساله چاقی علاقهمند شدهام و از وقتی که به این موضوع پرداختم روی زندگی خودم هم بسیار تاثیر گذاشته است. مهمترین عامل جلوگیری از چاقی این است که مردم روی بیولوژی بدن خود شناخت داشته باشند و بدانند که چیزی که میخورند چه تاثیر درازمدت و کوتاهمدت روی خودشان دارد.
* اوقات فراغت دارید؟
متاسفانه اوقات فراغت ندارم و نهایتا یک هفته مرخصی دارم که به ایران میآیم.
* محبوبترین ابزار الکترونیکتان چیست و برای چه کاری از آنها استفاده میکنید؟
لپتاپ و موبایلم و بیشتر برای کارهای دانشگاهی و تحقیقاتی. اصولا دانشمندان به دو نوع تقسیم میشوند بعضیها هستند که همه نرمافزارها و کارهایشان روی یک لپتاپ است که متاسفانه اگر لپتاپ را جا بگذارید یا بدزدند، مشکلات خیلی زیادی خواهند داشت. اما من ترجیح میدهم مرکز کارم را در دفترم قرار بدهم و کارهای عمده را روی کامپیوتر دفترم انجام میدهم.
در مورد گوشی هم من از برند سامسونگ استفاده میکنم و اصلا آیفون را ترجیح نمیدهم. برای این حرفم هم دلیل دارم؛ یکی اینکه اگر نتوانید از همه اپلیکیشنهای گوشی آیفونتان استفاده نکنید، واقعا پولتان را دور ریختهاید و دوم این که گوشیهای سامسونگ، ابزارهای حرفهایتری برای عکاسی دارد. من علاقه زیادی به عکاسی علمی دارم و تاکنون چندین جایزه بینالمللی را نیز بردهام که نمونههایش روی اینترنت هستند. گوشیهای سامسونگ، حتی مدلهای قدیمیترش، از نظر دوربین کیفیت خیلی بالاتر از دوربینهای حرفهای است.
* چه نرمافزاری در گوشی دارید؟
نرمافزارهایی که استفاده میکنم مثل ایمو فقط برای ارتباطات هستند. بیشتر کارهای علمی را روی لپتاپ انجام میدهم.
* تلگرام چه؟
سعی میکنم از تلگرام استفاده نکنم چون ممکن است مثل خیلیهای دیگر دائم از آن استفاده کنم و فکر میکنم اینستاگرام و تلگرام نرمافزارهای اضافی هستند که به آنها نیاز نداریم. فکر میکنم به 20 سال پیش که برمیگردم میبینم خیلی از کارها را بدون وجود اپلیکیشن و بهراحتی انجام میدادیم. البته عقیده دارم برای پیشرفت علم و سرعت آن این اپلیکیشنها کاملا تاثیرپذیرند؛ به شرطی که درست از آنها استفاده کنیم.
* توصیهتان به جوانان ایرانی چیست؟
توصیه من به جوانان این است که امید داشته باشند. نه تنها در ایران، بلکه در خارج از ایران هم جوانان به واسطه استفاده از شبکههای اجتماعی به آنها القا شده که میتوانند یک شبه موفق شوند. اول این که هرکسی باید راه خودش را پیدا کند حتی اگر جامعه او را نمیپذیرد و این خیلی مهم است. دوم این که انسان همیشه باید امید به فردا و آینده داشته باشد. اگر امید نداشته باشد هیچ کاری را انجام نمیدهد.
* فضای تحقیقاتی و پژوهشی دانشگاههای انگلیس چطور جوانان را به پژوهش تشویق میکنند؟
یکی از مشکلات بزرگ ما در انگلیس، این است که جوانان آیندهنگر نیستند و به خاطر مسائل اقتصادی همه میخواهند دنبال کارهایی بروند که پولساز باشد و پژوهش را کار پولسازی نمیدانند. کسانی که دنبال پژوهش میروند به دلیل مسائل شخصی و یک مقدار هم کنجکاوی است. در واقع، انسانی که کنجکاو نباشد پژوهشگر نمیشود.
یکی از چیزهایی که جوانان را به پژوهش تشویق میکند، امکانات است اما همه دانشگاههای انگلیس به دلیل مشکلات اقتصادی، از امکانات خوبی برخوردار نیستند و این را باید بگویم که حتی بعضی از آنها همسطح دانشگاههای ایران هم نیستند. ولی از لحاظ فضا، گفتوگو و گفتمان خیلی مهم است که دائما این دانشگاهها سعی میکنند که دانشمندان را در جامعه بیاورند و ما را تشویق میکنند با جامعه گفتوگو داشته باشیم.
مثلا بچههای مدرسه را میبرند به دانشگاه که با محیط دانشگاه آشنا بشوند و ما به زبان ساده برایشان سخنرانی کنیم و فکر میکنند که حتی اگر پنج درصد دانشآموزان از این گفتمان تاثیر بپذیرند، همان پنج درصد وارد سیستم پژوهشی خواهند شد.
تلویزیون هم صرف نظر از برنامههای عمومیاش، حدودا 15 تا 20 درصد برنامههایش را به گفتوگوی دانشمندان با جامعه اختصاص میدهد.
* دوست دارید برای زندگی به ایران برگردید؟
دوست دارم برای پژوهش به ایران برگردم. در واقع، ما فقط دانشمند نیستیم، ما بیزینسمن هم هستیم. یکی از بیزینسهای ما این است که سفر کنیم و ببینیم چه جاهایی از نظر علمی هنوز ناشناخته است. برای مثال یکی از اساتید ما وقتی شنید ما به ایران میآییم، گفت من شنیدم در قنات اطراف محلات ماهیهایی زندگی میکنند که کورند. این ماهیها در عمق چاه زندگی میکنند و به مرور زمان چون احتیاج به دیدن نداشتند، ژن تولید چشمشان از بین رفته است. یکی از اساتید دیگر نیز از ما تخم گیاهی از مشهد را خواست که رنگ گلهایش طوری است که ما شناخت زیادی از آن نداریم.
زمانی که میخواهیم به دانشجوهایمان طریقه برخورد با عامه یا بیزینس را یاد بدهیم، آنها را به بازارچههای میوهفروشی میبریم و میگوییم خوب دقت کنید؛ چون بین این میوهفروشها بعضی هستند که بهترین میوههای خوب و سالم را دارند اما ساکت نگاه میکنند. ولی بعضی فروشندهها داد میزنند و به روشهای طنز و غیره تبلیغ میکنند که محصولشان را به فروش برسانند و اگر شما نتوانید رقابت کنید و بیزینسمن خوبی نباشید، دانشمند خوبی هم نخواهید بود.