در سال گذشته هنرمندان بسیاری درگذشتند؛ هنرمندانی که انسانهای پرتلاشی بودند.
به گزارش جی پلاس، در سال 96 هنرمندان بسیاری از کنار ما رخت بستند و راهی سفر و سرمنزل همیشگی خود شدند، هنرمندانی که در زندگی خود همیشه افراد پرتلاشی بودند.
در ادامه به تعدادی از هنرمندانی که در حوزه سینما و تلویزیون سفر زمینی خود را بدرود گفتند و به دیار باقی شتافتند، اشاره میشود:
منوچهر پوراحمد
24 مهر 1321، اصفهان
29 دی 1396، تهران
شش سال دبستان که تمام شد باید رشتهای را انتخاب میکرد تا دبیرستان را در آن رشته آغاز کند. هنر، انتخاب پوراحمد بود. از تنها هنرستان شهر فارغالتحصیل شد و به مینیاتوریست قابلی تبدیل شده بود. در حالی که شیفتهی بازیگری بود وقتی داشتند هتل شاهعباس را میشاختند، برای سقف لابیها و سالنها به مینیاتوریست نیاز داشت. پوراحمد یکی از هنرمندان زبدهای بود که به هتل عباسی جلوه دادند. او نقشهی قابلی هم میکشید و از این راه درآمد داشت. اما شیفتگی قدیمی هنوز پابرجا بود. رایدوی خانه شبها جایش در اتاق منوچهر بود که ساعت 10 نمایشهای شبانهی رادیو آغاز شود و موچهر غرق در تجسم بازیها، ورهی تهیه کنندگی رادیو را گذراند و در رادیو اصفهان استخدام شد. به خاطر روابط عمومی خوبش با تئاتر پارس نزدیک شد و بعد از آن شد پای ثابت نقشهای اول نمایشهای کمدی ناصر فرهمنتد در تماشاخانهی اصفهان. وقتی پل فلزی افتتاح شد شبها گروه ارحام صدر که حکم شیرینی اصفهانه را داشت، در یک سمت پل به اجرای تئاتر میپرداخت و پوراحمد از همان روزها شد جوان اول نمایش ها مدتی بعد برای کار در رادیو ایران به تهران رفت. او بعد از انقلاب بانی اجرای تئاتر در هتلها شد. اولین تئاتر کمدی را در هتل استقلال تهران روی صحنه برد. در روزهای جنگ هم نمایش را به شهرهای مختلف میبرد تا مردم را برای ساعتی فارغ از مصائب جنگ بخنداند. بعد از جنگ بالاخره وارد تلویزیونشد. او ازدواج پرماجرا را سال 68 کارگردانی کرد. اولین سریال با مضمون ایدز در سال 73 کارگردانی کرد و نویسندگی کارگردانی و تهیهکنندگی سریال خاله خانم را در سال 75 به عهده داشت. او در سال 81 تهیهکنندهی مهمانپذیر طوبی به کارگردانی برادرش کیومرث شد. پوراحمد بعد از سالها خانهنشینی و تحمل دورهای بیماری ریوی بر اثر سکتهی قلبی درگذشت.
محمدقاسم پورستار
14 تیر 1318، اردبیل
25 آبان 1396، تهران
پیرمردی با چهرهای مهربان و ریش انبوه؛ ین تصویر شاید پررنگترین تصویر ما از محمد پورستار باشد با این که او در بیش از 30 اثر سینمایی و تلویزیونی به عنوان بازیگر مکمل اغلب آثار تاریخی هنرنمایی کرده باست. او در چند اثر از بهرام بیضایی مثل غریبه و مه، و چریکهی تارا نیز نقشهای کوتاهی به عهده داشت.
او از سال 1353 با فیلم تلویزیونی میرنصیر و غولنگونبخت بازیگریاش را آغاز کرد و سال 56 در کار مشترکی از آلمان و آمریکا حضور داشت به نام کاروانها.
پورستار در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی، تاریخی و مذهبی متعددی برای ایفای نقشهایی تاثیرگذار جلوی دوربین رفت؛ در یوسف پیامبر، خضر نبی بود و در مختارنامه، حبیب ابن مظاهر. او در سریال مردان انجلس که روایت اصحاب کهف بود و همین طور در فیلم مریم مقدس به ایفای نقش پرداخت.
پورستار که بعد ازمدتی بستری شدنبه علت سکتهی قلبی در بیمارستان، به خانه بازگشته بود روز 25 آبان از دنیا رفت.
محمدرضا ثقفیان
1 اردیبهشت 1322، آبادان
18 فروردین 1396، شوپرون مجارستان
کارش را از گویندگی خبر شروع کرد، از سال 1343 و در رادیو اهواز. مدتی بعد در خبرگزاری ایران کارشناس خبر شد. سال 47 بود که ریاست همین خبرگزاری را در استان خوزستان به عهده گرفت. بعد از انقلاب اسلامی، خبرگزاری پارس به «ایرنا»تغییر نام داد. تا سال 60 در همین سمت در عرصهی خبر فعالیت میکرد. همان سال معاون خبرگزاری جمهوری اسلامی استان اصفهان شد و بعد از مدتی به سمت ریاست این خبرگزاری در اصفهان منصوب شد. ثقفیان شوخطبع بود و همیشه لبخند به لب داشت. در گویندگی و کار خبر، حرفهای و با مهارت بود. در مقابل خبر، هیچ چیز دیگری برای او اولویت نداشت. ثقفیان سال 74 بازنشته شد اما به خاطر علاقه و عرقی که به کارش داشت آن را رها نکرد و بعد از آن مدتی با روزنامه «همشهری» همکاری کرد. او، هم از موسسان خانهی مطبوعات اصفهان بود و هم یکی از فعالان تشکلهای صنفی روزنامهنگاران انی شهر. بین سالهای 81 تا 83 دبیر انجمن صفنیشان نیز بود. ثقفیان در فروردین 96 در کشور مجارستان بر اثر سکتهی مغزی از دنیا رفت و پیکرش در اصفهان به خاک سپرده شد.
امیر حسین جزایری
3 شهریور 1361، اهواز
12 اردیبهشت 1396، اوکراین
آموختن موسیقی را با نواختن پیانو شروع کرد؛ در کودکی و زیر نظر استاد ستار اورکی. دورهی راهنمایی را که به پایان رساند استاد تشویقش کرد تا برای ادامهی تحصیل به هنرستان موسیقی سورهی تهران برود. جزایری بعد از مهاجرت به تهران و تحصیل در هنرستان، در سال 79 وارد موسسهی آموزش عالی علمی - کاربدری حوزهی هنر شد. همزمان که به تحصیلات دانشگاهی میپرداخت، در استودیوی شخصی بعضی از قطعات موسیقی را تنظیم میکرد و به میکس و مسترینگ و ضبط موسیقی برای همکارانش مشغول بود. او در همین زمینه با صدا و سیمای استان خوزستان همکاری داشت. جزایری برای ادامهی تحصیل در رشتهی صدابرداری راهی کشور اوکراین شد و در دانشگاه ملی فرهنگ و هنری کییف، همین گرایش را در رشتهی سینما و هنرهای تلویزیون خواند. جزایری با شرکتهای بزرگ بینالمللی در زمینهی سیستمهای صوتی و صدابرداری همکاری داشت. او یکی از اعضای تیم 86 نفرهی بهترین صدابردارانی بود که در فستیوال «جاز» حضور مسمتر داشتند. بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه کییف در سال 90 به ایران برگشت و از روی علاقه دورههای آموزشی صدابرداری را ایجاد و آ« راتدریس کرد. علاوه بر این جزایری با صدا و سیمای تهران هم همکاری داشت. جزایری در بهار سال 96 در یک سفر کاری به اوکراین بر اثر تصادف و جراحات آن درگذشت.
سیما حاجیخانی
4 آبان 1324، ابهر
24 دی 1396، تهران
حاجیخانی در دورهای به عنوان بازیگر وارد سینمای ایران شد که فعالیت زنان در عرصههای مختلف کاری از جمله هنر مخالفان زیادی داشت. اما او که نام هنری «نگار» را برای خود انتخاب کرده بود، با بازی در یکی از پربینندهترین سریالهای دههی 50 یعنی مرادبرقی (یا خانه به دوش)به شهرت رسید. بعد از آن در سال 55 در سریال خانهی بیزن بازی کرد و سال 56 در مجموعهی تلویزیونی طلاق. او در فیلمهای سینمایی غریبه در سال 51، عیالوار سال 52، مراد برقی و هفت دخترون سال 53 و صدای صحرا سال 54 به ایفای نقش پرداخت. حاجی خانی که بعد از انقلاب از عرصهی بازیگری فلاصله گرفته بود سالهای آخر عمرش را با بیماری سرطان مبارزه کرد و سرانجام اوایل زمستال سال 96 بر اثر همین بیماری درگذشت.
ناصر خویشتندار
25 اصفلند 1320، کاشان
3 شهریور 1396، تهران
از سال 1363 وارد حرفهای شد که عاشقانه دوستش داشت؛دوبله. همان سال ورود به امور دوبلاژ، در سریالهای جزیرهی گریز، شاهزاده و گدا و مشاهیر جهان به صداپیشگی پردخت. به خاطر داشتن صدای مناسب، در کنار فعالیتهای مربوط به دوبله وارد عرصهی گویندگی خبر در رادیو و تلویزیون هم شد. سال 88 که از گویندگی بازنشسته شد باز هم در دوبله ماند. صدای خویشتندار در طول سالهای فعالیتش علاوه بر مستندهای سیاسی و علمی متعدد، چون قلبها و ذهنها، در فلیلمها و سریالهای شناخته شدهای چون جواهری در قصر، افسانهی جومونگ، ارتش میمهونها، گودزیلا علیه گیگان، سرگذشت عیب بنجامین باتن، فرار از زندان، تنهاترین سردار و روز واقعه ماندگار شد. خویشتندار در حالی به خاطر گرفتگی تارهای صوتیاش در سال 93 از کارگاه دوبله کناره گرفته بود که سابقهای 30 ساله در دوبله و کار در رایدو داشت. همین باعث میشد به دلتنگی و عشق از کارش یاد کند. او مدتی بعد دچار سرطان معده شد و بر اثر همین بیماری در روز جمعه سوم شهریور از دنیا رفت.
حمید ریسباف
9 مهر 1328، زاهدان
11 دی 1396، زاهدان
هفتمین و آخرین فرزند خانواده بود. دبستان را در مدرسهی ابنسینما گذراند و دیپلمش را از هنرستان صنایع چون گرفت چند سال بعد که تلویزیون استان افتتاح شد او به عنوان دکوراتور در تلویزیون مشغول به کار شد.
ریسباف اولین فیلمبردار استان سیستان و بلوچستان بود و آنقدر فیلمبرداری را دوست داشت که میگفت پشت دوربین میمیرد. وقتی جنگ شد با 21 نفر دیگر، گروههای فیلبرداری تشکیل دادند و راهی جبههها شدند تا جنگ را ثبت کنند.
40 سال در تلویزیون استان تصویربراری و تهیه کنندگی را به عهده داشت و حتی بعد از بازنشستگی هم با علاقه به کارش ادامه میداد.
او موسسه تفتان را در زاهدان برای فعالیتهای هنری از جمله فیلمبرداری و مستندسازی راهاندازی کرد. ریسباف شیفتهی معرفی قابلیتهای فرهنگی، اجتماعی و گردشگری شهر و استانش بود و از جمله کارهایی که به این منظور انجام داد ساخت نماهنگی به نام صدگنج بود که همراه پسر بزرگش آرین انه را کارگردانی کرد. او بعد از ظهر 11 دی 96 بر اثر عارضهی قلبی از دنیا رفت.
سیمین صداقت، 1330 خوی
19 مرداد 1396، تهران
وقتی دبیرستانی بود به پیشنهاد مدیر مدرسه که خود را رادیو کار میکرد، برای تست صدا به رادیو رفت. این شروعی شد برای همکاری و فعالیت او در آ«جا. صداقت کارش را به طور رسمی با برنامهی نوجوانان شروع کرد. او به وکالت علاقهی زیادی داشت اما تصمیم گرفت در دانشگاه اصفهان تاریخ بخواند. این دانش برای او نکمک فراوانی در طول سه دهه گویندگی خبر و برنامههای سیاسی رادیو بود. همسر سیمین، فردی نظامی بود و این فشار خواندن اخبار مربوط به جنگ را بربیش دو برابر میکرد. آن سالها هنگام خوانن خبرهای میدان جنگ، حس غرور آمیخته با ترس و نگرانی را تجربه میکرد. با وجود امکان زندگی در خارج از ایران، صداقت دوست داشت میان مردمی بماند که از رانندگان تاکسی گرفته تا سبزیفروش با او درد دل میکردند. این میزان علاقه به مردم، خواند اخبار غم انگیزی مثل زلزلهی بمن را برای او سختتر هم میکرد. صداقت در سال 88 به درخئاست خودش بازنشسته شد هر چند همچنان عاشق شغلش بود. او یک دوره مبارزهی طولانی با بیماری سرطان لوزالمعده داشت و سرانجام بر اثر همین بیماری در ساعات اولیهی 19 مرداد در 66 سالگی از دنیا رفت.
دکتر فرهودی
12 آذر 1321، دامغان
12 مرداد 1396، تهران
تا 11 سالگی در دامغان زندگی میکرد و بعد از آن به همراه خانواده برای زندگی به تهران آمد. بعد از گذران دوران تحصیلی مدرسه وارد دانشکدهی صدا و سیما شد. فارغالتحصیل رشتهی الکترونیک، گرایش صدا و بود از همین دانشکده. 1351 همزمان که درس میخواند، دورهی کارآموزی را هم در این سازمان گذراند و بعد از آن همکاری با صدا و سیما را آغاز کرد. چهار سال بعد از طرف،؛ محسن کلهر به استودیو «پاپ» دعوت و به این شکل فعالیت او به صورت حرفهای آغاز شد. اولین فیلمی که مسئولیت ضبط موسیقیاش را به عهده داشت فیلم سینمایی مثل من ترانه 15 سال دارم، جنگ نفتکشها، زمانی برای مستی اسبها، دوئل، خونبس را در کارنامه خود دارد. همین طور ضبط تمام آثار مجید انتظامی از سال 63 تا 86 و تمام آثار مرحوم بابک بیات از سال 62 تا آخر عمر آن هنرمند. سال 1393 در جشن همدلی اهالی موسیقی، از او که صدابرداری پیشکسوت بود به خاطر یک عمر فعالیت در عرصهی موسیقی تقدیر ویژه به عمل آمد. فرهودی عصر جمعه وقتی از استودیو پاپ به خاانه بازمیگشت دچار ایست قلبی شد و در بیمارستان دی از دنیا رفت.
مهین کسمایی
1317، رشت
12 اسفند 1395، آمریکا
انشاهایش همیشه در مدرسه دست به دست میچرخید و خوانده میشد. معلمها مطمئن بودند مهین که رئیس انجمن نمایش مدرسه هم بود، نویسندهی بزرگی خواهد شد اما عمویش، علی کسمایی که به پدر دوبلهی ایران معروف بود، مسیرم زندگیاش را مشخص کرد. عمو از ذوق هنری برادرزاده با خبر بود و از او خواست تا خودش را برای تست صدا آماده کند. دخترهای زیادی علاقه به بازیگری و سینما داشتند ولی اغلب از طرف خانوادهها اجازه دریافت نمیکردند. دوبلور شدن یعنی با صدایت به جای یک بازیگر بازی کنی و مهین از این کار خیل یاستقبال کر. در سال 1331 در پرنس رویاهان یا بهار خونین به جای رُل اصلی حرف زد و این رشد اولین کار دوبلهی او. از آن زمان در کنار درس خواندن به فعالیت دوبله هم ادامه داد. در رشهی ادبیات فارسی تحصیلاتش را به پایان رساند و به طور کامل وارد حرفهی دوبله شد. صدایی شیرین و نجیب داشت و این صدا روی چهرهی «آدری هپبورن» خوب نشسته بود. صبحانه در تیفانی و بانوی زیبای من از جمله آثاری بود که کسمایی به جای آری هپبورن صحبت رکد. در رام کردن زن سرکش به جای الیزابت تیلور و در جدال آفتاب به جای جنیفر جونز حرف زد. در فیلم سینمایی مادر اثر علی حاتمی هم صدای فریماه فرجامی را دوبله کرد. برخی از فیلمهای سینمایی که او در آنها به دوبله پرداخت عبارتند از: آخرین پل، دروازههای پاریس، دنیای سوزی وانگ، رویای شیرین و مکبث. او گویندهی عنوان بندی کارتون بابالنگدراز و مادر در کارتون میشکا و موشکا بود. کسمانی بعد از تحمل چنتد سال بیماری سرطان، دوازدهم اسفند 95 در آمریکا از دنیا رفت.
عارف لرستانی
15 بهمن 1354، کرمانشاه
26 فروردین 1396، تهران
باجنگ 77 مهران مدیری وارد عرصهی بازیگری شد. بعد از آن در تئاتر و سریالهایی همچون کوچه مروارید، شوخی کردم، مرد دو هزاره چهره و... و فیلمهایی مانند مالی و ندا، معادله، انتخاب، شام عروسی بازی رکد. اکثر کارهایی که او در آن به ایفای نقش پرداخت دارای تم طنز بودند. وقتی به جای نقش «بلد» در سریال قهوهی تلخ، حرص میخورد و داد و بیداد میکرد و اصطلاح «پدرسوخته» را پرطمطراق و با شلوغکاری به کار میبرد، به یکی از شخصیتهای محبوب سریال تبدیل شد که خشمش خنده به لب مخاطب میآورد.
آن قدر محبوب و بجوش و خونگرم بود که کسی یاورش نمی شد در شب 26 فروردین دچار ایست قلبی شود و از دنیا برود.
لرستانی تنها چند روز قبل از مرگش عکسی از پدربزرگش در صفحه اینستاگرام خود گذاشته بود؛ پدربزرگی که نه او عارف را دیده بود و نه عارف او را. اما عارف، آرامش بعد از مرگ را کنار مزار پدر بزرگ میجست، در روستای سیمینه در نزدیکی سرآب نیلوفر کرمانشاه. همین را هم وصیت کرد.
حمید آخوندی
15 آذر 1340، تهران
5 خرداد 1396، تهران
از 14 سالگی مینوشت و قصههایش را برای چاپ به مجلات مختلفی میفرستاد. سالهای 55 و 56 رتبهی اول مسابقات نمایش نامهنویسی شهر تهران را به دست آورد. سال 66 کار مطبوعاتی را در روزنامهی جمهوری اسلامی آغاز کرد و سرانجام در سال 69 وارد سینما شد. از میان اثاری که آخوندی در ساخت آنها دست داشته است میتوان به لبهی تیغ اشاهر کرد که آن را در سال 71 نوشت. او سال 72 در فیلم پناهنده مشاور فیلمنامه و بازیگری بود و دستیار کارگردان باشگاه سری (تولید سال 77) و سفر به چزابه (تولید سال 74) نیز بود. از برجستهترین آثار تلویزیونیای که کارگردانی کرد مجموعهی صندلی داغ بود که از نوروز 83 آغاز شد و طی دورههای مختلف با مجریگری داریوش کاردان، منوچهر نوذری و احمد نجفی روی آنتنرفت. این برنامه که به سوالات جنجالی و صریح مجریانش معروف بود، بعد از مدتی وقفه به پایان رسید. آخوندی در سالهای اخیر فیلهای سینمایی معروفی را تهیه کرد؛ سال 85 روز سوم، سال 92 پایان خدمت و سال 95 ماهورا. فیلم روز سوم در جشنوارهی بیست و پنجم فجر سیمرغ بهترین فیلم را ردیفات کرد. او پس از تهیهکندگی آخرین اثرش حلقه در خاک که در خوزستان ساخته شد بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت.
ناصر اتکالی
3 بهمن 1328، قم
8 آذر 1396، تهران
دانشآموز ششم ابتدایی بود که به عنوان کارگر تدارکات وارد سینما شد. بعد از کار در هشت فیلم توانست ارتقا بگیرد. حالا وارد گروه فیلمبرداری شده بود. مدتی دستیار نور بود مدتی دستیار دوم و مدتی هم دستیار فیلمبرداری اما از بازی در فیلم سینمایی سلطان قلبها بود که وارد بازیگری شد علاوه بر اینکه که فنون و هنر بازیگری را از استادانش داریوش عیاری، حسین قاسمیوند و سیدمحمد قاسمی یاد میگرفت، طی سالهای مخلتف در فلیلمهای صحرای تاتارها، ستارخان، باقرخان، جستوجوگر، دو فیلم با یک بلیط، سفر، سنگ و سریالهای آبادانیها و امام علی(ع) به ایفای نقش پرداخت. اتکالی در 68 سالگی از دنیا رفت.
جمشید الوندی
15 فروردین، 1322، همدان
15 دی 1396، تهران
پدرش را در کودکی از دست داده بود. مادرش با حقوق پرستاری او را بزرگ کرد و وقتی فهمید جمشید به دوربین علاقه دارد، برایش تهیه کرد. حالا کار الوندی این بود که در هر سفر و گردش و گذر از هر مکانی دوربین به دست بگیرد و عکس بیندازد. شدت علاقهاش او را که 15 سال بود وارد استودیو «ایران فیلم» کرد و در قسمت ظهور و چاپ فیلم استودیو مشغول به کار شد. مدتی که گذشت دستیار فیلمبردار مهندس واهاک شد و بالاخره در سال 42 برای اولین بار در فیلم تعقیب خطرناک رضا صفایی کار فیلمبرداری را انجام داد. از آن زمان تا سال 88 بیوقفه مشغول کار بود. او کسی بود که با شور و شوق وارد سینما شد و لحظهای از یاد دادن و یا گرفتن دست برنداشت. در طول سالهای فعالیتش 40 فیلم را فیلمبرداری کرد و در 35 فیلم مدیر فیلمبرداری بود. یک بار هم سال 55 در فیلم شام آخر بازیگری را تجربه کرد. او برای فیلم شبهای روشن برندهی تندیس بهترین فیلمبرداری هفتمین دورهی جشن خانهیسینما در سلا 82 شد. الوندی سالهای آخر با بیماری مبارزه میکرد و باری درمان به خارج از کشور هم سفر کرده بود ولی در آخر به ایران بازگشت و شامگاه 15 دیماه از دنیارفت.
علیاکبر حسنی غفاری
9 آبان 1328، تهران
25 شهریور 1396، تهران
از کودکی عاشق سینما بود. اما فرصت نمیکرد به آن بپردازد. وقتی بزرگ شد به استخدام شهربانی درآمد، اما عشق به سینما نگذاشت در شهربانی دوام بیاورد، استعفا داد و وارد سینما شد. او یکی از بدلکاران برجسته بود و در آثار زیادی حضور داشت. فیلمهای آخرین بندر سال 73 و قاتل اهلی سال 95، سریالهای خوشرکاب سال 81، مثل همیشه سال 84، ریحانه سال 84، بخشی از آثاری است که غفاری در آ« به ایفای نقش پرداخته است. غفاری که به بدلکاری عشق میورزید، همواره به تازه کارها فنون این هنر را میآموخت. او در تابستان 1396 به علت سکتهی قلبی درگذشت.
علی رامز
1 فروردین 1306، تهران
7 دی 1396، تهران
بعد از فارغالتحصیلی از دبیرستان صنعتی تهران، (ایران و آلمان) با هوشنگ بهتشی و عزتالله انتظامی آشنا شد. این آشنایی زمینهی ورودش به تئاتر تهران بود. 1327 در کلاسهای عبدالحسین نوشن شرکت کرد بعد از تعطیلی کلاسها پس ازهشت ماه رامز وارد مدرسه پست و تلگراف شد و بعد هم به خدمت وزارت مخابران درآمد و مدتی بعد در شرکت مخابرات ایران شاغل شد. چند سال بعد یعنی در سال 47 به دانشکدهی هنرهای زیبا رفت و وقتی در سال 51 با رتبهی نخست تحصیلش را تمام کرد، توانست از کشور بلژیک بورس تحصیلی دریافت کند. با وجود مشغلههای کاری در دوران خدمت در مخابرات، رامز در دو فیلم سینمایی و چند برنامهی تلویزیون و همین طور نمایش ملاقات با بانوی سالخوردهی استاد سمندریان ایفای نقش کرد. بعد از بازنشستگی در سال 60 او توانست وقتش را صرف فعالیتهای نمایش دلخواهش کند. او در سالهای بعد در سریالهایی چون پاییز بلند، مرغ حق، امیرکبیر، یکی از این روزها و معمای شاه بازی کرد. در کارنامهی کاریاش علاوه بر سه دهه همکاری با گروه تئاتری «حرکت» و بازی در نمایش های هادی مرزبان، فیلمهای سینمایی هم هست که برخی از آنها عبارتند از: عروسی مهتاب، پول خارجی، خلبان پرویز، علی رامز در 90 سالگی و بر اثر نارسایی کبد ناشی از کهولت سن درگذشت.
حسن رشیدقامت
18 فروردین 1349، شیراز
13 آذر 1396، شیراز
بازیگری را از نوجوانی شروع کرد، از صحنهی نمایش مدرسه. سال 65 به دفتر شیراز سینمای جوانان ایران پیوست و فعالیت فیلمسازی و بازیگریاش را آغاز کرد. بیوقفه و با انگیزه فیلم میساخت. د رکارنامهی کاری او، هم فیلم کوتاه وجود دارد هم مستند وهم فیلم بند. دو فیلم کوتاه هشت میلیمتری سینما چیه؟ و آرزو، فیلم 16 میلیمتری چشم پریشان و فیلم 35 میلیمتبری یک بعد از ظهر داغ از جمله فیلهای کوتاهش هستند که این آخری در بش از 20 جشنوارهی خارجی مثل لوکارنو، بارسلونا و هامبورگ شرکت داده شد. رشید قامت در فیلمهای سینمایی چنتد کیلو خرما برای مراسم تدفین، آوازهای سرزمین مادریام و یک کامیون غروب ایفای نقش کرد و علاوه بر بازیگری و فیلم زمانی برای مستی اسبها تدوین این فیلم را هم برعهده داشت. او تدوین فیلمهای کوتاه بسیاری از جمله قاب سبز، سمفونی مرگ، سکوت آینهها، مترسک و روز برمیآید را نیز در کارنامهی خود دارد. رشید قامت مستند بنلد در باغهای شیراز و همین طور فیلمهای کوتاه چشم شیشهای، قرعه فال، چشمان پریشان، در آشتانه و هر اتاقی مرکز جهن است را هم ساخت. او در آذر سال 96 بر اثر سانحه درگذشت.
حمید روزبهانی
3 اردیبهشت 1317، ملایر
25 خرداد 1396، تهران
چهار ساله بود که همراه خانواده برای زندگی به تهران مهاجرت کرد. تا سوم راهنمایی درس خواند و بعد به استخدام ارتش درآمد، در رشته مخابرات جنگ که شروع شد خانوادهای چهار نفره داشت. از همان سال 59 تا پایان جنگ به طور مستمر به عنوان افسر مخابرات در جنگ حضور دشات. بعد از بازنشستگی به کمک دوستش نجف فتاحی رفت. او سالها در زمینهی جلوههای ویژه کار کرده بود و حالا دو دوست قرار بود در این زمینه با هم کار کنند. روزبهانی به مدت 15 سال جلوههای ویژهی فیلمهای مشهوری چون جنگ نفتکشها، طوفان، ارابهی مرگ، راه آبی ابریشم و سریالهای مرد هزار چهره، ولایت عشق و امام حسن(ع) را انجام داد. درگذشت همسر روزبهانی تاثیر عمیقی بر او گذاشت به طوری که هشت ماه بعد، از فشار روحی ناشی از این غم دچار حملهی قلبی شد و از دنیا رفت.
سیدداوود سیدی گرفمی
22 مرداد 1354، تهران
15 دی 1396، تهران
در نوجوانی و به صورت تجربی وارد دنیای تئاتر و سینما و تلویزیون شد. خیلی زود فهمیده بود چه مهارتهایی دارد. با انی که دبیرستان را با گرایش علوم تجربی به پایان رساند اما برای دانشگاه سراغ علاقهاش یعنی سینما رفت. کارشناسی سینما و رسانههای تصویری با گرایش تهیه کنندگی و همین طور کارشناسی نمایش با گرایش کارگردانی نمایش را گذراند. دومی را تا رشد هم ادامه داد و بعد، مدرک دکتری مدیریت بازرگانی شاخهی اقتصاد سینما را از دانشگاه راک وبل مریلند آمریکا به صورت آنلاین گرفت. در تمام مدت تحصیلش فعالیت هم میکرد. شرکت در تولید 30 نمایش حرفهای طی 25 سال، تهیه و تولید 50 فیلم مستند و صنعتی و آموزشی در 10 سال، شرت در تولید ببشتر از 10 فیلم یا مجموعهی تلویزیوین با عناوین مختلف مجری طرح، تهیه کننده، مدیر تولید، برنامهریز و کاگردان، ساخت 200 آگهی تبلیغاتی تلویزیونی و رادیویی و تالیف کتاب اقتصاد سینما که حاصل پنج سال تحقیق میدانیاش بود و تاسیس موسسهی سینمایی «سیاه و سفید» در اوایل دههی 80، همه و همه فعالیتهایی بودند که در طول عمر کوتاهش انجام داد. سیدی در 42 سالگی بر اثر سکتتهی قلبی و مغزی در بیمارستان فیروزگر تهران درگذشت.
نقیسیف جمالی
15 مهر 1327، تهران
4 اردیبهشت 1396، تهران
با بهزاد فرهانی و پرویز پرستویی در گروه تئاتر «کوچ» همکار بود اما قبل از آ« با نمایش چشم در برابر چشم که در نازیآباد اجرا شد تئاتر را آغاز کرد. نمایشهای کلبهی عموتم، دنیای دیوانةی دیوانهی دیوانه، زنجیر عدالت و مریم و مردوایج از جمله تئاترهایی بود که او در آنها بازی کرد. سیف جمالی عاشق تئاتر بود و دغدغهمند. آن سالی که به ایفای نقش «سیاه» در سالن سنگلج میپرداخت مادرش را از دست داد. اما همان شب در گذشت مادر، بهترین اجرای سیاه خود را روی صحنه برد. او سال 66 در اولین فیلم سینماییاش بازی کرد به نام شکار. فیلهای روایتهای ناتمام، آرسال آگهی تسلیت برای روزنامه، تردست، شوریده، آاادت نمیکنیم، من ترانه 15 سال دارم، خانه و پذیرایی ساده از جمله فیلمهایی بود که او در آنها ایفای نقش کرد. او در سهند دریا، فیلمی که ساعت 70 در آ« بازی کرد دستیار کارگردان هم بود تازهترین نمایشهایی که سیف جمالی در آنها بازی کرد تئاتر سقراط و ترور حمیدرضا نعیمی و نمایش چمدان فرهاد آییش بود. فعالیت سیف جمالی در حوزهی تئاتر بیشتر شده بود که چهارم اردیبهشت بر اثر سکتهی قلبی از دنیا رفت.
بیتا شباهنگ
8 فروردین 1352، تهران
10 بهمن 1396، تهران
نفر اول کنکور هنر بود و بعد، فارغالتحصیل رشتهی طراحی صنعتی از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران. اولین داستانهایی را که نوشت برای چاپ به ماهنامهی هفت فرستاد، با نام مستعال «المیرا شایان». او با فیلم زهر عسل که در نوشتن فیلمنامهاش مشارکت داشت وارد سینما شد. شباهنگ در طول فعالیتهای سینمایی خود به عنوان نویسنده، دستیار کارگردان، منشی صحنه و مشاور فیلمنامه در فیلمهایی چون زندان زنان (منیژه حکمت)، نجوا، به آهستگی (مازیار میری) و گرگ بازی (عباس نظامدوست) حضور داشت. او به همراه احمد علی حامد از نویسندگان سریال تلویزیونی این راهش نیست تولید سال 90 هم بود. آخرین کتاب او مجموعه داستان گربههای اشراقی بود که سال 95 منتشر شد و مرود استقبال قرار گرفت. در حالی که رمان کاتوره در مراحل انتشار بود او که حدود 11 ماه با بیماری سرطان مبارزه میکرد، از دنیا رفت.
خسر شجاعزاده
3 فروردین 1324، بندر ترکمن
24 اسفند 1395، تهران
نحصیلکردهی رشتهی بازیگری در دانشکدهی هنرهای دراماتیک بود. اوین بار در سال 1348 در سینما بازی کرد و نقش پسر مشصفر را داشت در فیلم گاو مهرجویی. مهرجویی او را از اداره تئاتر پیدا کرده و از او که ببه شدت در نقشش فرورفته بود بسیار راضی بود؛ بازیگر خلاقی که فقط کافی بود کارگردان خط داستان را به او بگوید و خیالش راحت باشد که هم ایدههایی بیرا بهتر شدن کار دارد و هم منظم و دقیق است.
بعد از آن در فیلمهای سینمایی بنامی حضور داشت مثل غریبه و مه بهرام بیضایی که نقش اول مرد یعنی آیت را به عهده داشت. حضورش در سریالهای تلویزیونی برمیگردد به سال 1343 و تله تئاتر کفاش پرجوش و خروش. او در سریالهای زیادی ایفای نقش کرد اما شاید به یادماندنیترین آنها نقش جمال، پسر سر به راه پدرسالار باشد که اغلب واسطهای آرام کردن جدالهای خانواده بود و هوای پدرش را داشت. شجاعزاده اواخر سال 95 بر اثر سکتهی مغزی از دنیا رفت.
فرامرز شهنی (مهرجو)
1320، مسجدسلیمان
14 فروردین 1396، اهواز
فارغالتحصیل بازیگری و کارگردانی دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. فعالیتش را به عنوان بازیگر از فیلم هراس شهریار بحرانی در سال 66 شروع کرد. در لیست بلندبالایی از فیلمها با مضامین دفاع مقدس میتوان نام شهنی (مهرجو) را به عنوان بازگیر دید؛ فیلمهایی مثل بربال فرشتگان، حمله به اچ3، عبور از خط سرخ و خلبان. او علاوه بر بازیگری، در فیلمهای زیادی به عنوان مدیر تولید، دستیار کارگردان و مسئول هنروران فعالیت داشته از جملهی آن فیلمها میتوان به نام پدر، سفر به هیدالو، روزانهای به بهشت، برگزیده، سما در آتش و سفری قبرای صفر را نام برد. شهنی در حال فعالیت به عنوان برنامهریز و دستیار کارگردان در سریال زیباشهر بود که سرصحنه دچار سکتهی قلبی شد و به بیمارستان نفت اهواز انتقال داده شد. او پس از گذشت چندروز از دنیا رفت.
فریده صابری
18 ابان 1327،تهران
19 بهمن 1396، تهران
وقتی از هنرستان عالی موسیقی در سال 47 فارغالتحصیل شد، دیپلم رشتهی طبیعی دبیرستان نراقی را هم گرفت. بعد از آن لیسانسش را سال 52 از دانشکدهی هنرهای دراماتیک در رشتهی کارگردانی و بازیگری دریافت کرد. همان سال در تئاترهای ملاقات با بانوی سالخورده، کرگدن حمید سمندریان، آوازخوان طاس مهدی فخیمزاده، و وقت ناهاری اسماعیل شنگله بازی کر. قبل از این هم در سال 48 در کار دیگری از استاد سمندریان ایفای نقنش کره بود؛ هرکول و طویلهی اوبیاس. صابری در سال 55 برای ادامهی تحصیل در مقطع فوقلیسانس راهی آمریکا و دانشگاه ایندیانا شد و بعد هم در سال 62 یک دورهین دو سالهی پانتومیم در کشور آلمان گذراند. او از بازیگران پرکار سینما و تلویزیون هم بود که در فیلمها و سریالهای به یاد ماندنی زیادی بازی کرده بود. از جمله فیلمهای سینمایی راز خنجر در سال 69 که اولین اثر سینمایی او بود، روز واقعه، درد مشترک و روز شیطان در سال 73 و مارال در سال 79. از جمله مجموعههایی تلویزیونی او میتوان به تنهاترین سردار در سال 75، در قلب من در سال 77، همهی بچههای من مرضیه برومند در سال 87 و آخرین سریالش دلنوازان در سال 88 اشاره کرد. صابری که مدتی بود با بیماری سرطان مبارزه میکرد در زمستان 96 از دنیا رفت.
عبدالکریم عنایت
28 دی 1330، دزفول
12 تیر 1396، اصفهان
در دبیرستان افشار دزفول درسش را تمام کرد و دیپلم ادبی نظام قدیم را گرفت. چند سال بعد وقتی حوالی 22 سلاه بشد اولین نقشش را در تئاتر و در نمایش کاوهی آهنگر بازی کرد. بعد از آن نمایشهای زیادی در فهرست فعالیتهای هنری او قرار گرفتند؛ تئاترهایی چون سنگ صبور، آخرین نبرد، راز شیوا، پرواز غدیر، بهلول، شیرینی دمراهی، عروسی مادر بزرگ و سنگ تمام. عنایت در حوزهی تئاتر صحنهای و رادیویی و تلویزیونی، هم نویسنده بود و هم بازیگر. 30 نمایش رادیویی نوشت و 200 نمایش کوتاه و بلند دیگر را بازی کرد. متن نمایش تلفن او جایزهی جشنوارهی فجر استانی را از آن خود کرد.
عنایت که مدتی با سرطان میجنگید در تیرماه سال 96 بر اثر همین بیماری درگذشت. بنابر وصیت او پیکرش به زادگاهش دزفول برگشت و در آنجا به خاک سپرده شد.
محمدحسن غمخوار
5 فروردین 1330، مشهد
20 فروردین 1396، تهران
از کودکی عاشق بازیگری بود اما با مخالفت پدر مواجه میشد. برای رضایت پدر تا دیپلم را به مدرسهی فنی و حرفهای رفت ولی بعد از آن پی علاقهاش را گرفت. کلاس فن بازیگری استاد محمد حسین لطفی را شرکت میکرد که به دعوت استاد در دو نمایش به کارگردانی او بازی کرد؛ زارع شیکاگو و نردبان سازها. او دو سالی در تئاتر آزاد مشهد به اسم تئاتر گلشن مشغول ایفای نقش بود و بعد به تهران آمد. غمخوار بعد از انقالب به تئاتر سعدی رفت و با ابراهیم خندان که از سیاهبازیهای حرفهیای بود در نمایشهای سنتی بازی کرد. او طی سالهای 58 تا 62 ده نمایش را در تئاتر سعدی کارگردانی کرد او اولین اثر خودش بهای عشق نام داشت. عشق سبز را در سال 76 ساخت و گنج قارون را در 86. مسافری از هند و امیر حبشه که در مشهد اجرا شد از جمله کارهای او بود. علاوه بر اینها غمخوار در فلیلمهای سینمایی عقابها در سال 63 بازی کرد که پرفروشترین فیلم آن سال در ژانر دفاع مقدس بود. او سال 73 در سریال کمدی و ایتمی لبخند سوم و در سال 74 علاوه بر فیلم سینمایی دشمن در سریال معروف دزدان مادربزرگ نقش ایفا کرد؛ سریالی 18 قسمتی که از شبکهی یک پخش میشد. او که سالهای زیادی از تلویزیون و سینما فاصله گرفه بود به فعالیت در تئاتر آزاد بازگشت اما در 20 فروردین بر اثر نارسایی کبدی از دنیا رفت.
حبیبالله کاسهساز
1341، تهران
28 تیر 1396، تهران
فارغالتحصیل کارشناسی فیلمنامهنویسی بود از دانشکدهی سینما و تئاتر دانشگاه هنر و دکترای هنری داشت. کار تهیهکنندگی را از مستندی به نام شهید ادواردو آنیلی شروع کرد. از سال 80 تا سال 92 تهیه کنندگی بسیاری از فیلمهای مطرح سینما را به عهده داشت؛ فلیلمهایی چون زندانی 707. پرندهباز کوچک، ریسمان باز، کارناوال مرگ، نظام از راست، اخراجیها، او و مزرعهی پدری. فیلم پرندهباز کوچک در جشنواره «سینه کید» هلند جایزهی بهترین فیلم را از آ« خود کرد. مزرعهی پدری، بهترین فیلم دورهی دهم جشنوارهی دفاع مقدس شد. برای تهیه کنندگی فیلم او در بخش جنبی جشنوارهی بیست و دوم فجر جایزه گرفت و فیلم اخراجیها، جایزهی بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنوارهی بیست و پنجم را را برد. کاسهساز در سه فیلم پرواز در نهایت سال 69، هور در آتش سال 70 و آخرین مرحله سال 74 هم به عنوان بازیگر حضور داشت. مجموعهی تلویزیونی در چشم باد نیزاز آثار به یاد ماندنی کاسهساز در مقام تهیهکنندگی است. کاسهساز که مدتی بود از سرطان معده رنج میبرد در تابستان 96 از دنیا رفت.
مجید محمدی
9 مهرم 1353، تهران
23 آذرر 1396، تهران
آنقدر به انیمیشن علاقه داشت که خودش در سال 78 میانی نرمافزارهای سه بعدی را از اینترنت دریافت کرد و خواند و اینگونه وارد دنیای انیمیشن شد. سال 80 اولین اثر هنریاش را خلق کرد؛ انیماتور اولین فیلم بلند تلویزیونی بود به نام فرمانروایان مقدسم. این کار چهار سال طول کشید. بعد از اتمامش، کار بعدی را آغاز کراد و رشد کارگردان انیمیشن سلحشوران ایران زمین آن هم در فضایی که فیلم موهن 300 ساخته شده بود. محمدی علاقه به تولید و جانبخشیدن به قهرمانان ملی داشت؛ قهرمانانی چون «آریو برزن» و شهید «صوفی»که در سلحشوران ایران زمین به آنها پرداخته بود. سال 87 به خاطر استفاده از آخرین اتودهای استاندارد در طراحی و کارگردانی انیمیشن، کارش انیمیشن برتر سال نام گرفت. در کنار این فعالیتها او برای شرکت نفت تیزرهای «آقای ایمنی» را ساخت و برای سازمان میراث فرهنگی هم تیزرهایی برای آموزش فرهنگ توریسم و اهمیت قائل شدن برای نمادها و بناهای تاریخی و فرهنگی کشورمان. همان سال فکر ساخت استودیو را که مدتها در ذهنش بود عملی کرد و شد مدیرعامل موسسهی «یک لحظه خیال». بین سالهای 88 تا 91 محمدی از روی داستانهای کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب مرحوم آذریزدی، یک انیمیشن 13 قسمیت ساخت. او که مدتی بود از بیماری و مشکل قلبی رنج میبرد در پاییز 96 دچار حملهی قلبی شد و درگذشت.
علی معلم
19 آذر 1341، تهران
21 اسفند 1395، تهران
تحصیلات ابتدایی را در شهر پدریاش دامغان گذراند. وقتی برای ادامه تحصیل در دبیرستان در رشتهی ریاضی و فیزیک به تهران برمیگشت، همهی کتابهای شهرش را خوانده بود؛ این را مسئول کتابخانهی دامغان برای کتابخانهای در تهران نوشت و خواست که او را سریعتر به عضویت کتابخانه درآورند تا بتواند بیشتر بخواند.
مطالعهی بالا باعث شده بود نگاهی درست و جدی داشته باشد، به همه چیز و به سینما، معلم در دانشکدهی صداوسیما کارگردانی سینما خواند وبعد مدرک کارشناسی ارشد پژوهش هنر را از دانشگاه هنر گرفت. از سال 64 با نوشتن در مقام منتقد و نویسنده برای مجلات کیهان فرهنگی و سیروش، فعالیت مطبوعاتی خود را شروع کرد. سال 71 مجلهی تخصصی و ماهانهی دنیای تصویر که تاسیس شد، علی معلم سردبیر و مدیر مسئولش بود. تا قبل از مرگ نهاگهانیاش تهیه کنندهی پنج فیلم بود در دو فیلم آل و آلمان بازی کرد و از سال 68 مجری و کارشناس بسیاری از برنامههای سینمایی در تلویویزون بود. او مدیر جشن سینمایی - تلویزیونی دنیای تصویر بود که برگزاری آن را از سال 76 شروع کرده بود. جشنی که به جشن حافظ معروف شد و جایزهاش تندیس حافظ بود نخستین جشنوارهی سینمایی بخش خصوصی در ایران بود که به معرفی سالانهی برگزیدگان سینما و تلویزیون اختصاص داشت. معلم در هیئت داوری و انتخاب جشنوارههای سینمایی زیادی حضور داشت از جمله هفت دوره فیلم فجر، دو دوره فیلم شهر و همین طور جشنوارهی فیلم زنان.
معلم از آن دسته آدمهایی بود که با یک بار دیدن در ذهن حک میشوند. لبخندی همیشگی داشت حتا وقتی از دورن نبرای وضعیت سینما حرص میخورد. وقتی در 54 سالگی در دفتر کارش دچار ایست قلبی شد به اذعان همهی همکارانش سینما منتقدی باسواد، با اخلاق و با صراحت لهنجه را از دست داد.
خداداد نارویی
15 مرداد 1321، زاهدان
14 دی 1396، زاهدان
اولین گروه تئاتر قبل از انقلاب در سیستان و بلوچستانه را خداداد و دوستانش تشکیل دادند. او و گروهش به فضاهای بازی و سرپوشیده و حتا مدارس میرفتند و نمایش اجرا میکردند. خداداد که به چنگیز معروف بود، صدایی گرم داشت و در بیش از 100 نمایش صحنهای و خیابانی و رادیویی ایفای نقش کرده بود از میان تله فیلمها و سریالهایی که بازی کرده بود میشود به تله فیلم هامین و سریالهاهی بازگشت، خاطرات خاموشی و خط سوم اشاره کرد. وقتی که نارویی در فیلم سینمایی بادیگارد ابراهیم حاتمیکیا بازی کرد، تبدیل به چهرهای ملی شد هرچند پیش از آن به عنوان یکی از اصلیترین پایههای تئاتر استان سیستان و بلوچستان شناخته شده بود.
آخرین حضور نارویی جلوی دوربین مربوط به فیلم داستانی فراموشی است به کارگردانی حسین ریگی لادز. او که مدتی به دلیل سکتهی قلبی در بیمارستان بستری بود سرانجام بر اثر ایست قلبی در 65 سالگی از دنیا رفت.
وحید نصیریان
1350، اهر
5 مرداد 1396، تهران
نصیریان فارغالتحصیل از دانشگاه هنرهای زیبای تبریز بود. از سال 77 تا 82 در نمایشگاههای انفرادی گروهی نقاشی و طراحی متعددی شرکت کرده بود. طی این سالها تصویرسازی 12 عنوان کتاب را برای نوجوانان به انجام رساند. اون هم انیماتور و برجستهای بود و هم فیلمسازی توانمند. سه قطره خون، بتابدی، حفره و جای دیگر از جمله فیلمهای کوتاه او هستند. او در بیش از 50 جشنواره فیلم و انیمیشن داوری کرده بود و خود نیز از جشنوارههای ملی و بینالمللی زیاید جایزه گرفته بود. که همهترینشان جوایزی بود که برای فیلم انیمیشن بلندش قلب سیمرغ دریافت کرد. این انیمیشن از جوایز جشن خانهی سینما تا جایزهی ویژه هفتمین جشنواره پویانمایی بینالمللی تهران را از آن خود کرد. نصیریان این فیلم را در طول چهار سال و با بودجهای حدود 600 میلیون تومان به همراه گروهی 90 نفره از حرفهایترین عوامل، ساخته بود؛ یا وسواس و دقت تمام و با الهام از شاهنامه، به امید ساختن قهرمان جدیدی برای نوجوانان ایرانی. در انیمیشن قلب سیمرغ به جای کاراکترها اهالی تئاتر و سینما صحبت میکنمند. افرادی مانند پرویز پورحسینی، الهام پاوهنژاد، رضا کیانیان و حمید فرخنژاد. نصیریان که تمام سرمایه مادری و معنوی خودش را برای ساخت این فیلم گذاشته بود از عدم اکران به موقع قلب سیمرغ، سرخورده شده بود. وقتی تلاشها و تماسهای مکررش برای اکران فیلم، بی پاسخ ماند برای جبران سرمایهای که جهت تبلیغ فیلمش خرج کرده بود، برای انجام پروژهای به ترکیه رفت و بعد از اتمام آن پروژه به ایران بازگشت. او پنجم مرداد 96 بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت در حالی که هنوز آرزوی اکران و حمایت از فیلمش را در قلب داشت.
سوزان وزیری
18 اسفند 1317، اراک
23 مهر 1396، اصفهان
از وقتی به شهر اصفهان مهاجرت کرده و بعد از آشنایی با اسکندر رفیعی که منجر به ازدواج با او شد، فعالیت هنری را در رشته بازیگری آغاز کرد. او در سال 1333 با گروههای مختلف تئاتر اصفهان همکاری میکرد؛ با مشاهیر هنر نمایش آن زمان همچون ارحام صدر، محمدعلی رجایی و ناصر فرهمند از جمله آثار وزیری که در آنها ایفای نقش کرد میتوان به فیلم سینمایی کاروانها اشاره کرد. این فیلم تولید مشترک ایران و آمریکا در سال 1356 بود. سوزان وزیری که تا دههی 80 به فعالیت هنری خود ادامه داد در 79 سالگی و بر اثر کهولت سن از دنیا رفت.