واکنش سیامک انصاری به شایعه دعوایش با مهران مدیری
سیامک انصاری شایعه دعوایش با مهران مدیری را تکذیب کرد و درباره همکاری نکردنش با او در «دورهمی» توضیح داد.
به گزارش جی پلاس، سیامک انصاری دوشنبه 28 اسفند در گفت وگو با احسان علیخانی درباره همکاری اش با مهران مدیری توضیح داد.
این بازیگر درباره شایعه دعوایش با مدیری و حضور نداشتن در «دورهمی» گفت: نه دعوایی نداریم، قرار نبود که فصل تازه «دورهمی» شروع شود و من پروژه ای را پذیرفتم و در اواسط آن سری تازه «دورهمی» کلید خورد. همچنین مهران دیگر خیلی تمایلی به ادامه شکل نمایشی سابق مجموعه نداشت.
او درباره واکنش های متفاوت مردم به همکاری نکردنش با مدیری بیان کرد: خیلی عکسالعمل ها عجیب است، زمانیکه من و مهران 16، 17 سال باهم کار می کردیم همه می گفتند چقدر باهم کار می کنند مگر کار نیست؟ حالا که شش ماه است کار مشترکی باهم نکردیم همه فکر می کنند مشکلی پیش آمده و اختلافی وجود دارد و نمی دانیم که چه کار باید بکنیم.
انصاری که به دلیل بازی در «بمب، یک عاشقانه» پیمان معادی کاندیدای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی و ششمین جشنواره فجر شده بود، درباره نقشی که در این فیلم داشت و حال و هوایش توضیح داد: تجربه خیلی جذابی بود، به خصوص آنکه مدرسه ای که در آن بازی می کردیم و به عنوان ناظم، مدیر و معلم حضور داشتیم مدرسه دوران دانش آموزی من، پیمان معادی و علیرضا عصار بود. در آن زمان شناخت کلی از یکدیگر داشتیم زیرا که همکلاسی نبودیم اما بعدها که به عرصه هنر وارد شدیم یادمان آمد که زمانی در یک مدرسه درس خواندیم.
این بازیگر درباره اولین سال آغاز فعالیت اش به عنوان بازیگر گفت: سال 1372 با مجموعه ای به کارگردانی استاد صالح اعلا آیتم هایی را به همراه حمید فرخ نژاد برای اولین بار جلوی دوربین رفتیم و پس از آن با «سفر به چزابه» مرحوم ملاقلی پور وارد سینما شدم.
او در پاسخ به اینکه چرا کارهای طنز را بیشتر می پذیرد، توضیح داد: من چون احساس می کنم زندگی خیلی جدی نیست، فعالیت در حوزه کمدی را خودم انتخاب کردم و فکر می کردم که روحیه ام بیشتر به فضای کمدی نزدیک است.
انصاری در پایان خاطره ای از مجموعه «قهوه تلخ» را تعریف کرد: هادی کاظمی تیپی که در «قهوه تلخ» تمرین می کرد می گفت یکی از پدربزرگ یکی از دوستانم راه که می رود صدای طوفان می آید و من باورم نمی شد. او تصمیم گرفته بود که این را در نقشش وارد کند و در یک تمرین آنقدر آن صدا را درآورد که من از شدت خنده بلند شدم و به مهران گفتم که نمی توانم بازی کنم.
دیدگاه تان را بنویسید