امام خمینی در گفت و گو با خبرنگاران خارجی با اشاره به فرار شاه از کشور اظهار داشت: رفتن شاه پیروزی نیست بلکه طلیعه پیروزی است.
به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه جی پلاس، حوالی ساعت ده صبح روز بیست و ششم دی ماه بود که هلی کوپتری که حامل شاه و فرح بود مقابل پاویون سلطنتی به زمین نشست و ... بختیار در کتاب یکرنگی از روز خروج شاه می نویسد: «هلی کوپتر روی باند فرودگاه نزدیک محلی که پادشاه ایستاده بود فرود آمد... سپس شاه به اتفاق بختیار به اتاق کوچکی در پاویون سلطنتی رفتند که همسر شاه نیز آنجا بود. شاه از بختیار پرسید درباره حکومت نظامی در استان های مختلف چه خواهید کرد؟ بختیار پاسخ داد یکی پس از دیگری لغو خواهند شد و تهران آخرین آن ها خواهد بود... فرح نیز وارد بحث شد و به شاه گفت: «بختیار از خودگذشتگی به خرج داده است و باید به او اعتماد کامل کرد.» خبر به سرعت در میان شهرها پیچید و شادمانی مردم را فرا گرفت، گویا روز به روز به پیروزی نزدیکتر می شدند. همان روز خبرنگاران خارجی به حضور امام آمده و درباره فرار شاه از ایران با امام به گفت و گو پرداختند. متن زیر یکی از این گفت و گوهاست:
سؤال: [اولین قدم سیاسى حضرت آیت اللَّه بعد از خروج شاه چیست؟]
جواب: خروج شاه اولین مرحله پیروزى ملت ماست، و ما مشکلات زیادى در پیش داریم؛ و ملت ما باید بداند که مجرد رفتن شاه، پیروزى نیست بلکه طلیعه پیروزى است. و البته این طلیعه را من به ملت ایران تبریک عرض مى کنم. و باید توجه داشته باشند که همان طورى که طلیعه پیروزى است، طلیعه خلع سلطه اجانب است؛ و این تبریک، بیشتر از تبریک رفتن شاه است. و ما الآن مسائل بسیار مشکل در پیش داریم و وارث یک مملکت از هم پاشیده اى هستیم که این خرابیها در ظرف پنجاه سال سلطنت پهلوى و بیشتر از سى سال سلطنت محمد رضا خان به وجود آمده است که ما باید براى ترمیم آن با همت جمیع طبقات ملت قیام کنیم. اولین قدمى که ما باید برداریم ترمیم این خرابیهایى است که به وسیله شاه که از عمال خارجى بود حاصل شده است؛ و این میسّر نیست الّا به کمک کردن جمیع طبقات. من از جمیع طبقات ملت با کمال تواضع تقاضا دارم که در این مشروع اسلامى و در این مشروع ملى همه با هم کمک کنند، همه دست به دست هم بدهند، اختلافات حزبى و مسلکى را کنار بگذارند، اختلافات قدیمى و جدیدى را کنار بگذارند، اختلافاتى که مربوط به احزاب است کنار بگذارند و همه با هم- با صداى واحد، با یَدِ واحد- قیام کنند؛ قیام به امر مهمى که نجات دادن کشور است، نجات دادن این کشتى متزلزل است. و من از خداى تبارک و تعالى مى خواهم که ملت ما را بیشتر از این هوشیار و بیدار کند. من از ملت مى خواهم که خودشان مواظب نظم مملکت باشند، و جوانان غیور ما کنترل شهرستانها و دهات و قرا را به دست گیرند و نگذارند کسانى که آشوب طلبند در این قرا و قصبات و شهرستانها- خداى نخواسته- دست به خرابکارى بزنند. و من اخطار مى کنم به آن اشخاصى که شلوغ مى کنند و تبلیغات سوء در این زمینه ها مى کنند و مى خواهند با فرصت طلبى آشوب به پا کنند و بر ضد ملت ایران یک تبلیغاتى بکنند و بر نفع اشخاص خارج و دولتهاى ابرقدرت یک کارهایى بکنند، من اخطار به آنها مى کنم که اگر یک همچه کارى بکنند سرنوشت سختى خواهند داشت و مجازات بزرگى خواهند داشت ولى اگر چنانچه توبه کنند، خداوند تبارک و تعالى توبه همه را قبول مى کند؛ و باید اینها برگردند به آغوش ملت و ملت آنها را خواهند پذیرفت.
[آیا حضرت آیت اللَّه تصور نمى فرمایند که اگر با دولت بختیار همکارى نفرمایند احتمال یک دیکتاتورى نظامى و خونریزیهاى جدید خواهد بود؟]
- دیکتاتورى نظامى وقتش گذشت. اگر چنانچه کسى دست به دیکتاتورى یا کودتاى نظامى بزند خواهد فهمید که موفق به هیچ چیز نخواهد شد و براى خودش و براى کسانى که مربوط به خودش است ذلت بار خواهد آورد. باید همه اشخاصى که مى خواهند در ایران براى منفعت طلبى دست به اعمال ضد مردمى بزنند، باید همه بدانند که وقت اینها گذشته است. ملت ایران دیگر آن ملت سابق نیست و تبلیغات سوء اثر خود را از دست داده است. باید ملت راه خودش را ادامه دهد تا به آنچه که مى خواهد برسد و آن قطع دیکتاتورى است و ایجاد یک مملکت آزاد، که همه طبقات و اقشارش آزاد [باشند] و یک مملکت مستقل که هیچ قدرتى در آن نتواند دخالت بکند. ان شاء اللَّه در آینده بسیار نزدیک این آرزو تحقق پیدا مى کند و ما دولت را به همین زودى معرفى خواهیم کرد.
[موقعیت و نقش زنان در دولت آینده شما چگونه خواهد بود؟]
- موقعیت یک انسان صحیح و یک شخصیت آزاد؛ بر خلاف این زمانها که بر ما گذشت که نه زنهایمان آزاد بودند و نه مردانمان. ملتى که زن و مردش آزاد نبود و در خفقان بود از زیر این بار بیرون آمدند و از این به بعد زنها و مردها آزادند. ولى اگر چنانچه بخواهند کارهاى خلاف عفت بکنند و یا خلاف مصلحت مملکت بکنند، البته از آنها جلوگیرى خواهد شد.
صحیفه امام؛ ج 5، ص 484-485