عصر امام باقر(ع)، عصر تجدید حیات اسلام

شرایط سیاسی جامعه هم عصر امام باقر(ع) فرصتی بود تا آن حضرت بتواند علوم اهل بیت (ع) را نشر دهد، هر چند که دشمنان وجود مبارکش را تاب نیاوردند و در هفتم ذیحجه آن حضرت را به شهادت رساندند.

لینک کوتاه کپی شد

 

به گزارش خبرنگار جامعه جی پلاس، با نزدیک شدن به سال های پایانی قرن اول هجری قمری، همراه با آغاز کشورگشایی ها، بی خبری مردم از اسلام ناب به اوج خود می رسید. امور نظامی و مسائل مالی، مردم را از فعالیت های علمی، فرهنگی و تربیت دینی غافل کرده بود. به گفته برخی از منابع تاریخی، بسیاری از مردم حتی کیفیت اقامه نماز و به جا آوردن حج را نمی دانستند و تا این حد از مسائل دینی ناآگاه بودند. درست در همین زمان و با استفاده از ضعف دستگاه خلافت، امام محمدباقر علیه السلام چون خورشیدی، پرده های تاریک جهل مردمان را شکافت و در حالی که خلفای بنی امیه روز به روز ناتوان تر می شدند، آن امام همام پایه های مکتبی علمی و فرهنگی را بنیان نهاد که پس از آن حضرت، به یاری فرزند بزرگوارشان، امام جعفر صادق علیه السلام به تأسیس دانشگاهی پربار و تربیت دانشمندانی بزرگ انجامید.

مبارزات فرهنگی و سیاسی

تلاش های علمی باقرالعلوم علیه السلام در سال های پایانی قرن اول هجری قمری، تجدید حیاتی برای جهان اسلام بود. شرایط سیاسی جامعه آن روز، فرصتی برای نشر علوم اهل بیت علیهم السلام به آن حضرت می داد. بخش بزرگی از روایاتی که اینک در دست ماست، از آن حضرت نقل شده است تا آنجا که در تاریخ می خوانیم: «از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام آنچه در زمینه تفسیر، کلام، فتوا و احکام حلال و حرام از آن حضرت نقل شده از کس دیگری صادر نشده است.» این مجموعه جامع و کاملِ علوم اسلامی، پایه های استواری بود که بنای محکم و فراگیر مکتب غنی شیعه بر آن بنا شد. 

 

بنیان گذار مکتب فقه شیعه

جلوگیری از تدوین حدیث پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله تا اواخر قرن اول هجری، سبب انزوای شدید فقه و غفلت مردم از احکام دینی شده بود. هنگامی که عمر بن عبدالعزیز، خلیفه هم عصر امام محمدباقر علیه السلام به نوشتن احادیث دستور داد و به دنبال آن، احادیث فراموش شده از حدود صد سال پیش به دست بسیاری از راویان نوشته شد، اختلاف های فقهی، جامعه را به تلاطم و سرگردانی واداشت و آنک، زمان آن بود که امام باقر علیه السلام، ناخدای کشتی امت اسلامی، با هدایت الهی اش راه بنمایاند. آن امام همام که نماینده مکتب اهل بیت علیهم السلام و از نخستین بنیان گذاران فقه شیعی بود، با بیان صحیح روایات پدرانش، مکتب فقهی شیعه را بنا نهاد؛ مکتب پرباری که مجموعه ای کامل و جامع از دستورالعمل های دین مبین اسلام و راهنمایی برای زندگی بشر است.

تدوین فرهنگ شیعه

دوران امامت پنجمین امام شیعیان، امام محمدباقر علیه السلام، زمان اوج مظلومیت شیعه بود، به گونه ای که خود آن حضرت در تحلیل اوضاع روز می فرماید: «عرصه بر پیروان ما چنان تنگ شد و کار به جایی رسید که اگر کسی را با صفت زندیق یا کافر می خواندند، برایش بهتر بود از آنکه او را شیعه امیرمؤمنان علی علیه السلام بخوانند».

در چنین شرایطی، امام محمدباقر علیه السلام سنگر مبارزه اصلی خویش را در بیان معارف اصیل دینی و تدوین فرهنگ مذهبی غنی شیعی قرار داد. هر چند در کنار آن، گاه به صراحت و زمانی به کنایه به دستگاه ستم حمله می کرد و مردم را از آنان بازمی داشت.

مبارزه با غلو

شیوه تفکر مردم درباره مقام والای امامت در پایان قرن اول هجری، به شدت دچار اختلاف شده بود. از سویی، گروهی خلافت را از آن بنی امیه می دانستند و به مقام عصمت توجه نداشتند و از سوی دیگر، گروهی برای رسیدن به منافع خود، به غلو درباره مقام امام می پرداختند. آنها با توسل به معرفت امام، خود را از عمل به وظایف اسلامی معاف می دانستند و شناخت امام را برای رسیدن به رستگاری کافی برمی شمردند. امام محمد باقر علیه السلام با تأکید بر مقام عصمت امامان، بر لزوم تکیه بر عمل صالح نیز توصیه می کرد و می فرمود: «شیعیان ما کسانی اند که از ما، آثار ما و اعمال ما پیروی کنند.» این توصیه امام باقر علیه السلام به عمل گرایی شیعیان، در کنار ایمان قوی، ایستادگی و مبارزه امام در برابر تمام فرقه هایی بود که به عمل اعتنایی نداشتند و فقط شناخت امام را راهی برای توجیه سستی ها و غفلت های خویش قرار داده بودند.

 

تجدید حیات اسلام

در دورانی که فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام امت اسلامی در حادثه جان سوز عاشورا به شهادت می رسد، خاندان او به عنوان خارجی و غیر مسلمان به اسارت برده می شوند و فرزند او سال های امامت خود را در زندان خلفا می گذراند، روشن است که در میان مردم هیچ درکی از مقام امامت و عصمت وجود ندارد. در اوج جهالت، امت اسلامی به شدت نیازمند تجدید حیات فکری بود و این بار سترگ را پس از امام سجاد علیه السلام سلاله پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله، پنجمین امام آل محمد، امام باقر علیه السلام بر عهده گرفت. ایشان یکسره بر لزوم رجوع به اهل بیت علیه السلام و بر عصمت ائمه اطهار(ع) تأکید می ورزد و به تکرار یادآور می شود که تنها راه سعادت و بهروزی، پیروی از ایشان است.

سخنان آن حضرت به صراحت بیان گر این نکته بود که دریافت معارف اصیل دینی، جز از راه پیشوایان معصوم(ع) ممکن نیست. ایشان می فرماید: «فرزندان رسول خدا، درهای علوم الهی در راه رسیدن به رضای او و دعوت کنندگان به بهشت و سوق دهندگان مردم به آنجا هستند.» نیز در جایی فرموده است: «مردم! کجا می روید؟ به کجا برده می شوید؟ شما در آغاز به وسیله ما اهل بیت هدایت شدید و سرانجام کار شما نیز با ما پایان می پذیرد».

سیره امام باقر علیه السلام

نفوذ در دل ها

امام محمدباقر علیه السلام با آن عظمت علمی و قدرت و جنبه الهی که خداوند در وجودش به ودیعه نهاده بود، متواضع ترین مردم بود. کسی که عظمت وجودی و بلندای مقامش، خلفای ستم گر عباسی را نیز به تحسین وامی داشت، در زندگی عادی خود بیش از همه فروتن و با خَلق بیش از همه مهربان و صمیمی بود. او در کارهای سنگین به غلامان خود کمک می کرد. در کشتزار خود به تلاش می پرداخت و درآمدش را به نیازمندان می بخشید و برای رفع مشکلات شیعیان صرف می کرد. مهربانی، فروتنی و خلق نیکوی امام، مایه جذب شیعیان و شیفتگی بیش از پیش دوستان آن حضرت و نفوذ اسلام در درون دل ها بود، تا آنجا که دشمنی و فریب کاری های دشمنان نیز نمی توانست ذره ای از نفوذ آن حضرت در دل ها بکاهد. زهی سعادت آنان که او را برای هدایت خود برگزیدند و قدم در راه پیروی او نهادند!

 

خورشید پرتوافشان

پنجمین خورشید آسمان امامت، امام محمد باقر علیه السلام به دستور هشام، خلیفه وقت، دستگیر و به زندان برده شد. خورشید وجود آن حضرت نه با توبیخ ها و سرزنش های جاهلانه هشام به سردی می نشست و نه در پس دیوارها و حصارهای زندانِ او، از پرتوافشانی بازمی ماند. نور وجود ایشان، دل های زندانبانان و زندانیان همراه حضرت را به گرمی و روشنی خویش نوازش می داد، به گونه ای که همه اطرافیان وی را در زندان شیفته آن بزرگوار کرد. خبر به هشام رسید و چاره ای جز اظهار ناتوانی برای او باقی نگذاشت. پس دستور داد حضرت را با احترام به مدینه بازگردانند. 

کلام امام باقر علیه السلام

راهنمای حقیقت

در این دنیای فریبنده و با این چشم و دل خواب آلود آدمی، مگر نور کلام تو راه را بنمایاند و طنین کلامت خواب ها را پاره کند. چه زیبا و روشن حقیقت را آن گونه که هست، می نمایانی ای باقرالعلوم آل محمد. جابر جُعفی نیز چه عطشناک، کلام تو را می نوشد، وقتی لب به سخن می گشایی و می فرمایی: «ای جابر! آخرت، خانه ماندن است و دنیا، خانه فنا. اهل دنیا صاحبان غفلتند و مؤمنان، صاحبان دانش و اهل ذکر و عبرت. مؤمنان آنچه به گوششان می شنوند، آنها را از یاد خدا بازندارد و آنچه با چشمشان می بینند از زینت دنیا، آنها را از یاد خدا غافل نگرداند. پس آنها در آخرت به ثواب و در دنیا به دانش بهره مندند».

سرزنش غلوکنندگان

پنجمین نور هدایت، امام محمدباقر علیه السلام، غلوکنندگانی را که معرفت و دوست دار امام بودن را به تنهایی مایه نجات می دانستند، به شدت از خود می رانْد و می فرمود: «از خدا بترسید و به دستور او عمل کنید تا ثواب های الهی را بیابید. به درستی که میان خدا و کسی از آفریدگان، خویشی نیست و محبوب ترین بندگان نزد خدا کسی است که پرهیزکاری از حرام الهی بیشتر و علم به طاعت الهی بسیار کند».

در سایه سار کلام نور

ای جابر! تو را به پنج کار وصیت می کنم: اگر با تو ستم کردند، تو ستم مکن؛ اگر با تو خیانت کردند، تو خیانت مکن؛ اگر تو را تکذیب کردند، خشمگین مشو؛ اگر تو را ستایش کردند، شاد و خرم مشو و اگر تو را نکوهش کردند، آشفته گوی و دل خور مگرد.

ای جابر! آسایش تن را در راحتی قلب بطلب و راحتی قلب را در کمی خطا بخواه.

توشه خود را در این دنیا با کوتاه ساختن رشته آرزوها برگیر.

به بسیار شمردنِ روزی اندک و اندک شمردن طاعت بسیار، سپاس خدای بگزار.

مال دنیا را همچون مالی دان که در خواب به دست آورده ای که چون بیدار شوی، چیزی از او با تو نباشد.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه 

 

 

دیدگاه تان را بنویسید