امام چه دیدگاهی به مصدق داشت؟
شب سوم اسفند 1299 کودتاچیان وارد تهران شده و نقاط حساس شهر را به اشغال خود درآوردند. با فتح تهران حکومت به دست آنها افتاد.
به گزارش خبرنگار جامعه جی پلاس، سوم اسفند 1299 که کودتای رضاخانی رخ داد، دکتر مصدق که والی فارس بود، زیر بار کودتا نرفت و از سمت خود کناره گیری کرد و شاید از همان زمان در میان آزادیخواهان شهرت و محبوبیت بیشتری یافت. در آن زمان امام خمینی(س) هفده سال و 5 ماه داشت و در حوزه اراک درس می خواند و چون در خانواده ای سیاسی رشد کرده بود، به موضوعات کشور بسیار حساسیت داشت که می توان گفت شاید از همان زمان دکتر مصدق در نگاه امام شخصیت بزرگ و قابل احترامی یافته باشد. بعدها که امام به قم آمد و با شهید مدرس آشنا شد و گه گاه به تهران می رفت و به عنوان تماشاچی به مجلس شورا سر می زد، طبیعی است با دکتر مصدق بیشتر آشنا شده باشد.
با انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی تا شهریور بیست که کشور توسط بیگانگان اشغال و رضاشاه از کشور اخراج شد، مصدق روزگار پر فراز و نشیبی را تحمل کرد و حتی به زندان افتاد و تا نهضت ملی نفت، روز به روز به شهرت و محبوبیت او افزوده شد. لذا به حصر عقل می توان تصور کرد که در این ایام نیز امام با دیده احترام به او نگریسته است.
از سوی دیگر آیت الله کاشانی از همسایگان و دوستان آیت الله ثقفی، پدر همسر امام(س) بود و به رغم تفاوت سنی زیاد امام با ایشان، کم کم بین امام و آیت الله کاشانی رفاقت پیش آمد تا آنجا که وقتی آیت الله کاشانی نماینده و رئیس مجلس شورای ملی شد امام دوستانه به ایشان انتقاداتی کرده بود که در دوم دیماه 1357 در مصاحبه با محمد حسنین هیکل سردبیر روزنامه الاهرام مصر که از علت فراگیر شدن نهضت اسلامی پرسیده بود، در پاسخ به سئوال ایشان خلاصه آن انتقادات را به این نحو یادآور شدند:
« این قدرت، ناشى از اسلام است. در زمان کاشانى- مصدق، اصلْ سیاست بود. جنبه هاى سیاسى جنبش قوى بود. در زمان کاشانى، هم به وى نوشتم و هم گفتم، که باید جنبه هاى دینى را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ایشان به جاى تقویت جنبه هاى دینى و به جاى آنکه جهات دینى را به جهات سیاسى غلبه بدهند، خودشان سیاسى شدند؛ رئیس مجلس شدند، که اشتباه بود. من گفتم که باید براى دین کار کنند نه آنکه سیاسى بشوند.» (صحیفه امام ج5، ص268)
لذا در زمان نهضت ملی نفت می توان گفت که امام حتی به آیت الله کاشانی هم از این جهت انتقاد داشتند که این نهضت مهم که می توانست بر اساس قاعده فقهی «نفی سبیل» یعنی نفی سلطه بیگانگان بر شئون مسلمانان، عمق بیشتر بگیرد، چرا فقط به وجه سیاسی آن اکتفا و نهایت با عدم توفیق عملی مواجه شده است.
از آن به بعد می توان دیدگاه امام(س) به دکتر مصدق و آیت الله کاشانی را دو خط موازی دانست که یک خط آن پاسداشت سوابق مثبت و شخصیت ضد استعماری آنها بوده و حضرت امام با احترام از آنها یاد کرده و خط دیگر وجه انتقادی که باز هم اغلب با حفظ احترام یاد شده است. اما در مورد آیت الله کاشانی به علت آنکه احساس می کرد بیشتر از دکتر مصدق مظلوم واقع شده و حتی انگ انگلیسی بودن به او چسباندند و طرفداران زیادی ندارد که بخواهند از نام او سوء استفاده کنند، به جز مورد فوق کمتر انتقاد کرده ولی درباره دکتر مصدق به دلیل آنکه مشاهده می کرده برخی طرفداران او اصولاً به دروغ خود را طرفدار او نشان می دهند مانند شاهپور بختیار و فقط برای استفاده ابزاری از او طرفداری کرده اند و برای مقابله با نهضت اسلامی، نهضت ملی نفت به رهبری دکتر مصدق را رنگ ایدئولوژی ملی گرایی می زنند، برخی انتقادها بالاخص به طرفداران ناصادق او وضوح بیشتری دارد و برخی افراد که به کل موضوع ها و مشکلاتی که در آن زمان به نام طرفداری از دکتر مصدق اتفاق افتاد، اشراف کافی ندارند، این انتقادها را به عنوان نفی کامل برداشت کرده اند.
منبع: پرتال امام خمینی
دیدگاه تان را بنویسید