به گزارش خبرنگار سبک زندگی جی پلاس، امروزه بخش قابل توجهی از کودکان و نوجوانان ایرانی اتاق های شخصی با وسایل و امکانات متنوع دارند. بسیاری از آنها با شروع سنین 12 سالگی، صاحب یکی از وسایل ارتباطی مثل گوشی تلفن همراه یا تبلت می شوند.
پدران و مادران امروزی که نوجوانی متفاوتی را تجربه کرده اند، داشتن این امکانات ملموس را نشانه مهمی از افزایش استقلال و اختیار فرزندانشان می دانند و به همین دلیل نگرانی های زیادی نسبت به رفتارها و خطاهایشان دارند. نگرانی هایی که از روی مهر و محبت است اما اغلب منجر به بروز رفتارهایی می شود که ارتباط آنها با فرزندانشان را دچار چالش های جدی کرده و نتیجه عکس می دهد.
دکتر پروین ناظمی - روان شناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی می گوید تجربه استقلال و اعتماد به نفس در یک فرد سالمند، میانسال و جوان ریشه در اولین تجربه او از استقلال دارد که در سنین نوجوانی و کودکی اش رخ داده است!
او در گفت و گو با خبرنگار جی پلاس، به سوال هایی پیرامون تحلیل اصل "استقلال" در فرزندان به ویژه در سنین نوجوانی و نیز رویکردی که خانواده ها باید در مواجهه با آن داشته باشند، پاسخ داد:
** اولین قدم برای آموزش استقلال به کودک چیست؟
از نظر روانشناسان انگیزه استقلال، یکبار در سن سه سالگی، یکبار در هفت سالگی و پس از آن در نوجوانی ایجاد می شود. تجربه استقلال برای او در سنین بین سه تا پنج سالگی، همین کارهای کوچکی است که انجام می دهد. اگر پدر و مادر در این سنین با تکرار جملاتی نظیر "این کار بد است"، "نباید این کار را انجام بدهی" از او ایراد بگیرند، کودک در حال تجربه استقلال دچار تردید می شود و این تردید در سنین بالاتر ادامه پیدا می کند.
نمونه های زیادی از خانواده ها و پدرو مادرانی دیده شده که در این سن با "اگر" ها و پیش بینی های منفی از کارها و رفتارهای فرزندشان در او تردید زیادی ایجاد کرده اند. برای مثال "اگر تند بدوی ممکن است زمین بخوری." "نه تو نمی توانی." تکرار این پیش بینی های منفی از سوی والدین در سنین هفت سالگی و نوجوانی که از دید روان شناسان به عنوان مراحل بعدی استقلال طلبی فرد شناخته شده، او را برای همیشه دچار شک و تردید نسبت به توانایی های خود می کند.
** خانواده ها نگرانی های زیادی دارند! روش صحیح مدیریت نوجوانان چیست؟
خانواده های زیادی هستند که مراجعه می کنند و می گویند "من نگران آینده تحصیلی و شغلی فرزندم هستم". من در جواب این سخن از آنها می پرسم: چرا اجازه نمی دهند که خودشان انتخاب کنند؟ این سوالی است که همه پدر و مادرها باید از خودشان بپرسند.
واقعیت این است والدین همیشه با نیت خیر و صلاح فرزندشان را مجبور به انجام کار یا تصمیم می کنند اما سخت گرفتن به نوجوانان تنها به این دلیل که "ما بزرگتر هستیم" ، "بیشتر تجربه داریم و در نتیجه درست تر فکر می کنیم" یک راهکار اشتباه است و نتیجه مطلوبی عاید آنها نمی کند!
** چطور می توانیم این راهکارها را به خانواده ها آموزش دهیم؟
برگزاری دوره های مهارتی برای تربیت فرزند می تواند کمک زیادی به والدین بکند تا اجازه دهند فرزندشان با نگاهی مثبت، با استقلال و اعتماد به نفس بزرگ شود و برای آینده اش تصمیم بگیرد.
در این میان نکته ای که باید به خانواده ها یادآوری کنم این است که آنها هم یک عضو از این جامعه و خانواده ای با شرایط اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی هستند. تجربیات پدران و مادران محدود به دوره زندگی خودشان است. بنابراین آنچه از دید آنها غلط است شاید در دوران جدیدی که فرزندشان متعلق به آن است، غلط نباشد.
** تاثیر رفتار اجبارگونه والدین با زمانی که اختیار انتخاب را به فرزندان واگذار می کنند چه فرقی دارد؟
اگر خانواده ها به جای اینکه نظر خود را به نوجوانان تحمیل کنند، تصمیم نهایی را به عهده فرزندشان بگذارند و دیدگاه هایشان را در قالب پیشنهاد مطرح کنند؛ نوجوان نسبت به تصمیماتی که می گیرد احساس مسئولیت می کند و با الزامات روش تصمیم گیری درست که مشورت گرفتن و جمع آوری اطلاعات و احتیاط کردن است، بیشتر آشنا شود.
** اگر نوجوان به خطا رفت، تکلیف والدین چیست؟
در این سنین به خطا رفتن طبیعی است. وقتی یک نوجوان خطا می کند، نگران می شود و به او فشار می آید؛ بنابراین بهتر است ما به عنوان مادر و پدر وقتی با این خطا روبرو شویم، آن را بپذیریم؛ در کنار فرزندمان قرار بگیریم و دوباره به او اعتماد کنیم. نه اینکه با روش های قهرآمیز او را طرد کنیم.
سلب اختیاراتی که نوجوان تا به حال داشته، مثل گرفتن گوشی تلفن همراه، ما را وارد یک دور باطل و بی نتیجه می کند. چون او به راحتی می تواند این وسیله را از یک جای دیگر تامین کند. در چنین شرایطی است که خانواده ها از ابزارهای دیگری مثل نصحیت کردن استفاده می کنند.
زمانی که مثلا مادر فرزندش را نصیحت کند، بین خود و فرزندش یک خط می کشد و او را به عنوان یک خطاکار، سزاوار نصحیت و تنبیه دانسته و از خود جدا می کند. همینجاست که نوجوان از خود می پرسد "حالا به چه کسی اطمینان کنم؟" ، "حرف دلم را به چه کسی بگویم؟" درست همینجاست که او دوستانش را انتخاب می کند. اما از آنجا که آنها هم همسن او هستند، نمی توانیم انتظار داشته باشیم راه درست را نشانش دهند!
** وقتی با خشم و اجبار با نوجوانان برخورد کنیم، چه تصوری از رابطه مادر و فرزندی می سازیم؟
بهتر است والدین بدانند که رفتار هر فرد پیام های ضمنی با خود دارد که به زبان نمی آید و هیچ گاه مستقیم گفته نمی شود اما در واقع معنای اصلی واکنش های افراد است. همه چیز بستگی به پیام هایی دارد که ما به فرزندمان می دهیم.
زمانی که خانواده ها اضطراب و نگرانی بیشتری نسبت به فرزندشان دارند با رفتارهای اشتباه خود نوجوان را از خودشان دور می کنند. اینکه مادری وسایل و اتاق یا گوشی تلفن همراه فرزندش را چک می کند، این پیام را به او می دهد که "من تو را قبول ندارم" ، "من به تو اطمینان ندارم"
اما اگر نوجوان را با تمام خطاها و اشتباهاتش بپذیریم و به او اطمینان کنیم. یعنی به او اجازه دهیم انتخاب کند و تصمیم بگیرد، باور می کند که او را به عنوان فردی توانمند می شناسیم. حتی اگر دوباره خطا کرد بازهم باید کنارش قرار بگیریم.
شاید قدرت تشخیص او ضعیف باشد اما این وظیفه پدرو مادر است که نوجوانشان را باور کنند. اگر فرزندمان را باور نکنیم و به او اطمینان ندهیم که توانایی محافظت از خود، تنها ماندن در خانه، تصمیم درست و تشخیص خطا را دارد، چه منبعی این اطمینان به نفس را به او می دهد؟
** والدین از چه راه هایی می توانند نوجوان را به خودشان جذب کنند؟
حساسیت و توجه خانواده ها در بیشتر مواقع با ایجاد محدودیت همراه است؛ درحالی که اگر با میدان دادن به نوجوانان به آنها ثابت کنند که شایسته داشتن تمام این امکانات و تصمیم گیری درمورد زندگی شان هستند، نتیجه بهتری خواهند گرفت.
اگر خانواده به فرزندان خود اطمینان ندهد که شایسته داشتن آنچه که درحال حاضر در اختیار دارند نیز هستند؛ خطاهای بیشتری مرتکب می شوند.
توانایی و استعدادهای نوجوانان را باید به رسمیت بشناسیم و به آنها نشان دهیم در راهی که انتخاب کرده اند، همراهشان خواهیم بود تا موفقیت های بیشتری نسبت به گذشته کسب کنند.
باید توجه کرد نگاه مقایسه ای بسیار آسیب زننده است. مقایسه کردن توانایی های فرزندمان با همکلاسی ها و دوستان و آشنایان تنها به نوجوان آسیب می زند و اعتماد به نفسش را هدف می گیرد.