زندگی دو ماهه فاتحان قلل هشتهزارمتری، چگونه است؟!
پرافتخارترین زن هیمالیانورد ایرانی در گفتگو با جی پلاس: منفی و مثبت 40 درجه را سه ساعته تجربه کردم/ زحماتم برای ترویج فرهنگ کوهنوردی در ایران نتیجه نداشت!/ پول 20 سال معلمی برای صعودهایم خرج شد/ بخاطر اسپانسر ذره ای به تغییر ملیت فکر نکردم
پرافتخارترین هیمالیانورد زن ایرانی با حضور در جماران از شرایط سخت زندگی در کوهستان، هیجان ها، خطرها و... گفت از بی توجهی های همه جانبه به کوهنوردی در ایران گله کرد!
به گزارش سرویس ورزشی جی پلاس؛ پروانه کاظمی پرافتخارترین زن هیمالیانورد ایرانی است که تاکنون توانسته پنج قله بالای هشت هزاری به نامهای دائولاگیری، ماناسلو، اورست، لوتسه و ماکالو را صعود کند. او همچنین دو قله آمادابلام (۶۸۵۶ متر) و موستاق آتا (۷۵۴۶ متر) را نیز پیموده است.
او تنها زن کوهنورد ایرانی است که برای صعود به قله کانچن جونکا (سومین قله بلند دنیا) تلاش کرده است. پروانه در سال ۲۰۱۲ رکورد اولین صعودکننده به اورست را در کارنامه دارد و اولین زن جهان است که توانسته دو قله اورست و لوتسه را با هم صعود کند. کاظمی در بهار ۹۶ دائولاگیری، هفتمین قله بلند دنیا را پیمود تا باز هم اولین زن ایرانی فاتح این قله باشد. او اما همه صعودهایش را بدون اسپانسر انجام داد.
دائولاگیری آخرین قلهای است که این هیمالیانورد ایرانی در بهار 96 به آن صعود کرد. برنامه صعود پروانه کاظمی به دائولاگیری حدود 40 روز به طول انجامید. او 21 فروردین ایران را به مقصد نپال ترک و 29 اردیبهشت بر فراز قله دائولاگیری ایستاد. آشنایی با سبک و شیوه زندگی این کوهنورد زن ایرانی به ویژه در ایام 40 روزه صعود می تواند برای بسیاری مردم و به ویژه علاقمندان به کوهنوردی و زندگی در شرایط هیجانی، جالب باشد.
پروانه کاظمی با حضور در تحریریه جماران و جی پلاس، در گفت وگویی تفصیلی و خواندنی با خبرنگار ورزشی جی پلاس، به سوالات مختلف پاسخ داد و درباره مشکلات صعود به دائولاگیری و نحوه زندگی کوهنوردان در هر برنامهی صعود به هشتهزاری ها سخن گفت:
صعود به دائولاگیری با همه مشکلاتش موفقآمیز بود
"به همراه یک شرپای جوان نپالی برای صعود به قله دائولاگیری راهی شدم، اما متاسفانه این شرپا به دلیل نداشتن آمادگی جسمانی مناسب و تجربه کافی، در ارتفاع حدود ۶۰۰۰ متر دچار بیماری ارتفاع شد. من و هادی ستارفروغ دیگر کوهنورد ایرانی با امدادرسانی به آن شرپا، جان جوان ۲۷ ساله را نجات دادیم. بعد از این ماجرا به تنهایی راه خود را برای صعود قله ادامه دادم که همین شرایط را برایم بسیار سخت کرد.
همچنین دائولاگیری جزو کوه هایی است که در منطقهای سرسخت قرار دارد و به همراه اناپورنا از لحاظ آب و هوایی شرایط متفاوت تری نسبت به سایر قلل بالای هشت هزاریها دارد. در این منطقه به دلیل قرار گرفتن در کنار دره گالی گانداکی جریانات هواییِ محلی غیرقابل پیشبینی وجود دارد که باید منتظر شرایط آبو هوایی خوب میماندیم. از طرفی دیگر تیم ثابت گذاری که قرار بود طنابهای ثابت را جلوتر از ما روی قلهها ثابت کند، کار را به انتها نرساند. ما قرار بود پشت تیم ثابت گذار حرکت کنیم تا ایمنی بیشتری داشته باشیم. اما تیم ثابتگذار تنها تا ارتفاع هفت هزار و ۸۰۰ متر، طنابها را ثابت کردند و گفتند که کار را بعد از آن ادامه نمیدهند! ما مجبور شدیم بدون طناب ثابت بالا برویم. کوه گرفتگی شرپا، نجات جان او و درگیری عصبی ناشی از این ماجراها از یک طرف و نداشتن چادر مناسب برای استراحت از طرفی دیگر شرایط بدی را برای من ایجاد کرد. اما با همه این ها خدا را شکر توانستم صعود کنم.
در ۲۵ اردیبهشت ماه ساعت ۲۳ از کمپ سه، به سمت قله به راه افتادم و بعد از حدود شانزده ساعت در ۱۵:۳۰ روز بعد به قله دائولاگیری رسیدم. بازگشتم هم طولانی بود و حدود ساعت ۲۱، دوباره به کمپ سه بازگشتم و برنامه صعودم دو روز بعد با رسیدن به به بیس کمپ به پایان رسید.
صعود به هشتهزارمتریها، خیلی طولانی است
هر برنامه صعود به قله های هشتهزار متری، یک تا دو ماه طول می کشد که دلایل مختلفی هم دارد. اول اینکه برای رسیدن به پای هر قله باید چند روزی زمان گذشت. در هیمالیا کوههای بلند دور از دسترس هستند. گاهی برای رسیدن به پای هر قله هشت تا 10 روز بعد از رسیدن به آن کشور باید زمان صرف کرد.
باید در بیس کمپ اصلی چادر برپا کرد
بعد از رسیدن به پای قله، باید چند روزی را صرف ساخت "بیس کمپ یا کمپ اصلی" کرد. چادر برپا شده در بیس کمپ در واقع همان خانه اصلی کوهنورد در کل سفر است، که باید یک یا دو ماه در آن زندگی کرد. هر کوهنورد بارهای زیادی را با خود به همراه میبرد. اگر صعود همراه با کپسول اکسیژن باشد، یک کوهنورد نیاز به چند کپسول اکسیژن دارد. علاوه بر آن مواد غذایی، پوشاک و کپسول گاز برای تهیه کردن آب و مواد غذایی نیز از جمله بارهای یک هیمالیانورد است. بعد از رسیدن به پای کوه یک کوهنورد باید این بارها را تا بیس کمپ حمل کند و چادر خود را در آن محل برپا کند. در بیس کمپ علاوه بر چادرهای شخصی کوهنوردان چادر غذاخوری، چادری برای پخت غذا (آشپزخانه) و چادرهایی که برای دور هم جمع شدن کوهنوردان فراهم شده نیز برپا می شود.
اگر "هم هوایی" درست انجام نشود خطر جانی در پی دارد / برنامه هم هوایی زمانبر است
بعد از برپا شدن چادر در بیس کمپ، اگر هوا خوب باشد برنامه "هم هوایی" آغاز میشود. هم هوایی برای این است که بدن کوهنورد با ارتفاع تطابق پیدا کند. برای کوهنورد فقط داشتن توان فیزیکی بالا کافی نیست و باید بتواند با کمبود اکسیژن کنار بیاید. اگر بدن کوهنورد با شرایط هماهنگ نشود، "اِدِم" یا بیماری ارتفاع رخ می دهد و فرد دچار بیماری کوهگرفتگی خواهد شد که خطر جانی را به دنبال دارد.
برنامه همهوایی بسیار زمان بر است. برای هم هوایی باید چندین بار مسیر بیس کمپ را تا کمپهای بالاتر رفت و برگشت تا بدن ذره ذره به شرایط عادت کند. همچنین در این رفت و آمدها باید وسایل مورد نیاز مانند غذا، نوشیدنی، پوشاک اضافه، کپسول گاز و کپسول اکسیژن را برای مرحله نهایی صعود به قله را نیز به کمپهای بالاتر انتقال داد.
این پروسه دو هفته تا یک ماه طول میکشد تا کوهنورد به کمپ آخر برسد و خود را برای آخرین مرحله صعود آماده کند. در کمپ آخر باید منتظر شرایط آب و هوایی خوب بود. اگر همه شرایط مهیا بود "استارت برای صعود قله " زده می شود البته همین مرحله آخر نیز چند روزی طول خواهد کشید."
تغذیه و استراحت در کوه خیلی مهم است
در بیس کمپ شرکتهای مختلف کوهنوردی سرویسدهی میکنند. در بیس کمپ تغذیه به عهده این آژانسهاست. در هر بیس کمپ یک چادر مخصوص برای آشپزی کردن وجود دارد. آشپز، بسته به ذائقه و برنامه غذایی آن شرکت، غذاهایی را آماده می کند. در کوه باید مراقب تغذیه بود. خیلی از کوهنوردان در سفر خود دچار بیماریهای گوارشی میشوند.
در کمپهای بالاتر، تغذیه با خود کوهنورد است/ سوپ آماده و کنسرو میبرم
اما در کمپهای بالاتر دیگر باید خود کوهنورد غذایش را آماده کند که بستگی به ذائقه و فرهنگ خودش دارد. اکثر کوهنوردان غیرایرانی از پودرهای فشرده شده استفاده میکنند که به نظر من بسیار بدطعم است و اصلاً با ذائقه ایرانیها سازگار نیست. من با خودم کنسروهای ایرانی و سوپهای آماده ایرانی میبرم. بردن و حمل کردن این کنسروها سخت است و کمی بار اضافی را تحمیل میکند اما حداقل خوشمزه هستند. علاوه بر اینها، برای رفتن به کمپهای بالاتر می توان خشکبار، پنیر، بیسکویت و غذاهایی تازه از بیس کمپ مثل سیبزمینی پخته شده هم برد.
استفاده از مکمل در ارتفاعات ضروری است
وارد کوهستان که میشوی باید از مکملها استفاده کرد. در آنجا سبزیجات و میوه تقریبا وجود ندارد و باید ویتامین و مواد مورد نیاز بدن را از مکملها تامین کرد. مکملها را به صورت قرص، کمپسول و پودر نوشیدنی می توان استفاده کرد.
آب، اصلیترین نیاز کوهنورد است/ باید یخ را با کپسول گاز، مایع و با افزودنی، خوش طمع کرد
اصلترین عامل "هم هوایی" آب است. هرچه آب بیشتری بخوری هم هوایی راحت تر است. البته تهیه آب در کوه به این راحتی نیست. باید ساعتها یخها را با گاز های کوچک کوهنوردی ذوب کرد و بعد نوشید. البته آب یخچالها خیلی با ذائقه کوهنوردان سازگار نیست که باید آن را خوش طمع کرد. باید کوهنورد بتواند با چای، دمنوشهای گیاهی، پودرهای نوشیدنی یا قرصهای جوشان آب را قابل خوردن و گوارا کند.
نوشیدن آب در کمپهای بالاتر بسیار حیاتی است و روزانه هر کوهنورد باید حدود چهار تا پنج لیتر آب بخورد. اما اکثر کوهنوردان به دلیل مشکلات باز کردن یخها، بدطمع بودن آنها و بعد از آن هم مشکلات دفع کردن گاهی از خوردن آب دوری میکنند. اما باید دانست که کم آبی باعث غلیظ شدن خون می شود که نتیجه آن هم بیماری ارتفاع و سرمازدگی است.
استراحت کردن در کوه راحت نیست/ تغییرات آبوهوایی از 40- درجه تا 40+ رخ میدهد که غیرقابل تحمل است
برپا کردن چادرهای شخصی تا حدودی کمک میکند تا فضای شخصی برای فرد فراهم شود. اما حتی آن موقع هم گاهی استراحت کردن غیرممکن است. شاید کمتر کسی در مورد گرمای کوهستان شنیده باشد. در کوهستان وقتی هوا گرم میشود و در داخل چادر هستی، گویی مغز انسان تبخیر میشود. البته ممکن است این شرایط سریع تغییر کند و ناگهان در کمتر از یک ساعت هوا سرد شود. اما این تغییرات ناگهانی به بدن بسیار آسیب میزند. خودم اختلاف دمای 40- درجه تا 40+ را در عرض سه تا چهار ساعت اندازه گرفتم. در این شرایط حس می کردم جمجمهام در حال ترک خوردن است! باید کوهنورد این شرایط را مدیریت کند. در کمپهای بالاتر، شرایط سخت تر هم میشود. هوا طوفانی است و شدت باد بسیار بالاست؛ به طوری که نمیتوان استراحت کرد. استراحت کردن در این برنامه بسیار حیاتی اما کار بسیار سختی است.
** جی پلاس: چه آمادگی هایی برای صعود به قلل پرارتفاع وجود دارد؟
آمادگی روانی نباشد، شاید کوهنورد در ابتدای برنامه جا بزند
داشتن آمادگی روانی در برنامه صعود در کنار آمادگی جسمی بسیار ضروری است. اگر ذهن و روان آماده نباشد سختیهای زیادی پیش می آید و ممکن است کوهنورد در همان ابتدا بگوید این جا چه میکند؟! در برنامه صعود، دور بودن از اجتماع، خانواده، تلفن همراه، اینترنت، کمبود استراحت، نبود پزشک و بیمارستان همه و همه سبب میشود برخی کوهنوردان در ابتدا بِبُرند و جا بزنند. توان روحی در این گونه از ورزشها بسیار مهمتر از توان جسمی است. گاهی در شرایطی قرار میگیریم که باید 10 روز کامل به هر دلیل در کمپها بدور از هر امکاناتی و بدون اینکه بدانیم ساعتی بعد چه اتفاقی خواهد افتاد، بمانیم. پس باید از قبل، ذهن را با این شرایط آماده کرد.
** جی پلاس: بسیاری از مردم از کوهنوردان تصور انسانهای منزوی دارند، شما این موضوع را چگونه تحلیل می کنید؟ چقدر این حرف به واقعیت نزدیک است؟
کوهنورد منزوی نیست، بسیار مستقل است
این تصور عمومی که مردم کوهنوردان را انسانهای منزوی می دانند واقعا اشتباه است. کوهنوردان توان مستقل بودن دارند، توانی که میتوانند در هر شرایطی با همه مشکلات به تنهایی کنار بیایند. اتفاقا آنها معمولا آدمهای خود ساختهتری هستند و توانمندی های بالایی دارند. البته برخی از کوهنوردان نمی توانند تنها صعود کنند و در قالب گروه سفر میکنند اما اکثر کوهنوردان عادت دارند در مناطق دورافتاده تنها باشند.
کوهنورد همین که به کوهستان میرسد، دیگر ارتباطش با شهر قطع میشود. حتی گاهی تلفن های محلی هم کار نمی کنند. قطع ارتباط با محیط شاید گفتنش راحت باشد اما بسیار سخت است. کوچکترین خبری از جهان نداری و کمترین اطلاعی از خود به اطرافیانت نمیتوانی بدهی. اگر بیمار شوی بیمارستانی نیست و ممکن است حتی دکتری هم در دسترس نباشد و باید تمام مشکلات را به تنهایی مدیریت کنی. پس کوهنورد باید استقلال کافی داشته باشد.
** جی پلاس: بعد از صعود به قلل پرارتفاع چه حسی دارید؟ عظمت کوه به شما چه می آموزد؟
نیازهای اساسی در کوهستان بسیار پررنگ است/ برای کوهنورد ظواهر زندگی اهمیتی ندارد
کوهنورد میداند در برابر طبیعت، هیچ چیز نیست. کوهنوردان در زندگی به چیزهای کم راضی میشوند و قدر خوردن یک لیوان آب به راحتی در شرایط عادی را حس میکنند. برای آنها ظواهر زندگی اهمیت ندارد. در کوهستان نیازهای اساسی بسیار پررنگ میشود. کوهنورد گاهی وقتی وارد شهر میشود که در آنجا حمام، رستوران، غذاها و میوههای مختلف هست، واقعا سوپرایز میشود.
برنامه زندگی ام با یک انسان معمولی متفاوت است!
در کوه، هدف و برنامه زندگی متفاوت است؛ کوهنورد در کوه همه چیزش را در راه تلاش برای هدفش میگذارد تاجایی که گاهی کوهنوردان جانشان را در این راه از دست می دهند. من هم در حال حاضر برنامه زندگیم رسیدن به قلههای مرتفع است. من تمام سال را تلاش می کنم تا منابع مالی یک برنامه صعود را تامین کنم و آمادگی جسمانی خود را ارتقا دهم. کوهنوردان همگی این گونه هستند اما شاید افراد دیگر بیشتر به دنبال ظواهر زندگی مثل خرید آخرین مدل ماشین و یا تعویض مبل و دکوراسیون خانه هایشان باشند.
** جی پلاس: برنامه صعود به همه هشتهزاریها را در ذهن ندارید؟
صعود به همه هشت هزاریها ها ایده خوبی است، اما مشکلات زیادی دارد
صعود به تمام قلل بالای هشت هزاری ایده خوبی است و به آن فکر هم میکنم اما مشکلات زیادی برای رسیدن به این هدف خواهم داشت. اول اینکه کوهنوردی را دیر آغاز کردم؛ البته این مشکل بزرگی نیست و زیاد به آن فکر نمی کنم چون همین بهار یک کوهنورد 78 ساله به نام کارلوس سوریا در حال فعالیت روی همین دائولاگیری بود و تنها دو قله دیگر هشت هزاری برایش باقی مانده است! مشکل بعدی بحث مالی این صعودهاست که بسیار سنگین است. وقتی حمایت نباشد به سختی باید به این هدف رسید یا حتی گاهی از آن چشم پوشید!
اولین و تنها کسی که صعود به همه این 14 قله را به صورت مستقل انجام داد "رینولد مسنر" است. او معتقد است نباید برای صعود این قلل وام دار کسی بود و باید برای صعودهایش سخت کار کرد. البته او در محیطی زندگی می کرد که برای کارش ارزش قائل بودند. مرتب کتاب مینوشت، سخنرانی میکرد و از این راه منابع مالی اش را تامین میکرد. این طور بود که توانست بدون حمایت و مستقل صعودهایش را مدیریت کند!
** جی پلاس: برای جذب اسپانسر چقدر تلاش کردید؟ اسپانسر خارجی میتواند کمک کننده به شما در این راه باشد؟
برای جذب اسپانسر زیاد تلاش کردم، بارها و بارها سراغ شرکت ها و ارگانهای مختلف رفتم اما کسی حاضر به حمایت نشد! در این سالها که تعداد صعودهایم بیشتر شده و مطرح تر شدم، بازهم تنها به من آفرین گفته میشود، فقط همین!
اسپانسر خارجی میتوان گرفت اما بازهم در این راه مشکلاتی هست. خیلی از شرکت های خارجی دوست دارند از کوهنوردان حمایت کنند اما مشکلات خاص خودش را دارد. البته دو سه شرکت خارجی هستند که گه گاهی صمیمانه با لوازم کوهنوردی به من کمک میکنند. من از حمایت آنها بسیار سپاسگزارم ولی در عین حال تاسف می خورم که چرا این تفکر در کشور خودم وجود ندارد. تفکر آن ها این است که این صعودها بسیار ارزشمند است و باید هر کسی که در این راه گام بر میدارد حمایت شود. این برای من سخت است که در داخل کشورم کسی نیست که ما کوهنوردان را حمایت کند، با وجودی که شرکت های زیادی در ایران وجود دارند که توان مالی این حمایت را به راحتی دارند.
** جی پلاس: فدراسیون کوهنوردی چقدر از شما به عنوان یک هیمالیانورد پرافتخار حمایت می کند؟
از فدراسیون فقط توقع بسترسازی داریم نه حمایت مالی!
فدراسیون کوهنوردی نمیتواند به همه کوهنوردان از این جهت که کم هم نیستند، کمک مالی مستقیم کند، اما می تواند بستر را آماده کرده و در جذب اسپانسر و فرهنگ سازی به ما کمک کند. این توقع و انتظار ماست اما هیچ گاه هم برآورده نمی شود.
** جی پلاس: برای اشاعه و ترویج فرهنگ سازیِ کوهنوردی به ویژه میان ورزشکاران چهکارهایی انجام داده اید؟
بیشتر از توانم برای فرهنگ سازی امر کوهنوردی تلاش کردم اما نشد!
تا جایی که در توان شخصی خودم بود، برای فرهنگ سازی تلاش کردم. راه اندازی اولین وبسایت هیمالیانوردی، انتشار گزرش و عکسهای هیمالیا در این وبسایت، در اختیار قرار دادن تجربیاتم از صعودها، برپایی اولین نمایشگاه بین المللی به نام "کوه بانو" و با موضوع "زن و کوهستان"، دعوت از تنها زنی که تمام 8 هزاری ها را بدون استفاده از اکسیژن کمکی صعود کرده و... همه را انجام دادم. واقعا فکر می کنم بیشتر از توان و انرژی خودم در این راه تلاش کردم اما متاسفانه بازخورد خوبی دریافت نکردم!
** جی پلاس: درآمدمالی شما برای تامین هزینههای سفر، از راه ورزشی کسب می شود یا شغل و پیشه ای غیر از این دارید؟
من راهنمای کوهستانم/ اندک پولی که از 20 سال معلمی داشتم صرف کوهنوردی کردم
من راهنمای کوهستانم و درآمدم از این طریق است. 20 سال معلم بودم ولی کارم را به دلیل سفرهای طولانی ترک کردم. اندوخته ای که از سالهای معلمی داشتم را هم صرف صعود به قله ها کردم. در سال هرچه کار میکنم، برای برنامه صعودهایم هزینه می کنم. همسرم هم شبانهروز کار می کند. این گونه است که بدون اسپانسر برنامه هایم را مدیریت میکنم.
البته در سالهای اخیر دوستان خارجی ای هم داشته ام که گاهی به من کمک مالی کردند. بسیاری از آنها برای صعود کوه به ایران آمده بودند و من آنها را فقط راهنمایی کردم و از این راه آشنا شدیم، اما دوست داشتند به من کمک کنند. به عنوان مثال یک دوست انگلیسی، در این صعود آخرم، کمک قابل توجهی به من کرد.
همینطور برخی کشورها که حتی کوه هم در آنجا وجود ندارد، گاهی از من می خواهند که برای سخنرانی به کشورشان بروم و در قبال این دعوت برایم هزینه کرده و دستمزد پرداخت می کنند.
** جی پلاس: چند زن در جهان برای صعود به هشتهزاری ها تلاش می کنند؟
تعداد زنانی که به هشت هزاری ها صعود میکنند زیاد نیست. اینقدر تعدادشان محدود است که تقریبا همه هم را میشناسند. زنانی از کشورهای هند، پاکستان، نیوزلند، اسکاتند، اسپانیا، ایتالیا، آلمان ایران و غیره بر روی هشت هزاری ها فعالیت میکنند اما فکر نمیکنم از هر کشور بیش از 4 یا 5 ورزشکار زن داشته باشیم. کشورهایی چون آمریکا یا ترکیه و برخی دیگر هم تقریبا هیمالیانورد زن ندارند.
** جی پلاس: دیگر کشورهای جهان چقدر به این رشته اهمیت می دهند؟
فکر می کنم کشورهایی مثل فرانسه، اتریش، ایتالیا و اسپانیا که بهترین و بلندترین رشته کوه ها را دارند، کوهنوردی را جزء اولین رشته های ورزشی خود میدانند و برای این رشته هزینههای زیادی می کنند. در همین سال با کارلوس سوریا کوهنورد اسپانیایی معروف، که ششمین بار بود به دائولاگیری میآمد، همراه بودم. او اسپانسر خیلی خوبی داشت اما متاسفانه برای ششمین بار هم نتوانست صعود کند و به کشورش بازگشت و مشکلی هم با اسپانسرش پیش نیامد. اما اگر این موضوع در ایران بود باید پول را به اسپانسر برمیگرداند!! (با خنده).
** جی پلاس: در برخورد با بی توجهی یا کم توجهی ها به حمایت مسئولان از کوهنوردی، تصوراتی که گاهی به ذهن برخی ورزشکاران مانند "تغیر ملیت!" خطور می کند، گریبانتان را نگرفت؟
ذره ای به تغییر ملیت آن هم برای جذب اسپانسر فکر نکرده ام/ صعود به همین کوههای 4000هزاری ایران برایم لذت بخش است
من ایران را بسیار دوست دارم. طبیعت و پیشینه فرهنگی هنری ایران بی نظیر است. همه عاشق این کشور و کوههای آن هستند. ادبیات فوق العاده ای هم داریم. اینها برای من بسیار ارزشمند است و نمی توانم به راحتی و صرفا برای جذب اسپانسر خارجی و تامین هزینههای صعود و دلخوری از بی توجهی ها، به تغییر ملیت فکر کنم. تا جایی که توان داشته باشم به قلههای 8 هزاری صعود می کنم، اگر هم شرایطش نبود نمی روم. امیدوارم هیچگاه به این مرحله نرسم که نتوانم هزینه صعودهایم را تامین کنم و به خارج از ایران نروم اما واقعا این نیست که اگر به هشت هزاریها نروم زندگی برایم پایان میپذیرد. همین قلل چهارهزاری اطراف تهران برایم همانند بهشت است، روح آدم در کوههای تهران تازه میشود، این حس حتی در آلپ هم به انسان دست نمیدهد.
** جی پلاس: و کلام آخر؟
از مسئولان گلهمندم! / نباید پشت ورزشکار را خالی کنند
هنگامی که چین اجازه نداد من به عنوان یک ایرانی برای صعود به "چوآیو" وارد خاک تبت شوم، موضوعی که مرا آزار داد بی توجهی مسئولان بود! این مشکل مختص من نخواهد بود و ممکن است سال های بعد این مشکل برای دیگر ایرانیان نیز اتفاق بیافتد. واقعا انتظار نداشتم مسئولان از کنار این موضوع ساده بگذرند. حتی دلیل مخالت چین با ورود ایرانی ها به تبت هم مشخص نشد و چینی ها رفتار بدی در مواجهه با ما داشتند! حمایت که تنها مالی نیست، باید از همه نظر پشت ورزشکار ایستاد و تنهایش نگذاشت. برایم اهمیت داشت که مسئولان به این موضوع واکنش نشان دهند، اما دیدم تنهای تنها هستم و هیچ مسئولی ذره برای این موضوع انرژی صرف نکرد! این موضوع بالاخره باید یک روز حل شود و اینکه آیا ورزشکار تنهاست و افتخارآفرینیهایش صرفا برای خودش است یا جزئی از جامعه بوده و کشورش خود را در آن افتخارات سهیم می داند و با ارزش گذاشتن برای ورزشکار، پشت نماینده اش می ایستد و از او حمایت می کند.
قیچیساز کار بزرگی کرد اما برای او چه کردند؟!
آقای عظیم "قیچی ساز تمام 14 قله هشت هزاری دنیا را بدون کپسول اکسیژن پیمود. او حتی برای هر قله تنها یک بار تلاش و فعالیت کرده که بازهم رکورد قابل تحسین و بی نظیری است و بسیار مهم است. او چندین سال، بهار ایران را ندیده و چندین سال در کنار خانواده نبوده است تا این افتخار بزرگ را برای خودش و ایران به ارمغان بیاورد اما مسئولان و جامعه ورزشی ایران برای این مرد بزرگ چه کرده است؟! این حرکت عظیم، پروژه شخصی است یا افتخار ملی؟"
دیدگاه تان را بنویسید