جی پلاس ـ منصوره جاسبی: مولای متقیان حضرت امیر سلام الله علیه الگوی تمام نما و کامل سیره رفتاری حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است که در همه وجوه بعد از آن حضرت نمونه و مثالی در عالم هستی برایشان زاده نشده است بنابراین وصف ایشان تنها از زبان معصوم علیه السلام بر می آید و بس و بزرگان دین نیز هر یک به میزان فهم و درک خود جرعه ای از بحر وجود آن حضرت نوشیده اند و وصفی کرده اند. امام خمینی (س) نیز که خود شاگرد مکتب آن بزرگوار است در دیدارها و سخنرانی های مختلف و به مناسبت های متفاوت سخنانی درباره حضرت داشته اند. در بیان اینکه فهم بشر به پای شناخت آن حضرت نمی رسد در پیامی خطاب به کنگره نهج البلاغه می آورد: «درباره شخصیت على بن ابی طالب، از حقیقت ناشناخته او صحبت کنیم، یا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلًا على- علیه السلام- یک بشر ملکى و دنیایى است که ملکیان از او سخن گویند یا یک موجود ملکوتى است که ملکوتیان او را اندازه گیرى کنند؟ اهل عرفان درباره او جز با سطح عرفانى خود و فلاسفه و الهیون جز با علوم محدوده خود با چه ابزارى مى خواهند به معرفى او بنشینند؟ تا چه حد او را شناخته اند تا ما مهجوران را آگاه کنند؟ دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همه فضایل و با همه دانش ارجمندشان آنچه از آن جلوه تام حق دریافت کرده اند، در حجاب وجود خود و در آینه محدود نفسانیت خویش است و مولا غیر از آن است. پس اولى آن است که از این وادى بگذریم و بگوییم على بن ابی طالب فقط بنده خدا بود، و این بزرگترین شاخصه اوست که مى توان از آن یاد کرد، و پرورش یافته و تربیت شده پیامبر عظیم الشأن است، و این از بزرگترین افتخارات اوست، کدام شخصیت مى تواند ادعا کند که عبد اللَّه است و از همه عبودیتها بریده است.» (صحیفه امام، ج14، ص347- 348)
حضرت امیر (س) نمونه کامل ساده زیستی بودند و پیوسته در تلاش و کوشش بودند اما حاصل اینهمه زحمات را وقف نیازمندان می کردند. امام در دیدار با ایرانیان مقیم خارج از کشور به این موضوع اشاره کرده و می گوید: «وقتى مى آییم سراغ حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- که وصى بحق اوست، آن وقتى که حضرت امیر سلطنت (حالا من جسارت مى کنم بگویم سلطنت) امامِ یک ممالک بزرگ بوده است؛ تمام حجاز، تمام عراق، تمام سوریه و لبنان و مصر و ایران و همه اینها تحت لواى او و تحت حکومت او بوده است، خودش زندگى اش چه جور بوده است؟ باز مثل امیر الامرا بوده است؟ یک پوستى داشتند، پوست گوسفندى داشتند که شبها- آن طور که نقل مى کنند و تاریخ دارد- شبها مى انداختند و خودشان و همسرشان روى آنجا مى خوابیدند. روزها همین پوست گوسفند را علف مى ریختند رویش براى آن شترشان که علف بخورد؛ این حکومت اسلام. حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- با دست خودشان، کلنگ خودشان، قنات درست مى کردند. در تاریخ هست همان روزى که بیعت کردند با حضرت امیر به خلافت، آن هم خلافتى که دامنه اش این قدر زیاد بود، همان روز بعد از اینکه بیعت تمام شد، ایشان بیل و کلنگش را برداشت رفت سراغ آن کارى که مى کرد؛ کار مى کرد. آن وقت کار که مى کرد، نه اینکه کار مى کرد، براى استفاده خودش که حالا درآوَرَد یک قنات داشته باشد، وقتى که آب زد بیرون، مثل چیز [خون] شتر زد بیرون، آن وقت قلم و کاغذ را گرفت وقفش کرد براى فقرا» (صحیفه امام، ج4، ص 178- 179)
اینکه حضرت علی علیه السلام در جهان اسوه عدالت معرفی می شود همه از رفتار عادلانه اش نشأت می گیرد و همه آن از بینش وسیعی بود که آن حضرت از ضرورت اجرای عدالت داشت و آن را در همه جنبه ها به ویژه در ایام زمامداری اش رعایت می کرد و شاید اگر ایشان این جایگاه اجتماعی را که هم زمامدار و هم پیشوای مردم بودند نداشتند آنقدر سفارششان به عدالت بر مردمان تاثیر نداشت و عدلشان در نظرها جلوه نمی کرد. امام خمینی (س) در دیدار با جمع دیگری از ایرانیان مقیم خارج از کشور به این جنبه از شخصیت آن بزرگوار اشاره می کند و می گوید: « قاضى اى که خود حضرت امیر نصبش کرده بود به قضاوت؛ قاضى دادگسترى اش بود، یک شخصى رفت، یک شخص یهودى، رفت ادعا کرد به حضرت امیر سرِ یک زرهى؛ و قاضى طلب کرد حضرت امیر را. حضرت امیر رفتند با یهودى، نشستند دوتایى آنجا. حتى [درباره] آدابش هم حضرت به او هى گفت که تو به من زیاد احترام نکن، فرق نداریم ما با هم. نشستند با هم، محاکمه کردند؛ قاضى حضرت امیر را محکوم کرد که باید بدهى این را؛ شما در تمام حکومتهاى دنیا (حضرتْ امام بوده آن وقت، آن وقت خلیفه بود، سلطان بود، قاضى اى که خودش نصب کرده بود، خواست او را که بیا به محکمه قضا؛ رفتند. یهودى بود آن شخصِ طرفش؛ با هم نشستند در محضر قاضى. قاضى بر خلاف حضرت امیر رأى داد؛ محکوم کرد حضرت امیر را) شما در تمام این حکومتهاى دیپلماسى، حکومتهاىِ عرض مى کنم دموکراسى، پیدا بکنید یک حکومت این طورى.» (صحیفه امام؛ ج 4، ص 197-198)
دشمنان حضرت امیر سلام الله علیه که به خوبی از شیوه و منش او آگاه بودند نه تنها ایشان را 25 سال خانه نشین کردند و حق حکومتش را غصب که حتی نتوانستند چند سالی را که آن حضرت حکومت تشکیل داده بود، تاب بیاورند و هر روز جنگی به راه انداختند و دسیسه ای کردند. اما در همان مدت کوتاه، مردم نمونه بارز یک حکومت سیاسی تمام عیار که تاریخ به خود ندیده است را به اجرا گذاشتند. امام خمینی حکومت علی علیه السلام را الگوی حکومتها می داند و می گوید: «آن صفاتى که در کلیات حکومت، کلیات صفاتى که در حکومت معتبر است، ما باید از کیفیت حکومت حضرت امیر سلام اللَّه علیه- اقتباس بکنیم و یاد بگیریم؛ منتها ما نمى توانیم تمام آن جهات را [فراهم کنیم]، کسى نمى تواند تمام آن جهات را مراعات بکند؛ یعنى یک مقدار زیادش زاید بر اصل قضیه حکومت بوده است، یک کارهاى نمونه اىِ مخصوص به خودِ آن بزرگوار بوده است؛ لکن اصل مسئله اى که حکومت باید یک حکومت عادل باشد و بین مردم هیچ ظلم نکند ... در حکومت اسلامى اگر یک نفر- مثلًا- یک شخصى را کشت، این را مى گیرند و قصاص مى کنند لکن یک سیلى اگر کسى به او بزند، آن یک سیلى باید انتقام کشیده [شود] براى اینکه این زاید بر آن مقدار است. یک روز حبس اگر کسى را حبس بکنند، بر خلاف نظام اسلام است. موارد خاصى دارد. گاهى حبس مى شود. این طور نیست که هر کس را بردند از اول، مثل این حکومتهایى که الآن روى کار هستند، هر کس را که گرفتند، اول یک مدتى کتکش بزنند و مدتهایى کتک بزنند و حبس بکنند و زجر بکنند، و اینها بعدها هم که تفتیش کردند فهمیدند که اشتباه کردند، آن وقت بگویند ما «اشتباه» کردیم!» (صحیفه امام؛ ج 5، ص 30)
امام در جای دیگری از سخنان خود به ویژگی دیگری از جلوه حکومت آن حضرت اشاره کرده و می گوید: «حضرت امیر، که رئیس یک مملکت پهناور بود، از حجاز تا مصر، تا ایران، تا یک مقدارى از اروپا، مردم از او نمى ترسیدند، ترس توى کار نبود؛ با هم نشسته بودند، با هم ناهار مى خوردند، با هم کار مى کردند. خودش هم یک کارگرى بود مثل سایر کارگرها. خودش- همان وقتى که با او بیعت کردند- کلنگش را برداشت رفت سراغ آن قناتى که خودش با دست مبارکش آن قنات را درست کرد؛ و بعد هم وقفش کرد. دیگر ترسى توى کار نیست.» (صحیفه امام؛ ج 7، ص 218)
کوتاه سخن آنکه، جز با علی نمی گذرد روزگار ما.