حوا مارتا: کیارستمی و فروغ فرخزاد را دوست دارم

حوا مارتا، نقاش با تجربه ترکیه‌ای باحضور در کافه خبر، از ویژگی مجموعه جدید آثارش گفت و درباره نگاهی که به اسطوره در فرهنگ ایرانی و شرقی دارد و تاثیری که از ادبیات ایرانی در آثارش گرفته است، توضیح داد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، حوا مارتا، نقاش ترکیه‌ای چندی پیش مهمان کافه خبر بود. بهانه این گفت‌و‌گو، مجموعه آثار نقاشی او تحت عنوان «سیمرغ و دیگر چیزها» بود که در ابعاد بزرگ و بر اساس داستان‌ها و قصه‌های کهن از این پرنده افسانه‌ای خلق شده‌اند.

نقاشی‌های مارتا از سیمرغ، بیشتر جنبه اسطوره‌ای دارند، نه به معنای عام و کلی آن بلکه به نحوی که این هنرمند آن‌ها را خیال کرده و ترسیم خیال اوست که در نهایت بر روی بوم جلوه می‌کند.

با این هنرمند درباره تاثیری که در آثارش از ادبیات و شاعران ایرانی گرفته است و همچنین اوضاع فعلی هنر در ترکیه به گفت وگو نشسته‌ایم که می‌خوانید.

استفاده از رنگ‌ها یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های آثار شماست چطور این رنگ‌ها را انتخاب می‌کنید و آن چیزی که جسارت استفاده از رنگ‌های متنوع را به شما می‌دهد، چیست؟

رنگ برای من یک حس است، در سال‌های تحصیل در دانشگاه شیوه استفاده از رنگ را آموختم. بعد از یادگیری تکنیک کار با رنگ روغن استفاده از رنگ‌های متضاد را در کنار هم شروع کردم. آنچه که در زمینه استفاده از رنگ‌ها آموختم همواره در پس زمینه ذهنم قرار دارد اما هنگامی که می‌خواهم آن را روی تابلوی نقاشی بیاورم خودم را کاملا آزاد می‌گذارم و با این رنگ‌ها روحم را به نمایش می‌گذارم.

اگر در فلسفه هنر ما به دنبال ایجاد تعادل در دنیا هستیم من هم بر روی تابلوی نقاشی به دنبال ایجاد این تعادل هستم.

واقعیت این است که از هیچ چیز نمی‌ترسم و از اینکه فلسفه هنر را به ترتیبی که در ذهنم است روی تابلوی نقاشی به نمایش بگذارم نمی ترسم.

فلسفه‌ای که در نقاشی‌هایتان دنبال می‌کنید از کجا می‌آید؟

بعد از آنکه یک مجموعه از نقاشی‌هایم تمام شد، قبل از اینکه سراغ مجموعه‌ای جدید بروم، معمولا تحت تاثیر یک جمله، کار جدیدم را شروع می‌کنم، جمله‌ای می شنوم و به دنبالش می‌روم، تحقیق می‌کنم و درباره‌اش می‌خوانم. در اصل زمانی که من درباره موضوعی شروع به مطالعه می‌کنم کار نقاشی‌ام را شروع کردم. مجموعه‌ای از ویرجینیای ولف به اسم «فانوس دریایی و موج‌ها» را خواندم و تحت تاثیر آن و تاثیر رنگ‌هایی که از این نوشته گرفتم مجموعه‌ای را آماده کردم. در این مجموعه رنگ‌های متنوعی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

هیچ علاقه‌ای به این کار ندارم که موضوعات را به صورت گل درشت به مخاطب ارائه دهم دوست دارم حرفم را در لفافه و در لایه‌های زیرین اثر بگویم.

مجموعه سیمرغ را چه زمانی آماده کردید؟

حدود هشت سال پیش.

این مجموعه را به صورت کامل به ایران آوردید؟

این مجموعه که شامل چهارده اثر بود، برای اولین بار در دانشگاه نبراسکا به نمایش گذاشتم، اما تعدادی از تابلوها به فروش رفت و بخشی از آن را به ایران آوردم. در این مجموعه هر فرم و رنگ، متضاد خود را در تابلویی دیگر دارد به این ترتیب که تابلوها به صورت جفت هستند.

در صحبت هایتان اشاره کردید علاقه‌مند هستید حرف‌هایتان را در لفافه و به صورت سمبلیک بیان کنید، سیمرغ که در اشعار عطار در ایران مطرح شده خود حاصل نگاه یک شاعر با نگاه سمبلیک است. هیچ احساس نزدیکی به اشعار و نگاه عطار و نگاه خودتان احساس کردید؟

علاوه بر اینکه این نگاه را نزدیک می‌بینم، احساس می کنم باید بپذیریم دنیا پر از انسان، گیاه و حیوانات با رنگ‌های متنوع است و سیمرغ بخشی از این تنوع رنگ است. سیمرغ در ترکیه و ادبیات ترکیه و حتی سایر کشورها نیز جای گرفته و با تفاوتی اندک در توصیف به فرهنگ این کشورها نیز راه یافته است. از نگاه من سیمرغ نمایانگر تنوع موجود در جهان است و من از این منظر به سیمرغ نزدیک شدم.

دلیل شما برای در کنار هم قرار دادن اسطوره‌های مختلف از فرهنگ‌های مختلف چیست؟ با توجه به این که اسطوره‌ها  با خوانشی شخصی هم همراه شده است؟

در نمایشگاهم در ایران برخی از آثارم را هم از افسانه‌های شرق و هم غرب برگزیدم و از مجموعه‌هایی است که بر آن‌ها تاکید دارم. در فرهنگ‌های مختلف هر چقدر تفاوت کند و یا اسم‌های گوناگونی بگیرد، شخصیت‌ها و حوادث مشابه است. سیمرغ که افسانه‌ای پارسی است در آنادولو (منطقه‌ای در ترکیه) با کمی تفاوت به شکل عنقا در آمده است. افسانه‌ها موجودیت‌هایی هستند که راه را به انسان‌ها نشان می‌دهند. هدف من از انتخاب رنگ و سمبل و شخصیت  از افسانه‌های غربی و شرقی که سعی در فهماندن در کمپوزوسیون‌هایم دارم استفاده از آن به عنوان ابزار است. هدف من هم انعکاس این پیام‌های بیدارکننده و آگاه کننده است. ما تک تک فرد هستیم و همه ما جمع را تشکیل می‌دهد. فقط ابتدا بایست آن چه از فلسفه زندگی می‌خواهیم را با هدف‌مان مشخص کنیم تا جمع دنیا در این ساحت آشفته جست و جو کند و خواستش را پیدا کند.  



با آثار شاعران ایرانی آشنا هستید؟

فروغ فرخزاد را خیلی دوست دارم.

چرا؟

جایگاه او را به عنوان یک شاعر زن و سینماگر می‌پسندم و آن چیزی که ناراحت کننده است جدایی زود هنگام او از ماست.

سینمای ایران را دنبال می‌کنید؟

بله، نگاه موجود در سینمای ایران را دوست دارم.

از میان سینماگران ایرانی آثار عباس کیارستمی را دیده‌ام و می‌پسندم. سینمای ایران در دنیا جایگاه بسیار بالایی دارد، دختر من در رشته سینما تحصیل می‌کند و تز استاد او درباره سینمای ایران بود. همینطور اشعار خیام را بسیار دوست دارم. ترجمه‌های اشعار خیام را با علاقه بسیار دنبال می کنم. البته برای یافتن ترجمه کتاب‌های داستان ایرانی در ترکیه به مشکل برخوردم و نتوانستم اثری را بیابم.

در ایران سریال های ترکیه‌ای را مردم با دقت دنبال می‌کنند. نظر شما درباره این سریال‌ها چیست؟ آیا در ترکیه هم از این سریال‌ها استقبال می‌شود؟

من هیچ وقت تلویزیون نمی‌بینم و به نظرم تماشای تلویزیون و این سریال ها بیشتر ایجاد مشغولیت بی دلیل برای افراد است.

یعنی به نظر شما تماشای سریال‌ها در اصل سرگرم کردن ذهن‌هاست؟

بله همینطور است و اصلا نمی‌پسندم کل زندگی ما صرف تماشای چنین برنامه‌های بشود. واقعیت این است که این تمام زندگی نیست. در دنیا اتفاقات مهم‌تری هست که می‌توانیم به آن توجه کنیم. من نمی‌توانم بپذیرم یک ذهن اسیر همچین چیزهایی شود.



وضعیت توجه به هنرمندان در ترکیه به چه ترتیب است؟

اگر بخواهم مقایسه‌ای میان وضعیت توجه به هنرمندان در ایران یا ترکیه داشته باشم، با این را بگویم که در ایران توجه بیشتری به هنرمندان می شود. من در ترکیه در شهر ازمیر زندگی می‌کنم و در آنجا مردم توجه زیادی به هنر دارند. یک هنرمند در ترکیه حتی اگر دانشجو هم باشد مجبور است با گالری‌دارها وارد گفت وگو شود و اجازه ارائه اثر خود را بیاید اما در ایران مدیریت دولتی شرایط بهتری برای هنرمندان به وجود می آورد.

در پایان بگویید مواجهه مخاطبان ایرانی با آثار شما چطور بوده است؟

نکته قابل توجهی که در این میان دیدم برداشت‌های خوب مخاطبان ایرانی از آثار است. آن‌ها درباره حرفی که من در اثرم زدم از من سوال می کردند و اتفاقا برداشت‌های درستی داشتند در اصل مخاطب ایرانی به دنبال یافتن پس زمینه موجود در اثر است.

 

دیدگاه تان را بنویسید