عضو حقوقدان شورای شهر از بیماری، معلولیت و پارلمان شهری میگوید.
به گزارش جی پلاس، خبری از عصای سفید بازشده در میان انگشتانش نیست. آرام دستانش را تا روبهروی شانههایش بالا میبرد، قدم برمیدارد تا درِ اتاقش را پیدا کند و داخل شود. روی صندلی مینشیند. نوری که از شیشهها به درون اتاق هجوم آورده چشمانش را پس نمیزند. مردمکهای تیره تکان میخورد و وقت حرف زدن، چندینبار به موهایی که کمی خالی شده، دست میکشد. کتابها و تندیسها، مجسمه بانوی عدالت و آن عکس فارغالتحصیلی روی دیوار، اتاق را احاطه کردهاند.
اینجا دفتر کار علی صابری، گرانترین وکیل ایران است که توانست غرامت پرونده هموفیلی را زنده کند. با یک داستان ساده تصمیم گرفت در چهارمین دوره انتخابات شورای شهر کاندیدا شود و با رأی مردم بهعنوان عضو علیالبدل انتخاب شد. چند ماه بعد هم شانس این را داشت تا پس از استعفای مسعود سلطانیفر، عضو رسمی شورای شهر تهران باشد. اما حالا قصه کمی فرق کرده است.
او یک روز تابستانی در شهریور امسال یعنی همان زمان که ماجرای واگذاری املاک بر سر زبانها افتاده بود، فهمید که جز معلولیت باید با یک بیماری دیگر هم دست و پنجه نرم کند؛ سرطان. دو ماه بعد جراحی کرد و جلسات شیمیدرمانی هم آغاز شد. حالا در یک روز سرد زمستانی، نشسته پشت میز و درحالیکه شب سختی را گذرانده، ترسناکترین جمله دنیا را میگوید: «مگر اینکه فرجام بیماری نگذارد در انتخابات بعدی شرکت کنم.»
او معتقد است که در این سهسال و نیم سنگ بنای بسیاری از اقدامات در حوزه معلولان گذاشته شده و با وجود سرطان همچنان اصرار دارد که در دوره بعدی شورا آنها را به سرانجام برساند. گفتوگوی عضو حقوقدان شورا ابعاد مختلفی ازجمله اقدامات مدیریت شهری در حوزه مناسبسازی معابر برای معلولان، واگذاری املاک و طرح تحقیق و تفحص از شهرداری داشت و در میان صحبتها به یک موضوع جنجالی اشاره کرد: «در سال ٨٦ از آقای چمران استعلامی میشود درباره انتخاب شهردار یکی از استانها برای دوره دوم یا سوم. آقای چمران در آن زمان جواب میدهند انتخاب مجدد اشکال قانونی دارد اما در سال ٩٢ حرف دیگری درباره انتخاب آقای قالیباف میزنند و میگویند انتخاب شهردار برای سومینبار متوالی اشکال قانونی ندارد.»
چرا در انتخابات دوره چهارم شورای شهر شرکت کردید؟
به همین آسانی که میگویم. نخستین روز ثبتنام انتخابات شورا در بخش امور ایثارگران کانون وکلای یکی از دوستان گفت که حمایت گروه معلولان را برای کاندیداتوری او جلب کنم. با دوستانم که تماس گرفتم موافق بودند اما میگفتند چرا خودت کاندیدا نمیشوی؟ تابهحال به موضوع فکر نکرده بودم اما گفتم فکر میکنم. بعد هم یکی از همکاران به شوخی نام یکی از هنرمندان را برد که قصد کاندیدا شدن دارد و گفت که اگر او کاندیدا شود، من هم میشوم. این بحث به شوخی گذشت تا روز بعد که با یکی از «انجیاو»های معلولان صحبت کردم اما کمی ناامید شدم چون به من فهماند که اگر پول نداری ثبتنام نکن. اما با توجه به اینکه برای خود هدفی را با توجه به جامعه معلولان و وکلا ترسیم کرده بودم، با افرادی از دو گروه برای ثبتنام رفتم. فعالیتم اجتماعی بود و اصلا سیاسی نبودم اما خط مشی اصلاحطلبی داشتم، در لیست اصلاحطلبان و در زیرشاخه حقوق قرار گرفتم، بنابراین از میان ثبتنامکنندگان انتخاب شدم. دوره بعد هم برای ادامه همان اهدافم کاندیدا خواهم شد.
شما تنها معلولی بودید که به شورای شهر تهران راه پیدا کردید. آن زمان یکی از شعارهای شما مناسبسازی برای معلولان بود.
در مورد واگذاری املاک شما بارها به اشکال در مصوبات قبلی شورا اشاره کردید. آقای توکلی هم درباره اشکالات حقوقی مصوبات شورای دوم که این مسائل را ایجاد کرده، حرف زدند. شما بهعنوان عضو حقوقدان که این موضوع را فهمیده بودید چرا زودتر برای رفع آن اقدام نکردید؟
بخشی که مسئولیت خودم هست را میپذیریم که چرا اقدام نکردم اما مشکل این است که تمام مسائل در شورا بلافاصله رنگ سیاسی میگیرد و بحثها از مسیر کارشناسی خارج میشوند؛ مثل تحقیق و تفحص و اصلاح آییننامه سازمان املاک که بعد از ماجرای واگذاریها مطرح شد که به اجرا نرسید. مسأله در قوه قضائی مطرح است، به نتیجه هم میرسد اما ریشه مشکل حل نشده است. حتی من جایی شوخی کردم «شما به شهردار اختیار وضع آییننامه دادید و او هم هنگام وضع برای خود ٥٠درصد حقوق تخفیف گذاشت اما شاید اگر کس دیگری شهردار بود مثلا ١٠٠درصد تخفیف میداد.» طبیعتا اگر به بشر اختیار داده شود تمایل به استفاده حداکثری دارد اما نهادهای نظارتی نباید اجازه وقوع بدهند. در مورد تحقیق و تفحص مجلس هم من از دکتر صادقی خواستم تا ما را دعوت کنند که آیتمها و اشکالات را با آنها مطرح کنیم و مطمئن باشند که اشکالات را بیطرفانه میگوییم اما از ما چیزی نخواستند.
چه اشکالاتی هست؟
یکی از آیتمها به نحوه انتخاب شهردار برمیگردد. در ابتدای این دوره که شهردار برای سومینبار انتخاب شد برخی به آن اشکال حقوقی وارد کردند. البته من در آن زمان تفسیرم از قانون این بود که شهردار میتواند هر چند بار که بخواهد برای این پست انتخاب شود؛ اما بر عکس دوستانی معتقد بودند که امکان انتخاب او برای سومینبار وجود ندارد. موضوع را به دیوان عدالت بردند اما قضیه از یک جایی به بعد مسکوت ماند و تبیین نشد. بنابراین این هم میتواند یکی دیگر از مصادیق باشد. جالب است که در سال ٨٦ استعلامی از شورای عالی استان ها درباره انتخاب شهردار برای دومینبار در یک شهری شده که آقای چمران گفتهاند با توجه به قوانین امکان انتخاب دوباره وجود ندارد. اینکه چه اتفاقی میافتد که سال ٩٢ رویکرد برای انتخاب قالیباف تغییر میکند، مهم است. حافظه تاریخی ما کم است، مسألهای میآید، جو ایجاد میشود و بعد هم آن را فراموش میکنیم. حالا فرض کنید همین مسأله سال ٩٦ هم در مورد انتخاب آقای قالیباف برای چهارمینبار اتفاق بیفتد. خب این مسأله هنوز حل نشده است، بنابراین آن موقع دوباره سر باز میکند. ما در شورا مصوباتی داریم که ظاهرا به کارمندان شهرداری و تعاونیهای زیرمجموعه شهرداری کمککننده است اما امکان فسادخیزی دارد. در هیچ جامعهای فساد به صفر نمیرسد اما امکانهای فساد متمرکز و نهادینه را میتوان از بین برد. اینگونه مصوبات هست اما تلاشی برای اصلاح آن نشده است؛ چون هر گونه خیزی برای اصلاح بار سیاسی میگیرد. اصولگراها اقدام می کنند عده دیگری پشت شهرداری میروند و بالعکس؛ اتفاقی که به نفع شهر و شهردار نیست اما چون نفعهای آنی را میبینیم، بیتوجه هستیم. حالا کسی که زبان قانون را بلد باشد و به قانونگرایی ایمان داشته باشد، بیشتر از همه زجر میکشد. زجری که من الان دارم از این بابت است که نتوانستم کاری را که مسئولیتم ایجاب میکرد، انجام دهم که از زجر معلولیتم خیلی بیشتر است.
چه کاری نتوانستید انجام دهید؟
تنهایی که هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم چون حتی تذکر، طرح و هر اتفاق دیگری در بستر چرخدندههای سیاسی به نتیجه نمیرسد. اتفاقاتی که درباره املاک نجومی و حقوقهای نجومی که هیچکدام واژه حقوقی نیستند، افتاد بیشتر از همه به ذهن حقوقدان خدشه وارد کرد. مثلا دولت میگوید قوه قضائیه نمیتواند مسائل مالی من را رصد کند و بالاترین مقام قوه قضائیه جواب میدهد باشد ولی اتهام حقوقهای نجومی وارد قوه قضائیه شده است. این اشتباه به کار بردن واژهها، حقوقدانی را که دود چراغ خورده و میداند که در قانون چنین اتهامی نداریم زجر میدهد. اگر شهروند عادی بگوید بحثش جداست اما وقتی از یک مقام قضائی میشنوید، ناامید میشوید. ما وظیفه آموزش حقوقی نداریم اما وظیفه درست
حرف زدن داریم. در مورد آقای یاشار سلطانی یکی از اعضا میگفت دروغگو باید به سزای جرم خود برسد درحالیکه دروغگویی جرم نیست. وقتی سطح مباحثات شعاری و سیاسی است از کارکرد تخصصی بیرون میروید، چیزی که تنفرآمیز است. الفاظ و واژهها هیچکدام حتی نزدیک به مفاهیم حقوقی هم نیست. اگر رئیس قوه قضائی به نفع اصولگرایان صحبت کند، دوستان اصولگرا میگویند رئیس قوه قضائیه حکم کرد؛ در حالی که رئیس قوه قضائیه رئیس اداری مجموعه است و اگر قاضی مستقل باشد، حتی نمیتواند دستور دهد. در جلسات فراکسیون سعی میکنم اینها را آگاهیرسانی کنم، استقبال هم میشود اما وقت مصاحبه و رودررویی سیاسی، کار از دست خارج میشود.
از آخرین وضع این پرونده خبری دارید؟
خیر؛ یکی از انتقادات ما در شورا این بود که آقای توکلی از یک نهاد غیردولتی فرصت اظهارنظر را از طریق سیما داشت اما با وجود درخواست ما، شهرداری اطلاعات را نداد. جای تأمل دارد که چه اتفاقی افتاد که ان جی او یا دستگاه قضائی اطلاعات را میگیرند اما شورا بهعنوان اطلاعات محرمانه هم از آن مطلع نمیشود. اگر این گزارشها به رئیس شورا هم داده میشود باز هم در اختیار ما قرار نمیگیرد.
موضوع رفتن آقای مسجدجامعی که مطرح شد، بحث سرلیستی آقای محسن هاشمی هم پیش کشیده شد؛ نظر شما در اینباره چیست؟
امیدوارم انتخابها براساس تخصصها باشد تا لیست قابل دفاع باشد و صرفا لیست سیاسی نباشد. با این رویکرد آقای هاشمی جز پدرشان و خودشان که فعالیت سیاسی دارند، به دلیل فعالیت در مترو قابلیت قرار گرفتن در لیست را دارند؛ اما آیا این بحث در مورد تمام افراد اتفاق خواهد افتاد. امیدوارم خرد جمعی اصلاحطلبان به این سو برود چون نتیجه مثبتی دارد. صرفنظر از اینکه در لیست باشم یا نه، از نظر من محسن هاشمی بهعنوان متخصص شهری در حوزه حملونقل قابلیت قرار گرفتن در لیست اصلاحطلبان را دارد.
ارتباط شما با فراکسیون اصلاحطلبان شورا چگونه است؟
مستقیما ارتباطی نداریم و در جلسات رسمی هم شرکت نداریم.
در دوره بعدی میخواهید در کدام کمیسیون باشید؟
این دوره چون وسط کار به جای سلطانیفر رفتم، رئیس کمیسیون نظارت و حقوقی شورا انتخاب شده بود؛ اما تخصصم ایجاب میکند که دفعه بعد در کمیسیون حقوقی باشم و اگر از من حقوقدان قویتری نبود، رئیس کمیسیون باشم.
دقیقا چه روزی بود که متوجه بیماری شدید و در چه حال و هوایی بودید؟
شنبه سیزدهم شهریور بود. از چند روز قبل حالم بد بود وقتی جواب سونو آمد، بیماری را به من نگفتند اما خودم متوجه شدم. نگران بودند توده به لوزالمعده چسبیده باشد و امکان جراحی نباشد. دو روز بعد از معده و لوزالمعده هم سونوگرافی و نمونهبرداری کردند. تا وقتی هم که جواب پاتوبیولوژی نیامده بود، بقیه نگران بودند اما من نه، چون بیماری ناامیدم نمیکند، مگر اینکه مرا در رختخواب بیندازد مثل دیشب. در غیر این صورت ترس به دل راه نمیدهم و به آزمایشها تن میدهم. بقیه اصرار داشتند زود جراحی شوم اما من نمیخواستم نوبت کسانی که زودتر از من وقت گرفتهاند، ضایع شود. بعد هم عاشورا و تاسوعا بود، کمی هم خودم آن را عقب انداختم. بنابراین از روزی که فهمیدم تا زمان جراحی دو ماه و نیم طول کشید و ١٧ آبان با آرامش جراحی کردم. اشتهایم کم شده بود و بیخوابی داشتم اما به آن مسلط شدم.
به نظرتان شهردار بعدی تهران چه کسی است؟
نمیتوانم شخصی را حدس بزنم اما واقعیت این است که گروهها برای اینکه فرد رقیب رأی نیاورد، بر روی دیگری اجماع میکنند. اما اصلاحطلبان اگر میخواهند شهرداری را به دست بیاورند، نخست باید در انتخاب لیست دقت کنند تا کل لیست رأی بیاورد. در این صورت مشکلی ندارند اما اگر اینطور هم نشد کسی را برای شهرداری معرفی کنند که گروه مقابل به دلیل انتخابنشدن او بر فرد دیگری اجماع نکنند. این اتفاق درایت سیاسی میخواهد که شاید در شورای چهارم هم اتفاق نیفتاد و باعث شد شهرداری را از دست بدهد. به نظرم تجربه شورا و شهرداری چهارم میتواند در شهرداری پنجم به کمک ما بیاید.البته مسأله این است که تا فرد سیاسی نباشد، آنقدری برای مردم و گروهها شناخته شده نیست. بین افراد سیاسی هم فرق وجود دارد، برخی افراد حساسیتزا هستند و طرف مقابل برای مبارزه با او میتواند بقیه را اجماع کند. امیدوارم تجربهها کمک کند تا لیست را ببریم و بعد شهردار را انتخاب کنیم. اگر هم اینطور نشد، گزینهای معرفی کنیم که حتی رأی جناح رقیب را هم داشته باشیم؛ اتفاقی که شدنی است.