آدرس خانه مادر در همه این سال های چشم انتظاری تغییر نکرده بود تا اگر بهنام بازگشت، بداند که کسی به انتظارش نشسته است.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: حالا دیگر مادر پس از سال ها چشم انتظاری، بیمار شده بود و بر روی تخت افتاده بود و این پرستار بود که از او مراقبت می کرد. آدرس خانه اش در همه این سال ها تغییر نکرده بود تا مبادا روزی بهنام[۱] بازگردد و کسی به انتظارش ننشسته باشد. سختی انتظار آنقدر بر جان مادر نشسته بود که دائم جمله «انتظار سخت است» را تکرار می کرد. بهنام مظلوم بود و لبخندی همیشگی بر چهره داشت، تهرانی بود که در گردان نوح[۲] عضویت داشت و لهجه متفاوت او از دیگر همرزمانش، چهره اش را در خاطر می سپرد و بر دل می نشاند. پدر قبل از او به شهادت رسیده بود و مادر در تمام این سال ها تنهای تنها غم انتظار فرزند را به دوش می کشید. کربلای چهار بود و گردان خط شکن و طنابی که در دستان بهنام بود که چون رها شد، دیگر کسی او را ندید.
- شهید بهنام سماوات که از بچه های گردان نوح لشکر ۲۱ امام رضا (ع) بود و در عملیات کربلای چهار، مفقودالاثر شد.
- بهنام تهرانی بود و بچه های گردان نوح از بچه های استان خراسان بودند، بنابراین لهجه او با بقیه همرزمانش متفاوت بود.