عملیات کربلای چهار بود و آتشی که دشمن بر سرمان می ریخت، دعا کردم که شهید نشوم و هنوز حسرت مستجاب شدن این دعا، دلم را می آزارد.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: ۱۲۰ غواص شاکله گردان یاسین بود. همه به خط زدیم و تنها چهار نفرمان برگشتیم. دی ماه ۶۵ بود و من[۱] ۱۶ سال داشتم. شب عملیات کربلای چهار بود که خط شکنان گردان یاسین و نوح به خط زدند. دو ستونه شدیم و سه نفر از بچه ها سرشان را بیرون از آب نگه داشتند تا مسیر گم نشود. از نهر خیم وارد رودخانه شدیم. شدت آب به حدی بود که نمی توانستیم یک فین[۲] بزنیم، مقصدمان جزیره ماهی و از آنجا هم بصره بود. به نوک جزیره نزدیک شده بودیم که هواپیمای دشمن فیدر[۳] زد و بچه ها که انتظار چنین چیزی را نداشتند به هم ریختند. چهار لولی را در نوک جزیره گذاشته بودند که بی وقفه به سمتمان تیر رسام[۴] شلیک می کرد. عملیات لو رفته بود و ما گیر افتاده بودیم در دلم از خدا خواستم که شهید نشوم و هنوز که سال ها از آن روزها می گذرد دلم به درد آمده است. من و سه تای دیگر از بچه ها از آن ۱۲۰ نفر باقی مانده بودیم.
- سید جواد کافی از جانبازان عملیات کربلای چهار.
- کفش مخصوص غواصی.
- منورهایی که حدود ۱۵ دقیقه در آسمان روشن است و محیط را مانند روز روشن می کند.
- تیرهایی که وقتی شلیک می شود به خوبی می توانی مسیر حرکتش را ببینی.