حمید به خواستگاری رفت
«باید فکر کنم، خیلی هم باید فکر کنم.»، این پاسخی بود که در جواب خواستگاری به حمید[1] دادم.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: آمده بود دانشگاه دنبالم. پیش از این چند بار دیگر هم این کار را کرده بود و برایم خیلی غیرعادی به نظر نمی آمد ولی این بار متفاوت بود چون ازم خواستگاری کرد. با تعجب زدم زیر خنده. آخر من شلوغ و با هیجان کجا و حمید محجوب و ساکت کجا؟! گفتم: باید فکر کنم، خیلی هم باید فکر کنم و حمید هم گفت: اگر غیر از این بود، سراغت نمی آمدم. ... آن روز حمید از من خواستگاری کرد ولی اگر قرار بود یک بار دیگر هم زندگی کنم، باز هم با حمید ازدواج می کردم. [۲]
- شهید حمید باکری، جانشین فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا.
- برگرفته از خاطره خانم فاطمه امیرانی، همسر شهید باکری.
دیدگاه تان را بنویسید