گزارش؛
ترکیب خشکسالی، باد و ریزگرد، زندگی در «بمپور» سیستان و بلوچستان را غیرممکن کرده است/ 20 سال پیش بمپور سبز بود/ 15 سال پیش فرماندار ایرانشهر اعلام کرد که «شهرستان ایرانشهر در تب خشکسالی میسوزد»؛ همچنان در بر همان پاشنه میچرخد
اینجا حلقههای خشک چاه و قناتها نیاز به بازسازی دارند. میگویند اعتباراتی در راه است. باد اما همچنان امان میبرد. بچهها دیگر به خانهها پناه بردهاند. در کتابخانههای روستا بسته است. مهدی زارع، کارشناس محیطزیست چندی پیش عنوان کرده است: «خشکسالی شدید به زودی بیش از نیم میلیون نفر در جنوب شرق استان سیستان و بلوچستان را مجبور به مهاجرت به سایر نقاط کشور خواهد کرد. بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان کشاورز هستند، اما خشکسالی معیشت آنها را از بین برده است.» هیچکس نمیداند آیا بمپور، ایرانشهر و بسیاری از شهرها و روستاهای سیستان و بلوچستان از این خشکسالی جان سالم بهدر میبرند؟
جی پلاس؛ دنیای اقتصاد نوشت: گردباد در خود میپیچد و خاک چشمها را پر میکند. باد انصاف ندارد، ذرات خاک را به زور بالا میبرد و بعد از آن بالا به زمین گرم میکوبد. زینب بچههای برادرش را صدا میکند که با خود به خانه ببرد. بادها کودکان را تهدید میکنند و محروم از بازیکردن. یک سرسره و یک تاب را چند سال پیش شهرداری نصب کرده که حالا پر از خاک شده است. ماهک شش ساله تنها تفریحش همین دو وسیله بازی بود که دیگر باد نمیگذارد استفاده کند. در بمپور سالهاست که کشاورزی از بین رفته و دامها مردهاند.
روستاهای این شهر دیرپا جلوی چشمان زینب و 70 هزار جمعیتش دارد هر روز بیشتر و بیشتر خالی از سکنه میشود. میگویند بیش از هزارسال پیش وقتی بهمن پسر اسفندیار بر تخت فرمانروایی بمپور سیستان و بلوچستان نشست، بیشک همهجا سبز بود و درختان در هر بهار جوانه میزدند. گندم برکت داشت و آب زلال بود. حالا تا چشم کار میکند، همه جا یک رنگ بیشتر ندارد؛ قهوهای روشن. زمین خشک است و تشنه. چند روز پیش، سه هزار کیلومتر آنطرفتر از بمپور، کنفرانس 2023 تغییرات آب و هوایی با حضور بسیاری از کشورهای دنیا در دبی تمام شد؛ همه ملتها قرار گذاشتند متحد شوند تا استفاده از سوختهای فسیلی را کاهش و زمین را نجات دهند. تغییرات اقلیمی اما برای زینب در اینجا نزدیک 20 سال است که شروع شده و زندگیشان را بههم زده است. او امیدی به این کنفرانسها ندارد. آنچه میبیند تلختر از امیدواری دولتمندان جهان به آینده است. جوانهای روستاهای بمپور سالهاست که عزم سفر کرده و راهی شهرها شدهاند. زینب از خود میپرسد آیا تا چند سال دیگر روستاهای بمپور وجود خواهد داشت یا باد آن را با خود میبرد؟
بیآب و سرسام باد
آمارها پیش از بادهای بیرحم به بمپور میتازد. مدیرکل دفتر مدیریت بحران استانداری سیستان و بلوچستان میگوید: «بر اساس اعلام هواشناسی بر اساس شاخص بارش، تبخیر و تعرق استاندارد شده، در مدت زمان یکساله تا پایان تیر ماه امسال 96.7درصد از استان را درگیر پدیده خشکسالی کرده که این مقدار در منطقه سیستان ۹۹ درصد و در منطقه بلوچستان 96.5درصد میشود. در مدت زمان ۱۰ ساله 99.6درصد مساحت سیستان و بلوچستان درگیر خشکسالی شدید و بسیار شدید است.» اینجا در بمپور شاهدان بسیاری بر این خشکسالی گواهی میدهند. صبا طاهریان، عکاس که سالهاست از زندگی مردم بلوچستان مستندنگاری میکند، میگوید: «وقتی برای نخستین بار از بلوچستان عکاسی کردم، رودخانه سرباز هنوز آب داشت، اما در سالهای بعد کم آب و کمآبتر شد و این تغییرات در خشکسالی این منطقه کاملا محسوس است.»
تغییرات اقلیمی از دیرباز بلای جان شهرهای ایران بوده، شاهدش چند کیلومتر آنطرفتر از بمپور است، محوطه باستانی «شهرسوخته». شهری که بیش از 5 هزار سال قدمت دارد. سیدمنصور سیدسجادی، باستانشناسی که بیش از دو دهه کاوش روی این محوطه تاریخی را بر عهده دارد، معتقد است که آنچه تمدن شهر سوخته را نابود کرده، آتشسوزی نیست، تغییرات اقلیمی است. رودخانه هیرمند که جابهجا میشود، تمدن این شهر از بین میرود. مردم مهاجرت میکنند و میروند. به کجا؟ معلوم نیست. حالا ایستادهایم در کنار قلعه قدیمی بمپور که یافتههایش ثابت میکند یکی از قدیمیترین شهرهای ایران است. تاریخ پیدایش آن به زمان ساسانیان و اشکانیان و مادها برمیگردد.
از قدمت این شهر اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی روایات و افسانههای محلی میگویند: «قدمت بمپور به بهمن (پسر اسفندیار) میرسد. اول بهمنپور بوده و به مرور زمان به بمپور بدل شده.» قلعه بمپور سال 1387 در فهرست آثار ملی ثبت شده است. کاوشهای باستانشناسان نشان میدهد، بمپور و شهرسوخته و جیرفت از مهمترین تمدنهای دوران باستان با هم در ارتباط بودند. حالا در قرن بیست و یکم و پس از این همه پیشرفت و دستاورد بشری، بر ویرانههای این تمدن باد سرسامآور میوزد. بسیاری از کارشناسان محیطزیست معتقدند که تصمیمات نادرست مسوولان مربوطه در تمام سالهای گذشته به خشکسالی و بیآبی سیستان و بلوچستان دامن زده است. دور نیست که به زودی این شهر دیرپا هم قربانی سوء تصمیمگیریها شود و خالی از سکنه. نشانهها حاکی از این است که بمپور یکی از صدها شهر ایران است که آینده شومی در انتظارشان است و ممکن است گرفتار مهاجرتهای بزرگ شوند؛ از ارومیه بگیر تا خراسان شمالی و جنوبی تا شمال اصفهان و...
۲۰ سال پیش بمپور سبز بود
۱۵ سال پیش درویش نارویی، فرماندار ایرانشهر در جلسه ستاد بحران خشکسالی اعلام کرده بود: «شهرستان ایرانشهر در تب خشکسالی میسوزد.» او با تاسف از بمپور یاد کرده بود که زمانی به عنوان انبار غله بلوچستان مطرح بوده، اما به خاطر خشکسالیهای چند سال اخیر بیش از ۵۳۹۵ بهرهبردار در بخش کشاورزی بیکار و با مشکلات معیشتی مواجه شدند. او از هجوم شنهای روان به زمینهای مستعد منطقه، به چالش کشیدن منابع معیشتی مردم، مهاجرت روستاییان و سوءتغذیه کودکان گفته بود. حالا بعد از ۱۵ سال، همچنان در بر همان پاشنه میچرخد. زینب میگوید: «بادهای این خطه از بادهای ۱۲۰ روزه سیستان بدتر است، اما هیچکس به آن توجهی نمیکند.» هنوز هم آسمان باران را دریغ کرده و تصمیمات جدی برای مبارزه با خشکسالی به هیچ نتیجهای نرسیده است. گویی از رهایییافتن خطه بلوچستان خبری نیست و قرار نیست از این زمین تشنه منجی برخیزد. مردم بمپور میگویند، ۲۰ سال است که دارند با خشکسالی دست و پنجه نرم میکنند. چند سال پیش در دوره ترسالی کمی باران آمد، اما دردی دوا نکرد. یکی از اهالی که با ناامیدی جلوی در خانهاش نشسته زیرلب میگوید: «حتی برای آب خوردن اینجا مشکل داریم چه برسد به کشاورزی. بیشتر وقتها بچهها گرسنهاند.» سالهاست که کشاورزی در بمپور تعطیل شده است. مردان بیکار شده و جوانها میروند بندر برای کارگری. کار زنان زیاد بود و حالا بار تامین مخارج زندگی هم روی دوششان افتاده است. توفان و گرد و خاک امان نمیدهد و زنان فقط با سوزندوزی زندگی را پیش میبرند.
زنان سوزن میزنند
سوزندوزی چند سالی است که تنها محل درآمد بسیاری از خانوارهای بمپور و ایرانشهر شده است. زینب یکی از سوزندوزهای این منطقه است. سوزندوزی را از عمهاش مهتابسوزندوز آموخته که دستدوزهای لباس فرح دیبایش معروف است. مهتاب که از دنیا رفت، زینب راه او را ادامه داد. او از سال ۱۳۸۶ گروه سوزندوزی «دختران مهتاب» را راهاندازی کرده و محل درآمد بسیاری از زنان بمپور شده است. اکنون بیش از ۲۰۰ زن دور هم جمع میشوند و نخهای قرمز و آبی را از میان سوزنها رد میکنند. گاهی این سوزن زدن از صبح شروع میشود و تا غروب ادامه پیدا میکند. زینب به «دنیای اقتصاد» میگوید: «چون کشاورزی نداریم، آب نداریم، تنها راه نانآوری ما سوزندوزی است.» آنها بیشتر کارهای سوزندوزیشان را از طریق سایت و شبکههای اجتماعی یا برگزاری نمایشگاه در تهران برای فروش میگذارند تا بتوانند چرخ زندگی را بچرخانند. زینب میگوید: «همین سوزندوزی باعث شد که مثلا روستای قاسمآباد برای همیشه متروکه نشود. اگر این اتفاق نمیافتاد همین چند خانواده باقیمانده هم کوچ میکردند و از اینجا میرفتند.»
مهاجرت اجباری
زینب از چاههای خشک شده بمپور تعریف میکند و کارخانه آسیاب و آرد گندم که زمانی وجود داشت و حالا سالهاست تعطیل و متروکه شده است. اینجا حلقههای خشک چاه و قناتها نیاز به بازسازی دارند. میگویند اعتباراتی در راه است. باد اما همچنان امان میبرد. بچهها دیگر به خانهها پناه بردهاند. در کتابخانههای روستا بسته است. مهدی زارع، کارشناس محیطزیست چندی پیش عنوان کرده است: «خشکسالی شدید به زودی بیش از نیم میلیون نفر در جنوب شرق استان سیستان و بلوچستان را مجبور به مهاجرت به سایر نقاط کشور خواهد کرد. بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان کشاورز هستند، اما خشکسالی معیشت آنها را از بین برده است.» هیچکس نمیداند آیا بمپور، ایرانشهر و بسیاری از شهرها و روستاهای سیستان و بلوچستان از این خشکسالی جان سالم بهدر میبرند؟ آیا دولت در بودجه سال آینده اعتباراتی برای زنده کردن سفرههای زیرزمینی و قناتها اختصاص داده است یا نه؟ چشمهای زینب و بچههای برادرش و بسیاری از زنان و مردان این خطه به بهارستان پایتخت است.
دیدگاه تان را بنویسید