گفت و گو محوری یکی از صفت های بارز شخصیت مسعود دیانی بود، همو که در "سوره" سعی داشت به پرسش های مهمی درباره وقایع دوران اهل بیت علیهم السلام پاسخ دهد. حال یکی از شاگردانش به این ویژگی او پرداخته است.
جی پلاس: نقطه پایان دفتر زندگی حجت الاسلام و المسلمین مسعود دیانی، مجری _ کارشناس برنامه سوره در سحرگاه روز پنجشنبه هجدهم اسفند ماه زمانی که هنوز از جشن میلاد صاحب عصر و زمانمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرج الشریف سرخوش بودیم و زنده دل، گذاشته شد و راهی دیاری شد که بسیار برای آن درد کشیده بود. الهه زمان وزیری در یادداشتی به یکی از محورهای شخصیتی او که گفت و گو بود، پرداخته است:
یک روز آقای دیانی یک سرمقاله از مجله الکترونیکی "الف یا" را به من اختصاص داد. شب قبلش شکوه کرده بودم از دزدی ایده ام برای نوشتن یک کتاب. رنجم را ریخته بودم توی جملات از آدم هایی که ایده ام را گرفته بودند و بعد از دو سال داده بودند نویسنده دیگری بنویسدش. حالا کار را فرستاده بودند برای من که الگو بگیرم ازش و داستان کوتاه بنویسم برایشان.
کارد می زدی ام، خونم در نمی آمد.
رنجیده و تلخ شده، تلگرام را باز کردم و برای مسعود دیانی که سردبیر "الف یا" بود و معرّفم به همان آدم ها، گلایه کردم. آخرش نوشتم "حرف هایی هست برای نگفتن".
صبح شنبه، سردبیر مجله "الف یا" در سرمقاله اش نوشته بود "بیا حرف بزنیم. برادر بیا حرف بزنیم."
صحنه معروفی از یک فیلم را تصویر کرده بود و دیالوگ معروف بازیگرش را کرده بود نقطه اوج نوشته اش. "بیا حرف بزنیم."
کسی زیر متن مسعود دیانی نوشت: "چه روضه ای بود!"
نوشتم :"خوب روضه ای بود برای اهلش!"
آن روز فکر کردم آدم های بزرگ در چارچوب ها نمی گنجند. سرمقاله ی یک مجله الکترونیکی وابسته به دفتر ادبیات داستانی کشور، یک ابزار است در دست هایشان. آدم های بزرگ، بزرگ فکر می کنند. آدم های بزرگ، ذرّه ها را هم می بینند. آدم های بزرگ چنانند که فکر می کنی خودت مرکز توجه آنهایی.
حالا، امروز که مسعود دیانی رفته، معنای عمیق تری از آن سرمقاله درک کردم.
"بیا حرف بزنیم" مرام مسعود دیانی بود.
"بیا حرف بزنیم" یعنی راه حل، گفتگوست. یعنی قرار نیست تو حق محض باشی و دیگری باطل محض.
بیا حرف بزنیم.
بیا حرف بزنیم.
کاش بودی تا حرف بزنیم.
الهه زمان وزیری
به وقت 18 اسفندماه 1401