مصطفی قرار بود به دنیا بیاید، محمد ابراهیم رازی روی دلش سنگینی می کرد، رازی که آن شب قصد داشت به همسرش بگوید.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: افراد مختلفی از بانو[1] می پرسیدند که همسرت[2] چه فرمانده لشکری است که تا به حال زخمی نشده است. وقتی این سوال را از او می کردند در ذهن خودش هم این مسأله مطرح می شد. و هر از گاهی در میان حرفهایشان از محمد ابراهیم می پرسید که تو چرا هیچ وقت زخمی نمی شوی؟ او هم حرف تو حرف می آورد و از پاسخ طفره می رفت.
زمان گذشت و شبی که قرار بود مصطفی[3] به دنیا بیاید، محمدابراهیم از رازش پرده برداشت و گفت: در کنار خانه خدا چند چیز از او خواستم: اول تو را، دوم دو پسر از تو که خونم باقی بماند. سوم در کشوری که امام در آن نفس نمی کشد من هم نباشم و دیگر اینکه اگر قرار است بروم زخمی یا اسیر نشوم.[4] [5]
۱. ژیلا بدیهیان، همسر شهید.
۲. سردار شهید محمدابراهیم همت، فرمانده لشکر 27 حضرت رسول (ص) (این لشکر از رزمندگان استان تهران تشکیل شده بود) که در عملیات خیبر و در تاریخ هفدهم اسفند ماه سال 62 به شهادت رسید.
۳. فرزند شهید.
۴. برگرفته از خاطره همسر شهید.
۵. همه این چند دعا مستجاب شد.