رونمایی از کتاب «توسعه فراستمند، الگویی بدیل برای ایران»
عباس منوچهری: دچار اوتیزم نخبگی شده ایم/ محمدرضا بهشتی: فضیلت بین افراط و تفریط قرار می گیرد
نشست نقد و بررسی کتاب «توسعه فراستمند، الگویی بدیل برای ایران» توسط شاخه اقتصادی گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم برگزار شد.
گروه اقتصاد و درآمد: عباس منوچهری عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و استاد علوم سیاسی، در نشست نقد و بررسی کتاب «توسعه فراستمند، الگویی بدیل برای ایران» که توسط شاخه اقتصادی گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم برگزار شد، در ابتدای سخنان خود با اشاره به فلسفه وجودی کتاب مورد اشاره، گفت: مناسبات مدنی، موضوع فلسفه سیاسی است نه بازی های قدرت. یک خطای رایج این است که موضوع فلسفه سیاست را شکل دولت می دانند. ما در رشته علوم سیاسی این دغدغه را داشته ایم که موضوع حکمت مدنی، «زندگی خوب» است. ما متاسفانه در یک مقطعی از تاریخ به بعد به این موضوع به طور جدی نپرداخته ایم اگرچه از آستانه وقوع مشروطه پرداختن به این مساله در کشور ما آغاز شد.
وی در خصوص نحوه تالیف کتاب افزود: اولین مشاهده ما این بود که مطالعات توسعه در ایران کاملا جزیره ای است. مشاهده دوم ما این بود که در ایران و کشورهای مشابه عموما تاکید بر اجرای بی چون و چرای نظریه های توسعه مانند نظریه مدرنیزاسیون بوده است چون این باور وجود داشته است که این نظریه ها توسعه یافتگی جوامع توسعه یافته را تبیین می کنند درحالیکه این نظریه ها بعد از توسعه یافتگی این جوامع تدوین شده است و در عین حال این نظریه ها تجربه توسعه سرمایه داری در غرب را به صورت انتزاعی مطرح کرده و گاها با تحریف تاریخ ساخته شده اند.
وی همچنین افزود: این 5 مرحله رشد روستو یک فانتزی است و اصلا ما به ازای تاریخی ندارد چون شواهد کافی در تاریخ نگاری غرب نشان می دهد که انباشت سرمایه حاصل ورود طلا و نقره از دنیای مستعمره آمریکای لاتین بوده است. در تاریخ نگاری اروپا قرن شانزدهم را به عنوان بحران نقره یاد کرده اند چون آنقدر نقره آورده بودند که کارگران آمریکای لاتین دیگر زیر بار کار کردن نمی رفتند و همینجا نقطه عظف آغاز برده داری بوده است.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: مشاهده سوم ما حاکی از بی تفاوتی حاد برنامه ریزان ایرانی نسبت به تحولات نظری و عملی داشته اند در حالیکه ما شاهد چرخش های واضحی در نظریات علوم انسانی و علم اقتصاد بوده ایم. این احیای ضرورت رابطه آموزه های اخلاق و آموزه های مدنی است. مشاهده چهارم ما چیزی بود که تحت عنوان برنامه های توسعه، گرفتار اوتیزم نخبگی بوده است. اوتیزم را اختلال روابط شخص با زمینه تلقی کرده اند.ثابت شده است که بسیاری از بیماران اوتیزمی هوش کافی دارند و مشکل آنها ناتوانی از تدوام تماس با زمینه است درواقع مبتلایان به اوتیزم عمدتا توان تحلیل داده های زمینه را ندارند. منظور از زمینه، جامعه، سرزمین و کشور ایران است. بنابراین ما در برنامه ریزی توسعه ای شاهد این گسست هستیم. نتیجه اوتیزم نخبگی، فراموشی است.
وی افزود: کتاب حاضر چند دلالت برای توسعه از منظر فراستمندی دارد. اول اینکه فراستمندی به معنی تصمیم در شرایط تاریخی با شناخت وضعیت و اتخاذ تصمیم مبتنی بر اصول هنجاری است. فراستمندی معرفت به چگونه عمل کردن در موقعیت است . شخص فراستمند کسی است که بتواند در موقعیت مشخص بهترین تصمیم را به بار آورد به منتج به خیر عمومی و سعادت عموم اعضای جامعه شود. دلالت دوم به این شرح است که علوم انسانی به معنای یک قلمرو دانش در نظام دانایی کشور ظرفیت پرداختن به توسعه تفکیک ناپذیر را ندارد اما علوم انسانی فراستمند این قابلیت را دارد. دلالت سوم در رویکرد فراستمندی فهم تاریخ ایران از سوی دیگر است. دلالت چهارم در خصوص مقوله حق توسعه بر انسان شناسی معین است. در عالم واقع چیزی به نام فرد وجود ندارد. فکر کردن، زبان با کسی زاده نمی شود. در نظریه فراستمندی انسان شناسی، شهروندی ملاک می شود در حال فردگرایی برساخته تفکر مدرن است.
منوچهری در پایان گفت: فلسفه سیاسی، رویا پردازی نیست. یکی از مقدمات نظریه فرستمندی این است که برنامه های توسعه با برنامه ریزی ها انتزاعی نتیجه نخواهد داد. برنامه های توسعه در ایران سی درصد تحقق پیدا کرده است که شوکه کننده است. متاسفانه بازهم اصرار بر همان کارها و برنامه ها است. مبانی فراستمندی تغییر و امکان ایجاد تغییر را توصیه می کند لذا پرورش شهروند فراستی می تواند محور اصلی فرآیند توسعه باشد.
فضیلت بین افراط و تفریط قرار می گیرد
محمدرضا بهشتی عضو هیات علمی دانشگاه تهران و استاد فلسفه سخنران دیگر این نشست، در ابتدای سخنان خود، با اشاره به اینکه واژه فراستمند برگردان واژه یونانی «فرونتیک» است، گفت: در اندیشه یونان باستان دانش و دانایی به بخش های نظری، عملی و صناعی تقسیم می شد. دانش نظری، علم کلی به اشیا بود. مثلا می خواهیم یک موجود دوپایی به نام سقراط را بشناسیم. من در روال سنت عهد باستان می گویم سقراط یک جوهر و دارای یک چیستی است که ابعاد سه گانه ای دارد. او یک جسم اندام وار متحرک بالاراده و ناطق است. ناطق یعنی اندیشنده و سخنگو است. به این ترتیب ما به یک شناخت و تعریف رسیده ایم.
وی افزود: یک اتفاقی اینجا رخ می دهد که ما با یک فرد شروع کرده ایم و همینطور خود را به یک مفهوم کلی رسانده ایم. نحوه شناسایی ما اینگونه است که اول ما دریافت حسی داریم و از طریق آن یک صورت حسی پیدا می کنیم. صورت حسی در مرحله بعد به صورت خیالی تبدیل می شود و سپس به صورت عقلی می رسیم. این عقل فعال مفهوم کلی انسان را بیرون می کشید. به این عمل تجرید یا انتزاع می گویند که ملاک آن از جزء به کل رسیدن است. نکته جالبی که اینجا رخ می دهد این است که ما سقراط را با یک مفهوم کلی به نام انسان درک کردیم. آیا با این ترتیب ما توانسته ایم خود را به فرد سقراط برسانیم؟ گفته شده که این کلیت با کلیت های دیگر را دایره تنگ می کنیم که خود را به سقراط برسانیم. اما این موجود در هر لحظه جزییاتش تغییر می کند. اینجا بود که گفته شد در دانش نظری این کار صورت نمی گیرد. حالا به سراغ دانش عملی می رویم. در آنجا ما یک شناخت جزئی و فردانی مواجه هستیم. هدف از دانش عملی، سعادت مندی انسان است. اینجا پرسش از فضیلت، به معنای بهترین برای انسان است. برای اینکه انسان بتواند به سعادت برسد، پرسش ما فضیلت خواهد بود. داستان فضیلت، بهترین بودن برای انسان است. افلاطون وسقراط گفته بودند ما به مدد یک شهود عقلی امکان دریافت ایده فضیلت را دیدیم. اگر شجاعت از فضیلت ها باشد، ایده آن را می توانیم دریابیم. ارسطو معتقد است که فضیلت ها در حد وسط بین افراط و تفریط است. بنابراین دانش عملی پیدا کردن حد وسط ها است. شجاعت بین بزدلی و بی کله گی است اما این حد وسط ریاضی نیست که بگوییم بی باکی به علاوه بزدلی تقسیم بر دو برابر با شجاعت می شود. امانتداری برای بنده که قبلا مثال ده هزار تومان می زدم و حالا باید بگویم صد میلیون تومان (چون بیشتر از این ارقام را نمی دانم یعنی چه) یک معنا دارد و برای آن کس که روزانه صدها میلیاردتومان از امضای او می گذرد معنای دیگری دارد. برای او امانتداری در حد 100 میلیون تومان فضیلت محسوب نمی شود. ارسطو می گوید ما این توانمندی را داریم که حد وسط را تشخیص دهیم.
دیدگاه تان را بنویسید