جی پلاس؛
ترور پشت ترور و انفجار پشت انفجار و پیامی از امام که آنان را در هم کوبید
منافقان عزمشان را جزم کرده بودند تا مردم و مسئولان نظام جمهوری اسلامی را یکی پس از دیگری از سر راه خود بردارند. از اقدام برای بمب گذاری در بیت امام گرفته تا دفتر نخست وزیری و... و کوچه و خیابان، همه آنچه بودند که از خود بروز دادند. نهم مهر ماه سال 61 بود که آنان به دنبال اقدامات تروریستی خود بمب بسیار قوی ای را در میدان امام خمینی تهران منفجر کردند که در این فاجعه بیش از 60 نفر به شهادت رسیدند. در پی این اقدام تروریستی، امام خطاب به ملت ایران پیامی صادر کردند.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، به دنبال عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا به وسیله امام خمینی (س) رهبر انقلاب اسلامی در بیستم خرداد ماه سال 60 و رأی مجلس به عدم کفایت سیاسی بنی صدر در 27 خرداد، سازمان در 28 خرداد ماه 1360، رسماً حرکت مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را اعلام کرد تا به زعم دیرین رجوی، ایران را به لبنان تبدیل کند. عصر روز 30 خرداد، در تهران و چند شهر بزرگ دیگر، هواداران و وابستگان سازمان، راهپیمایی هایی را به منظور حمایت از بنی صدر و اعتراض به مجلس ترتیب داده بودند. مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزانۀ خود در مورد 30 خرداد می نویسد:
"... گروهک های مجاهدین خلق تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزۀ مسلحانه کرده اند، از ساعت چهار بعد از ظهر به خیابان ها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستان ها آغاز کردند."
درگیری های پراکنده مسلحانه و اقدام به بمب گذاری برای ترورهای گسترده، توسط سازمان از فردای سی ام خرداد آغاز شد. روز دوم تیرماه یک بمب در سالن راه آهن قم در لحظه پیاده و سوار شدن مسافران منفجر شد که هفت شهید و بیش از 50 زخمی به جای گذاشت. روز سوم تیر با هوشیاری مردم، یک بمب قوی در جنب یک هنرستان دخترانه در تهران کشف و خنثی شد. بنی صدر که خود به دستاویزی برای شورش مسلحانه سازمان تبدیل شده بود؛ با اعلام موافقت خود با آغاز ترور مسئولان بلندپایه نظام جمهوری اسلامی، تسریع در اقدام برنامه ریزی شدۀ سازمان را خواستار شده بود. روز ششم تیرماه با انفجار بمب کار گذاشته شده در ضبط صوت بزرگی که روی تریبون سخنرانی آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر تهران قرار داده شده بود، پروژۀ حذف رهبران اصلی جریان پیرو خط امام، به وسیله سازمان کلید خورد که خوشبختانه به دلیل کامل عمل نکردن بمب، ایشان جان سالم به در برد. همزمان با انفجار بمب مزبور، بمبی نیز در میدان انقلاب تهران منفجر شد.
امام خمینی (س) در پیامی خطاب به آیت الله خامنه ای، ترور شخصیت های انقلاب را موجب افزایش قدرت مقاومت در صفوف فشرده ملت توصیف کرد.
اما سازمان رسماً مسئولیت سوء قصد به آیت الله خامنه ای را بر عهده نگرفت و آن را به گروه فرقان نسبت داد؛ در حالی که هیچ تشکیلاتی از این گروه در سال 1360 در داخل کشور وجود نداشت که قادر به انجام یک اقدام مسلحانه باشد. در واقع سازمان با طرح نام گروه فرقان و انتشار اطلاعیه جعلی به نام آن گروه، می کوشید تا هم چهرۀ تروریستی خود را پنهان کند و هم علاوه بر انحراف افکار عمومی، مسئولان امنیتی و انتظامی را نیز گمراه کند.
واقعه هفتم تیر
انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، بزرگ ترین ضربه ای بود که تروریسم از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی به آن وارد آورده بود. این حادثه یک شنبه شب، 7 تیر 1360، در دفتر حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد که منجر به شهادت دکتر بهشتی و نزدیک به یکصد نفر از افراد مؤثر مملکت، شامل چهار وزیر و چند معاون وزیر، 27 نفر از نمایندگان مجلس و عده ای دیگر از مسئولان و اعضای حزب جمهوری اسلامی شد.
رجوی در جمع بندی یکساله و موسی خیابانی، نفر دوم سازمان، در نوار تحلیل تاریخچۀ سازمان، هر دو به نوعی از «ضربۀ مهلک» و «ضربۀ اول» بعد از 30 خرداد، سخن راندند.
امام خمینی (س) در اولین سخنرانی خود بعد از فاجعۀ هفتم تیر، افراد وابسته به آمریکا و شوروی را مسئول آدم کشی ها و بمب گذاری ها برشمرد. و ضمن تجلیل از شهید آیت الله بهشتی و سایر شهدای هفتم تیر به عنوان «خدمتگزاران کشور» و ذکر مراتب مظلومیت خاص شهید بهشتی، به دلیل تبلیغات متراکم ضد انقلاب و به ویژه سازمان علیه وی، هواداران فریب خورده را به دور شدن از «سران فاسد و جنایت کار» سازمان فراخواند.
در اولین ساعات روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه 1360، خبرگزاری ها در رادیو ـ تلویزیون جهان، فرار بنی صدر و رجوی به کشور فرانسه را در رأس خبرهای خود عنوان کردند. پس از فرار مسعود رجوی، عنصر اصلی مرکزیت سازمان به خارج از کشور، مسئولیت امور داخل کشور و به عبارتی، جانشینی مرکزیت به عهدۀ موسی خیابانی قرار گرفت.
شهادت رجایی و باهنر
پس از فاجعۀ هفتم تیر و حضور گستردۀ مردم در حمایت از امام و نظام جمهوری اسلامی، سازمان در تداوم اقدامات تروریستی خود، ابتدا تلاش کرد امکان بمب گذاری در «بیت امام» را بیابد و بعد از ناکامی در این قصد شوم، رئیس جمهور و نخست وزیر را هدف قرار داد. بعد از ظهر یکشنبه 8 شهریور 1360، هنگامی که محمدعلی رجایی (رئیس جمهور وقت) و محمد جواد باهنر (نخست وزیر وقت) به اتفاق چند تن از مسئولان کشوری و لشکری، در جلسۀ شورای امنیت کشور در ساختمان مرکزی نخست وزیری شرکت کرده بودند، بر اثر انفجار یک بمب قوی که در کیفی جاسازی شده بود، رئیس جمهور و نخست وزیر به شهادت رسیدند.
امام خمینی(س) همزمان با تشییع شهدای انفجار نخست وزیری، در صبح نهم شهریور 60، طی سخنانی در مورد اشتباه محاسباتی طراحان عملیات تروریستی فرمودند:
"این ها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان می کنند که با ترور شخصیت ها،... می توانند با این ملت مقابله کنند و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم، ملت ما منسجم تر شد."
سازمان که به زعم خود در مرحلۀ اول عملیات تروریستی ـ که همان بی آینده کردن نظام جمهوری اسلامی و سلب ثبات از آن بود ـ خود را موفق می دید؛ مرحلۀ دوم را به منظور نابود کردن پایه های نظام آغاز کرد. در چارچوب این استراتژی، چون بدنۀ نظام جمهوری اسلامی متکی به آحاد مردم شکل گرفته بود، بنابراین هر یک از افرادی که حامل نشانه ای آشکار از حمایت نظام بودند، توسط این سازمان تروریستی، به عنوان «پاسدار» و «سرانگشت رژیم» هدف محسوب می شدند.
ترورهای کور، بمب گذاری در محل عبور و مرور مردم و در اجتماعات از دیگر شگردهایی بود که سازمان برای از بین بردن نظام به آن ادامه داد. از جمله در نهم مهر ماه سال ۱۳۶۱ در اقدامی تروریستی، بمب بسیار قوی ای را در میدان امام خمینی ابتدای خیابان ناصر خسرو تهران منفجر کردند. بر اثر این انفجار، چندین ساختمان و مغازه تخریب، بیش از ۶۰ تن شهید و حدود ۸۰۰ نفر مجروح شدند.
امام خمینی (س) فردای آن روز یعنی دهم مهر ماه سال 61 مطابق با چهاردهم ذیحجه 1402 در پیامی خطاب به ملت ایران به تبیین جنایتهای گروهک تروریستی منافقین پرداختند. متن پیام امام به شرح زیر است:
"بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
انفجار جنایت بار عظیمی که شب گذشته صدای مهیب آن را شنیدیم و حجم عظیم آن را در وسائل ارتباط جمعی خواهید دید و شنید، در جنوب شهر تهران در بین جماعت مظلومی که از طبقۀ مستضعف و مستمند تشکیل می شود اتفاق افتاد و صدها بیگناه و مظلوم را شهید و مجروح کرد. کودکان نورس را در آغوش مادران به هلاکت رساند و شرافت و انسانیت را به سوگ نشاند، و چهرۀ قبیح امریکاییان منافق و منحرف را بیشتر ظاهر کرد. اینان انتقام شکست مفتضحانۀ خود را از مظلومان متعهد به اسلام جنوب شهری می گیرند، و شکست خود را از چشم آنان می بینند. جنوب شهریهای محروم و طبقۀ مظلوم در طول تاریخ با تعهد به ارزش های انسانی و اسلامی، بیشتر و مصمم تر در مقابل قدرت ها و وابستگان و دلباختگان به آنها بپاخاسته و می خیزند. و اینان هستند که با مشت گره کردۀ خود و حضور دائم در صحنۀ اسلام، قدرت ها را در هم می کوبند، و طمعکاران را که به دنبال قدرتها بودند، مأیوس نمودند. سربازان و سپاهیان و بسیجیان و سایر قوای مسلح امروز ما نیز در همین طایفه و طبقه هستند. ملت عزیز ما می بینند که هر وقت پیروزی نصیبشان می شود و رزمندگان دلیر و مجاهد ایران، دشمنان اسلام و ملت ها را شکست داده به عقب می رانند، به انگیزۀ انتقام از آنان، یک عدۀ مظلوم را به خاک و خون می کشند و عقده های خود را می گشایند، و به گمان باطل خود می خواهند تزلزل و سستی در رزمندگان شجاع به وجود آورند. اینان قدرت اسلام و ایمان را نشناخته و با انگیزه های حیوانی و غربی خود ملت اسلام را می سنجند. اینان از فهم حقایق، محروم و از انگیزه های الهی، بیخبرند. صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لایَعْقِلُونَ[1] و شاید یکی از انگیزه های باطل آنان، آن است که اذهان ملت ایران و ملت های مظلوم جهان را از شکست مفتضحانۀ امریکا در جنگ صدام عفلقی و رانده شدن او از ایران، منحرف و به این فاجعۀ بزرگ متوجه کنند، و بهانه به دست رسانه های گروهی خارجی دهند تا با تبلیغات دامنه دار خود بر این شکست بزرگ امریکا و نوکر بی اراده اش صدام، پرده پوشی کنند، و یا از حجم بزرگ پیروزی رزمندگان شجاع بکاهند؛ غافل از آنکه ملت انقلابی ایران دفاع از اسلام و قطع دست شیطان بزرگ از منطقه را در رأس برنامه های خود می داند. در عین حال که هر انسانی که از فطرت الهی خود خارج نشده، برای این جنایت بزرگ و برای به شهادت رسیدن یک عده کودک و بزرگ بیگناه در سوگ است، و از مصدوم و مجروح شدن برادران خود متأثر و متأسف است، پیروزی غرورآفرین و کفرشکن سلحشوران جبهه ها را از یاد نمی برد. ملت بیدار ایران حیله های شیطانی این تبهکاران را شناخته و مرتکبین آنان را نیز می شناسد، و انکار آنان را چون انکار اسرائیل در جنایت حیوانی خود در بیروت می داند. اینجانب پیروزی بزرگ سلحشوران ایران را به اسلام و ولی الله الاعظم ـ ارواحنا له الفداء ـ و ملت شریف ایران تبریک، و این فاجعۀ دردناک را به همگان بویژه به بازماندگان و مادران و پدران این مظلومان تسلیت عرض می کنم. جناب آقای نخست وزیر[2] موظف می باشند که هیأتی برای رسیدگی به خانواده های شهدا و خسارت وارده تعیین نمایند، و در صورت احتیاج مظلومان این واقعه، به آنان کمک و خسارات را تأمین نمایند. درود بر شهدا و آسیب دیدگان مظلوم، و رحمت خداوند بر شهیدان. از خداوند تعالی صبر برای بازماندگان و صحت و شفا برای مجروحان و آسیب دیدگان خواهانم.
روح الله الموسوی الخمینی"
دیدگاه تان را بنویسید