جی پلاس؛
امام خمینی: آنچه که به سر انسان میآید از خیر و شر، از خود آدم است/تمام این عالم مادی در مقابل عالمهای معنوی که هست قدر محسوسی ندارد/همۀ قوای مسلح باید برای این مملکت خدمت بکنند، این امانتی است دست شما/شرافت همۀ ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم
امام خمینی در یازدهم مرداد ماه سال 60 و در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید محمد علی رجایی، مسئولیت مسئولان کشوری و لشکری را در مقابل مردم به آنان یادآوری کردند.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، امام خمینی (س) در یازدهم مرداد ماه سال 60 و به مناسبت تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید محمدعلی رجایی در جمع مسئولان کشوری و لشکری با اشاره به ناچیز بودن مقامات دنیوی، مسئولیت بزرگ همه قوای کشوری و لشکری را در مقابل مردم و مستضعفانی که برای انقلاب زحمت کشیده و باعث به مقام رسیدن مسئولان شده اند، یادآوری کرده و چنین فرمودند:
هر چه آرا زیادتر باشد مسئولیت زیادتر است. اگر آرای شما پنج میلیون بود مسئولیتتان کمتر بود. حالا که سیزده میلیون بیشتر است، مسئولیت شما حجمش زیادتر است؛ برای اینکه شما جواب یکییکی از این افرادی که به شما رأی دادند و شما را به عنوان رئیس جمهور اسلام، رئیس جمهوری کشور اسلامی تعیین کردند هر یک از اینها فردا میآیند شما را میگیرند، جواب از شما میخواهند. من شما را تعیین کردم رئیس جمهوری اسلامی باشید و اسلام را در این کشور تأیید کنید و پیاده کنید.
متن سخنان امام به شرح زیر است:
"بسم اللّه الرحمن الرحیم
نصیحت به رئیس جمهور و مسئولان
این روز مبارک عید سعید فطر را بر همۀ ملت ایران و همۀ مستضعفان جهان و مسلمین کشورهای اسلامی و خصوص حضار این مجلس تبریک عرض میکنم.
من آنچه که لازم است به طور نصیحت به آقای رئیس جمهور و به همۀ دست اندرکاران جمهوری اسلامی از لشکری و کشوری عرض کنم این است که آنچه که به سر انسان میآید از خیر و شر، از خود آدم است. آنچه که انسان را به مراتب عالی انسانیت میرساند، کوشش خود انسان است و آنچه که انسان را به تباهی در دنیا و آخرت میکشد، خود انسان و اعمال خود انسان است.
این انسان است که خدای تبارک و تعالی به طوری خلق فرموده است که راه راست و کج را میتواند انتخاب کند. و تمام انبیا از صدر عالم تا آخر برای این آمدهاند که این آدم را از آن راه کج و راههای باطل هدایت کنند به صراط مستقیم انسانیت؛ یک سرش اینجاست و سر دیگرش عنداللّه است. ما خودمان را اگر توانستیم اصلاح کنیم، کنترل کنیم و تربیت کنیم خودمان را، مراقبت کنیم از خودمان، در همۀ امور موفق خواهیم شد. و چنانچه ـ خدای نخواسته ـ در آن مقاصد اسلامی یا انسانی که داریم، موفق نشویم، معذلک، آن توفیق الهی که برای اشخاص صحیح و متعهد هست، برای ما هم هست. ما نباید نگران این باشیم که آیا در کارهایی که انجام میدهیم، چه کارهای شخصی و در بین خودمان و خدای خودمان و چه در کارهای اجتماعی که به عهدۀ کسانی هست، نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم؛ نگرانی از خود ماست.
اگر ما به تکالیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین فرموده است عمل بکنیم، باکی از این نداریم که شکست بخوریم، چه از شرق و چه از غرب و چه از داخل چه از خارج و اگر به تکالیف خودمان عمل نکنیم، شکست خورده هستیم؛ خودمان، خودمان را شکست دادیم.
تأثیرناپذیری از مقام و ریاستها
امروز باید همان طوری که در سابق به رئیس جمهور سابق[1] بعضی مطالب را تذکر دادم، به آقای رجائی هم تذکراتی بدهم که قضیه مقام و ریاست هرچه باشد، این وقتی که نظر انسان یک نظر محدود دنیایی باشد، این مقامات، انسان را از خودش بیخود میکند، اینها را مقام میداند.
شما حساب کنید که این سیارهای که ما در آن زندگی میکنیم به اسم زمین، در مقابل منظومۀ شمسی چه قدر است و این منظومۀ شمسی که ما یکی از سیارات کوچکش را در آن زندگی میکنیم، در مقابل کهکشان چه قدر است و این کهکشانهایی که تا کنون کشف شده است که گفته میشود که تا آن قدری که از ستارههای نورانی کشف شده است به مقدار شش میلیارد سال نوری است؛ یعنی، اگر نور آن ستارهای که در آخر است بخواهد بیاید به پیش ما، شش میلیارد سال نوری طول میکشد و آن چیزی که ماورای اینهاست و باز کشف نشده است، حتماً بدانید که بیش از این معانی است، اینها هم در مقابل عظمت خالق ناچیزند، ما باید چقدر ضعیف باشیم که در این ذرهای که خودش و آن منظومهای که این یکی از ستارههای کوچکش است، اصلاً به حساب نمیآید و اگر گم بشود نمیتواند پیدایش بکنند در این غائله بزرگ عالم. ما چه قدر از این سیاره در اختیارمان هست؟ یک ایران، ایران یک قطعۀ کوچکی است در مقابل این سیاره، و حکومت ایران هم یک حکومت ناچیز کوچکی است در این سیاره و سیارۀ ما هم یک چیز کوچکی است در مقابل منظومۀ شمسی و منظومۀ شمسی ما هم یک چیز بسیار کوچکی است در مقابل منظومه های دیگر و همۀ آنها از خداست و خالق او خداست. ما اگر بندگی خدا را بپذیریم و قلب ما منور بشود به نور بندگی خدا و عبودیت، این امر ناچیزی که به حساب در عالم نمیآید، در ما تأثیر نباید بکند. شما[2] دیروز نخست وزیر بودید و پریروز وزیر بودید و قبل از او معلم بودید و قبل از او هم یک شاگردی بودید و بعد از این هم معلوم نیست کی از اینجا بروید. ممکن است ـ خدای نخواسته ـ همین حالا که بیرون رفتید و یا همین حالا یک بمبی اینجا باز منفجر بشود و فاتحۀ همه را بخواند وقتی مطلب این است چرا باید انسان قبل از ریاست جمهور و بعدش فرق بکند؟ مگر ریاست جمهور چه هست؟ کسی که دلش به نور توحید روشن است مگر عالم چه هست؟ همۀ عالم چه هست؟ همۀ عالم در مقابل عظمت خدای تبارک و تعالی چیزی نیست. تمام این عالم مادی در مقابل عالمهای معنوی که هست قدر محسوسی ندارد. آن وقت ما برای یک کدخدای ده یا یک کدخدای شهر، یا کدخدای یک کشور خیال بکنیم که خیر، ما الآن یک چیزی هستیم و دیگران به نظرمان کوچک بیایند و خودمان را بزرگ. اگر شما ملاحظه کردید در نفس خودتان که غیر از خدا از او کسی اطلاع ندارد و خودتان هم تا یک حدودی اطلاع دارید، اگر دیدید که این مقامی که خدای تبارک و تعالی، مردم را دلشان را متوجه کرده است به شما و به شما رأی دادهاند، این مقام شما را محکوم خودش میکند و شما مرکوب او و او راکب شما هست، بروید خودتان را تصفیه کنید و بدانید این را که با دست خودتان ـ خدای نخواسته ـ خودتان را در دنیا و آخرت تباه نکنید.
مسئولیت رئیس جمهور در مقابل آرای ملت
خدای تبارک و تعالی حاضر است، همۀ این عالم در محضر حق تعالی است و تمام خطرات قلبی ما و تمام لحظات عمر ما و تمام آنچه که در باطن ما میگذرد در مغز ما میگذرد در محضر حق تعالی است و ما باید برگردیم به محضر حق تعالی و آنجا در آن محضر دیگر حساب پس بدهیم. هر چه آرا زیادتر باشد مسئولیت زیادتر است. اگر آرای شما پنج میلیون بود مسئولیتتان کمتر بود. حالا که سیزده میلیون بیشتر است، مسئولیت شما حجمش زیادتر است؛ برای اینکه شما جواب یکییکی از این افرادی که به شما رأی دادند و شما را به عنوان رئیس جمهور اسلام، رئیس جمهوری کشور اسلامی تعیین کردند هر یک از اینها فردا میآیند شما را میگیرند، جواب از شما میخواهند. من شما را تعیین کردم رئیس جمهوری اسلامی باشید و اسلام را در این کشور تأیید کنید و پیاده کنید و ـ خدای نخواسته ـ شما نکردید، اقلاً سیزده میلیون و هزار و چند صد نفر میآیند سراغ شما، ببینید که میتوانید جواب این را پیش خدا بدهید؟ این جمعیتی که آنجا در حساب جمع شدند و از شما بازخواست میکنند، اگر میتوانید، جواب بدهید و نمیتوانید و ما هیچ نمیتوانیم. باید بنابراین بگذارید که دیروز شما و امروزتان با هم فرقی نداشته باشد، هر دو برای خدمت به این مردم، اینهایی که زحمت کشیدند و جان دادند، مال دادند، رنج کشیدند و شما آقایان را به این مقام رساندند. یک وقت نخست وزیر بودید حالا هم رئیس جمهورید، جواب میخواهند اینها.
اگر شما پایتان را کج بگذارید، همین سیزده میلیونی که به شما امروز رأی دادند فردا «مرده باد» میگویند. انقلاب اینطور است، وضع انقلاب این طور است؛ طوری است که مردم دیگر سربسته و در بسته تسلیم کسی نمیشوند، مردم هر یکیشان نظر دارند. شما میبینید که وقتی که در تلویزیون نظرخواهی میکنند از افراد، از زن، از مرد، از جوان، از پیر، همه نظر میدهند، این طور نیست که بیتفاوت باشند. اگر هر یک ما تخطی کنیم از آن خواستی که ملت دارد و آن خواستش اسلام است و احکام اسلام، اگر هر یک از ما تخطی کنیم علاوه بر آنکه در محضر خدای تبارک و تعالی در آن روزی که همه وارد میشوند و حساب است در کار، جوابی نداریم، همین مردم هم در همین جا به حساب میرسند. اینها نمیگذارند که ـ آنجا حسابش علی حده[است]ـ همین مردم در همین جا، شمایی که الآن به مقام ریاست جمهور رسیدید اگر فردا ـ خدای نخواسته ـ تخطی کنید از آن راهی که راه ملت است و راهی که اسلام پیش پای همه ما گذاشته است، همین سیزده میلیون و زیادتر که به شما رأی دادند و اعتماد به شما کردند بر میگردند. آنجا هم حسابش، بدتر است. اینجا وقتی برمیگشتند خوب، شما میروید منزلتان مینشینید، اما آنجا کار مشکل است، باید شما حساب آنجا را بکنید. چنانچه ما نفوسمان این قدر به دنیا متوجه است و منکوس هستیم و استقامت نداریم، اگر ما اینطور باشیم و خودمان را دنبال اصلاحش نباشیم، این اخلاد الی الارض و توجه به ارض و رو کردن به مرتبۀ پایین و پشت کردن به معانی و معنویات اثرش این است که انسان در آن عالم، یک حیوان اینطور منکوس. همان طوری که اینجا کرده است نقشهاش آنجاست، تمام چیزهایی که در اینجا واقع میشود یک صورتی در آنجا دارد. انسان مستقیم القامه اگر تمام یک توجهش به طبیعت شد، این استقامت قامتش را در آن طرف از دست میدهد، مثل یک حیواناتی که سرشان رو به زمین است و تمام عذابهایی که در آن عالم است از خود ماست.
خداوند تبارک و تعالی مهیا نکرده یک چیزی را که ماورای خود ما به ما بدهند، همۀ اینها آنی است که ما خودمان به دست خودمان تهیه میکنیم و به آن میرسیم، اعمال ماست رد به ما میشود. شاید چندین آیه در قرآن کریم به این معنا اشاره بفرماید که اینها اعمال خودتان است، از خارج به شما هیچ چی نرسیده است.
در روایات معراج هم هست که پیغمبر اکرم دیدند بعضی از ملائکهای که در آنجا هستند دارند یک کارهایی را انجام میدهند. درختهایی را میکارند، چه میکنند، گاهی هم میایستند. این را پرسیدند، جبرئیل عرض کرد ـ به حسب آن طور که نقل شده است ـ که اینها اعمالی است که مصالحش را خودشان دارند میفرستند، اینها اینجا درست میکنند، وقتی آنها مشغول کار خیر هستند اینها هم مشغول هستند، مصالح میرسد.[3] وقتی آنها نه، در جهنم هم همین است و اگر جهنم و بهشت را هم ـ خدای نخواسته ـ ما قائل نباشیم، این دنیا مجازات ما را میدهد، همین جا.
معذور نبودن مسئولان در خدمت به مردم
باید شما توجه کنید که مسئولیت شما از باب اینکه آرائتان خیلی زیاد است، مسئولیتتان خیلی زیاد است. همچو نیست که آن آقایان دیگر نداشته باشند، آنها هم مسئولیت دارند، همۀ ما در مقابل اسلام مسئولیم. این اسلامی که با خون اولیا و بزرگان به دست ما سپرده شده است و الآن ما مسئول او هستیم، این اسلام را ما باید به نسل آتیه برسانیم. یک روزی بود که ما بعضیمان عذر داشتیم یا همهمان که نمیگذارند که ما عمل کنیم به اسلام، در رژیم سابق، خوب، خیلیها میگفتند که از ما نمیآید، اگر میآمد، میکردیم. امروز این طور نیست، امروز دست همه باز است، مجلس دستش باز است و هیچ کس آقا بالا سر او نیست. دولت هم دستش باز است و مجلس هم تأییدش میکند. رئیس جمهور هم دستش باز است و ملت تأییدش کردهاند. هیچ عذری برای ما نیست امروز. چنانچه یک خرابی در مملکت واقع بشود و دنبال اصلاحش نرویم، عذری نداریم. همۀ ما، چه آنهایی که لشکری هستند و اینجا هستند و نیستند و چه آنهایی که در کشور خدمت میکنند و چه مردم دیگر، همۀ ما مسئول هستیم؛کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُکُّم مَسْئول. وقتی همۀ ما مسئول هستیم و همۀ ما در مقابل خدا جواب باید بدهیم، باید فکر این کشور باشیم، فکر این اسلام که در کشور ما تشریف آوردهاند و قدمشان روی چشم، باشیم، نرویم سراغ اینکه حالا که من شدم رئیس جمهور باید چه بشود و چه بشود و من هم باید مقامم چه باشد، خیر، این از ضعف نفس انسان است، از تنگی چشم و قلب انسان است که خیال میکند این یک چیزی است. این یک چیز اعتباری است که امروز دادند فردا هم تمام است، میگیرندش میرود سراغ کارش. شما برای این ملتی که در این چند سال آنقدر در طول تاریخ زحمت دیده، در مرئی و منظر ما این همه جدیت کرده و جوان داده و مال داده و جان داده است تا اینکه آن رژیم را کنار گذاشته است و شما را روی کار آورده است، شما برای این ملت باید کار بکنید. این مملکتی که به دست شما افتاده است، باید ارتش برای این کشور کار بکند، سپاه پاسداران، ژاندارمری، همۀ قوای مسلح باید برای این مملکت خدمت بکنند، این امانتی است دست شما. مسئله، مسئله اینجا نیست تنها، اینجا هم اگر ـ خدای نخواسته ـ ارتش یک سستی بکند و ـ خدای نخواسته ـ یک غلبهای واقع بشود از غیر ـ که نخواهد شد ـ آن هم در همین دنیا ننگش بر پیشانی همه است. و مسئله، مسئله اینجا نیست. مسئله جای دیگری است که ما از آن غافل هستیم. تمام اعمال شما، تمام جدیتهای شما ثبت است و همۀ عالم این چیزها را ثبت میکند در خودش و ما باید جواب بدهیم؛ ارتشی باید جواب بدهد ـ اگر خدای نخواسته ـ کوتاهی بکند، و آنهایی هم که متکفل امور کشور هستند، آنها هم باید جواب بدهند. شما باید برای این پا برهنهها و مستضعفین که در طول تاریخ به استضعاف کشیده شده بودند و اینها را حساب نمیآوردند و فقط آن طبقه بالا را راضی نگاه داشتند و به اصطلاح کدخدا را میدیدند و ده را میچاپیدند، شما باید توجهتان به این تودههای مستضعفی که با زحمت خودشان و رنج خودشان الآن در جبههها مشغول فداکاری هستند که خداوند تأییدشان کند و در پشت جبهه هم مشغول فداکاری هستند و مستضعفاند، آن بالاها اینها را ضعیف میشمارند و میشمردند و اینها به حساب نمیآمدند و در رژیم سابق برای اینها کاری نشده بود، برای اینها کار کنید.
قانع نشوید به اینکه بعضی جاها کار شده است، میدانم شده است، خیلی هم شده است، اما نباید قانع شد، باید همه دست به دست هم بدهید که انشاءاللّه، برای اینها یک زندگی مرفهی، یک وضع صحیحی پیش بیاید، درست بشود. اینها حق دارند به ما و به شما، خیلی حق دارند. سیزده میلیون رأی به شما دادهاند، اینها حق دارند به شما، باقی هم حق دارند به شما و همین طور وقتی دولتی پیش میآید، آن هم دولتی است که مردم به آن حق دارند. اگر نبودند این مردم، شما هم شاید حالا در حبس بودید و آن زجرها را میکشیدید و دیگران هم که متعهد بودند، آنها هم در حبس بودند یا در جاهای دیگر. این ملت حق دارد، دست شما را گرفته آورده این بالا نشانده، شما باید خدمت کنید به این مردم؛ شما، ما، همه باید خدمتگزار اینها باشیم. و شرافت همۀ ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم. اینها بندگان خدا هستند، خدای تبارک و تعالی، علاقه دارد به این بندگان و ما مسئولیم، باید خدمت بکنیم و من امیدوارم که شما به حسب آن روحیهای که دارید، آقای رجایی به حسب آن روحیهای که دارند، این مقام ایشان را بازی ندهد شما سوار مقام بشو، مقام سوار شما نشود، این دو تا مثل راکب و مرکوبند.
اگر انسان روحیهاش طوری باشد که سوار بشود بر هر مقامی که برای او پیش میآید و مهار کند او را، این به سعادت نزدیک میشود و اگر روحیه ضعیف باشد و وقتی که به یک مقامی رسید او سوار آدم بشود، او هر جا دلش بخواهد انسان را میبرد تا به هلاکت میرساند. من از خدای تبارک و تعالی استدعا میکنم که شما را موفق کند به اینکه خدمت بکنید به این خلق و همۀ کسانی که دستاندرکار هستند، در هر جا، در مجلس هستند، در قوۀ قضائیه هستند، دولت هست، هر کس هست و همین طور قوای مسلح، اینها همه انشاءاللّه، موفق بشوند. و مایی که امروز در هجوم همه جانبۀ داخل و خارج هستیم و بحمداللّه داخلش دیگر داخل آدم نیست، بله ما باید دست به هم بدهیم و این مملکت را نجات بدهیم. و این اشخاصی که حالا هم باز یک فسادهای دزدکی میکنند، مثل دزدها که میروند و یک چیزی برمیدارند و فرار میکنند، این جوری نباشد.
انشاءاللّه، امیدوارم موفق بشوید خدمت بکنیم به این جامعه. و من واقعاً متأسفم از اینکه این مسائل پیش آمد و من در مدتهای طولانی زحمت کشیدم که این کارها پیش نیاید و نشود اینطور، لکن شد و «اَلْخَیرُ فی ما وَقَعَ»[4]. خداوند انشاءاللّه، همۀ شما را حفظ کند، مؤید کند، موفق باشید همه.
نصیحت به کارشکنان و خلافکاران
و من سفارش میکنم به همۀ اشخاصی که در کنار رفتند و دارند کارهای خلاف میکنند، ما علاقه داریم که شما بیایید خدمت کنید به مملکت خودتان. ما میل داریم که همه خدمتگزار به این کشور باشند، کشوری که از اطراف به آن هجوم آوردهاند و دهانهای ابرقدرتها باز است برای بلعیدن او. شمایی که میگویید ما علاقه داریم به این مملکت و علاقه داریم به این کشور، خوب دست به دست هم بدهید، با هم بسازید این کشور را. چرا با هم جنگ و دعوا میکنید؟ خوب، کشتن یک دسته مردمی که دارند خدمت میکنند به این مملکت، خدمت میکنند به این کشور، این طریقی است که خدمت به خلق است؟ این آقای محترم که حالا با زحمت تشریف آوردند و من خیلی خوشحال شدم از اینکه آقای خامنهای ـ سلمهاللّه ـ آمدند و حاضرند، ایشان آخر چه کرده بود؟ خوب بگویید آخر، یک کاری، یک کار خلافی، چه کرده بود ایشان که میخواستید ایشان را بکُشید و موفق نشدید بحمداللّه. دیگرانی که شما کشتید و از بین بردید، اینها چه کرده بودند، جز یک هو و جنجالی شما میکردید که چه و چه و چه، انحصار طلب، و انحصار طلب. و مسئله این طورها نبوده، ما هم ریشههایش را میدانیم، لکن از خدای تبارک و تعالی میخواهیم که همه را خدا هدایت کند و همه برگردند به دامن اسلام و همه خدمتگزار باشند. و من میل ندارم اینهایی که از ایران رفتند، بیشتر از این خودشان را مفتضح کنند. آنها هم نروند با آن انگلهایی که رفتند و فرار کردند بروند با هم بنشینند و صحبت کنند، آنها هم بفهمند که وظیفه این است که به این کشور خدمت بکنند، وظیفه این است که این مملکت را حفظ بکنند.
شاید بعد از ده ـ بیست سال دیگر شما برگشتید به ایران، یک راهی داشته باشید، همچو جدا نشوید از ملت و بروید سراغ کارتان، حالا بروید با بختیار و نمیدانم چه. گرچه بختیار گفته من نمیپذیرم، اما لازم نیست شما بروید.
شما همهتان خدمتگزار باشید و برگردید به این مملکت، مملکت شما را قبول میکند.
من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که همۀ ما را به راه راست و به صراط مستقیم هدایت بفرماید، و این جمهوری اسلامی را به ثمر برساند و ما را خدمتگزار این کشور قرار بدهد.
و همهمان نسبت به هم محبت داشته باشیم و در محیط دوستی، خدمت به این مملکت بکنیم. دشمنی برای چه؟ چرا دشمن باشیم با هم؟ با هم دوست باشیم در ساختن کشور.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته"
1 ـ آقای ابوالحسن بنیصدر.
2 ـ شهید محمد علی رجایی.
3 ـ بحارالانوار، ج 8، ص 123، ح 19.
4 ـ خیر و نیکی در آن چیزی است که پیش میآید.
دیدگاه تان را بنویسید