هشدار یک اقتصاددان درباره تدوین برنامه هفتم؛
مومنی: ادای برنامه ریزی را در می آورند/ تنها راه چاره تمکین به علم جهت ایجاد عدالت است/ فارغالتحصیلان دانشگاهها را مجانی تقدیم کشورهایی می کنید که به آنها استکبار جهانی می گویید
«بخش زیادی از این جوانان به همان جاهایی می روند که شما به آنها استکبار جهانی می گویید. یعنی به صورت مجانی به استکبار سرویس می دهید!»
گروه اقتصاد و درآمد جی پلاس: فرشاد مومنی در سخنرانی خود با موضوع «واکاوی تجربه اقتصاد ایران در دهه ۹۰ و دلالتهای آن برای آینده کشور» در مسجد میرنشانه کاشان گفت: شهید بهشتی می فرمایند هر وقت دیدید اوضاع و احوال یک جامعه ای خوب نیست و آنهایی که به دنبال چرایی این مسئله هستند به سراغ مسائل حاشیه ای می روند، فریب نخورید. ریشه اصلی آن نا بسامانی این است که سردمداران آن جامعه حاملان حق و عدل نیستند. این یک دریچه نجات دهنده است.
وی افزود: ما نیازمند هستیم راه نجات خود را پیدا کنیم. همه تجارب جهانی و ایرانی می گوید بهترین دریچه در این زمینه مبحث عدالت است. در سطح حکومت گران همه ادعا می کنند آمده اند که عدالت را رعایت کنند. هم در سطح توسعه و هم در معرفت دینی یک سری معیار ها برای تفکیک شعارها از ادعاهای واقعی وجود دارد. یکی از مهم ترین نکاتی که شهید بهشتی مطرح کرده اند این است که عدالت را با هدف استفاده ابزاری از دین، به حاشیه می رانند. حضرت علی(ع) در یکی از خطابه های خود به مردم می فرمایند در این سه سالی که من حکومت کرده ام، سه دستاورد قابل اعتنا حاصل شده است. می فرمایند اولین دستاورد این است که در کل پهنه های این سرزمین تحت حکومت من، هیچ فقیری شب را گرسنه سر به بالین نمی گذارد. ما امروز این مهم را رفع فقر می نامیم. حضرت علی(ع) همچنین می فرمایند در این سرزمین هیچ کسی نیست که شب را در یک محیط مسقف نخوابد. به بیان امروزی علاوه بر مساله فقر، مساله مسکن هم حل شده بود. در مورد دستاورد سوم امیرالمونین علی (ع) می فرمایند هیچکس نیست که دسترسی به آب گوارا و بهداشتی نداشته باشد. اگر ما به سیره مولا علی (ع) عمل کنیم از این گیجی که گرفتار آن شده ایم خلاص می شویم لذا اگر می خواهیم بفهمیم که چرا در این مسیر افتاده ایم، باید از دریچه عدالت به موضوع بنگریم.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در بخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: امسال سال تدوین برنامه هفتم توسعه است و پیش بینی تاسف بار من این است که ما همانند برنامه های قبلی، در برنامه هفتم ادای برنامه ریزی را در می آوریم. هیچ راه گریزی برای نجات ایران با شیوه برنامه ریزی کنونی نیست. ما بیشتر شاهد لاف زنی تا برنامه ریزی هستیم. شما کشور را به شرایطی رسانده اید که بی شمار بحران های کوچک و بزرگ شده دارد و مرتبا پیوند این بحران ها با هم در حال افزایش است. در چنین شرایطی شیوه اداره کشور بدون برنامه ریزی قطعا شکست است. مسائل کشور را به صورت جزیره ای و بدون برنامه مطرح می کنند و در تک تک آنها نیز شکست می خورند. وقتی سند لایحه بودجه سال 1401 تقدیم مجلس شد ما هشدار دادیم که شیوه های تامین هزینه های دولت و شیوه مالیات ستانی در این سند فاجعه ساز خواهد بود. با عدد و رقم و جزییات نشان دادیم که اینها بار اصلی فشارهای مالیاتی را روی تولیدکننده ها و مردم گذاشته اند و معافیت های مالیاتی را به سمت غیر مولدها کانالیزه کرده اند اما عزیزان اعتنا نکردند در نتیجه شما الان می بینید در پایان چهار ماه از سال جاری ده مورد تناقض در عملکرد اینها مشاهده می کنید. برای مثال همان هایی که می گفتند توان تامین یارانه 45 هزار تومانی را ندارند بعد از آن کاری که با نرخ ارز کردند مجبور شدند بگویند تا چندماه یک یارانه 300 هزار تومانی هم پرداخت می کنند.
وی افزود: ما دهه 1390 را به این خاطر برای مرور تجربه ها انتخاب کرده ایم که بیخ گوشمان است و تقریبا همه این کسانی که الان سرکار هستند در آن دهه هم سمت هایی داشته اند. خیلی طنز تلخی است که اکنون عزیزان دنبال بانیان وضع موجود می گردند. در دهه 90 چیزی حدود 700 میلیارد دلار و هزاران میلیارد تومان از منابع بین نسلی کشور را هزینه کردند که برآیند آن این شده که در گزارشات رسمی نام آن را دهه از دست رفته گذاشته اند. یعنی جمع جبری نرخ رشد اقتصادی در این سال ها صفر بوده است لذا این دهه یک دهه برای عبرت آموزی است. اگر شما ارزیابی تحلیلی عالمانه راجع به این دهه از دست رفته نداشت باشید در معرض تکرار آن سیاست های فرصت سوز قرار می گیرید. وقتی وارد جزییات می شویم متوجه می شویم که روندهای قهقرایی شکل و شمایل خیلی وحشتناک تری به خودش گرفته است. در حدود یک سوم از این دهه ما با یک پدیده استثنایی و بی سابقه ای مواجه شدیم مبنی بر اینکه سرمایه گذاری های صورت گرفته در ایران قادر به جبران استهلاک سرمایه های همان سال ها نبوده است.حداقل 5 دلالت تحلیلی اقتصاد سیاسی تحت همین مساله وجود دارد که در چه شرایطی مردم انگیزه سرمایه گذاری را از دست می دهند؟ در شرایطی که دولت به جای ثبات در اقتصاد، بی ثباتی ایجاد کرده باشد. در سال 1390 سرمایه های خارج شده از ایران به ترکیه، به اندازه 10 ساله قبل از آن صرف خرید خانه شده است. در همان سال قیمت مسکن در ایران بیش از 2.5 برابر افزایش پیدا کرد یعنی اگر اینها به جای سرمایه گذاری در ترکیه، در همینجا سرمایه گذاری می کردند، سودهای غیرعادی می توانستند کسب کنند اما شوک های آینده هراسانه باعث می شود سرمایه گذاران حتی از سودهای کلان صرف نظر می کنند و ریسک سرمایه گذاری در یک کشورخارجی نه چندان امن برای خارجی ها را می پذیرند.
مومنی خاطرنشان کرد: در یک اقتصادی که جهت گیری های سیاست های اقتصادی دولت در جهت تنبیه فرودستان و تشویق دلال ها و سوداگران است، تعداد واسطه هایی که نیازهای مردم را به دست آن ها می رسانند افزایش می یابد و در هر رد و بدلی که صورت می گیرد یک ارزش صوری خلق می شود اما در سرمایه گذاری ها نمی توان فریب داد چون اگر یک چیزی را صد بار هم دست به دست کنید، سرمایه گذاری جدید نام نمی گیرد. این تلخی ها یک نکته امید بخش دارد مبنی بر اینکه اگر دولت به جای اینکه دنبال هم باندی های خود برود، به دامن علم پناه بیاورد. اگر دولت به علم تمکین کند می توان کشور را نجات داد. رکن دیگر ماجرا به رسمیت شناختن حقوق مردم است. وقتی شما در مشارکت سیاسی اختلال ایجاد می کنید و نام آن را یک دست کردن حکومت می گذارید، آثار آن در اقتصاد دیده می شود. در سه دهه گذشته که سیاست های اقتصادی کشور را به انحطاط برده، داده های سرشماری می گوید نزدیک به دو سوم از کل جمعیت در سنین فعالیت ایران، در تولید ملی هیچ نقشی ندارند. یکی از بزرگترین افتخارات جمهوری اسلامی این است که در این دوره روی انسان ها سرمایه گذاری کرده است. داده ها نشان می دهد در سال 1365 کل جمعیت دانشگاه دیده ما حدود 180 هزار نفر بوده است اما الان این رقم از مرز 13 میلیون نفر عبور کرده است. یک حکومتی به همراه مردمش این همه سرمایه گذاری روی افزایش دانایی نیروی انسانی کرده است اما رباخوارها و دلال ها تقویت می شوند و چون سرمایه گذاری نمیشود، این جوان ها کشور را ترک می کنند. تلخ تر این است که بخش زیادی از این جوانان به همان جاهایی می روند که شما به آنها استکبار جهانی می گویید. یعنی به صورت مجانی به استکبار سرویس می دهی!
این اقتصاددان با بیان اینکه فهم نادرست از عدالت همه چیز را دستخوش تغییر می کند، گفت: به اسم خصوصی سازی سوبسید به یک افرادی بدهیم اشکالی ندارد؟! به اسم افزایش نرخ ارز، دارایی های ثروتمندان را بدون هیچ زحمتی چندبرابر کنی اشکال ندارد اما اگر برای نان مردم سوبسید بدهی اشکال دارد و برخی را عصبانی می کند!
اینها همه به این خاطر است که از مدار عدالت خارج شده اند. ما در دهه 90 با یک سقوط 36 درصدی در درآمد سرانه مردم مواجه بودیم یعنی سفره مردم بیش از یک سوم کوچک شده است. برای اولین بار در این دهه، اندازه جمعیت فقیر ایران در سال های 1397 تا 1399 سه برابر شد. موتور فقیر سازی جامعه با سرعتی پمپاژ می کند که با شیوه های سنتی خیررسانی، نمی شود گره از کار فقرا بگشاییم. ما باید بفهمیم چه سیاست هایی اتخاذ کرده ایم که مارا به این روز انداخته است و همه اینها نیازمند گفت و گوهای ملی جدی است.
مومنی در پایان گفت: جایگاه جامعه ای که با چنین شرایطی روبرو می شود در روابط بین الملل هم متزلزل می شود. وقتی حکومت فشارهای گوناگون به تولیدکنندگان می آورد، امنیت ملی را هم به خطر می اندازد. چه شده کشورهایی که تا چند سال پیش ما ان آنها را به حساب نمی اوردیم الان برای ما شاخ و شانه می کشند؟! چکار کرده ایم که میانگین تورم ما در این ده ساله بیش از سه برابر میانگین تورم در عراق و افغانستان شده است؟! لذا جامعه ای که این چنین مشکلات زیادی دارد باید باب گفت و گوهای عالمانه را باز کند.
دیدگاه تان را بنویسید