امام خمینی در بیست و چهارم تیر ماه سال ۵۸ در جمع فرماندهان لشکر ۱۶ زرهی قزوین به بیان تفاوت رژیم های فاسد با حکومت اسلامی پرداختند.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، امام خمینی (س) در بیست و چهارم تیر ماه سال ۵۸ در دیدار با روحانیون و فرماندهان لشکر ۱۶ زرهی قزوین به مقایسه بین حکومت اسلامی و رژیمهای فاسد پرداخته و فرمودند: رژیم های فاسد با حکومت اسلامی یکی از فرقهایش هم همین است که در رژیم های فاسد، از باب اینکه خیانتکارند به ملت، از ملت میترسند، و برای اینکه نبادا یکوقت ملت که ناراضی از آنهاست قیامی بکند، یک ارتشی درست می کند که این ارتش ملت را بترساند.
"بسم اللّه الرحمن الرحیم
تفاوت وضع ارتش در حکومت اسلامی و رژیمهای فاسد
حالا که ما در این اتاق کوچک می بینیم که جمع شده است بین علما و ارتشیان؛ این بهتر است، یا آن وقت که ارتشی یک طرف بود و علما یک طرف و ملت جدای از ارتش و ارتش جدای از ملت؟ رژیمهای فاسد با حکومت اسلامی یکی از فرقهایش هم همین است که در رژیمهای فاسد، از باب اینکه خیانتکارند به ملت، از ملت میترسند، و برای اینکه نبادا یکوقت ملت که ناراضی از آنهاست قیامی بکند، یک ارتشی درست میکند که این ارتش ملت را بترساند. در رژیمهای فاسد، ارتش برای ارعاب ملت ایجاد میشود؛ و ملت هم ارتش را دشمن خودش میداند و ارتش هم ملت را. از این جهت، اینها همیشه از هم جدا هستند و بدخواه همه هستند. شاید آنهایی که مسجد می روند عوض اینکه دعا بکنند، نفرین می کنند. آنها هم که در ارتش هستند ـ ارتش رژیم فاسد ـ به جای اینکه حفاظت کنند از ملت، ملت را با تفنگ می کشند. این مال رژیم فاسدی که ایجاد ارتش برای این است که خودش می ترسد، و مردم را می ترساند که نبادا مردم بر ضدش قیام کنند. در حکومت اسلام این مطلب مطرح نیست؛ برای اینکه حاکم اسلام و رئیس دولت اسلام از مردم هیچ نمی ترسد؛ چون خیانتکار نیست؛ از خود مردم است و توی مردم است. شما شاید شاهد این مطلب بوده اید، یا شنیده اید، که همین محمدرضا وقتی که می خواست از یک خیابانی عبور کند برود مثلاً به یک جایی، یکی ـ دو روز قبل این مأمورین ساواک می آمدند و این خانه هایی که سر راه بودند همه را تحت نظر می گرفتند و کنترل می کردند و مأمور می گذاشتند و اشخاص را از خانه بیرون می کردند، خیابان ها را تحت نظر قرار می دادند و از مأمورین خودشان آنجا می گذاشتند. برای چه بود؟ برای اینکه او خائف بود،[و] آدم خائن خوف دارد، می ترسد، می ترسد که از اینجا که عبور بکند، مردم با او بدند، چه چون مردم بدند، شاید او را ترور کنند؛ شاید بریزند سر او. اما حکومت اسلامی از مردم نمی ترسد، به مردم چون خیانتی نکرده. و لهذا در صدر اسلام همان مسجدی که عالِم در آن بود، همان مسجد هم ارتشی بود؛ و سردارهای سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز می خواندند و با هم اطاعت می کردند، و با هم، هم جنگ می رفتند، یک همچنین وضعی داشت. شما قبل از اینکه این نهضت بشود، هیچ وقت با این آقایان مجتمع نمی شدید یک جایی؛ و هیچ وقت هم پیش ما نمی آمدید، ماها با هم گاهی مجتمع می شدیم، شما هم با هم؛ و هر دو هم از هم جدا. این نهضت اسباب این شد که ما همه با هم حالا هستیم، نه من از شما می ترسم؛ نه شما از من؛ و نه آقایان از شما فرار می کنند؛ و نه شما از آقایان فرار می کنید، همه رفیق و دوستید. این آرامش خاطری که الآن در ما هست و در شما، که شما آرامش دارید از اینکه نمی ترسید از ملت و آرامش دارد ملت از اینکه نمی ترسد از شما، این یکی از برکات اسلام است که به ما رسیده است، و این ارزشمند است خیلی. آنهایی که در رژیم سابق، همین ساواکیها و امثالشان که در رژیم سابق مردم را اذیت می کردند آنطورها، وجدانشان ناراحت بوده است. بله، گاهی می شود که انسان دیگر وجدانش هم تغییر میکند؛ اما اکثراً ناراحت میشدند از اینکه یک همچنین کارهایی را میکردند، با وحشت بودند توی مردم وقتی که همچنین کارهایی میکردند. آرامش خاطر، اطمینان خاطر، که از نعمتهای بزرگ است، نداشتند. الآن آرامش خاطر است، همهمان حالا، با اینکه نیمۀ راه هستیم.
بیثمر بودن ترورها
اگر انشاءاللّه راه را به آخر برسانیم و این ریشههای فاسدی که خیال می کنند که با ـ مثلاً ـ سوء قصد به یک کسی، با ترور یک کسی، دیگر کارشان انجام میگیرد و حال آنکه نه، دیگر گذشته وقتش. لابد شنیدید که امروز هم یکی از علمای تهران را سوء قصد به او کرده اند، آقای آقا رضی[1] را سوء قصد کردند، سه تیر هم به ایشان زدند، لکن به جایی نشده است و ایشان نجات پیدا کردند. اینها خیال می کنند که با این مسائل می شود دیگر برگرداند یک ملتی را که جوانهایش می آیند پیش من ـ یک دفعه و دو دفعه نه، زیاد ـ و از من تقاضا می کنند که تو دعا کن که ما شهید بشویم، این از ترور دیگر نمی ترسد، این شهادت را می خواهد، با آغوش باز دنبال شهادت[میرود] این تعلیم اسلامی اینطوری است. رمز پیروزی ملت ما همین بود که دیگر نمی ترسیدند از اینکه بروند توی خیابان بکشندشان. می رفتند، خیلی هم کشته می شدند. بالاخره هم با همین فریادها و دادها و «اللّهاکبر»ها پیروز شدند. رژیم اسلامی اینطور است که افرادش از مسجدند. از مسجد نهضت می شد. و از مسجد می رفتند به میدان، به میدان جنگ ها. در جمعه ها که خطابه می خواندند، یا غیر جمعه که می رفت آن سردارشان منبر و صحبت می کرد، از آنجا راهشان می انداخت برای اینکه بروند مبارزه کنند. و یک همچنین روحیه، که از مسجد تحقق پیدا می کند، این دیگر نمی ترسد از اینکه حالا من بروم شاید چه بشود. این مسجدی است، این الهی است. آدم الهی نمی ترسد از اینکه حالا شاید من [را] هم بکشند. بهتر! ما می رویم، جای بهتری داریم. آنها باید بترسند از مردن که خیال می کنند وقتی مردند، تمام شد قصه، یا اگر تمام نشده، آنجا که بروند چه خواهد کرد با آنها. اما آنهایی که راهشان و حسابشان درست است با خالق خودشان، اینها چرا بترسند؟ نمیترسند.
وحدت مردم از برکات نهضت اسلامی است
در هر صورت، حالا از برکات این نهضت همین اجتماع ما در اینجاست. ما و علمای بزرگ و محترم قزوین و شما آقایان ارتشیها، همه با هم، اینجا مجتمع؛ و همه برادر و دوست و با آرامش خاطر اینجا نشستهایم؛ و با آرامش خاطر هم میرویم. و این یکی از برکاتی است که از اسلام به ما رسیده است.امیدوارم که این راه را همه با هم طی بکنیم؛ و آن حکومتی را که اسلام میخواهد حالا باز نشده است، اول مطلب است. یک نسیمی از اسلام آمده، و الاّ الآن باز نشده است.
حکومت اسلامی باید در همۀ شئون، اسلامی باشد
آن حکومتی را که اسلام می خواهد و آن رژیمی را که اسلام می خواهد متحقق باشد انشاءاللّه متحقق بشود به طوری که شما هرجا بروید، بازار بروید ببینید بازار اسلامی است؛ دیگر اجحاف نمیشود؛ زیادفروشی بیجا نمیشود؛ کم فروشی نمیشود؛ ربا نمی شود؛ مفتخوری نیست. در ارتش بروید ببینید که اسلامی هست؛ همهشان توجه به اسلام دارند؛ نماز می خوانند؛ روزه می گیرند ماه رمضان. و هکذا در مسجد بروید می بینید که همه چیز درست است. در ارتش بروید می بینید که مثل این است که توی مسجد رفته اید، و همه جای مملکت، وزارتخانههایش، اداراتش، همه اسلامی بشود. اگر انشاءاللّه آنی که خدای تبارک و تعالی فرموده است بشود، تحقق پیدا بکند، آن وقت یک نمونهای است که در عالم عرضه بشود به اینکه آنکه ما می خواستیم این است. و الآن هم، که تا اینجا رسیدید، کاری انجام گرفته است که دنیا باورش نمی آید. این کار را اسلام کرد. مردم چون فریاد کردند «اسلام»، تودههای مردم داد زدند «اسلام»، وقتی که از پهلُویِ ارتش رفتند، ارتش هم به اینها متصل شد؛ وقتی از پهلوی ژاندارمری رفتند، ژاندارمری هم به اینها متصل شد، همه متصل شدند به هم و این مطلب اعجاز آمیز را متحقق کردند. و امیدوارم که به این تتمهاش هم همه مجتمعاً با هم انشاءاللّه برسید. و ـ قضیۀ ـ مِن بعد قضیۀ قانون اساسی را هم با آن مجلس خبرگان ـ که باید اشخاص بسیار خبیر و اسلامی باشند ـ آنها هم متحقق بشود. یک قانون اساسی اسلامی، یک مجلس شورای اسلامی، یک رئیس جمهور اسلامی، همۀ اینها تحقق پیدا بکند. و بعد که اینها تحقق پیدا کرد، کارهای اصلاحی آسان پیش میرود. انشاءاللّه خدا همۀ شما را حفظ کند و موفق باشید به اینکه همهمان خدمت کنیم.
1 - آقای سید رضی شیرازی، امام جماعت مسجد شفا.