حاج اسماعیل دولابی از عرفای معاصر در بیست و پنجم ذیقعده سال 1423 رحلت کرد. او با بیانی سرشار از محبت، راه و رسم درست زندگی کردن را به جوانان می آموخت.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، حاج محمد اسماعیل دولابی در 1282 هجری شمسی در یک خانواده مذهبی در جنوب تهران متولد شد و در تاریخ هشتم بهمن 1381 مطابق با 25 ذیقعده 1423 (روز دحو الارض) وفات یافت و پیکر پاکش در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در قم به خاک سپرده شد.
وی که در جوانی به شغل شریف کشاورزی مشغول بود، در جلسه های اساتیدی مانند آیتالله سید محمد شریف شیرازی، آیتالله شاهآبادی، آیتالله تقی بافقی، شیخ غلامعلی قمی و شیخ محمدجواد انصاری نیز شرکت می کرد.
به مناسبت سالروز وفاتش چند توصیه از این مرد الهی را برای آرامش در زندگی بازنشر می کنیم:
۱. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راهبندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته یار است.
۲. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و … نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
۳. اگر غلام خانهزادی پس از سالها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصهدار شود و بگوید فردا من چه بخورم، این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصهدار و نگران باشیم.
۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصهای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
۵. موت را که بپذیری، همه غم و غصه ها می رود و بیاثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصههایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیهالسلام فرمود: «یک ساعت دنیا را به همه آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.»
۶. اگر دقت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
۷. تربت، دفع بلا می کند و همه تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می کند.
۸. هر وقت غصهدار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که می شوید، گویا بدنتان چین می خورد و استغفار که میکنید، این چینها باز می شود.
۹. تا میگویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همینطور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفاری، تو ستاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفاری، خودت ستاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
۱۰. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
۱۱. خدا عبادت وعده بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده بعد زنده باشیم.
۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کمکم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فیالواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
۱۳. از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگتر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن. همانطور که امیرالمؤمنین علیهالسلام در دعای دههی اول ذیحجه میفرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
۱۴. دلهای مؤمنین که به هم وصل می شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیهالسّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است. شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.
۱۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا" تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همهی دلت را تصرف کند.