مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی در گفت و گویی به چگونگی شکل گیری نشریه بعثت، ضرورت نشر آن، ایجاد اختلاف ها و دودستگی ها، بنیانگذاری دارالتبلیغ قم، بسته شدن نشریه و... پرداخته است.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی پس از یک عمر تلاش در راستای تحقق اهداف نهضت امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی سرانجام در پانزدهمین روز از خرداد سال 1401 یعنی در سالروز قیام مردمی 15 خرداد به پیر و مقتدایش پیوست. او در گفت و گویی که چند سال قبل انجام داده بود درباره شکل گیری نشریه بعثت چنین توضیح داده است: 

 

در آن موقع برای اینکه حوزه ها منشاء حرکت های روشنگرانه باشند، ‌‎ ‎‌در حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند نشریه ای را که ارگان روحانیون مبارز ‌‎ ‎‌و روشنفکر حوزه باشد سر و سامان دهند. بزرگانی چون حضرات آیات‎ ‎‌و حجج اسلام ربانی شیرازی، باهنر، مصباح، علی حجتی کرمانی، ‌‎ ‎‌سیدهادی خسروشاهی و هاشمی رفسنجانی گرد هم آمدند و مقارن با‌‎ ‎‌ایام مبعث، نشریه بعثت را منتشر کردند.‌

 

‌‌سر مقاله آن تحت عنوان «چرا‌‎ ‎‌بعثت؟» را آقای باهنر نوشته بود. از ‌‎ ‎‌شماره دوم به بعد، افرادی که با این حرکت مرتبط بودند و از آن ‌‎ ‎‌پشتیبانی می کردند، مقالاتی را در این نشریه به چاپ می رساندند. از ‌‎ ‎‌جمله این افراد مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای بودند که ‌‎ ‎‌آن موقع در مشهد سکونت داشتند. در تمام شهرهای ایران از جمله ‌‎ ‎‌مشهد نسخه های این نشریه توزیع می شد. دوستان دیگری هم مانند حاج ‌‎ ‎‌شیخ رضا گرگانی داماد مرحوم حاج آقا فرج الله هرسینی با ما فعالیت‎ ‎‌می کرد. ما‌‎ ‎‌با‌‎ ‎‌هم همکاری داشتیم. تایپ و تکثیر و توزیع نشریه با‌‎ ‎‌من‎ ‎‌بود. آقای شرعی هم مدتی با ما همکاری می کرد. آیت الله منتظری به‎ ‎‌چاپ نشریه اهمیت فراوان می داد و کمکهای موثری به ما‌‎ ‎‌می کرد.‌

 

‌‌ما‌‎ ‎‌برای چاپ نشریه دستگاه تایپ و پلی کپی و دوخت و سایر وسایل ‌‎ ‎‌را تهیه دیده بودیم و در منزل حاج شیخ رضا شریفی در انباری قرار داده‎ ‎‌بودیم و در آن جا به چاپ و تکثیر نشریه می پرداختیم. البته چون در ‌‎ ‎‌منزل ایشان بود، مورد مرحمت و پذیرایی ایشان هم قرار می گرفتیم.‌

‎‌انتشار این نشریه مدت دو سال ادامه داشت و نشریه وزینی هم شده ‌‎ ‎‌بود. چون مقالات سنجیده علمی و اخبار و اطلاعات موثقی با سبک‎ ‎‌آ‌‌برومندی در آن، چاپ و تکثیر می شد و از خودنمایی و حرکات زشت‎ ‎‌و جلف هم که در بعضی از نشریات دیگر دیده می شد، مبّرا بود. نشریه‎ ‎‌بعثت را خود من تکثیر می کردم و سهمیه تهران را خودم شخصا از قم‎ ‎‌به تهران می آوردم. سهمیه شهرستان ها را هم با همان شیوه های حساب ‌‎ ‎‌شده به شهرستان ها می فرستادیم. مثلا نشریه را در جعبه های شیرینی تعبیه ‌‎ ‎‌می کردیم و توسط مسافران مطمئن به عنوان هدیه و سوغات قم برای افراد‎ ‎‌سرشناس به شهرستان ها می فرستادیم.‌

 

‌‌در تهران آقای سید محمدباقر مهدوی کرمانی دفتر ازدواج و طلاق و ‌‎ ‎‌اسناد داشت. با ایشان قرار گذاشته بودیم من بسته های نشریه را در یک‎ ‎‌کارتن مشخص قرار داده و در دفتر ایشان می گذاشتم و با کمک ‌‎ ‎‌آشناهایی که آقای باهنر در دانشگاه داشتند، فردی از طرف انجمن ‌‎ ‎‌اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران مشخص می شد، روز بعد می آمد، آنها‌‎ ‎‌را بر می داشت و توزیع می کرد. تصادفا آن رابط، تراب حق شناس از ‌‎ ‎‌اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود، که بعدها از ‌‎ ‎‌هسته های اولیه «سازمان مجاهدین خلق» شد و سپس به «سازمان پیکار» ‌‎ ‎‌پیوست.‌

 

ابزار مورد نیاز را چگونه به دست آوردید؟‌

‌امکانات مورد نیاز را از طریق یکی از مقلدین مرحوم آیت الله ‌‎ ‎‌خوانساری در بازار تهران به دست می آوردیم. یعنی روزی خدمت آقای‎ ‎‌نبوی، که از تجار عمده نوشت افزار و لوازم التحریر بازار تهران بود، رفتیم ‎‌و برای انجام امور فرهنگی درخواست یک دستگاه پلی کپی کردیم.‌

 

‌‌ایشان چون از مقلدین آقای خوانساری بود و پشت سر ایشان در ‌‎ ‎‌مسجد حاج سید عزیزالله نماز می خواند، به ایشان مراجعه کرد و گفت:‎ ‎‌عده ای از طلاب و متدینین ساکن قم نیاز به ابزار تکثیر و تولید امور ‌‎ ‎‌فرهنگی و مذهبی دارند. آقای خوانساری هم به ایشان اجازه و از سهم‎ ‎‌امام حواله ای دادند. ما رفتیم و در خیابان لاله زار یک دستگاه پلی کپی‎ ‎‌مدرن خریدیم. من خودم آن را خریدم و به قم انتقال دادم. در خاطرم ‌‎ ‎‌هست که آن موقع هنوز معمم نشده بودم و کلاه نمدی قمی روی سرم ‌‎ ‎‌بود و عبایی هم داشتم. دستگاه را در عقب تاکسی گذاشتم و به سرعت ‌‎ ‎‌به میدان شوش آوردم و از میدان شوش با سواری به قم آوردم و در ‌‎ ‎‌جایگاه خودمان در منزل آقای شریفی گذاردم.‌

‌‎

 

گرایشهای موجود در بعثت

‌ مقالات نشریه به چه گونه ای بود؟‌

سبک و سیاق مقالات نشریه از دو گرایش پیروی می کرد. یک ‌‎ ‎‌گرایش، صد در صد خط امامی بود و توسط یاران وفادار به حضرت امام ‌‎ ‎‌که نقطه نظرهای ایشان را بدون قید و شرط قبول داشتند و عمل ‌‎ ‎‌می کردند تهیه می شد. اینان اگر به جریانات و شخصیت های دیگر احترام ‌‎ ‎‌می گذاشتند به دلیل امر و فرمان امام بود. برای آنها محور امام بود.‎ ‎‌گرایش دیگری هم بود که در کنار علاقمندی به امام، دیگران را هم قبول‎ ‎‌داشتند و به آنها نیز احترام می گذاشتند. به تدریج بعد از جریان تبعید‎ ‎‌حضرت امام به ترکیه و ایجاد حرکت های رفورمیستی که در جریان ‌‎مبارزات قم پدیدار شد، فاصله این دو گروه بیشتر شد.‌

‌‌

در این میان عده ای هم بودند که از مبارزان و کسانی که به مبارزه ‌‎ ‎‌سیاسی روی آورده بودند، انتقاد می کردند و اعتقاد داشتند که مبارزه باید ‌‎ ‎‌سازماندهی شده و از شکل و شیوه حزبی پیروی شود. آنان معتقد بودند ‌‎ ‎‌که می بایست به فعالیت های صرفا فرهنگی و زیربنایی توجه داشت. در ‌‎ ‎‌حالی که گروه های رادیکال و انقلابی معتقد بودند که در عین توجه به ‌‎ ‎‌امور فرهنگی و آموزش و تربیت افراد معتقد و مبارز، می بایست به‎ ‎‌فعالیتهای سیاسی و مبارزه علنی و انقلابی هم دست زد.‌

 

‌‌گروه اول به فعالیتهای رفورمیستی روی آورده بودند. استدلالشان این ‌‎ ‎‌بود که مرحوم عبده و مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی دو همرزم ‌‎ ‎‌بودند و مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی معتقد به فعالیتهای انقلابی و ‌‎ ‎‌حاد بود و سرانجام به شهادت رسید و طرح ها و برنامه هایش ناکام ماند ‌‎ ‎‌اما آقای عبده که همرزم جمال الدین اسدآبادی بود به فعالیتهای سازنده ‌‎ ‎‌فرهنگی و زیربنایی روی آورد و پایه گذار دانشگاه الازهر مصر شد و به ‌‎ ‎‌کادرسازی روی آورد و حرکت او سازگارتر و ماندگارتر شد و در ‌‎ ‎‌نقش آفرینی و جریان سازی دنیای اسلام تداوم بیشتری یافت. این ‌‎ ‎‌استدلالات باعث پایه گذاری تشکیلات دارالتبلیغ اسلامی در قم شد به ‌‎ ‎‌طوری که از شخصیتهای بلندپایه دعوت می کردند تا در آن جا گرد بیایند ‌‎ ‎‌و با پرورش قشر مبلغ و سخنور به ترویج دین اسلام بپردازند. دوستان و ‌‎ ‎‌علاقمندان امام به دلیل استقبال رژیم شاه از این شیوه فعالیت، این ‌‎ ‎‌حرکت را نوعی حرکت انحرافی می دانستند و انحراف از خط مبارزاتی و ‌‎ ‎‌رویارویی با رژیم ستم شاهی به حساب می آوردند و آن را شانه خالی ‌‎کردن از بار مسئولیت مبارزات سازنده ی ضد رژیم می دانستند. عنایت ها و ‌‎ ‎‌حمایت های بعضی از عناصر وابسته از این حرکت نیز طرفداران امام و‎ ‎‌خود ایشان را بیشتر به این جریان بدبین می کرد و اینان را در اعتقادشان ‌‎ ‎‌مبنی بر انحرافی بودن خط گروه اول، راسخ تر می کرد.‌

‌‌

به دنبال چنین حرکتی، گروهی از دوستان در کانون انتشار ماهنامه ‌‎ ‎‌بعثت، به جریانات دارالتبلیغ اسلامی و برنامه های فکری و تبلیغی آیت الله ‌‎ ‎‌شریعتمداری تمایل پیدا کردند. آقایان علی حجتی کرمانی و سید هادی ‌‎ ‎‌خسرو شاهی با همه ی حسن نیت و ارادتی که نسبت به امام داشتند، در ‌‎ ‎‌زمره این طیف بودند ولی بقیه دوستان به شدت از این مباحث و انتشار ‌‎ ‎‌آن انتقاد می کردند و معتقد بودند که ترویج و حمایت از بنیانگذاران ‌‎ ‎‌دارالتبلیغ به انزوای امام و یاران امام و سرانجام فراموشی و خاموشی ‌‎ ‎‌مشعل مبارزه علیه رژیم می انجامد. سردمداران طرف مقابل هم در حوزه ‌‎ ‎‌علمیه قم، امام و یارانشان را‌‎ ‎‌به تندروی متهم می کردند که مثلا به فکر ‌‎ ‎‌سازندگی و آینده حوزه و آینده مجامع مذهبی نیستند و صرفا یک عده ‌‎ ‎‌عناصر داغ و تندرو اند که شعارهایی می دهند و به دنبال آن شعارها‌‎ ‎‌خودشان و یارانشان را گرفتار می کنند و به زندان می اندازند.‌

 

 برخوردی هم بین این دو گروه در انتشار مقالات ماهنامه به وجود ‌‎ ‎‌آمد؟‌

 گاهی مطالبی آماده می شد تا در ماهنامه منتشر شود، اما این ‌‎ ‎‌دوستان به دلیل خط فکری خاصشان برخورد می کردند و مانع از چاپ ‌‎ ‎‌می شدند. آنها اصرار داشتند که از اهرم انتشار ماهنامه بعثت به عنوان ‌‎ ‎‌ارگان مبارزاتی طلاب و محصلین حوزه علمیه قم و به عنوان ارگان‎ ‎‌‎طیف آگاه و مبارز و روشنفکر حوزه علمیه استفاده شود.‌

 

‌‌تبلیغ برنامه های دارالتبلیغ و ‌‌ر‌‌فرمی که آقای شریعتمداری ایجاد کرده ‌‎ ‎‌بود در نهایت باعث دو دستگی در هسته مرکزی ماهنامه شد و ضرورت‎ ‎‌بازنگری در هسته مرکزی اولیه ناشرین ماهنامه بعثت، مطرح شد. البته ‌‎ ‎‌تهدیدهایی هم صورت می گرفت که اگر این مقاله یا آن مطلب چاپ ‌‎ ‎‌نشود فلان اتفاق خواهد افتاد. طبیعتا با افشاگری بعضی از دوستان ‌‎ ‎‌مخالف، که مصلحت می دیدند کانون متلاشی شود، عده زیادی گرفتار ‌‎ ‎‌می شدند. بنابراین مصلحت دیده شد که انتشار بعثت متوقف شود.‌

 

آخرین شماره بعثت چه زمانی چاپ شد؟‌

آخرین شماره بعثت بعد از جریان تبعید امام چاپ شد و در آن ‌‎ ‎‌سخنرانی کامل حضرت امام درباره کاپیتولاسیون منتشر شد. این‎ ‎‌شماره بسیار با ارزش بود و در قم و بقیه شهرها دست به دست ‌‎ ‎‌می شد.‌

‌‎

برشی از کتاب گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی؛ ص 59-64

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.