میرزا جواد مجتهد تبریزی از علمای قرن سیزده و چهارده قمری در ایران بود. وی در تبریز به دنیا آمد و برای تحصیل راهی نجف شد و از محضر بزرگانی چون شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی و... استفاده کرد. وی با اینکه از طرف ناصر الدین شاه به امامت جمعه تبریز منصوب شده بود اما همواره در جبهه مردم بود.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی میرزا جواد مجتهد تبریزی اختصاص دارد.

 

زندگینامه میرزا جواد مجتهد تبریزی

میرزا جواد مجتهد تبریزی (متوفای ۱۳۱۳ق)، از اعاظم علما، اکابر فقها و علمای مبارز و انقلابی قرن سیزدهم و چهاردهم در ایران بود. وی پس از طی دروس مقدماتی و سطوح، در محضر درس عالمانی همچون: سیدحسین کوه کمره‌ای، فاضل ایروانی و محمدحسن میرزای شیرازی حاضر شد و به مدارج عالی علمی، فقهی و اجتهاد دست یافت.

 

خاندان میرزا جواد بیش از یک قرن زعامت علمی و دینی مردم تبریز و آذربایجان را برعهده داشتند و خدمات شایانی انجام دادند. آنان همیشه در فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی، علمی و اقتصادی نقش داشته و سال‌ها کلمه «مجتهد» در آذربایجان به آنان اطلاق می‌شد. آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی، بیش از سه دهه عَلم مرجعیت و قدرت سیاسی و اجتماعی منطقه را بر دوش داشت و در میان مردم و امرا و حکام وقت نیز دارای وجهه‌ای کم‌نظیر و نفوذ سیاسی بود.

 

ناصرالدین شاه قاجار در ۱۲۸۸ ق با صدور دست خطی او را به امامت جمعه تبریز منصوب کرد و وی تا آخر عمر در این سمت باقی بود. میرزا با اینکه از طرف شاه به این سمت منصوب شده بود، در نهضت تنباکو جانب ملت را گرفت و با شرکت رژی و دربار به مبارزه برخاست.

 

خاندان آل احمد

آل احمد یا خاندان حاج میرزا احمد مجتهد تبریزی بیش از یک قرن زعامت علمی و دینی مردم تبریز و آذربایجان را برعهده داشتند و خدمات شایانی انجام دادند. آنان همیشه در فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی، علمی و اقتصادی نقش داشته و سال‌ها کلمه «مجتهد» در آذربایجان به آنان اطلاق می‌شد. یکی از این بزرگ مردان آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی است که بیش از سه دهه عَلم مرجعیت و قدرت سیاسی و اجتماعی منطقه را بر دوش داشت.

 

معرفی پدر

پدر حاج میرزا جواد آقا آیت‌الله میرزا احمد فرزند لطفعلی خان، فرزند محمّدصادق مغانی قراجه داغی (بنیانگذار خاندان مجتهدی تبریز) از تیره مغانلوی شاهسون بود. پدرش از امیران زندیه و مادرش هم از سادات رضوی اصفهان بود. میرزا احمد پس از تولّد و نشو و نما، چونان پدر متصدی مقام دولتی شد، امّا دیری نپایید که از مناصب دولتی کناره گرفت و به تحصیل علوم اسلامی همت گماشت. ابتدا راهی حوزه علمیه اصفهان شد و سپس به عتبات عالیات عزیمت کرد و وارد کربلا شد. در حوزه علمیه کربلا از درس سیّد علی طباطبایی نویسنده ریاض المسائل بهره برد و به دریافت اجازه اجتهاد از استاد مفتخر شد.

 

بعد از بازگشت به تبریز، امامت جمعه، مرجعیت و ریاست علمی آن سامان را برعهده گرفت. او ادیب و شاعری توانا و دارای حافظه‌ای قوی نیز بود. سال‌ها به‌عنوان بزرگ‌ترین رهبر دینی آذربایجان در راه ارشاد مردم و رفع حوائج آنها خدمت کرد و سرانجام در ۲۷ رجب سال ۱۳۶۵ ق در تبریز درگذشت و جنازه‌اش را به نجف اشرف منتقل کردند و در مقبره خصوصی به‌ خاک سپردند.

 

آثار علمی و ادبی وی عبارت است از: «قصیده‌ای عربی در ۴۰۰ بیت در مدح حضرت حجت (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)» «دیوان شعر فارسی» «دیوان شعر عربی» «منهج الرشاد فی شرح الارشاد» در چند جلد، «رساله عملیه» به زبان فارسی و «فقه عملی».[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]

 

ولادت و تحصیلات

میرزا جواد چهارمین فرزند حاج میرزا احمد مجتهد تبریزی است. وی در تبریز به دنیا آمد و مقدمات علوم را پیش پدر یاد گرفت و سپس رهسپار عتبات عالیات شد و در شهر مقدس نجف اشرف در درس استادانی همچون شیخ مرتضی انصاری، سیّدحسین تُرک کوه‌کمری، محقق ایروانی و میرزا محمّدحسن شیرازی (شیخ آقا بزرگ تهرانی بعد از اینکه او را در ردیف شاگرادن میرزا معرفی می‌کند، می‌نویسد: «آن‌طور که بعضی از بزرگان اظهار داشته‌اند گه‌گاه میرزا در مباحثش سخنانی می‌گفت که دلالت بر شاگردی میرزا جواد آقا نزد وی می‌کرد.»[۱۷]) حاضر شد و پس از کسب علوم به تبریز برگشت و به خدمات علمی و فرهنگی و سیاسی اشتغال ورزید.

 

فعالیت‌های علمی و تبلیغی

بعد از درگذشت حاج میرزا باقر مجتهد در ۱۲۸۵ق، میرزا جواد به‌خاطر شایستگی به‌ جای او نشست و ریاست مطلقه علمی که همراه با اقتدار بی‌نهایت بود، بدو منتهی و لفظ «مجتهد» در او خلاصه شد. همچنین ناصرالدین شاه قاجار در ۱۲۸۸ ق با صدور دست خطی او را به امامت جمعه تبریز منصوب کرد و وی تا آخر عمر در این سمت باقی بود. میرزا با اینکه از طرف شاه به این سمت منصوب شده بود، در نهضت تنباکو جانب ملت را گرفت و با شرکت رژی و دربار به مبارزه برخاست. به‌همین علت ناصرالدین شاه طی نامه‌ای خطاب به حاج میرزا حسن آشتیانی رهبر نهضت در تهران، او را متهم می‌کند که راه حاج میرزا جواد آقا و آقا نجفی را ادامه می‌دهد. ناصرالدین شاه می‌نویسد: «... در مجالس و محافل شما را آدم فقیر و شخص ملای بی غرض و دولت‌خواه می‌دانستم، حالا بر ضد آن می‌بینم، که اقتباس به مجتهد تبریز و آقای نجفی اصفهانی و غیره می‌کنید ....» [۱۸]

 

در مورد فعالیت‌های علمی و تعداد شاگردان وی مطلب بخصوصی در تذکره‌ها قید نشده است: مگر اینکه معاصر وی، نادر میرزا، می‌نویسد: «این عالم نبیل را حلقه باشد از انبوه طلبه علوم، من چند نوبت بدان دوره حاضر شدم و فایدتی چند بردم». [۱۹]

 

وی همچنین امامت مسجد جامع تبریز را برعهده داشته که خیلی از مومنین در آن شرکت می‌کردند. محمّدعلی صفوت در این مورد می‌نویسد: «حاج میرزا جواد آقا مجتهد تا پایان عمرش، امامت مسجد جامع در مدرسه طالبیّه که به مسجد جمعه معروف است را برعهده داشت».[۲۰]

 

فعالیت‌های سیاسی

وقتی خبر قرارداد رژی در جامعه پخش شد، عکس العمل‌های شدیدی از طرف مردم شهرهای کوچک و بزرگ مانند اصفهان، مشهد، تهران و تبریز آغاز شد و با فتوای آیت‌الله میرزا محمّدحسن شیرازی به نهضت همگانی تبدیل شد و دربار را مجبور به عقب‌نشینی کرد. هنگامی که خبر حرکت نمایندگان کمپانی رژی به تبریز رسید، مردم کسب و کار خود را تعطیل و در اطراف میرزا اجتماع کردند. اعلامیه‌های کمپانی را که به در و دیوار چسبانده بودند، پاره کردند و به‌جای آن اعلامیه‌های انقلابی چسباندند. نمایندگان مردم تبریز چند تلگراف به تهران مخابره و انحصار توتون و تنباکو را مخالف قرآن و دستورهای اسلام دانستند و از ناصرالدین شاه لغو آن را خواستار شدند و تهدید کردند که اگر تقاضای آنان پذیرفته نشود، با اسلحه از حقوق حقّه خود دفاع خواهند کرد. آنان در تلگرافی به شاه نوشتند: «با کمال حیرت مشاهده می‌کنیم که پادشاه ما کافّه مسلمین را مثل اسراء به کفار می‌فروشد ... مسلمانان مرگ را بر زیردست شدن کفّار ترجیح می‌دهند.» [۲۱]

 

در تلگرافی دیگر نوشتند: «۴۲ سال است سلطنت می‌کنی. محض طمع، مملکت خودت را قطعه قطعه به فرنگی فروخته‌ای، خود دانی! امّا ما اهالی آذربایجان خودمان را به فرنگی نمی‌فروشیم و تا جان داریم می‌کوشیم....». [۲۲]

 

حامد الگار در مورد نقش مجتهد تبریز می‌نویسد: «میرزا جواد آقا که پس از غیبت موقت بازگشته و در بحبوحه نفوذ خود بود، هیجان تبریز را رهبری می‌کرد. ناصرالدین شاه به عزم ریشخند میرزا جواد آقا، آقاعلی آشتیانی را که از دربایان بود با هدایایی به دیار او فرستاد». [۲۳][۲۴]

 

در تبریز مردم به رهبری حاج میرزا جواد آقا مجتهد با کمپانی رژی به مخالفت پرداختند و شاه مایوسانه ضمن تلگرافی به امیر نظام گروسی (پیش‌کار آذربایجان) اظهار داشت:

«... در اینجا با کمپانی خیلی مذاکره شد. چند روز است که شب و روز امین السطان مشغول گفتگو است. من خودم چقدر حرف زده ام. کمپانی می‌گوید موقوف کردن به هیچ‌وجه امکان ندارد، زیرا با دو سه کمپانی فرانسه و عثمانی کنترات بسته و تنباکو فروخته‌اند، و کرورها تنباکو در شیراز و کاشان و تهران و غیره خریده‌اند. امّا در کار آذربایجان، هر نوع تسهیلات بخواهند، می‌کنم. مثلا حرف آنها در فرنگی بودن است، مامورین فرنگی خود را برمی‌داریم، سهل است از خارج مذهب هیچ‌کس را نمی‌گذاریم. کارهای آذربایجان را به خود آذربایجانی‌ها رجوع می‌کنیم. تاجر، سیّد، ملّا، هر کس را مجتهد (حاج میرزا جواد) تعیین می‌کند، طوری می‌کنم که کار آذربایجان با خود آذربایجانی باشد. در وضع خریدن و فروختن، هر عیبی به‌نظر علما آمده است، بگویند رفع می‌کنیم. به‌طوری اصلاحات می‌دهم که خود مجتهدین راضی شوند. این است حرف کمپانی.

حالا ببینید در این صورت و با این تعهّدات، چه حرفی باقی می‌ماند؟ این نکته را هم لازم می‌دانید که اگر این کارها را تجّار برای حمل کردن تنباکو به خارجه می‌کنند، هم دولت عثمانی و هم دولت روس قرار داده‌اند، تنباکویی که به مملکت آنها وارد می‌شود، ضبط نموده، یک چیز بسیار جزئی به صاحب تنباکو بدهند، و مسلم است این تجارت تنباکو بعدها با این قرارداد روس و عثمانی، برای تجار ما هیچ صرف ندارد و نمی‌توانند بکنند.

حاجی میرزا جواد مجتهد، از همه آذربایجانی‌ها عاقل‌تر و داناتر است و مطلب را می‌فهمد. الان که این دست‌خط رسید، بفرستید مجتهد را هم در حضور ولیعهد حاضر نموده، همه این تفضیلات را برای او هم بخوانند و بگویید کاری را که با این سهولت می‌توان اصلاح کرد، چه ضرورت دارد که باید دچار اشکالات شود که حداقل ضرر آن تقسیم ایران و اسلام در میان کفّار است؟ ناصرالدّین شاه. [۲۵]

 

چون مردم حاضر به سازش نشدند، ناصرالدّین شاه با نزدیکان خود به مشورت نشست. برخی سرکوبی نظامی را پیشنهاد کردند و سرانجام تصمیم گرفته شد یکی از رجال بزرگ دولت به تبریز برود و منافع امتیاز را برای مردم بازگو و رضایت میرزا و سایر مجتهدان را جلب نماید.

 

اعتمادالسّلطنه برای این ماموریّت پیشنهاد می‌شود، اما امین السلطان مخالفت و امین خلوت را، پیشنهاد می‌کند و بالاخره شاه امین حضور را انتخاب می‌کند. مردم تبریز پیش از ورود او، پاره کاغذی به گردن سگی می‌اندازند و آن را در اطراف شهر می‌گردانند. تا فرمان و پیام شاه را سبک گردانند.[۲۶]

 

امین حضور، که تا دو فرسنگی تبریز آمده بود، جرات نمی‌کند به شهر وارد شود تااینکه مظفرالدّین میرزا (ولیعهد) متوجه او می‌شود و او را با کالسکه خود وارد شهر می‌کند و او پس از دو روز توقف، از میرزا جواد آقا اجازه ملاقات می‌گیرد. امین حضور، درباره این ملاقات می‌نویسد: بعد از حصول از اطمینان از جان، به خانه مجتهد رفتم. تمام کوچه‌ها و بام‌ها و خانه مجتهد را مملوّ از مردم مسلّح دیدم که تمام تفنگ مارتین در دست و طپانچه در کمر و قطار فشنگ بسته بودند. به‌خدمت مجتهد رسیده با این‌حال اظهار هیچ مطلبی را جایز ندانستم. هدایا را رسانیده دست مجتهد را بوسیده بیرون آمدم.[۲۷]

 

نیکی ریچارد کدی می‌نویسد: «... امین السّلطان، راجع به دوّمین طغیان بزرگ ضد رژی یعنی اعتراض تبریز گفته است: حالا ثابت شده که مجتهد (میرزا جواد آقا) نقش فتنه‌آمیز بزرگی در تمام آشوب‌های اخیر مربوط به رژی ایفاء کرده است و با مجتهد بزرگ (میرزای شیرازی) در سامره و علمای مشهد ... در ارتباط بوده است».

 

چون دامنه شورش در تبریز بالا گرفت ناصرالدّین شاه مجبور به تسلیم شد و در رمضان ۱۳۰۹ ق امتیاز رژی را لغو کرد و مجبور شد پانصد هزار لیره از بانک شاهنشاهی قرض کند و خسارت آن را پرداخت نماید. در مقابل این بدهی عایدات تمام گمرک‌های جنوب کشور در رهن بانک یاد شده در آمد.[۲۸]

 

استفتا از میرزای شیرازی درباره تحریم تنباکو

حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی به جهت انتشار برخی شایعات در زمینه تحریم تنباکو و دخانیات استفتایی از مرجع تقلید وقت آیت‌الله حاج میرزا محمّدحسن شیرازی کرد. متن استفتا چنین است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حجت الاسلام ادام الله تعالی ظلّکم العالی در باب دخانیّه حکمی از حضرت مستطاب عالی انتشار یافت که تصریح به حرمت آن فرموده بودید. ولی ترخیص آن را معلّق به رفع امتیاز فرموده‌اند چون مقصود از رفع مشتبه بود و فعلا به جهت انتشار بعض اخبار به رفع و وصول پاره‌ای تلگرافات و غیرها در اطراف تکلیف مشتبه و امر متشابه است مستدعی چنان است که تکلیف فعلی عموم مکلّفین را معیّن و مناط رخصت را مقرّر فرمایند تا اطاعت شود و بر تقدیر بقاء حکم منع آیا استعمال دخانیّاتی که ملک خود شخص است و در دست فرنگی نیامده جایز است یا خیر با شرایط رفع امر عالی مطاع مطاع مطاع.

پاسخ آیت‌الله میرزا محمّدحسن شیرازی در حاشیه همان استفتا چنین است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بلی حکم به حرمت کرده‌ام، چنان‌که انتشار یافته و مراد از رفع امتیاز که معلّق علیه رخصت است رفع ید فرنگی است از دخانیّات بالمرّه در داخله و خارجه و چون اعتماد از تلگراف مرتفع شده، مادام که به نحو مذکور بر خود حقیر رفع محض نشود و مطمئن نشوم و خود اخبار نمایم به رفع، حکم منع موجود و اجتناب لازم و رخصت نیست، هرچند ماخوذ از فرنگی نباشد. حرره الاحقر محمّدحسن الحسینی.

بسم الله الرحمن الرحیم سواد مطابق اصل به خط و مهر احقر محمّدحسن الحسینی است.[۲۹]

 

نفوذ کلام

حاج میرزا جواد آقا در خارج از مرزهای ایران نیز نفوذ کلام داشت. کسروی با آن همه دشمنی‌اش با اسلام و روحانیت، چاره‌ای جز اعتراف به نفوذ سیاسی وی نمی‌بیند البته جریان تلگراف به امپراطور روس را از راهنمایی‌های دیگران معرفی می‌کند. و می‌نویسد:

«... جوانی از تبریز به قفقاز رفته و در آنجا کار می‌کرده و چنین رو داده که کسی را کشته و یا گناه دیگری نزدیک به آن کرده و این بوده او را گرفته و به سیبریا فرستاده بوده‌اند. مادر جوان، به حاج میرزا جواد پناهیده و از او رهایی پسرش را می‌خواهد. حاج میرزا جواد، تلگرافی به امپراتور روس فرستاده، رهایی آن جوان را درخواست می‌نماید. (و دانسته نیست این به رهنمایی که بوده) و پس از چند روز، پاسخ می‌رسد که امپراطور درخواست او را پذیرفت و دستور داد که جوان را از سیبریا خواسته، روانه ایرانش گردانند و به مادرش رسانند....».[30]

آیت‌الله سیّدموسی شبیری زنجانی می‌گوید: «حاج میرزا جواد آقا جایگاه اجتماعی والایی داشت، وقتی زوجه ایشان ۳۰ سال پس از فوت میرزا وفات کرد تبریز مانند روز عاشورا تعطیل شد و این نشانگر جایگاه بلند او پس از سالیان دراز است.» (به نقلِ یکی از دوستان موثق از آیت‌الله سیّدموسی شبیری زنجانی)

 

دکتر مهدی مجتهدی در زمینه نفوذ کلام مجتهد می‌نویسد: جهانشاه خان امیر افشار، از مالکین بزرگ زنجان، حاکم آن سامان را به‌کلّی مغلوب و منکوب نمود، ولی از غضب ناصرالدّین شاه ترسید، به روسیّه فرار کرد. مدّتی آنجا بود تا به تبریز آمد. به مرحوم حاج میرزا جواد آقا مجتهد معروف تبریز ملتجی شد. در اثر وساطت مجتهد، شاه از تقصیرات او چشم پوشید و اجازه داد به زنجان برگردد. [31][32]

«حاج میرزا جواد آقا مجتهد در وجهه و نفوذ به آنجا رسید که به ناصرالدّین شاه گزارش دادند که چندین اصلاح‌طلب، او را نامزد سلطنت کردند». [33]

 

 

مخالفت با سیاست استعماری روسیه

میرزا همیشه از قدرت و نفوذ سیاسی خود در مبارزه با سیطره روس‌ها استفاده می‌کرد. طاهرزاده بهزاد می‌نویسد: «در این ایّام، جاسوسان روسیّه تزاری، دربار ولیعهد را در اختیار خود گرفته و مانع این بودند که مردم بیدار و مطّلع آذربایجان، او را ملاقات و از خواب غفلت بیدار کنند.

اکثر خانه‌های تجّار تبعه روس، مرکز جاسوسی بود. راپورت‌ها مثل سیل، به‌طرف کنسولگری روسیّه ارسال می‌گردید. ولی آذربایجان بیدار، از نفوذ روسیّه باخبر بود و همه وقت علیه آن می‌کوشید. باید دانست که بعضی از علمای برجسته آذربایجان مثل حاج میرزا جواد و پسرش حاج میرزا آقا به‌شدّت علیه این نفوذ می‌کوشیدند و مردم طبقه دوّم و سوّم هم به‌شدّت از تجرّی روسیّه در آذربایجان متنفّر بودند و کسانی که تبعه روس شده بودند، در میان جامعه منفور و مغضوب بودند». [34]

 

ابوالحسن احتشامی در زمینه مخالفت حاج میرزا جواد آقا مجتهد با سیاست استعماری روسیّه، می‌نویسد: «حاج میرزا جواد از علما و فقها و مجتهدین طراز اوّل آذربایجان به‌شمار می‌رفت که مدّت‌ها با اجرای قانون «رژی» مبارزه کرد و در سراسر آذربایجان، استعمال توتون و تنباکو را تحریم نمود و چون در شهر تبریز و سایر نقاط آذربایجان شهرت و نفوذ به‌سزایی داشت، ناصرالدّین شاه او را به تهران احضار کرد تا بلکه او را راضی کند که از در دوستی درآید و از مخالفت با اجرای قانون «رژی» چشم بپوشد. ولی حاج میرزا جواد به این امر تن در نمی‌داد تا این‌که روزی ژنرال قونسول روسیّه تزاری در تبریز از او ملاقات کرد و مخالفت و مقاومت او را درباره قانون رژی ستود و گفت امپراطور روس تلگرافی مخابره نموده و متذکّر شده که با علمای ایران در راه مخالفت با رژی از هر نوع کمک و همکاری مضایقه نخواهد کرد.

حاج میرزا جواد، پس از شنیدن این‌پیام، سخت آشفته حال و عصبانی گردید و فردای آن روز مردم شهر را به مسجد خوانده و در بالای منبر گفت: «من تا امروز تکلیف شرعی خود را در این می‌دیدم که با شاه از در موافقت نیایم و با قانون رژی مخالفت نمایم، ولی از دیشب رای و عقیده‌ام عوض شد، زیرا می‌بینم که اجنبی‌ها می‌خواهند در کار ما دخالت نموده و از این وضع به نفع خود استفاده کنند. از این‌رو من بر خود واجب می‌دانم که امر شاه را اطاعت کنم و لو آن‌که به‌عقیده من شاه مرد جابر و ظالمی باشد. از این‌جهت فردا به‌طرف تهران حرکت می‌کنم و با ناصرالدّین شاه هماهنگی می‌نمایم».

حاج میرزا جواد بنا به گفته خویش، صبح روز بعد، [غره رمضان ۱۳۰۴ ق] به‌طرف تهران حرکت نموده در تهران در منزل مرحوم حاج کاظم ملک، پدر آقای حاج حسین آقا ملک اقامت گزید. نقل می‌کنند که مردم تهران از او استقبال شایان نموده و از وی خواستند که در یکی از مساجد تهران، نماز جماعت بگذارد و چون او قبول نکرد از آن‌نظر که بتوانند به او اقتدا کنند (مهدی بامداد به نقل از خاطرات اعتمادالسلطنه می‌نویسد: «در مسجد مرحوم سپهسالار حاجی میرزا جواد مجتهد نماز می‌خواند.».[35]) تمام دیوارهای خانه‌های بین منزل او و مسجد شاه را که تعداد زیادی خانه می‌شد سوراخ کردند تا بتوانند بنا به دستور مذهب با چشم به او اقتدا کنند.[36]

آیت‌الله سیّدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، در مقام ظلم‌ستیزی وی می‌نویسد: «ایشان غالباً با ناصرالدّین شاه طرف بود. حاجی باعث شد که مرحوم حاج سیّد جواد از قم، مرحوم آقا میرزا محمود از بروجرد و مرحوم آقا میرزا جواد آقا از تبریز و سایر علماء در حرم حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام) متحصّن شدند که ناصرالدّین شاه را بردارند. حتّی حاجی ملاعلی می‌گفت که اسم او «ناصرالدّین» نیست بلکه «ناصرالکفر» است». [37]

 

نجات ستّارخان

حاج میرزا جواد آقا، بارها از نفوذ خود برای رهایی ستّار خان سردار ملّی از زندان مظفرالدّین میرزا ولیعهد وقت در تبریز، استفاده کرده بود در دوران پیش از مشروطیّت و سال‌هایی که ستّار خان در سنین جوانی با دیدن ستم کارگزاران دولت به‌مخالفت برمی‌خاست و با ماموران ولیعهد قاجار درگیر می‌شد.

آن مرد غیرتمند، بارها طعم تلخ زندان‌های مخوف آن روزگار را چشیده بود. بار اوّل که جوانی ۱۷-۱۸ ساله بود، دو تن از خوانین قره داغ (صمد خان و احمد خان) را در باغ «حاجی محسن» تبریز پناه داد و هنگام درگیری قاطرچیان ولیعهد با آن دو، با پای زخمی دستگیر شد و پس از مدّتی با وساطت حاج میرزا جواد مجتهد از زندان رهایی یافت. حاج اسماعیل امیرخیزی از قول حسین آقا فشنگچی می‌نویسد: «حاج میرزا جواد مرحوم، به ولیعهد نوشته بود که ستّار صغیر است و حبس صغیر در شرع جایز نیست».[38][39]

 

 وفات

آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی که عمری را در حمایت از محرومین و مظلومین و دفاع از خاک پاک وطن سپری کرده بود، سرانجام در ۱۷ شعبان ۱۳۱۳ ق در زادگاهش به درود حیات گفت[40] و جسم پاکش در آستان مقدس امامزاده حضرت سیّدحمزه (علیه‌السلام) به امانت گذاشته شد و پس از چندی به نجف اشرف منتقل شد و در نزدیکی مرقد شریف شیخ الطائفه و در مقبره خانوادگی‌اش که گنبد سبزی دارد، به‌ خاک سپرده شد.[41]

 با انتشار خبر رحلت این عالم فرزانه در تمامی شهرهای ایران و آذربایجان مجالس ترحیم برگزار گردید و از خدمات مرجع تقلید شیعه تجلیل به عمل آمد.

محمّدعلی تربیت در این مورد می‌نویسد: «... چهل روز مجلس تعزیه در تبریز برای او گرفتند....» 

[42]

نویسنده دایرة المعارف تشیع هم می‌نویسد: «... در وفاتش چند روز تعطیل عمومی گردید و در سراسر ایران مجالس ترحیمی برای او بر پا کردند ....» [43]

چون پیکرش را به نجف اشرف حمل کردند، شعرای عرب مرثیه‌های فراوانی در سوگ او سرودند.

 

برادران

وى چهار برادر فاضل و دانشمند داشت که جزء مراجع و بزرگان علمای تبریز بودند که اسامی آنان به شرح ذیل است:

۱. میرزا لطفعلی مجتهد تبریزی (متوفای ۱۲۶۲ق)،

۲. میرزا جعفر مجتهد تبریزی (متوفای ۱۲۶۲ق)

۳. میرزا رضا مجتهد تبریزی (متوفای ۱۲۶۲ق) که به همرا دو برادر خود میرزا لطفعلی و میرزاجعفر در سال ۱۲۶۲ هجری قمری بر اثر بیماری وبا از دنیا رفتند.

۴. میرزا محمدباقر مجتهد تبریزی (۱۲۲۱-۱۲۸۵ق).

 

 فرزندان

حاج میرزا جواد آقا دو فرزند داشت:

۱. میرزا احمد مجتهد تبریزی: وی عالمی دینی و از عالمان عهد ناصرالدین شاه قاجار بود و پس از رحلت پدر، درگذشت.

۲. حاج میرزا رضا: [44][45] اطلاع زیادی از زندگی وی نداریم.

 

 پانویس

۱.  امین، سیّد محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۶۹.    

۲.  نادر میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ص۱۱۷.

۳. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، کرام البرره، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳.

۴. تربیت، محمّدعلی، دانشمندان آذربایجان، ص۳۵.

۵. خیّام‌پور، عبدالرسول، فرهنگ سخنوران، ص۲۸.

۶. اعتماد السلطنه، محمّدحسن‌خان، الماثر و الآثار، ص۱۷۳.

۷. امینی، محمدهادی، معجم رجال و الفکر الادب فی النجف، ص۸۲.

۸. جمعی از نویسندگان، دایرة المعارف تشیع، ج۴، ص۷۶.

۹. دوستی، حسین، ستارگان درخشان، ص۳۵-۳۱.

۱۰. حسینی اشکوری، سیّد احمد، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ج۸، ص۱۱۳.

۱۱. طباطبایی‌ بهبهانی، سیدمحمد، حائری، عبدالحسین، فهرست کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ج۳، ص۱۵۱۰-۱۵۰۹.

۱۲. امینی، عبدالحسین، شهداء الفضیله، ص۵۴۷.

۱۳. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۶۷.

۱۴. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، مفاخر آذربایجان، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۳.

۱۵.  علی‌زاده، عمران، نامداران تاریخ، ج۲، ص۲۰۸-۲۱۰.

۱۶.  الوانساز خویی، محمّد، فرهیختگان آذربایجان، خطی.

۱۷.  کاظم‌زاده، فیروز، میرزای شیرازی، ص۱۲۳.

۱۸.  کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ص۱۴-۱۵.

۱۹.  نادر میرزا، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ص۱۶۲.

۲۰.  صفوت، محمّدعلی، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ص۱۹۸.

۲۱.  کاظم‌زاده، فیروز، میرزای شیرازی، ص۲۴۱.

۲۲.  سرداری‌نیا، صمد، تبریز در نهضت تنباکو، ص۱۰۵.

۲۳.  دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مجله حوزه، به نقل از: دین و دولت، ش ۵۱-۵۰، ص۲۷۶.

۲۴.  الگار، حامد، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، چ دوم، انتشارات توس، ص۲۹۱.

۲۵.  دوستی، حسین، ستارگان درخشان، ص۵۲-۵۳.

۲۶.  دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مجله حوزه، به نقل از: خاطرات سیاسی، ش ۵۱-۵۰، ص۱۴۴.

۲۷.  دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مجله حوزه، به نقل از: دین و دولت، ش ۵۱-۵۰، ص۳۱۲.

۲۸.  ولایتی، علی‌اکبر، تاریخ روابط خارجی ایران، دوران ناصرالدین شاه، ص۲۲۰.

۲۹.  سرداری‌نیا، صمد، تبریز در نهضت تنباکو، ص۱۱۰.

30. کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، ص۱۳۰.

31. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۶۸.

32. مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۸۵.

33. سرداری‌نیا، صمد، تبریز در نهضت تنباکو، به نقل از: نشریه کتابخانه ملی تبریز، ص۲.

34. سرداری‌نیا، صمد، تبریز در نهضت تنباکو، به نقل از: جمعی از نویسندگان، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیّت ایران، ص۱۰۷.

35. بامداد، مهدی، شرح‌حال رجال ایران، ج۱، ص۲۹۵.

36. عاقلی، باقر، مشاهیر رجال، ص۳۴۷.

37. بنیاد پژوهش‌های اسلامی، فصلنامه مشکوة، ش ۴۰، ص۸۶.

38. سرداری‌نیا، صمد، تبریز در نهضت تنباکو، به نقل از: قیام آذربایجان و ستّار خان، ص۱۰.

39. سرداری‌نیا، صمد، تبریز در نهضت تنباکو، به نقل از: قیام آذربایجان و ستّار خان، ص۲۶.

40. تربیت، محمّدعلی، دانشمندان آذربایجان، ص۱۰۰.

41. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، میرزای شیرازی، ص۱۲۳.

42. تربیت، محمّدعلی، دانشمندان آذربایجان، ص۱۰۰.

43. جمعی از نویسندگان، دایرة المعارف تشیع، ج۴، ص۷۸.

44. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، نقباء البشر، ج۱، ص۹۳.

45. امینی، عبدالحسین، شهداء الفضیله، ص۳۸۷.

 

منبع

سایت فرهیختگان فرهنگ شیعی، برگرفته از مقاله «جواد مجتهد تبریزی (میرزا جواد مجتهد تبریزی)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۹/۱۰.    

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.