محتوا و کلام بانو خدیجه در فیلم "بانو قدس ایران" برای من، بیش از هر چیز بیانگر این پیام نرم و پوشیده است که چگونه دنیاهایی اینقدر دور از هم، در ساحت پیونددهندهی عرف و خانوادهی ایرانی و از راه فهم جهان یکدیگر میتواند در کنار هم قرار بگیرد و در نگاه به هم پیش برود.
جی پلاس؛ پیروز کلانتری در یادداشتی در مورد دربارهی فیلم مستند "بانو قدس ایران" ساختهی مصطفی رزاقکریمی نوشت:
مصطفی رزاقکریمی را به طراحی دقیق و در عین حال جذاب ایده و فیلمنامهی کارهایش میشناسم. روایت میشناسد و کارهایش مدیریت نگاه و اجرا دارد. حرفهای و کاربلد مستندسازی است. این همه از تربیت دوران زندگی و کارش در اتریش میآید و در ایران درس و جواب پس میدهد و جا میافتد. جز فیلمسازی صنعتی که راهدستش است و خبره است در آن، مستندهای جوراجوری ساخته است در بارهی مرتضی ممیز، قصهی مداوای مجروحان شیمیایی جنگ ایران و عراق در اتریش و همین فیلم تازهاش در بارهی همسر امام خمینی. اما فقط این کاربلدیهای حرفهای در میان نیست. نگاه و مواجههی سرراست و سالم و نرم و منصفانه با جهان واقع و موضوع فیلمهایش دارد. احساسم این است که فیلمهایش آجر روی آجر، با خونسردی و در حرکت گام به گام به سمت موضوع و در مسیر جستجوی راه برای تریبون دادن به موضوع ساخته میشود. با جهان واقعی پیش رویش دمخور و درگیر میشود و به همین خاطر، فیلمهایش علاوه بر روایت موثر و روانی و قوّت طراحی و اجرا، گرم و دلنشین است.
این خصوصیات در ساختن فیلم "بانو قدس ایران" در بارهی بانو خدیجه همسر امام خمینی یکبهیک کارساز بوده و عمل کرده است. در این یادداشت کوتاه نمیشود سفرهی این یکبهیک ها باز کرد و تنها فضایی از این سازوکار را میگیرم و پیش میروم.
بانو خدیجه در روابط و زندگی با همسر و فرزندانی پیش آمد و روزگار گذراند که متصل به جهان کلان تاریخ و سیاست و دین و جامعه خود را تعریف و ایفای نقش کردند. او اما تا پایان عمر خود نخواست به این دنیای پیچاپیچ و پر ماجرا گره بخورد، راه به این دنیای حجیم و بزرگ نداد و جایگاه خُرد و شخصی خود و خانوادهاش را برای خودش نگه داشت و پیش برد. فهم و اجرای این تفاوت مواجههی بانو خدیجه با جهان پیرامون خود و نمایش این پایداری در حفظ منش و رانش خود در این معرکهی غریب کار راحتی نیست. رزاقکریمی هوشمندی حرفهای را با گرمای اتصال به چنین شخصیتی در هم آمیخته و آن را در ستون و تکیهگاه اصلی فیلم، یعنی گفتار بانو خدیجه، طراحی کرده و به بار نشانده است؛ گفتاری اولشخص که گام به گام شخصیت میسازد و بیان احوال زندگی در جهان این تفاوتها میکند. روشن است که این گفتار نوشته و بیان مستقیم گفتههای بانو خدیجه در یادداشتهای باقیمانده از او نیست، و در ضمن روشن است که راستگو و متکی به اطلاعات و حسیات نوشتههای پراکنده، اما مفصل اوست. کار اصلی فیلمساز این است که برای این اطلاعات و حسیات، در گفتار برساخته برای بانوخدیجه، لحن و کلام و شخصیت نزدیک به او را طراحی کرده است و در اجرا قصهگویی و روایتگری در خور پیچیدگیها و جذب و دفع مدام این دو فضای متفاوت جهان بانو خدیجه با جهان پیرامون خود راه انداخته است. محتوا و کلام بانو خدیجه در فیلم "بانو قدس ایران" برای من، بیش از هر چیز بیانگر این پیام نرم و پوشیده است که چگونه دنیاهایی اینقدر دور از هم، در ساحت پیونددهندهی عرف و خانوادهی ایرانی و از راه فهم جهان یکدیگر میتواند در کنار هم قرار بگیرد و در نگاه به هم پیش برود.
هوشمندی دوم رزاقکریمی راه دادن باز هم گام به گام به بروز احوال و خصوصیات همسر مصطفی خمینی فرزند امام خمینی است، که همجنس و هم احساس با بانو خدیجه است و زنده و حیّوحاضر و رودررو با تماشاگر، در فقدان حضور بانو خدیجه، بار جبران این غیاب را به دوش میکشد و در روابط جاری - در امر واقع و در فیلم - جای جدای خود را جور و ساز خود را کوک میکند؛ و اینچنین، تماشاگر را با حس حضور زندهی بانو خدیجه همراه میکند. و چه هوشمندی در فیلمساز هست که فیلم با کلامهایی درآمیخته با شور و حسرت هم رابطه و هم کوتاهی رابطهی ما با او تمام میشود.