آیت الله سید محمد صادق لواسانی در سال ۱۲۸۵ شمسی در نجف اشرف به دنیا آمد. ایشان از محضر آیت الله عبدالکریم حائری استفاده ها برد. میان وی و امام خمینی دوستی عمیقی برقرار بود و عمر این رابطه هفتاد سال طول کشید.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی آیت الله سید محمد صادق لواسانی اختصاص دارد.

 

زندگینامه سید محمد صادق لواسانی

آیت الله سید محمد صادق لواسانی در سال 1285 شمسی در نجف اشرف در خانواده ای اهل علم به دنیا آمد. تحصیلات خود را طبق رسم زمان آغاز کرد. پس از طی مقدمات برای ادامه تحصیل به ایران عزیمت کرد و در شهر اراک زیر نظر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی به تحصیل علوم دینی مشغول شد. پس از مدتی، هنگامی که آیت الله حائری برای تأسیس حوزه علمیه از اراک عازم قم می شد همراه وی به این شهر آمد. در مدرسه دارالشفاء با امام خمینی هم حجره شد. دوستی این دو تا پایان عُمر یعنی حدود هفتاد سال ادامه یافت. در سال 1316 هنگامی که امام خمینی سفری به تبریز نمود آیت الله لواسانی هم همراه ایشان بود. در این سفر امام به منزل آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی که از دوستان دوران تحصیل بود وارد شد به اتفاق آقایان لواسانی، آقای مجتهدی، ابوالقاسم مجتهدی برادر میرزا عبدالله و میرزا ابوالفضل نجم آبادی از کتابخانه دولتی تربیت بازدیدی داشتند. در این سفر دیداری هم از ارگ علی شاهی تبریز صورت گرفت.

 

مدت اقامت آیت الله لواسانی در حوزه علمیه قم بیست و پنج سال ادامه یافت. علاوه بر تحصیل و تدریس بخشی از وقت خود را صرف اداره امور مدارس حوزه علمیه قم از جمله «مدرسه فیضیه» و «دارالشفاء» کرد. هنگام تدریس اخلاق و فلسفه حضرت امام در مدرسه دارالشفاء آقای سیدمحمدصادق لواسانی متصدی امور حُجرات این مدرسه بود. دوستی صمیمانه با امام پس از عزیمت وی به تهران همچنان ادامه یافت.

 

آیت الله لواسانی در نهضت امام خمینی

مخالفت با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 سرآغاز نهضت عمومی علما و مراجع برای مقابله با اقدامات ضداسلامی حکومت شد. در این مبارزات که پس از رحلت آیت الله العظمی بروجردی بروز کرد شخصیت ممتاز حاج آقا روح الله دوست صمیمی آقای لواسانی بیشتر آشکار شد. آیت الله لواسانی با امضای اعلامیه هایی در کنار سایر روحانیون تهران مخالفت خود را با این لایحه ابراز کرد. با تحریم عید نوروز سال 1342 از سوی امام و مراجع دیگر تقلید، وی به همراه علمای تهران اعلام عزا نمود. اعلامیه صادره از سوی آنها تحت عنوان «روحانیون امسال عزا دارند» در تاریخ 28 اسفند سال 1341 منتشر شد.

 

روز دوم فروردین سال 1342 مصادف با سالروز شهادت امام صادق علیه السلام که مدرسه فیضیه قم مورد هجوم کماندوها و نیروهای انتظامی قرار گرفت وی در منزل امام حضور داشت و خبر این حادثه را به اطلاع ایشان رساند. 

 

صُبح روز 15 خرداد /13 محرم جمعی از علمای تهران در منزل وی اجتماع کردند تا راجع به دستگیری حُجت الاسلام فلسفی و سایر وعاظ و چگونگی آزادی آنها بحث و گفتگو کنند در همین زمان خبر دستگیری امام خمینی به تهران رسید که بلافاصله آیت الله لواسانی برای اطلاع از کم و کیف قضیه عازم قم شد. امام خمینی پس از دستگیری به تهران منتقل و زندانی شد. در نتیجه تلاشهای صورت گرفته علما و مراجع تقلید از جمله مهاجرت دسته جمعی به شهر ری، حکومت ناچار از انتقال ایشان به منزلی در قیطریه شد. وی از جمله افراد معدودی بود که اجازه ملاقات با امام داشت و مسایل بیرون را به اطلاع ایشان می رساند و دستورات مُعظم له را ابلاغ می کرد. یکی از مریدان امام در این مورد می گوید: «ما اگر می خواستیم مطلبی را خدمت امام بگوییم و یا سؤالی بپرسیم، آقای لواسانی را واسطه قرار می دادیم. تا این که امام از قیطریه آزاد شد تا به فیضیه برود.» در همین رابطه بایستی به اخذ فتوای امام خمینی در مورد صرف وجوهات شرعیه در کمک به محرومان تبریز در زمستان سال 1342 اشاره کرد که توسط وی انجام شد. با این فتوای امام، جان بسیاری از مستمندان تبریز که در معرض خطر جدی قرار گرفته بودند نجات یافت.

 

پس از مدتی رژیم ناچار شد امام خمینی را در فروردین سال 1343 به قم مُنتقل و آزاد نماید. تصویب کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی برای مستشاران آمریکایی سخنرانی شدیداللحن امام را در چهارم آبان در همان سال سبب شد. عکس العمل رژیم دستگیری و تبعید وی از ایران به ترکیه در سیزدهم آبان بود. پس از تبعید امام خمینی بر نقش و اهمیت آیت الله لواسانی افزوده شد. در دوازدهم دیماه سال 1343 امام از ترکیه طی نامه ای به مرحوم حُجت الاسلام نصرالله خلخالی (از دوستان صمیمی و قدیمی امام خمینی که امور وجوهات شرعیه مراجع تقلید مقیم نجف را با ایران انجام می داد) در نجف در مورد آقای لواسانی نوشت: «... خدمت حضرت حُجت الاسلام آقای لواسانی اگر تا رسیدن مکتوب، عتبات هستند سلام می رسانم...» آقای لواسانی در خرداد ماه سال بعد – 1344 – تعدادی کتاب مورد نیاز امام را به ترکیه ارسال داشت. امام در جواب نامه و کتابهای ارسالی وی نوشت:

«... خدمت ذی شرافت جناب مستطاب سید اعلام حُجت الاسلام سید محمدصادق لواسانی به عرض می رساند مرقومه شریف و کتابهای ارسالی واصل گردید و موجب تشکر گردید... سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستارم. حالت اینجانب بحمدالله خوب است. از خداوند تعالی توفیق اخلاص و خدمت

خواهانم...».

 

در سال 1344 آیت الله سید مصطفی خمینی در موسم حج به مکه رفت و قرار بود که با آیت الله لواسانی در آنجا ملاقات کند. مأمور ویژه ساواک از همین قرار گزارش زیر را تهیه کرد:

«... مصطفی خمینی، ضمن صُحبت اظهار داشته که منتظر شخصی به نام سید محمدصادق لواسانی است که در تهران با پرواز 145 به جده خواهد رفت. از اینکه دولت شاهنشاهی ایران به او ویزای خروج داده است اظهار تعجب کرده است. خواهشمند است دستور فرمائید که در مورد سوابق آقای سید محمدصادق لواسانی و اینکه آیا این شخص اجازه خروج داشته است یا خیر، این اداره کل را مطلع گرداند. مدیر کل اداره دوم نگهبانی»

اداره کل سوم به اداره کل دوم جواب داد:

«... خواهشمند است دستور فرمائید مشخصات شخص منظور را که از نامبرده بالا در جده استقبال به عمل آورده اعلام نمایند. ضمناً از خروج سید محمدصادق لواسانی جلوگیری به عمل آمده است.»

 

در سال 1346 هم که وی موفق گشت به سفر حج برود ساواک دستور مراقبت شدید از وی را به مأموران خود داده بود. از جمله مأموریتهای آیت الله لواسانی در دوره تبعید حضرت امام فراهم آوردن مقدمات سفر همسر ایشان به عراق بود. آیت الله مرتضی پسندیده می گوید: «مقدم – رئیس ساواک – به آقای توکلی تلفن کرده بود که آقای خمینی به خانمش اجازه مسافرت به نجف را داده اند و مأموریت آماده ساختن مقدمات سفر را به آقای لواسانی محول کرده اند...»

 

وی ضمن انجام کلیه امور مربوط به وکالت نامه در امور شرعیه از سوی امام در تهران در مسایل سیاسی و اجتماعی هم در کنار علمای مبارز به موضع گیریها می پرداخت که از آن جمله محکوم کردن حمله اسرائیل به سرزمین فلسطین در خرداد سال 1346 است. در اعلامیه ای که از سوی تعدادی از علمای ایران در همین مورد منتشر شد نام وی هم جزو امضاکنندگان آن به چشم می خورد. در چهاردهم شهریور سال بعد مراسم یادبود قربانیان زلزله خراسان در مسجد اراک تهران از طرف علمای اعلام و جامعه روحانیت تهران برگزار شد آگهی این مجلس به امضای او نیز رسیده بود.

 

وکیل تام الاختیار امام خمینی

پس از رحلت آیت الله العظمی بروجردی امام خمینی از جمله مراجع قابل تقلید مطرح بودند. آغاز مبارزه علیه حکومت خواه ناخواه ایشان را در کانون توجه مردم مسلمان قرار می داد. زعامت سیاسی توأم با زعامت دینی را درمیان مراجع تقلید وقت تنها امام خمینی دارا بودند. هنگام تبعید ایشان از ایران تعداد بیشماری مقلد وی بودند. در سال 1349 درپی رحلت آیت الله العظمی محسن حکیم دور جدیدی از طرح مرجعیت امام در مناطقی که از ایشان تقلید می کردند آغاز شد، که وظیفه نمایندگان و وکلای امام را سنگین تر نمود. آیت الله لواسانی از همان آغاز مرجعیت امام خمینی به عنوان نماینده تام الاختیار ایشان در تهران تعیین شد. در نامه های متعددی که از امام به مرحوم احمد آقا و افراد دیگری موجود است، اشارات متعددی در مورد آقای لواسانی وجود دارد که نشانگر اعتماد کامل امام به ایشان است. در چهاردهم خرداد امام طی نامه ای به معرفی وکلای خود به شرح زیر پرداخته است: «...وکیل اینجانب در تهران آقای حاج سید محمدصادق لواسانی و در قم آقای شیخ علی اکبر اسلامی است. البته منحصر به این دو نفر نیست لکن برای رفع احتیاج اسم برده شد...» یکی از وظایف مُهم آیت الله لواسانی تأمین شهریه امام برای طلاب در حوزه علمیه قم بود. در سال 1345 ساواک در همین مورد گزارش می دهد که «در حال حاضر وضع حوزه علمیه قم به علت عدم رسیدن وجه به طلاب متزلزل بوده حتی در هفته گذشته محمدصادق لواسانی نماینده خمینی کوشش فراوان نمود تا با جمع آوری وجوهی در تهران حقوق طلاب حوزه علمیه قم را تأمین کند.» آیت الله لواسانی برای سر و سامان دادن به وضع شهریه طلاب هر ماه به قم می رفتند امام در نامه ای به همین موضوع اشاره می کند:

«به عرض عالی می رساند مردم شریف به وسیله آقای نحوی امروز [24/10/1346] واصل گردید از اینکه به جنابعالی زحمت داده می شود و هر ماه تشریف می برید قم و همراهی می فرمائید عذر می خواهم. نفس گرم شما موجب دلجویی همه شود و نگرانیهای آقایان مرتفع گردد...»

 

آقای لواسانی هرچه از وجوهات شرعیه که جمع آوری می نمود پس از پرداخت شهریه طلاب هرچه باقی می ماند به نجف نزد امام می فرستاد. این رابطه که کمتر از مبارزات سیاسی نبود – شاید مهمتر هم باشد – ادامه داشت، چه مستقیم و چه غیرمستقیم بین آنها نامه ها و پیامهای متعددی رد و بدل می شد. در سال 1349 مدتی این رابطه قطع شد امام طی نامه ای به حاج احمد آقا نوشت: «... از آقای لواسانی مدتی هست بی اطلاع هستیم. به خود ایشان هم پیغام دهید که از سلامتشان مطلعم نمایند...» در همین سال بواسطه محدودیتهای ایجاد شده توسط ساواک برای آیت الله لواسانی شهریه طلاب در قم از طرف آیت الله میرزا احمد آشتیانی به جای وی پرداخت شد. در همین رابطه ساواک نظریه داد:

«اگر پولی که به طلاب داده می شود از طرف خمینی هم باشد نباید از توزیع آن جلوگیری کرد. در غیر این صورت وجوهات به وسیله سید محمدصادق لواسانی که نماینده وی می باشد و ایادی همین شخص به نجف فرستاده می شود. بنابراین بهتر است که پول ایران در خود ایران خرج شود چون از خروج ارز جلوگیری و حوزه علمیه قم تقویت می گردد.»

 

آیت الله لواسانی در سال 1350 سفری به عراق نمود مأمور ساواک در جلسه ای که در منزل شیخ حسین انصاریان تشکیل شده بود جریان سفر وی را از زبان حجت الاسلام فضل الله محلاتی چنین گزارش نموده است: «... سید محمدصادق لواسانی که به نجف رفته است موقع ورود به طور مخفیانه یک شب منزل خمینی بوده و بعد از نجف خارج شده و به کربلا و سایر امکنه رفته و دو هفته در بصره نزد خواهرش بوده است و بعد که مجدداً به نجف برگشته وانمود کرده است که تازه آمده و عده ای از علما از او دیدن کرده اند. ...».

 

فعالیتهایی که وی داشت از دید مأموران ساواک مخفی نبود. مسجد امیر در خیابان امیرآباد تهران که محل اقامه نماز وی بود دائم کنترل می شد. در گزارش می خوانیم:

«از: ساواک تهران

به: ریاست ساواک شمال غرب

موضوع: کنترل از مسجد امیر در خیابان امیرآباد

نظر به اینکه امام جماعت مسجد امیر واقع در امیرآباد مقابل پمپ بنزین، سید محمدصادق لواسانی نماینده خمینی در تهران می باشد و واعظ آن شیخ محمدتقی فلسفی بوده که اکنون ممنوع المنبر است و وعاظی که به آنجا دعوت می شوند با نظر وی تعیین می گردند علیهذا مراقبت از مسجد مزبور بطور مستمر الزامی است. دستور فرمائید ضمن کنترل مداوم ترتیبی داده شود تا اظهارات کلیه سخنرانان در جلسات متشکله در آن مسجد تحت هر عنوان روی نوار ضبط گردد که به موقع بتوان از آن ها بهره برداری لازم نموده نتیجه اقدامات معموله در این مورد را گزارش نمایند.»

 

دستگیریها و تبعید

ساواک برای مختل کردن وضعیت شهریه امام در بهمن سال 1351 آیت الله لواسانی را دستگیر و در زندان انفرادی کمیته مشترک ضد خرابکاری محبوس نمود. همسر آقای لواسانی طی تماس تلفنی با آقای فلسفی گفت: «... برای مرتبه سوم رفتم [زندان] به من گفتند کاغذی در مورد عدم مخالفت با شاهنشاه بنویسم چون وقت گذشته بود من آمدم استخاره کردم ولی امروز رفتم ننوشتم...» شهید محلاتی در خاطرات خود در این مورد گفته است:

«یکی از موارد دیگری که من بازداشت شدم روی همین جهت بود که دستگاه عاجز شده بود که با چه برنامه ای با امام مقابله کند. اینها چون خودشان عادی بودند خیال می کردند که امام را هم اگر به اصطلاح کاری

بکنند که سهم امام به ایشان نرسد شهریه اش را نتواند بدهد وکلای مالی ایشان را محدود بکنند دیگر مبارزه تمام می شود. یک جلسه نشسته بودند پیش خودشان مکر کرده بودند می گیریم و مردم را می ترسانیم که سهم امام به ایشان ندهند و مسئله تمام می شود... [در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری] تنفس بسیار مشکل بود. یک هواکش آنجا گذاشته بودند. ما اصرار می کردیم مأمورین می رفتند هواکش را روشن می کردند قدری هوای آنجا آزاد می شد. یادم هست که آقای سید محمد لواسانی را آنجا آوردند. بیچاره بیش از بیست و چهار ساعت نتوانست بماند و حالش بد شد. ایشان را بردند ساختمان کمیته، کمیته مشترک [ضد خرابکاری] تازه تشکیل شده بود...».

 

پس از مدتی که از زندانی شدن وی گذشت به وساطت مراجع تقلید وقت آزاد شد. پس از آزادی، وی دست از رویه سابق خود برنداشت تا اینکه بار دیگر در تیرماه سال 1353 دستگیر و محکوم به سه سال تبعید در هشتپر طالش گردید.

 

«روز جمعه 7/4/1353 مطابق 7 جمادی الثانی 1394 نیم ساعت به ظُهر چهار نفر مأمور به منزل ایشان می روند و به شهربانی جلب و در سلول انفرادی بازداشت می کنند روز بعد (شنبه) ساعت 10 صبح می گویند شما اخلال در نظم می کنید، تبعید هستید. سپس دستبند به دست ایشان می زنند و بدون اینکه بگویند به کجا می برند سوار کرده حرکت نموده و در شهر هشتپر از توابع طالش واقع در 18 فرسخی رشت نزدیک آستارا که اکثریت اهل محل هم از اهل تسنن بودند و تناسبی با یک عالم شیعی نداشت فرود آوردند. در آنجا به ایشان می گویند شما به مدت سه سال تبعید هستید. آقای لواسانی چون در آنجا کسی را نمی شناختند و جایی برای سکونت نداشته اند در مسجد اقامت می کنند. هشت روز در این مسجد به سر می برند سپس روز 16/4/1353 چون در مسجد ناراحت بوده اند منتقل به مسافرخانه ای می شوند و یک ماه نیز در آن مسافرخانه ای می شوند و یک ماه نیز در آن مسافرخانه می مانند. چون در آنجا نیز ناراحت بوده اند روز 14 رجب 1394 به دعوت آقای سید فضائل خلخالی به منزل ایشان می روند تا اینکه در 24 شعبان مطابق 21/6/1353 خانه ای اجاره می کنند و به آنجا منتقل می شوند...».

 

امام خمینی پس از اطلاع از تبعید آیت الله لواسانی طی نامه ای به سید احمد آقا وی را مأمور می کنند «... در موقع مقتضی در رفع مانع، از آقای لواسانی احوالپرسی شود و کسی برود برای دیدن ایشان. راجع به تعیین شخص دیگر، شما با کسی مذاکره نکنید. من کسی را تعیین نمی کنم – عجالتاً – کسی را هم سراغ ندارم...» مرحوم حاج احمد آقا در تکمیل مطالب نامه امام نوشته اند:

«حضرت آیت الله لواسانی را ساواک تحمل نکرد؛ بالاخره او را دستگیر و پس از حبس به شهر هشتپر (در شمال) تبعید کرد. امام دستور دادند کسی به دیدار ایشان برود. من رفتم، ساواک مرا تعقیب کرد. بعد از تبعید حضرت آیت الله لواسانی برای وجوهات تهران باید شخصی عُهده دار این کار می شد. امام هشدار داده بودند که من هیچ کاری نکنم زیرا ممکن است نپخته باشد و من هم طبق دستور ایشان کاری نکردم امام از شدت علاقه به حضرت آیت الله لواسانی تا آخر هم کسی را به جای ایشان انتخاب نکردند.»

 

تبعید آیت الله لواسانی در هشتپر، سی و یک ماه طول کشید. به واسطه سردی هوا و نامساعد بودن محل و دوری از همسر و فرزندان بیمار می شوند که در پی آن به تهران منتقل و مدت شش ماه تحت درمان قرار می گیرند. در سال 1355 که ساواک لیست روحانیون ممنوع الخروج را تهیه کرده است. در ردیف 49 آمده: «سید محمدصادق لواسانی فرزند ابوالقاسم فعلاً در تبعید»

 

اوجگیری نهضت

شهادت غریبانه آیت الله حاج آقا مصطفی در نجف در آبان سال 1356 سرآغاز طرح گسترده نام و یاد مبارزات سیاسی امام خمینی بود. رهبری که به خاطر مبارزه با حکومت از وطن خود تبعید شده بود و اینک فرزند ارشد وی هم به طور مشکوکی به شهادت رسیده بود، همه اذهان را متوجه مظلومیت و غربت وی کرد. به محض انتشار خبر شهادت حاج آقا مصطفی آیت الله سید محمدصادق لواسانی از تهران به قم آمدند.

 

«حدود ساعت 10 صُبح که تمام کوچه «یخچال قاضی» مملو از جمعیت شد همه اقشار آمده بودند. مرحوم آقای پسندیده و آقای لواسانی (رحمة الله) و چند نفر دیگر جلو افتادند و مابقی به دنبال ایشان به سمت مسجد اعظم حرکت کردند. درسها تعطیل شد و مراجع عظام هم مراسم یادبود و فاتحه ترتیب دادند و سخنرانی های بسیار خوبی انجام شد و در خلال آنها نام مبارک حضرت امام (قدس سره) را تصریحاً در منابر و سخنرانیها پس از سالها ذکر کردند و مردمِ آماده هم، چنان صلواتهای بلندی فرستادند که در و دیوار مسجد اعظم از شدت آن می لرزید...».

 

در پی اهانت روزنامه اطلاعات به امام در 19 دی ماه، قیام طُلاب قم روی داد. در چهلم شهدای قم، مردم تبریز قیام گسترده ای را ایجاد کردند. تداوم اربعین ها شتاب اضمحلال نظام شاهنشاهی را بیشتر کرد. با شدت گرفتن حرکتهای ضد شاهنشاهی بر فعالیتهای آیت الله لواسانی افزوده شد. در هیمن راستا دیدارهایی با وعاظ و گویندگان مذهبی داشت. مأمور ویژه ساواک در همین موضوع گزارشی تهیه کرده است که جالب است:

«... بعضی از روزها سید محمدصادق لواسانی وکیل آقای خمینی در تهران و ایران به ملاقات فلسفی می اید و فلسفی او را نزد خود جای می داد و بعد از صرف چای به اتفاق به اتاق بیرونی رفته و خلوت می کردند و سپس لواسانی از منزل خارج و فلسفی مراجعت و به اتاق عمومی می اید و این ملاقات به حدی محرمانه بود که حتی دوستان و محارم فلسفی از مذاکرات باخبر نمی شوند...»

 

آیت الله لواسانی که از آغاز نهضت امام خمینی همراه و همقدم پیش آمده بود در دوره انقلاب هم با امضای اعلامیه های مخالف رژیم، حضور فعالی داشت. سرانجام در 12 بهمن 1357 امام خمینی با پرواز انقلاب به وطن بازگشت بازگشتی که نویدبخش پیروزی انقلاب اسلامی بود. آقای لواسانی به اتفاق تعداد دیگری از مبارزان مسلمان در سالن انتظار فرودگاه مهر آباد به استقبال امام خمینی رفت.

 

پس از پیروزی انقلاب روابط این دو دوست قدیمی ادامه یافت و دیدارهای هفتگی آنها نشانگر این صمیمیت و استحکام دوستی بود. آیت الله لواسانی با آنکه سوابق مبارزات سیاسی درخشانی داشت بعد از انقلاب هم با همان زندگی زاهدانه ای که داشت در گمنامی زیست و در مهر ماه سال 1369 در خانه محقر خود به رحمت الهی پیوست.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.