سلمان فارسی، صحابی مشهور حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و از یاران باوفای حضرت امیر سلام الله علیه است که پیامبر(ص) در وصفش فرمودند: سلمان از ما اهل بیت است. او ایرانی و پیش از اسلام آوردن، زرتشتی بود و روزبه نام داشت.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی صحابی بزرگوار، سلمان فارسی اختصاص دارد.
زندگینامه سلمان فارسی
سلمان فارسی، صحابی مشهور پیامبر(ص) و از یاران امام علی(ع). وی از یاران بزرگ و مورد علاقه پیامبر(ص) بوده؛ تا آنجا که حضرت محمد(ص)، در وصف او گفته است: سلمان از ماست. او در غزوههای پیامبر، حضور داشت و ماجرای پیشنهاد وی برای کندن خندق در نبرد احزاب که به شکست مشرکان انجامید، مشهور است. سلمان پس از رحلت پیامبر(ص)، در شمار یاران علی بن ابیطالب(ع) قرار گرفت. با ماجرای سقیفه مخالف بود، اما با اجازه امیرالمومنین علیه السلام، با صاحبان سقیفه همکاری کرد. در زمان حکومت خلیفه دوم، حاکم مدائن شد. با این حال زنبیل میبافت و با دسترنج خودش روزی میگذراند. سلمان فارسی، در سال ۳۶ قمری در شهر مدائن درگذشت. مدفن وی در مدائن به بقعه سلمان پاک مشهور است.
مشخصات فردی
نام کامل سلمان فارسی (روزبه)
لقب فارسی، محمدی، پاک
محل زندگی اصفهان، شام، عراق، مدینه
درگذشت ۳۶ ق؛ شهرک سلمان پاک در مدائن
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردن جمادی الاول سال ۱ هجری قمری
دیگر فعالیتها استاندار مدائن در زمان عمر؛ راهنمای سپاه مسلمانان در فتح ایران؛ طرح دفاعی کندن خندق در غزوه خندق برای دفاع از مدینه
بنا بر برخی از روایات، سلمان ایرانی و زرتشتی بوده و ابتدا روزبه نام داشته است. در نوجوانی پیرو مسیحیت میشود، و پس از شنیدن پیشگویی مسیحیان درباره ظهور پیامبری در سرزمین عربها، به حجاز میرود. سلمان ابتدا به دست قبیله بنی کلب، اسیر و به بردگی گرفته و به مردی از بنی قریظه فروخته میشود و همراه او به مدینه میرود. در مدینه پیامبر اکرم(ص) را دیده و به او ایمان میآورد. پیامبر(ص) او را خریده، آزاد میکند و نام سلمان را بر او میگذارد.
قبل از اسلام
نام اصلیاش را روزبه و نام پدرش را خشفودان و بنابر نقلی بوذخشان[۱] ذکر کردهاند. بنا بر روایات نام سلمان را پیامبر بعد از مسلمانی بر او گذارد. کنیه سلمان ابو عبدالله بود. مکان تولدش روستای جی در اصفهان[۲] و بنابر روایاتی رامهرمز[۳] بوده است.
پدر سلمان از دهقانان ایرانی بود. در روزگار ساسانیان به طبقه مالک و زمیندار روستایی و شهری دهقان میگفتند.[۴] روایاتی که درباره دوران پیش از اسلام سلمان در دست است، با داستانگویی آمیخته است. آنچه در همه این روایات تاکید شده، روحیه جستجوگر سلمان است که باعث شد در جستجوی دین بهتر دست به سفرهای طولانی بزند. بر اساس این روایات وی در کودکی زردشتی بود تا اینکه با دین مسیحیان آشنا شد و بدان گروید و از شهر خود به سوی شام سفر کرد تا به شاگردی روحانیون طراز اول این آیین درآید. بنا بر روایت، پدر سلمان به واسطه علاقهای که به وی داشت او را در خانه نگاه میداشت و سفر او به شام نوعی فرار تلقی میشد. او در شام در خدمت کلیسا به سر برد و برای استفاده از محضر مسیحیان پارسا به شهرهای موصل و نصیبین و عموریه سفر کرد.[۵]
سلمان از عموریه قصد سفر به حجاز کرد و این بدان خاطر بود که از طریق استادان مسیحیاش با پیشگویی ظهور پیامبری در این سرزمین آشنا شده بود. او که در این سفر با کاروانی از قبیله بنی کلب همراه بود، به دست آنان اسیر شد و در حجاز به بردگی فروخته شد و به خدمت مردی از یهودیان بنی قریظه درآمد و به مدینه برده شد.[۶]
ماجرای اسلامآوردن سلمان
سلمان در جمادی الأول سال اول هجری اسلام آورد. او شنیده بود یکی از نشانههای آخرین پیامبری که ظهور میکند آن است که صدقه نمیخورد اما هدیه را میپذیرد و بین دو کتفش مُهر نبوّت حک شده است، از این رو هنگامی که در محله قباء با پیامبر اکرم(ص) برخورد کرد، مقداری آذوقه به رسم صدقه به آن حضرت داد. پیامبر(ص) از آن آذوقه به یاران داد اما خودش از آن نخورد.
سلمان این جریان را یکی از آن نشانههای سه گانه به حساب آورد. بار دیگر در مدینه، پیامبر(ص) را دید. مقداری آذوقه به عنوان هدیه به آن حضرت داد و ملاحظه کرد که این بار خود حضرت از آن آذوقه خورد.[
برای بار سوم، حضرت را در تشییع جنازه یکی از یاراناش دید. به او سلام کرد و پشت سر او به راه افتاد تا نشانه سوم را نیز مشاهده کند. پیامبر(ص) که دریافت سلمان درصدد چیست، لباسش را طوری کنار زد که سلمان مُهر نبوت را در بین دو کتف ایشان ببیند. در این وقت سلمان خود را به دامان پیامبر انداخت و بدنش را بوسه باران کرد و اسلام آورد.[۷]
سلمان در سال اول هجرت از صاحبش خریداری و آزاد شد[۸] بهای آزادی او غرس ۳۰۰ یا ۴۰۰ درخت خرما و ۴۰ اوقیه طلا بود که از سوی رسول خدا(ص) و با کمک صحابه پرداخت شد.[۹] خود سلمان به این نکته اشاره دارد که رسول خدا او را آزاد کرده و سلمان نام نهاد.[۱۰]
پیمان برادری
بعضی گفتهاند در ماجرای عقد اخوت بین سلمان و ابودرداء پیمان برادری بسته شد، برخی نیز حذیفة بن یمان را برادر سلمان دانسته و بعضی دیگر سخن از برادری او و مقداد به میان آوردهاند.[۱۱] اما مضامین روایی شیعه، برقراری پیمان برادری بین سلمان و ابوذر را تأیید میکنند[۱۲] و در برخی روایات از اشتراط پیروی ابوذر از سلمان سخن به میان آمده است.[۱۳]
اقدامات مهم
مشاوره نظامی
او در جنگهای صدر اسلام شرکت داشت و پس از غزوه خندق هیچ جنگی از او فوت نشد.[۱۴] طرحِ کندن خندق دور شهر مدینه در غزوه خندق پیشنهاد او بود.[۱۵] در این جنگ، به دستور پیامبر(ص) هر ده نفر مأمور کندن چهل ذراع از خندق شدند. بهخاطر توان جسمی بالای سلمان، بین مهاجرین و انصار اختلاف افتاد و هرکدام سلمان را از خود میدانستند؛ مهاجرین معتقد بودند چون سلمان از جای دیگر (ایران) هجرت کرده از آنان محسوب میشود و انصار میگفتند چون او در زمان ورود پیامبر(ص) به یثرب در آن جا بوده از انصار است.[۱۶]
به گزارش برخی از منابع در نبرد طائف نیز سلمان طرح استفاده از منجنیق را مطرح کرد و پیامبر(ص) دستور داد این وسیله استفاده شود.[۱۷]
در فتح ایران، عُمَر او و حذیفه را پیشگام و راهنمای سپاه اسلام قرار داد.[۱۸] در فتح مداین سلمان نقش مذاکره کننده از سوی لشکر مسلمانان با سران نیروهای ایرانی را بر عهده داشت.
مخالفت با جریان سقیفه
سلمان فارسی در واقعه سقیفه:
لَو بایَعوا عَلِیّا لَأَکَلوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ أرجُلِهِم. (ترجمه: اگر با علی بیعت میکردند برکت از آسمان و زمین بر آنان روی میآورد.)
بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹۱.
سلمان از مخالفان جریان سقیفه بود. مقداد و سلمان و ابوذر و عبادة بن صامت و ابو الهیثم بن تیهان و حذیفه و عمار پس از این که از واقعه سقیفه خبردار شدند، در شب دور هم جمع شدند تا مجددا امر خلافت را در شورایی متشکل از مهاجرین بررسی کنند[۱۹] سلمان و اُبَی بن کَعب احتجاجات فراوانی در مخالفت با این واقعه دارند[۲۰]. معروف است که او در سرزنش بیعت برخی از صحابه با ابوبکر گفت «کردید و نکردید».[۲۱] معنی این جمله این است که خلیفهای را انتخاب کردید اما فرمان رسول خدا را اجرا نکردید. او در آن روز میگفت: مرد سالمند را برگزیدید و خاندان پیغمبر خود را رها کردید، اگر خلافت را در خاندان پیامبر میگذاشتید حتی دو نفر باهم اختلاف پیدا نمیکردند و از میوه این درخت هرچه گواراتر و زیادتر سود میبردید[۲۲]
استانداری مدائن
سلمان فارسی، در زمان عمر بن خطاب از جانب خلیفه استاندار مدائن شد. سلمان برای قبول این کار از امیرالمومنین(ع) اجازه گرفت و سپس آن را قبول کرد. او تا لحظه مرگ والی آن شهر بود.[۲۳] سهم سلمان از بیت المال در سِمَت استانداری مدائن، پنج هزار درهم بوده است که آن را صدقه میداده و با زنبیل بافی از دسترنج خودش ارتزاق میکرده است.[۲۴]
همسر، فرزندان و نوادگان
برخی منابع تاریخی از دو خواستگاری ناموفق سلمان فارسی برای ازدواج یاد کرده اند؛ اولیناش خواستگاری دختر عمر _خواهر حفصه، همسر پیامبر(ص)_ بوده که در ابتدا با مخالفت عمر مواجه شده و پس از بیان جایگاه سلمان در گفتار رسول خدا(ص) او به این امر رضایت داده ولی سلمان از آن منصرف شده است. در دومین مورد سلمان ابودرداء را به خواستگاری زنی فرستاده که خانوادهاش با ازدواج او با سلمان مخالفت کرده ولی با ازدواجاش با خود ابودرداء موافق بودهاند و ابودرداء آن زن را به همسری خودش درآورده است.
او سرانجام با زنی به نام بُقیره، از بنی کنده ازدواج کرد. پسران سلمان عبدالله و محمد نام داشتهاند. عبدالله حدیث تحفه بهشتی برای فاطمه(س) را از پدرش سلمان روایت کرده است. سلمان دختری در اصفهان و دو دختر در مصر داشته است.
از قول محدث نوری استفاده میشود که نوادههای سلمان تا حدود پانصد سال در ری بودهاند. بدرالدین حسن بن علی بن سلمان از شخصیتهای حدیثی است که نسباش با نُه واسطه به سلمان میرسد. ضیاء الدین فارسی (متوفی، ۶۲۲ ه)، از علما و شاعران خُجند، پیشوای امور شرعی در بخارا و صاحب شرح بر کتاب «محصول» رازی، از نوادگان سلمان است. محدث نوری، شمس الدین سوزنی(متوفی ۵۶۲ یا ۵۶۹ ه) ملقب به تاج الشعرا را از نوادههای سلمان دانسته است. عبدالفتاح، که مدتی متولی بقعه سلمان بوده، ابوکثیر بن عبدالرحمن، نبیره سلمان که نامه رسول خدا به «أشهل یهودی قریظی» در آزادی سلمان را روایت کرده، ابراهیم بن شهریار(متوفی ۴۲۶ ه)، از عرفای قرن پنجم هجری و معروف به ابواسحاق کازرونی و حسن بن حسن که سلسله نسباش به محمد بن سلمان میرسد و واعظ بوده، از دیگر نوادگان سلمان فارسی هستند.[۲۵]
سلمان در کلام پیامبر(ص) و امامان(ع)
پیامبر (ص):
خداوند مرا به دوست داشتن ۴ تن دستور داد و مرا خبر داد که خودش آنها را دوست دارد: علی، مقداد، ابوذر، سلمان.
الغدیر، ج ۹، ص ۱۱۷.
مشهورترین روایتی که از پیامبر(ص) درباره سلمان نقل شده، روایت «سلمان منا اهل البیت» است. شیخ مفید (درگذشت:۴۱۳ق) نوشته روزی سلمان وارد مسجد شد و حاضرین به احتراماش او را در صدر مجلس جای دادند ولی عمر بن خطاب به بهانه عجمیتِ (عرب نبودن) او بر این کار حاضرین خرده گرفت. پیامبر(ص) با دیدن این صحنه بر منبر رفت و خطبهای خواند و ضمن اشاره به اینکه انسانها از نظر نژاد و رنگ پوست بر هم برتری ندارند فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است».[۲۶]
همین گفتار پیامبر(ص) در روایت دیگری نیز نقل شده است. بر اساس این روایت در روزهایی که مردم مدینه در حال کندن خندق برای مقابله با سپاه احزاب بودند، سلمان فارسی که مردی تنومند بود سهم زیادی در پیشبرد کار داشت و هر یک از گروه مهاجران و انصار او را از خود میخواندند و پیامبر(ص) فرمودند سلمان از ما اهل بیت است.[۲۷]
سخنان دیگری از پیامبر اسلام(ص) در فضیلت سلمان نقل شده است.[۲۸] از جمله سخنانی که پیامبر بهشت را مشتاق علی، عمار و سلمان دانسته یا حدیثی که بر اساس آن خداوند پیامبر(ص) را مکلف به دوست داشتن علی و سلمان و مقداد و ابوذر کرده است.[۲۹]
در منابع شیعی روایاتی در ستایش سلمان از زبان امامان شیعه نیز نقل شده است. وی در کلام ائمه علیهم السلام معمولا در زمره شیعیان نخستین و استواران در دین شناخته شده است. از جمله این روایات سخنی از امام علی(ع) است که سلمان فارسی و برخی از یاران از جمله ابوذر و عمار و مقداد را از افرادی دانسته است که خداوند به برکت وجود آنان به مردم روزی میدهد.[۳۰] آن حضرت همچنین سلمان را دارای علم اول و آخر دانسته است.[۳۱] در روایتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده که یک بار در مجلسی در حضور امام(ع) از سلمان فارسی سخن به میان آمد و امام فرمودند نگویید سلمان فارسی بگویید سلمان محمدی چرا که وی یکی از خاندان ما اهل بیت است.[۳۲]
وفات
سلمان در سال ۳۶ق. درگذشت. برخی روایات درگذشت وی را در زمان خلافت عثمان و برخی از روایات آن را در ماههای بعد از خلافت عثمان دانستهاند.[۳۳]
بنابر روایات، سلمان فارسی عمری طولانی داشت و برخی عمر وی را تا ۳۵۰ سال دانستهاند.[۳۴] در برخی از روایات تاریخی آمده است که پس از وفات سلمان، امام علی(ع) از مدینه به مدائن آمد او را غسل و کفن کرد و بر او نماز خواند و دفن کرد.[۳۵]
سلمان، روی کفن خود این شعر را نوشته بود:[۳۶]
وفدت علی الکریم بغیر زاد من الحسنات و القلب السلیم
و حمل الزاد اقبح کل شیء اذا کان الوفود علی الکریم
و بیهیچ توشهای از نیکیها و قلب سلیم بر [خداوند] کریم درآمدم
و توشهآوردن زشتترین کار است هنگامی که بر [شخص] کریم وارد شوی.
تکنگاریها
کتابهای بسیاری درباره زندگی و عملکرد و جایگاه سلمان فارسی نوشته شده است از جمله:
سلمان فارسی، سید جعفر مرتضی عاملی.
سلمان الفارسی عرض و تحلیل، محمدجواد آلالفقیه.
نفس الرحمان فی فضائل سلمان (رض)، میرزا حسین نوری طبرسی.
سلمان فارسی، عباس ملکی.
سلمان فارسی استاندار مداین، احمد صادقی اردستانی.
امیر مدائن: زندگینامه سلمان فارسی، حسن باقیزاده (صادقی).
سلمان فارسی. از سپاهان تا مدائن، ترجمه نفس الرحمان فی فضائل سلمان، سید حسن افتخارزاده.
سلمان؛ پیشاهنگ رابطه اسلام و ایران، محمد محمدی اشتهاردی.
سلمان فارسی -اولین شماره از مجموعه آشنایی با اسوهها- نوشته جواد محدثی که چاپ هشتم آن در سال ١٣٩٤ش از سوی انتشارات بوستان کتاب قم در ٧٢ص منتشر شده است.[۳۷]
پانویس
۱. طبری، تاریخ طبری، بیروت، ج۳، ص۱۷۱.
۲. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ج۴، ص۵۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، ج۱، ص۴۸۵.
۳. طبری، تاریخ طبری، بیروت، ج۳، ص۱۷۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ج۴، ص۵۶.
۴. دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه دهقان.
۵. ابن هشام، السیره النبویه، بیروت، ج۱، ص۲۱۴-۲۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ج۴، ص۵۷-۵۸.
۶. ابن هشام، السیره النبویه، بیروت، ج۱، ص۲۱۸؛ ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، ج۴، ص۵۸-۵۹.
۷. ابنهشام، السیره النبویه، بیروت، ج۱، ص۲۱۹.
۸. عاملی، سلمان فارسی، ۱۳۷۵ش، ص۴۰.
۹. ابنهشام، السیره النبویه، بیروت، ج۱، ص۱۸۹.
۱۰. نک: نوری، نفس الرحمن فی فضائل سلمان (رض)، قم، ص۶.
۱۱. برای اطلاع از منابع این اقوال نک: عاملی، سلمان فارسی، ۱۳۷۵ش، ص۸۶-۸۷.
۱۲. نک:کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۸۴، ۱۳۸۸ش.
۱۳. نک: مجلسی، بحار الانوار، بیروت، ج۲۲، ص۳۴۵.
۱۴. عاملی، سلمان فارسی، ۱۳۷۵ش، ص۳۲.
۱۵. بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، ج۱، ص۳۴۳.
۱۶. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ج۴، ص۶۲.
۱۷. حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۱۶۷.
۱۸. طبری، تاریخ طبری، بیروت، ج۴، ص۴۱.
۱۹. نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰.
۲۰. عاملی، سلمان فارسی، ۱۳۷۵ش، ص۳۵.
۲۱. نک: نوری، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، قم، ص۱۴۸.
۲۲. عسکری، عبدالله بن سبا، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۴۵.
۲۳. مدنی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، بیروت، ص۲۱۵.
۲۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، ج۱۸، ص۳۵.
۲۵. درباره همسر و فرزندان سلمان نک: صادقی اردستانی، سلمان فارسی استاندار مداین، ۱۳۷۶ش، ۳۷۷-۳۹۰.
۲۶. مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص ۳۴۱.
۲۷. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ج۴، ص۶۲.
۲۸. مجموعهای از این روایات را بنگرید در: ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲۱، ص۴۰۸-۴۲۴.
۲۹. بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، ص۱۲۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ص۴۰۹-۴۱۱.
۳۰. شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۳۶۱.
۳۱. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲۱، ص۴۲۱.
۳۲. کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۵۴.
۳۳. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲۱، ص۴۵۸-۴۵۹.
۳۴. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج ۱، ص۱۷۶.
۳۵. نک: مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ج۲۲، ص۳۸۰.
۳۶. نوری، نفس الرحمن فی فضائل سلمان (رض)، قم، ص۱۳۹.
۳۷. آشنایی با اسوهها ١: سلمان فارسی پاتوق کتاب فردا
منابع
ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، محقق ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی.
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا.
ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ دمشق، محقق عمرو بن غرامة العمروی، دمشق، دار الفکر للطابعة و النشر و التوزیع، ۱۴۱۵ق.
ابنهشام، عبدالملک، سیره النبویه، تصحیح مصطفی السقا وابراهیم الابیاری وعبدالحفیظ شبلی، بیروت، دارالمعرفة، بیتا.
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، محقق محمدباقر محمودی و دیگران، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، محقق، مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، مصحح علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۲ش.
صادقی اردستانی، احمد، سلمان فارسی استاندار مداین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ۱۳۷۶ش.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، روایع الثرات العربی، بیتا.
عاملی، جعفر مرتضی، سلمان فارسی، ترجمه محمد سپهری، بیجا، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵ش.
عسکری، سیدمرتضی، عبدالله بن سبا و دیگر افسانههای تاریخی، بیجا، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۷۵ش.
کشی، محمد بن عمر، إختیار معرفة الرجال، محقق میرداماد استر آبادی، قم، موسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۴ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سعید و لطیف راشدی، قم، اجود، ۱۳۸۸ش.
مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محقق محمدباقر محمودی و عبد الزهراء علوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
مدنی، علیخان بن احمد، الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة، با مقدمه محمد صادق بحر العلوم، بیروت، مؤسسة الوفاء.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری و محمود محرمی زرندی، قم، المؤتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
نوری الطبرسی، حسین، نفس الرحمان فی فضائل سلمان (رض)، قم، الرسول المصطفی، بیتا.
حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الثانیة، ۱۴۲۷ق.