از ملاشیه تا توکیو؛ زندگی پر از مانع و محرومیت یک قهرمان ایرانی

یادمان باشد این سرزمین هزاران هاشمیه دارد. اما این قصه هاشمیه است؛ دختر طلایی اهواز که هیچ‌وقت نتوانست به آرزویش یعنی پوشیدن کفش‌ پاشنه بلند برسد اما توانست با کفش اسپورت آرزوی ایران را با یک مدال طلای خوش‌رنگ در مسابقات پارالمپیک توکیو تحقق بخشد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس؛ چرا عمیقاً باور دارم از تلاشی که «هاشمیه متقیان» برای دستیابی به مدال طلای بازی‌های پارالمپیک توکیو و ارتقاء رکورد جهان به‌انجام رسانید و راهِ سخت و درازی که از ملاشیه اهواز تا توکیو در ژاپن طی کرد؛ می‌توان ده‌ها فیلم، کتاب، شعر و موسیقیِ انگیزشی نوشت و ساخت.

۱ـ هاشیمه، دختر اهواز، فرزند منطقه ملاشیه است. جنوبی‌ترین نقطه در غرب اهواز. نشسته بر کناره‌های جاده اهواز، خرمشهر و محصور در میان شرکت‌های صنعتی بزرگی همچون فولاد کاویان، گروه ملی، نورد لوله، پایساز، فارسیت، سپنتا و هپکو، اما غرق شده در محرومیت و نبودِ شاخص‌های لازم برای زندگی. سرانه‌های بهداشتی، ورزشی، آموزشی و عمران شهری در ملاشیه زیر صفر است. و تلخ این‌که ملاشیه یکی از قدیمی‌ترین مناطق اهواز است با قریب ۱۰۰هزار نفر جمعیت اصیل. فاقد آب شُربِ پایدار و سالم و شبکه مهندسی دفع فاضلاب. بدون کتابخانه و سینما. و دردناک‌تر؛ بیکاری بالای هشتاد درصد.

۲ـ ماجرای مبارزه هاشمیه برای ایستادن روی پای خود، از یک سالگی او آغاز می‌شود. وقتی که تب داشته و او را برای زدن واکسن به مرکز بهداشت می‌برند. از همان زمان دیگر پاهایش خشک می‌شود و می‌فهمد باید دیوار را بگیرد و خود را نگه دارد.

۳ـ تا کلاس پنجم را در همان ملاشیه‌ی محروم می‌گذراند و با عصای آهنی که پدر جوش‌کارش ساخته بود با همسالانش به ورزش می‌پردازد. می‌گویند آن‌قدر پُرانرژی بوده که در روزش هر روز یک عصایش را می‌شکست تا بتواند روی پای خود بایستد.

۴ـ در مدرسه راهنمایی،خانم فرج‌زاده معلمش برای او یک عصای چوبی تهیه می‌کند و با خواهرش که هلال احمر بوده،کفش طبی جور می‌کند برای هاشمیه...«وقتی کفش‌ها را پوشیدم انگار دنیا را به من داده بودند و پس از سه روز، عصای چوبی را دور انداختم و توانستم راه بروم و حتی انحراف کمرم کمتر شد».

۵ـ هاشمیه به پیش‌دانشگاهی می‌رسد. در یکی از روزها که در ایستگاه اتوبوس منتظر نشسته بود، دختران ورزشکارِ معلول را می‌بیند. وقتی می‌شنود که نیازی نیست برای ورزش کردن پولی بپردازد، به سمت جامعه معلولان رفته و ورزش را آغاز می‌کند.

۶ـ هاشمیه در خانه برای پخت نان، کمک‌حال مادرش بود. خمیر ورز می‌داد اصطلاحاً. به همین خاطر پنجه‌هایی قوی و ورزیده داشت. پس به والیبال نشسته رفت تا این‌که یک روز سید علی موسوی، مربی دو و میدانی معلولان استان خوزستان او را دید و استعدادش را کشف کرد.

۷ـ خانواده‌‌ی هاشمیه که هرگز او را به خاطر معلولیتش محدود نکردند بزرگ‌ترین حامی او هستند.اما او از همه مسئولین شهر اهواز و استان خوزستان گله‌مند است.هاشمیه می‌گوید:من در سرما و گرما باتوجه به شرایطی که دارم،کار می‌کنم تا افتخاری برای ایران کسب کنم ولی در استانم حمایت نمی‌شوم.

۸ـ هاشمیه کم مانع نداشت. از مشکل ایاب‌ذهاب و زمین تمرین در محیطی روباز تا نبود رختکن. او می‌گوید: ورزشکارانی که ویلچر استفاده می‌کنند، برای سرویس بهداشتی مشکل دارند، چون سرویس بهداشتی سیّار یا مخصوص ورزشکاران با ویلچر وجود ندارد. در هوای بارانی و گرد و غبار بر روی زمین می‌نشینیم و به عنوان رختکن  از آن استفاده می‌کنیم. وسایل تمرینی ما فرسوده‌اند و عمری ۲۰ ساله دارند که باعث می‌شود رکورد ما در مسابقات متفاوت با رکوردی باشد که در باشگاه کسب کرده‌ایم. اما اراده او از مشکلاتش بزرگ‌تر بود.

۹ـ هاشمیه برای رسیدن به مدال طلای توکیو از پارالمپیک ریو، هر روز تمرین کرد. حتی در زمان شیوع کرونا هم تمریناتش را قطع نکرد. رمز موفقیت او فقط تمرین بود. او مدال طلای آسیا، بازی‌های پاراآسیایی و جهانی را داشت و در بین مدال‌هایش فقط همین یک مدال طلا کم بود که در توکیو به آن رسید.

۱۰ـ یادمان باشد این سرزمین هزاران هاشمیه دارد. اما این قصه هاشمیه است؛ دختر طلایی اهواز که هیچ‌وقت نتوانست به آرزویش یعنی پوشیدن کفش‌ پاشنه بلند برسد اما توانست با کفش اسپورت آرزوی ایران را با یک مدال طلای خوش‌رنگ در مسابقات پارالمپیک توکیو تحقق بخشد. نان پدر و شیر مادر حلالت.

 

از صفحه توییتر محمد مالی، فعال اجتماعی

حجم ویدیو: 1.31M | مدت زمان ویدیو: 00:00:59 دانلود ویدیو

دیدگاه تان را بنویسید