جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛
محمد غروی کاشانی؛ شیخی که تن به اقامت اجباری داد اما تسلیم نشد
شیخ محمد غروی کاشانی در سال ۱۳۱۳ شمسی در کاشان به دنیا آمد. وی با حضور ۱۴ ساله در نجف در محضر حاج میرزا حسین نائینی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی شاگردی کرد. او اولین روحانی مشهوری بود که با انتشار اعلامیه، مردم را به طرفداری از امام دعوت می کرد.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی شیخ محمد غروی کاشانی اختصاص دارد.
زندگینامه شیخ محمد غروی کاشانی
شیخ محمد غروی کاشانی از علمای مجاهد ایران در قرن چهاردهم هجری بوده است.
معرفی اجمالی
وی در ۱۳۱۳ ق در کاشان متولد شد. پدرش حاج ملا محمد حسین نطنزی از علمای بزرگ و مراجع قرن سیزدهم هجری بود.
او تحصیلات مقدماتی و سطح را در کاشان نزد حاج ملا حبیب الله کاشانی فراگرفت، سپس به اصفهان رفت و فلسفه را از محضر میرزا جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملا محمدکاشانی تحصیل کرد. آنگاه به نجف اشرف رفت و مدت چهارده سال در حوزه درس حضرات آیات: حاج میرزا حسین نائینی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی (استادان بزرگ فقه و اصول) حضور یافت و دروس خویش را تکمیل کرد و به دریافت اجازه اجتهاد نایل شد. پس از آن به کاشان مراجعت کرد و به تدریس و رتق و فتق امور پرداخت، و با گذشت ایام از علمای طراز اول کاشان به شمار رفت. آیتالله غروی فقیهی شجاع و عالمی پارسا، و پیشوایی زنده دل بود که دین را از سیاست جدا نمیدانست.
فدائیان اسلام
بعد از شهریور ۱۳۲۰ که گروه مذهبی «فدائیان اسلام» تاسیس شد و در تهران و برخی از شهرها جوانان و مردم مسلمان انقلابی به آنها پیوستند، شاخه ای از آنها نیز در شهر مذهبی و دانش پرور کاشان ایجاد شد.
افراد این گروه که در راس آنها حاج محمد رسول زاده قرار داشت، با فتوای آیتالله غروی، تنی چند از افراد بهایی را که در کاشان با فعالیت علنی خود کار را بر مسلمانان تنگ کرده بودند، به عنوان محاربین با خدا و رسول و مفسدین فی الارض از پا در آوردند که از جمله رئیس آنها سلیمان برجیس، یهودی بهایی شده بود. این کار شجاعانه فدائیان اسلام به رهبری آیت الله غروی، موجب شد که دولت وقت عکس العمل شدیدی نشان دهد، به این معنی که پس از مراجعه و اعتراف عاملین قتل به عمل خود، به عنوان یک اقدام انقلابی اسلامی، آنها را زندانی کرد و آیتالله غروی را نیز از کاشان تبعید کرد. نخست قرار بود که وی به نقطه دوردستی از کشور تبعید شود ولی با اقدامات آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، او را به اقامت اجباری در تهران مجبور ساختند.
آیت الله غروی در تهران
در ورود به تهران آیتالله غروی مورد استقبال گرم مردم و فدائیان اسلام و به خصوص علمای بزرگ قرار گرفت. با این که ایشان در تهران تحت نظر بود، ولی با همکاری آیتالله کاشانی، دست از مجاهدت برنداشت و در نهضت ملی اقدامات ارزشمندی انجام داد. در سقوط دولت هژیر، که با اقدامات آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام صورت گرفت و نیز آزادی آیتالله کاشانی در ۱۳۳۵ ـ مقارن با صدارت سپهبد زاهدی ـ از زندان، کوشش فراوان به عمل آورد.
در ۱۳۴۱ که روحانیون و مراجع قم به مخالفت با رژیم شاه برخاستند، روحانیون تهران نیز به منظور مخالفت با رفراندوم شاه و پشتیبانی از مراجع قم در منزل آیتالله غروی اجتماع کردند که همگی دستگیر و در زندان قزل قلعه زندانی شدند.
تبعیت از امام خمینی
در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، آیتالله غروی اولین روحانی بزرگ تهران بود که طی اعلامیه هایی، مردم را به تبعیت از امام خمینی تشویق کرد و همین کار نیز باعث دستگیری و گرفتاری زیاد وی شد. حتی شاه شخصا دستور داد تلفن منزل او را قطع کرده و نام وی را از دفتر تلفن حذف نمایند و کسی حق ملاقات با او را نداشته باشد.
وی تنها عالم مجاهدی بود که بلافاصله پس از شهادت محمد بخارایی و همرزمان او و نیز طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، بر مزار آنها گریست و فاتحه نثار کرد و برای شهید محمد بخارایی و همرزمان شهیدش، و شهدای روحانی: سیدمحمدرضا سعیدی و آیتالله غفاری، مجالس ترحیم برگزار نمود که با مخالفت ساواک شاه و مزاحمت برای وی توام بود.
دعا برای شکست اسرائیل
در جریان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در ۱۳۴۶، آیتالله غروی که بسیار نگران سرنوشت جنگ بود، مجلس دعایی در مسجد ارک برپا کرد، و چون مامورین درهای مسجد را بستند در پشت درب مسجد همراه مردم برای پیروزی مسلمین دعا کرد، سپس مردم مسلمان در اطراف پراکنده شدند و با شعارهای مرگ بر اسرائیل و حامیانش، لرزه بر اندام رژیم انداختند.
به دنبال آن، آیتالله غروی به شهربانی احضار شد در پاسخ تهدیدهای رئیس شهربانی گفت: دستگاه استبداد بداند که سه کار بیشتر نمیتواند درباره من بکند: یا زندان که باعث راحتی من است، یا تبعید که برای من سیاحت است، یا کشتن که به درجه شهادت نائل میآیم!
تلاش برای پیوند حوزه و دانشگاه
آیت الله غروی به منظور پیوند دانشگاه و حوزه، دست به پرورش دانشجویان مجاهد زد، وی پس از کشتار بیرحمانه در دانشگاه تهران (آبان ۱۳۵۷)، چنان ناراحت و منقلب شد که بستری و زمین گیر شد و آخر عمرش را بدین گونه گذراند و از اینکه نمیتوانست وظایف خود را مانند سابق انجام دهد، سخت غمگین بود و این رنج و غم را طی تلگرافی به پاریس به امام خمینی مخابره کردد، ولی دولت از درج آن در جراید جلوگیری کرد.
تاریخ وفات
آیت الله غروی در ۵ آذر ۱۳۵۷ در هشتاد و پنج سالگی دار فانی را وداع گفت. دولت سعی داشت که از جنازه آن روحانی بزرگ مجاهد تشییع به عمل نیاید، ولی مردم مسلمان تهران که آن فقیه مبارز را به خوبی میشناختند در مرگش به سوگ نشستند و دو روز بعد به دعوت جامعه روحانیت مبارز تهران، برایش تشییع جنازه باشکوهی به عمل آوردند و بازار تهران و خیابانهای اطراف آن به صورت تعطیل درآمد. حکومت نظامی در چند خیابان، مردم تشییع کننده را به گلوله بست که منجر به شهادت سه نفر از مردم مبارز شد و عده زیادی هم مجروح شدند.
آیت الله غروی، عالمی مجاهد و با شهامت و دانشمندی خوش محاوره و ظریف الطبع بود. در بدیعه گویی از نوادر دوران و حقا عالمی زاهد، و به تمام معنی وارسته و آراسته به ملکات فاضله و سجایای حمیده بود.[۱]
پانویس
۱. نهضت روحانیون ایران (چاپ جدید)، ج۱، ص۵۵۵-۵۵۸.
منبع
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «شیخمحمد غروی کاشانی».
دیدگاه تان را بنویسید