مرد جوان که برای شکایت از نوجوانی 17ساله وارد کلانتری شده بود، در حالی که دستان کودک 9ساله اش را در دست می فشرد، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری مهرگان مشهد گفت: هراسان به طرف باغ انگور دویدم که در زمین های کشاورزی انتهای کوچه قرار داشت. در همان تاریکی شب دو سیاهی را دیدم که به طرف من می آمدند. جست و جوهایم را متوقف کردم و به آن دو سیاهی خیره شدم. لحظاتی بعد فهمیدم که آن دو سیاهی «م» و پسرم هستند که به من نزدیک می شوند. پسرم به شدت اشک می ریخت و گریه می کرد. وقتی درباره گریه اش از او سوال کردم از ترس سکوت کرد و چیزی نگفت.
جی پلاس؛ روزنامه خراسان نوشت: اگر چه همواره سعی می کردم مواظب رفتارهای کودکانه فرزندم باشم و از او در برابر برخی حوادث ناخواسته یا اتفاقات شیطانی دیگر حفاظت کنم، اما متاسفانه در بین دو نیمه فوتبال ایران و عراق حادثه وحشتناکی رخ داد که ...
مرد جوان که برای شکایت از نوجوانی 17ساله وارد کلانتری شده بود، در حالی که دستان کودک 9ساله اش را در دست می فشرد، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری مهرگان مشهد گفت: همیشه در رسانه ها حوادث عبرت آموز را مطالعه می کنم و از سرگذشت دیگران عبرت میگیرم. به همین دلیل توجه زیادی به پسر 9 ساله ام داشتم تا حادثه خطرناکی برای او رخ ندهد.
خیلی به او توجه می کردم و نمی گذاشتم از مقابل چشمانم دور شود اما متاسفانه هنگام پخش بازی فوتبال ایران و عراق حادثه وحشتناکی رخ داد که افکارم را به هم ریخت. آن شب پسرم درکوچه محل زندگی مان مشغول بازی کودکانه بود و من هم که نمی خواستم او را از بازی کردن باز دارم در حیاط منزلم را باز گذاشتم تا از داخل اتاق نظاره گر فرزندم باشم چرا که به بازی فوتبال خیلی علاقه مندم و نمی توانستم از این بازی حساس چشم پوشی کنم.
خلاصه بازی شروع شد و من در حالی که از هیجانات بازی لذت می بردم نیم نگاهی هم به سوی فرزندم داشتم تا خدای ناکرده حادثه ای برایش رخ ندهد اما بعد از آن که تیم ایران گلی را وارد دروازه عراق کرد، من هم از خوشحالی همه چیز را فراموش کردم و همه افکارم درگیر بازی شد. وقتی داور سوت پایان نیمه اول را به صدا درآورد تازه به یاد پسرم افتادم اما او را مقابل در حیاط ندیدم. با اضطراب و نگرانی کفش هایم را پوشیدم و داخل کوچه آمدم اما پسرم آن جا نبود. از کودکی که به تنهایی در کوچه بازی می کرد درباره پسرم سوال کردم و او گفت پسری به نام «م» دست او را گرفت و در حالی که رفتار طبیعی هم نداشت به طرف زمین های کشاورزی انتهای کوچه رفت.
با شنیدن این حرف ها هراسان به طرف باغ انگور دویدم که در زمین های کشاورزی انتهای کوچه قرار داشت. در همان تاریکی شب دو سیاهی را دیدم که به طرف من می آمدند. جست و جوهایم را متوقف کردم و به آن دو سیاهی خیره شدم. لحظاتی بعد فهمیدم که آن دو سیاهی «م» و پسرم هستند که به من نزدیک می شوند. پسرم به شدت اشک می ریخت و گریه می کرد. وقتی درباره گریه اش از او سوال کردم از ترس سکوت کرد و چیزی نگفت.
اما بعد متوجه شدم «م» پسرم را به زمین های کشاورزی کشانده و او را آزار داده است. این بود که به کلانتری آمده ام تا از او شکایت کنم. شایان ذکر است، با صدور دستورات ویژه ای از سوی سرهنگ احمد دهقان (رئیس کلانتری مهرگان مشهد) گروه زبده ای از نیروهای انتظامی دایره اطلاعات کلانتری وارد عمل شدند و این نوجوان 17ساله را دستگیر کردند. این متهم برای انجام آزمایش مصرف مشروبات الکلی به پزشکی قانونی معرفی و سپس با دستور مقام قضایی روانه کانون اصلاح و تربیت شد.
منبع:خراسان