جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛
میرزا ابوالحسن جلوه؛ فیلسوفی که در عهد قاجار زیست کرد
سید ابوالحسن طباطبایی زوارهای نائینی (۱۳۱۴-۱۲۳۸ ق) متخلص به «جلوه»، فیلسوف، عارف و شاعر شیعه دوره قاجار بود. او شاگردان بزرگی پرورش داد و به فلسفه جانی دوباره بخشید. وی در شب ششم ذیقعده ۱۳۱۴ رحلت کرد.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی میرزا ابوالحسن جلوه اختصاص دارد.
زندگینامه میرزا ابوالحسن جلوه
سید ابوالحسن طباطبایی زوارهای نائینی (۱۳۱۴-۱۲۳۸ ق) متخلص به «جلوه»، فیلسوف، عارف و شاعر شیعه دوره قاجار بود. او از مدرسان نامور حکمت و فلسفه بود و شاگردان بزرگی چون آیات عظام تنکابنی و شاه آبادی را تربیت کرد. قدرت کمنظیر وی در مباحثه و مناظره و تسلط عالی به آثار فلسفی، احاطه بر اندیشه های حکمای سلف، به همراه فروتنی و مهربانی و کلام شیوا و شیرین، جلسه درسش را در مدرسه «دارالشفاء» با هیجان و پرازدحام می نمود.
اطلاعات فردی
نام کامل سید ابوالحسن طباطبایی
زادروز ۱۲۳۸ قمری
زادگاه هند
وفات ۱۳۱۴ قمری
مدفن ابن بابویه، شهر ری
اساتید میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی، ملا عبدالجواد تونی خراسانی، ...
شاگردان میرزا محمدطاهر تنکابنی، آیت الله محمدعلی شاه آبادی، سید حسین بادکوبه ای،...
آثار حاشیه بر «شفاء»، حاشیه بر «اسفار»، اثبات الحرکة الجوهریة، ...
ولادت و خاندان
«سید محمد مظهر» پدر جلوه از شعرا و حکمای دوره قاجاریه است که برای تکمیل دانستههای طبی و ادبی خویش راهی هندوستان شد و مدت ها در این سرزمین اقامت داشت و در سال ۱۲۳۸ ق. در احمدآباد گجرات هند صاحب فرزندی شد که او را ابوالحسن نامید، همان شخصی که بعدها به «میرزا ابوالحسن جلوه» مشهور شد.
«محمد مظهر» همراه خانواده از هند به اصفهان آمد و غالباً در مولد و موطن خود یعنی زواره اقامت داشت تا آن که به سال ۱۲۵۲ ق. در این شهر دارفانی را وداع گفت. در این هنگام ابوالحسن جلوه دوران نوجوانی را سپری می کرد و چهارده سال داشت.
تحصیلات و استادان
میرزا ابوالحسن تحصیلات مقدماتی قرائت و ادبیات فارسی و بخشی از علوم عربی و حتی خط و کتابت را در زواره فراگرفت و با وجود آن که در این دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده کرده بود از کسب دانش دست برنداشت. چنانچه خود در شعری می گوید:
با همه سختی و رنج محنت، نگذشت جز پی تحصیل این شب و سحر من
آن عنصر سخت کوش با وجود آن که امکاناتی نداشت به منظور پیگیری تحصیلات، موطن خود را به قصد اصفهان ترک گفت. مدرسهای که حکیم جلوه در آن اقامت گزید از بناهای امیر محمدمهدی معروف به حکیم الملک (از نوادگان سید روح الله طباطبائی اردستانی) است.[۱] حجرهای که جلوه در این مدرسه انتخاب کرد و در آن بیتوته کرد همان جایی است که سید حسین طباطبائی متخلص به مجمر، شاعر زوارهای در سال ۱۲۰۹ در آن اقامت داشت.[۲]
در این حال شوق تحصیل، تفکر و تحقیق در سراپای وجود جلوه موج میزد و طبع حقیقت جویی او با اندیشههای دینی به خصوص افکار فلسفی و عرفانی آشنا گردید. چنانچه خود مینویسد: «چون فطرت ها در میل به علوم مختلف است، خاطر من میل به علوم عقلیه کرد و در تحصیل علوم معقول از الهی و طبیعی و ریاضی اوقاتی صرف کردم».[۳]
جلوه از اوان جوانی روان خود را با حکمت و فلسفه آشنایی داد و از سرچشمه «یُؤتِی الْحِکمَهَ مَنْ یَشاءُ» کامروا و سیراب شد. آفتاب حکمت بر ذهنش تابید و به نور معرفت آراسته شد. اکثر عمر بابرکت این حکیم جوان، صرف مطالعه، تحقیق و تفکر میشد و اگر به این امور اشتغال نداشت، به راز و نیاز با خدای خویش و امور عبادی می پرداخت.
ابوالحسن جلوه در اصفهان از محضر علمایی چون میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی و ملا عبدالجواد تونی خراسانی بهره برد و اصولاً در پیمودن طریق حکمت به موازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصی داشت و در این راه آنی نیاسود و در بحث های فلسفی و عرفانی با طلاب کاملاً موفق بود.
تدریس و شاگردان
در سال ۱۲۷۳ ق. در ۳۵ سالگی، اصفهان را ترک کرد و به قصد تهران عزیمت نمود. مدرسهای که در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزید دارالشفاء نام داشت که نخست به دستور فتحعلی شاه برای بیمارستان ساخته شد ولی بعدها به صورت مدرسه درآمد.[۴]
جلوه در این مدرسه به مدت ۴۱ سال به تدریس حکمت و فلسفه و ریاضیات مشغول بود و در عصر نامبرده، آقا محمدرضا قمشهای و آقا علی زنوزی (مدرس) و جلوه، سه استاد کامل فلسفه و حکمت به شمار میرفتند که کاروانی از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدریس آنان استفاده میکردند و با رحلت آن دو حکیم در دوره ناصری، علوم عقلی به مجلس درس جلوه انحصار یافت.[۵] میرزا احمد آشتیانی معتقد است که حکمت متعالیه، با ظهور آخوند ملا علی نوری به وسیله آن بزرگوار به حاج ملاهادی سبزواری، آقا علی زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه انتقال یافت که این چهار بزرگوار را، حکماء اربعه (حکیمان چهارگانه) می گویند.
بعد از حاج ملا هادی سبزواری در مکتب مرحوم جلوه، فلسفه جان تازهای یافت. او در گوشه این مدرسه پارسا و بیپیرایه، فروتن و اندیشمند میزیست و میکوشید تا جان های تاریک را به نور حکمت روشن کند. فارغ از نام و نشان زندگی زاهدانهای را میگذراند و در حدود نیم قرن پرتوی از اندیشههای خود را در اختیار شاگردانی قرار داد که خود بعدها در عصر خویش دانشوران مشهوری به حساب میآمدند.
حکیم جلوه بر اندیشههای فلسفی وقوف داشت و اقوال مخالف و موافق را در ابحاث حکمی و عرفانی بررسی میکرد. از دالان تردید سریع عبور میکرد و شوارع سالمتر را برای عبور از مباحث فلسفی برمیگزید. تخصصی ویژه در تدریس اندیشههای ابوعلی سینا داشت و در فلسفه مشّاء استادی نامور بود.[۶] تألیفات ابن سینا را ارزشمند دانسته، به تدریس آن ها افتخار می کرد. آثار ملاصدرا را نیز تدریس مینمود و مأخذ بعضی نقل قول های مندرج در اسفار اربعه را مشخص مینمود.[۷]
حکیم جلوه شاگردان زیادی را تربیت کرد که برجستهترین آنان به شرح زیرند:
۱. میرزا محمدطاهر تنکابنی: وی پس از وفات آخوند محمدرضا صهبا قمشهای به درس میرزا ابوالحسن جلوه رفت و کتاب تمهید القواعد ابن ترکه را نزد وی خواند. تنکابنی درباره روش درسی جلوه مینویسد: میرزا را عادت بر این بود که تا کتابی را تصحیح نمیکرد شروع به بحث در آن نمینمود. آن تمهید القواعد که نزد آقا محمدرضا قمشهای خوانده بودیم گاهی سطر به سطر افتاده داشت و او به نیروی بیان عرفانی مطالب کتاب را تقریر مینمود. لیکن مرحوم جلوه ابتدا تمام کتاب را اصلاح مینمود سپس درس میگفت و از این مقایسه کوچک طرز دقت و تحقیق میرزای جلوه نسبت به نحوه تدریس مرحوم قمشهای کاملاً آشکار بود.[۸] میرزا محمدطاهر تنکابنی از اساتید مسلم فلسفه در دوران اخیر است و احاطه او به متون و آراء فلاسفه سلف شگفتانگیز بوده است[۹] و در ریاضیات، هیئت، نجوم و طب نیز مهارت داشت.
۲. آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی: این فقیه عارف پس از فراگیری مقدمات و علوم نزد پدر و برادر بزرگ خود آیت الله شیخ احمد بیدآبادی و علامه میرزا محمدهاشم چهارسوقی هنگامی که پدرش مورد غضب ناصرالدین شاه قاجار واقع شد و تبعید گردید در سال ۱۳۰۴ ق. به همراه والد بزرگوار خویش راهی تهران شد و تحصیل علوم اسلامی را پی گرفت و فلسفه، حکمت و عرفان را نزد حکیم جلوه آموخت.
۳. آقا سید حسین بادکوبهای: وی متولد ۱۲۹۳ ق. در یکی از روستاهای بادکوبه جمهوری آذربایجان است. پس از تحصیل مقدماتی به تهران آمد و فلسفه و ریاضیات را نزد جلوه فراگرفت. پس از مدتی عازم نجف شد و در این شهر مقدس نزد آخوند خراسانی و شیخ حسین مامقانی فقه و اصول را آموخت. فیلسوف معاصر و مفسر کبیر علامه طباطبایی ریاضیات و الهیات شفا را نزد این حکیم در نجف تحصیل نمود.[۱۰]
۴. ملا محمد آملی: آن مرحوم از فقها و مجتهدین پرهیزکار و مشاهیر مراجع روحانی است که به منظور دفاع از مشروطه مشروعه با شیخ فضل الله نوری همکاری داشت. وی پس از نشو و نما در آمل و فراگیری علوم مقدماتی در این شهر روانه تهران شد و از افاضل این شهر خصوصاً حکیم جلوه استفاده کرد و خود به تدریس و انجام وظایف شرعی و خدمات دینی پرداخت و از مراجع عظام محسوب شد.[۱۱]
۵. میرزا حسن کرمانشاهی: نامبرده که از شاگردان مسلم و مبرز جلوه است، یکی از ارکان مهم انتقال فلسفه به طبقات متأخر است. شاگردان زیادی تربیت نموده که مشهورترین آن ها فیلسوف فاضل سید موسی زرآبادی است. از تألیفات وی حواشی فراوانی است که بر شرح اشارات و اسفار و شفای ابوعلی سینا نوشته است.[۱۲]
دیگر شاگردان جلوه عبارتاند از:
حکیم میرزا ابراهیم حکمی زنجانی، حکیم ملا محمد هیدجی زنجانی، عبدالرسول مازندرانی، ضیاءالحکمای زوارهای، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا علیاکبر حکیم یزدی، میرزا محمود مدرس کهکی قمی، حاج شیخ عبدالنبی نوری، سید عباس شاهرودی، سید محمود حسینی مرعشی نجفی (پدر حضرت آیت الله مرعشی نجفی) حاج میرزا عبدالکریم سبزواری (فرزند حاج ملا هادی سبزواری) و...
آثار و تألیفات
مرحوم جلوه، با وجود توانایی های فکری و اندیشههای عالی، در هنگام نوشتن به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت توسل میجست و آن روان های پاک و مقدس را به امداد میطلبید تا مبادا از خود نوشتهای بر جای نهد که عبث باشد یا خوراکی شبهه ناک را متوجه اذهان نماید.
اهم آثار میرزای جلوه به شرح زیرند:
حاشیه بر «شفاء» ابن سینا
حواشی بر کتاب «اسفار» ملاصدرا[۱۳]
اثبات الحرکة الجوهریة، که رسالهای است به زبان عربی درباره اثبات این مطلب که حرکت علاوه بر اعراض، در جوهر نیز وجود دارد.[۱۴]
رسالهای در بیان ربط حادث به قدیم که در حواشی شرح هدایه ملاصدرا در تهران چاپ شده است.
حواشی بر مشاعر ملاصدرا که به انضمام رساله عرشیه ملاصدرا در تهران طبع گردیده است.
حواشی بر مبدأ و معاد ملاصدرا (نشر یافته در سال ۱۳۱۳ ق)
رسالهای در ترکیب و احکام آن
رسالهای در وجود و اقسام آن که تقریر جلوه و تحریر شاگردش حاج سید عباس شاهرودی میباشد.[۱۵]
حاشیه بر شرح هدایة الاثیریه ابهری (متوفای ۶۶۰ ق).[۱۶]
تعلیقه بر رساله درة الفاخره، نسخهای از این تعلیقه به خط نستعلیق سید عباس شاهرودی مذکور که در سال ۱۳۰۶ ق. تألیف شده در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.
حاشیه بر شرح ملخص چغمینی (چاپ شده در سال ۱۳۱۱ ق)
تعلیقات بر مقدمه شرح فصوص قیصری.[۱۷] این اثر، که نسخهای عکسی از آن در اختیار نگارنده است،[۱۸] پرتوی از اندیشههای عرفانی جلوه را به ثبوت میرساند.
حاشیه بر شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری که نسخه مخلوطی از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ضبط است.[۱۹]
جسم تعلیمی، رسالهای است در حکمت که سید علی اکبر طباطبایی در شعبان ۱۳۱۱ ق. آن را به خط شکسته نستعلیق نوشته است.[۲۰]
وجود الصور النوعیه، که رسالهای است در فلسفه و طی آن جلوه اثبات میکند که صور نوعیه در اجسام، جوهر و موجود میباشد.
انتزاع مفهوم واحد، که در آن انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباینه مورد بحث قرار داده است.
القضیة المهمله هی القضیة الطبیعیه، که موضوع آن در منطق است و در این رساله از طریق استدلال ثابت شده است که قضیه مهمله همان قضیه طبیعیه میباشد.
بیان استجابت دعا، جلوه در آغاز این رساله، ماهیت را بر سه قسم تقسیم کرده و دعا را از قسم دوم میداند و مؤثرترین وسیله استجابت آن را شناخت کامل پروردگار دانسته است.[۲۱]
دیوان جلوه.
حکیم شاعر
پدر میرزا ابوالحسن جلوه، سید محمد مظهر، از شاعران نامیِ عصر قاجار به شمار می آید. این شاعر به هنگام نشو و نما و تربیت فرزندش سید ابوالحسن، زیبایی ها و لطایف شعر و شاعری را برای او بازگو می کرد و او را با نکات ادبی آشنا می ساخت. میرزا ابوالحسن جلوه نیز همراه با کسب کمالات و فضیلت ها و تحصیل علوم اسلامی، در بعضی اوقات به سرودن شعر می پرداخت. شعر برای حکیمی که عمری را در تدریس حکمت و تحقیق در مسایل فلسفی سپری کرده بود، جنبه تفنن نداشت؛ بلکه وسیله ای بود برای بیان حالات روحانی خود. درون مایه شعرهای او را، پند و اندرزهای اخلاقی و حکیمانه، مدح پیامبر و خاندان عصمت و طهارت، معارف قرآنی و نیز برهان های فلسفی تشکیل می دهد.
جلوه را در پارهای از تذکرهها و کتب تراجم به مدرس و مبلغ فلسفه مشّاء و بی توجه و حتی مخالف حکمت اشراق معرفی نمودهاند، اما با بررسی گرایش ها و برخی نوشتهها و خصوصاً اشعارش این واقعیت آشکار میشود که آن آرامش روحانی را که خاطرش از آغازین دوران بحث و تحقیق در آثار فلسفی جویای آن بود به دست نمیآورد و این گونه مباحث فلسفی شکل هایی را برایش پدید آورده که شناخت عرفانی و اقبال به سلوک روحانی و سیر معنوی او را از این دالان تردید میرهاند. او که با صمیمیت و جدیتی وافر در جستجوی حقیقت بود در دهههای آخر زندگی راه قلب را برای رسیدن به این مقصد برمیگزیند و از این طریق به استقبال نفخههای روحانی میرود، چنان چه در شعری به این واقعیت اذعان دارد.
عقل کالای نفیسی است به بازار جهان ما ز عشق آتش سوزنده به کالا زدهایم
ما ز کشتی بگذشتیم پی شوق وصال خویش از جان بگذشتیم و به دریا زدهایم
و در مطلع غزلی میگوید:
گر چه ندانم کجاست بارگه و کوی دوست لیک به دل میرسد از همه سو بوی دوست
و در بیتی دیگر گفته است:
مرا به دل همه شوق بهشت بود به عمرچو نور روی تو دیدم نماند شوق بهشت
آن حکیم خود به جمع و تدوین آثار منظوم خویش رغبتی نشان نمیداد و بعدها یکی از شاگردانش (میرزا علی خان عبدالرسولی) در سال ۱۳۴۸ ق. اشعار وی را که مشتمل بر قصاید، غزلیات و مثنویات بود جمع و تدوین نمود که به سعی و اهتمام احمد سهیلی خوانساری در تهران به طبع رسید. در مقدمه دیوان مزبور، میرزا علی خان شرح حالی از جلوه و خاندانش را آورده و در پایان آن سهیلی خوانساری رباعی زیر را درج کرده است:
این نامه که گنجینه درّ سخن است هر نکته وی شمع هزار انجمن است
از کیست سهیلی که چنین جلوهگر است از جلوه که نام نامیش بوالحسن است
ویژگیهای اخلاقی
مرحوم جلوه، هالهای از روحانیت بر سیمای پرجذبهاش پرتو افکنده بود. نگاه نافذش که اغلب آکنده از محبت و آمیخته با وقار و شکوه بود افراد را جلب میکرد. با وجود تواضع و وارستگی، هیبتی داشت که سبب میشد مردم به دیده احترام او را نگریسته، تکریمش کنند.
جامهاش با وجود سادگی و ارزانی پاکیزه و نظیف بود. پاپوشی سبک، ساده و راحت داشت. با وجود آن که حکیمی برجسته بود و از نظر علمی مقام والایی داشت، هر کس او را میدید کوچکترین نشانهای از برتری طلبی و تشخص در وی نمییافت. خوش برخورد و شیرین گفتار و کم مراوده بود.[۲۲]
در برخورد با افراد به مصداق «کلِّمَ النّاس عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ» به تناسب با آن ها عمل میکرد، به نحوی که وقتی از او جدا میشدند شادمان و مسرور به نظر میرسیدند. ساده و بیتکلف زندگی میکرد و در مواقعی برای آسایش دیگران خود را به رنج میافکند.
از مال دنیا چیزی نیندوخت و تنها دارایی او کتاب های ارزشمند بود که به وسیله آن ها اندیشه خود را صفا میداد و روان خویش را التیام میبخشید. محل زندگیش حجرهای تو در تو واقع در مدرسه دارالشفاء بود که در نهایت سادگی در آن بیتوته مینمود.
زهد و قناعت نیازهایش را تقلیل داده و به نسبت کاستن از خواستن ها خویشتن را از قید اسارت امور دنیوی رهانیده بود و لذا با عزت نفس و مناعت طبع میزیست و هرگز از کسی تقاضایی نکرد و به احدی برای تأمین امور مادی زحمت نمیداد. با وجود این که پذیرایی او را هر کس به جان خریدار بود کمتر به مجلس این و آن مراوده میکرد.[۲۳]
با این نصیب اندک از این دنیای فانی برکات زیادی را از خود بروز داد که نمونه آن مرزبانی از اندیشههای اسلامی و نشر معارف تشیع و تربیت دهها دانشور و فاضل است که هر یک خود ناشر افکار و معارف دینی بودند.
او که از همان اوان جوانی به تزکیه و تصفیه دل پرداخت، رابطهاش با اهل بیت علیهم السلام نیز پیوندی قلبی و توأم با عشق و علاقه بود که از شناختی عمیق و آگاهی وسیع سرچشمه میگرفت. به همین دلیل جاذبهای از محبت اهل بیت علیهم السلام به سوی او رو نمود که در جذب و جلب معنویات برای او بسیار مؤثر بود. وی عقیده داشت که مهر به خاندان عصمت و طهارت، انسان را از آلودگی ها پاک میکند، چنانچه در شعری درباره حضرت امام علی علیه السلام گفته است:
غیر علی کس نکرد خدمت احمد غمخوار موسی نباشد الا هارون
تیره روانم اگر چه از ره تحقیق هست به انواع معصیتها مرهون
ز آب مدیحش ز خویش جمله بشویم آری شوید همی پلیدی سیحون
وفات
رفته رفته فرتوتی و رنجوری، این استوانه اندیشه را بر بستر بیماری افکند و او را از توان انداخت و سرانجام در شب جمعه ششم ذی القعده ۱۳۱۴ قمری جان به بخشاینده جانها تسلیم نمود. صبح آن روز پیکرش را به مسجد بردند و از آنجا طی تشییع باشکوهی که جمعی از حکما و دانشوران تهرانی حضور داشتند، وی را در قبرستان ابن بابویه شهر ری دفن کردند.[۲۴]
پانویس
۱. تاریخ اردستان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، بخش سوم، ص ۵۰۴.
۲. مجله راهنمای کتاب، مقاله سید محمد محیط طباطبائی، به قلم سید عبدالعلی فناء توحیدی، سال ۲۱، ش ۳ و ۵.
۳. تاریخ حکماء و عرفای متأخرین صدرالمتألهین، منوچهر صدوقی سها، ص ۱۶۰.
۴. تاریخ مدارس ایران، حسین سلطانزاده، ص ۳۰۹.
۵. افضل التاریخ، میرزا غلامحسین افضل الملک، ص ۲۷۴.
۶. گوشهای از سیمای تاریخ تحول علوم در ایران، وزارت علوم و آموزش عالی سابق، ص ۲۵.
۷. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۴.
۸. احوال بزرگان، مرتضی مدرسی چهاردهی؛ مجله یادگار، سال سوم، شماره اول، شهریور ۱۳۲۵.
۹. خدمات متقابل ایران و اسلام، شهید مطهری، ص ۶۱۹.
۱۰. نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، آقا بزرگ تهرانی، ج ۲، ص ۵۸۴، ۹۱۸.
۱۱. اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص ۳۶۵ و ۳۶۶.
۱۲. کنزالحکمه، (ترجمه فارسی نزهت الارواح) مرحوم دری، ج ۲، ص ۱۵۶.
۱۳. الذریعه؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۶، ص ۱۹.
۱۴. دائره المعارف، تشیع، ج اول، ص ۴۱۶.
۱۵. فهرست کتب خطی کلام و حکمت و فلسفه آستان قدس رضوی، ج اول، ص ۳۸۱.
۱۶. فهرست کتب خطی کتابخانه عمومی معارف، عبدالعزیز جواهرالکلام، جزء اول، ص ۱۲۲.
۱۷. الذریعه، ج ۶، ص ۱۲۶.
۱۸. اصل نسخه مخطوط آن که به زبان عربی است به شماره مسلسل ۷۰۲۱ در کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی نگهداری میشود.
۱۹. فهرست کتب خطی فارسی و عربی مجلس شورای ملی، عبدالحسین حایری، ج ۵، ص ۱۵۸.
۲۰. فهرست نسخههای خطی کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دکتر محمود فاضل، ج سوم، ص ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸.
۲۱. این ۴ رساله در کتابخانه حضرت آیت الله مرعشی نجفی به صورت مخلوط نگهداری میشود و رساله بیان استجابت دعا با تحقیق استاد سید هادی رفیعی طباطبایی در یادنامه حکیم جلوه که تحت عنوان گلشن جلوه به اهتمام نگارنده تحت طبع است مندرج است.
۲۲. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج اول، ص ۴۰.
۲۳. افضل التواریخ، ص ۱۰۶.
۲۴. افضل التواریخ، ص ۱۰۶.
منابع
تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه "سید ابوالحسن جلوه" از غلامرضا گلی زواره.
سیدمحمدحسین کاظمینی، جلوه حکمت (درگذشت حکیم میرزا ابوالحسن جلوه)، مجله گلبرگ، فروردین ۱۳۸۴، شماره ۶۱، صفحه ۱۳۹، در دسترس درپایگاه اطلاع رسانی حوزه؛ بازیابی: ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۲.
دیدگاه تان را بنویسید