جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛

حسین شب زنده دار؛ عالمی که مروج نهضت امام بود

آیت الله حسین شب زنده دار از علما و مدرسان برجسته معاصر بود که در جهرم به دنیا آمد. وی از محضر اساتیدی همچون آیات عظام بروجردی، گلپایگانی، اراکی، امام خمینی و ... بهره برد. وی حدود چهل سال بر کرسی تدریس نشست و شاگردان بسیاری را پرورش داد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی آیت الله حسین شب زنده دار اختصاص دارد.

 

 

زندگینامه آیت الله حسین شب زنده دار

آیت الله حسین شب زنده دار از علمای ربانی و پرهیزگار دوران معاصر، یکی از فضلای برجسته، مدرس و محقق حوزه علمیه قم است، که از نظر تقوی و پرهیزکاری فردی کاملا ممتاز است.(متولد ۱۳۰۸ش، ۱۳۴۷ق.)

 

تولد و خانواده

در آغاز بهار و نخستین روزهای سال ۱۳۰۸ شمسی (۸ شوال ۱۳۴۷) در خانه کربلایی احمد واقع در محله قدیمی سنان جهرم، پسری دیده به جهان گشود. پدر و مادر وی که از شیفتگان پیامبر و آل او علیهم‌السّلام بودند نامش را «حسین» نهادند.

کربلایی احمد و برادرش حاج قنبر با همسر و فرزندان در یک خانه ساده زندگی می‌کردند. هر دو کاسب جزء و ساده بودند که روزانه کالاهای مورد نیاز روستاییان را از شهر تهیه می‌کردند و برای فروش به روستا می‌بردند. آنان ضمن گذران امر معاش از این راه احکام دینی و مسائل شرعی را نیز به روستاییان می‌آموختند. این دو برادر در جهرم و قسمتی از حومه آن به صلاح و تقوا و درست کاری در معامله با مردم و مناعت و قناعت طبع مشهور بودند و در ارادت و اخلاص ویژه‌ای که نسبت به اهل بیت علیهم‌السّلام داشتند، زبانزد اهالی بودند. قمر خانم مادر حسین نیز از زنان شایسته محل بود و او نیز همچون همسرش به کمالاتی آراسته بود و علاقه فراوانی به پیشوایان دین داشت. این مادر وقتی حسین کودک بود و آسیبی به چشمانش وارد شده بود، با کمک خواهرانش بسیار از او مواظبت و پرستاری کرد. در سفری که برای پابوسی حضرت رضا علیه‌السّلام به مشهد رفتند، حسین را نیز با خود بردند و پدر و مادر در جوار قبر آن حضرت ضمن دعا و زیارت، با توسلات خالصانه خود، شفای چشم فرزند را از خدا خواستند. به برکت این حضور و دعاهای آنان چشم کودک شفا یافت و مادر به شکرانه سلامتی فرزند در گوش حسین حلقه آویخت و او را به عنوان غلام حضرت رضا علیه‌السّلام مفتخر ساخت.(آیت الله شب زنده دار پس از ذکر مطالب یاد شده در ادامه یادداشتهایش می‌نویسد: ... این حلقه تا اوایل طلبگی در گوشم بود که یکی از استادانم آن را بیرون آورد....)

 

تحصیلات و استادان

حسین بین ۶ تا ۷ سالگی به مکتب خانه محل زادگاهش رفت. خواندن و نوشتن، قرائت قرآن و برخی از آداب و رسوم و احکام شرعی را آموخت. استعداد و حافظه خود را در مکتب خانه به معلم و عشق و علاقه درونی برای ادامه تحصیل و یادگیری علوم دینی را در خانه نشان داد. پدر و مادر هم با خشنودی فرزندشان را به ادامه تحصیل تشویق و در حد توان از وی حمایت کردند.

 

 تحصیل در جهرم

نوجوان جهرمی که عاشق علم و دانش بود و به خاطر ارتباط و ملازمت پدر با اهل علم و مردان حق، علاقه شدیدی به روحانیان و عالمان دینی پیدا کرده بود، با آنان ارتباط و مراوده برقرار کرد و با راهنمایی آنان در مدرسه خان (زمانیه) جهرم حجره گرفت و مشغول تحصیل شد.

او مقدمات علوم، ادبیات، مقداری از مسائل فقهی و شرعیات و آداب و اخلاق را از حجج اسلام آقایان سید حسین شریعتمداری (۱۳۵۱ش.) ، میرزا محمد نمازی (۱۳۶۴ش.)، سید حسن موسوی نائینی (۱۳۶۹ش.)، شیخ علی اکبر ناصری (۱۳۶۸ش.)، سید محمد احمدی (۱۳۵۶ش.)، سید محمد رضا اصفهانی (۱۳۶۲ش.) به ویژه آیت‌ الله سید ابراهیم حق شناس (۱۳۶۰ش.) و آقا شیخ عطاءالله حقدان (۱۳۳۰ش.) به خوبی فراگرفت. با اتمام دروس این دوره، عطش فراگیری و کسب بهره‌های علمی و معنوی در او بیشتر شد.

وی می‌خواست به حوزه بزرگ شیراز برود، اما با موانعی مانند نامساعد بودن وضع مالی پدر، سختی تحمل جدایی از پدر، عمو و سایر بستگان، فراق مادر از دست رفته و مسائلی دیگر رو به رو شد.

 

بر سر این دو راهی و برای رفع و رهایی از این مشکل به منزل عالم برجسته شهر حضرت آیت‌ الله آقا سید علی اکبر آیت اللهی رفت و از ایشان درخواست استخاره کرد. آقا قرآن را گشود از قضا استخاره بد آمد. تازه جوان دلداده علم با شنیدن کلمه «بد» حالش دگرگون گردید و همانجا به زمین افتاد و بی هوش شد. خدمتگزار آقا او را به هوش آورد و چون عهد بسته بود به مقتضای استخاره عمل کند، سفرش را برای مدتی به تعویق انداخت، ولی همچنان امید عزیمت به شیراز را داشت. پس از مدتی با پدر و عمو نزد آیت‌ الله آقا سید ابراهیم حق شناس که او هم از عالمان بزرگ شهر محسوب می‌شد رفت و استخاره خواست. این بار استخاره خوب آمد و آرزوی نوجوان برآورده شد. پدر و عمو هم تسلیم مقتضای استخاره شدند.

آنان مقدمات سفر را فراهم کردند و هنگام عزیمت به شیراز بدرقه اش نمودند. آیت‌ الله شب زنده دار در این باره می‌نویسد:

«... اما همه اینها یک طرف و دعا و توسل خالصانه و متضرعانه پدر عزیزم به هنگام سوار شدن و خداحافظی که با عموی بزرگوار و جمع زیادی از همشیره‌ها و فامیل و دوستان که برای بدرقه آمده بودند، طرف دیگر... همین دعا بحمدالله کار خود را کرد که در شیراز یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای الهی که برای ابد مایه افتخارم شد، نصیبم گشت و آن شاگردی ولی خدا مرحوم آیت‌ الله آقای حاج شیخ ابوالحسن حدائق اصطهباناتی رحمة‌الله‌علیه در مدرسه مبارکه منصوریه بود.» [۱]

 

 تحصیل در شیراز

شب زنده دار جهرمی برای مدتی در مدرسه مقیمیه و پس از آن در مدرسه منصوریه شیراز اقامت گزید و به تحصیل مشغول گردید. در این دوره کتابهای درسی رایج در معانی و بیان، فقه و اصول و کلام و عقاید را نزد استادان و بزرگان حوزه علمیه شیراز حجج اسلام آقایان ملا محمدجواد دارابی ملا احمد دارابی، سید علی خفری و حضرات آیات آقایان بهاءالدین محلاتی (۱۴۰۱ق.) ، شیخ ابوالحسن حدائق (۱۳۸۸ق.) و سید عبدالعلی آیت اللهی آموخت.

 

در پایان این دوره سه ساله به دستور آیت‌الله حدائق که محبت سرشاری به آقای شب زنده دار داشت، مجلس جشنی در باغ مدرسه منصوریه برگزار گردید و آیت‌الله حدائق ضمن اهدای عبا و عمامه به آقای شب زنده دار با دستان مبارکش عمامه بر سر وی گذاشت و او را به لباس مقدس روحانیت مفتخر نمود.[۲]

 

آیت الله شب زنده دار در یادداشتهای خود می‌نویسد:

«پس از آنکه با لباس روحانیت به جهرم آمدم به قدری مرحوم پدرم خرسند شد و بعد از آن احترام دیگری به من می‌گذاشت که وجدانا مرا شرمنده می‌کرد. مثلا آن وقتها جهرم مثل بسیاری از جاهای دیگر برق نداشت، شبها کوچه‌ها تاریک بود... گاهی می‌خواستیم با پدرم شبها جایی برویم، می‌فرمود: من باید جلوی تو چراغ بکشم! من می‌گفتم: مگر چنین چیزی می‌شود که پدر جلوی فرزند چراغ بکشد. با این عبارت جواب می‌داد: تو عمامه داری و طلبه هستی....» پدرم برای عموم علمای اسلام احترام قائل می‌شد و عملا نیز نشان می‌داد. وقتی می‌دید فرزندش در لباس آنهاست، بیشتر احترام می‌کرد...» [۳]

 

تحصیل در قم

وی که حدود هجده بهار از عمرش را پشت سر گذاشته و متون دروس دوره سطح متوسطه را خوانده بود، تصمیم گرفت، برای ادامه تحصیلات عالی به قم مهاجرت کند. این بار نزد استادش آیت‌الله حدائق رفت و از وی درخواست استخاره کرد وقتی استاد قرآن را گشود آیه (هنا لک الولایة لله الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا...) [۴] آمد. مضمون استخاره آینده‌ای روشن و سرنوشتی سعادتمند در این دنیا و رسیدن به مقامات عالی و اجر و ثواب الهی بسیار در آخرت را نوید می‌داد. وی پس از این استخاره در آغاز سال تحصیلی ۱۳۶۵ق. (۱۳۲۶ش.) با اجازه پدر و استاد به قم مهاجرت نمود. نخست در مدرسه فیضیه و پس از مدتی در مدرسه حجتیه سکونت گزید و به تحصیل مشغول گردید. او قسمتی از درسهایی را که در دوره سطح متوسطه نخوانده بود، نزد آیت‌الله شهید محمد صدوقی (۱۴۰۱ق.) خواند. سپس فراگیری متون دروس سطح عالی را شروع کرد. «رسائل»، «مکاسب» و «کفایة الاصول» در فقه و اصول را نزد آیات آقایان شیخ محمد تقی بهجت، شیخ مرتضی حائری (۱۴۰۶ق.) ، سید رضا بهاءالدینی (۱۴۱۸ق.) ، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی (۱۴۱۸ق.)، شیخ عبدالجواد اصفهانی (۱۴۰۷ق.)، میرزا محمد مجاهدی تبریزی (۱۳۸۰ق.)، آقا سید رضا صدر (۱۴۱۵ق.) و شیخ عبدالرزاق قاینی (۱۴۱۴ق.)، «شرح تجرید و شوارق» در کلام و حکمت را در محضر آیت‌الله سید احمد خوانساری (۱۴۰۵ق.) و... خواند و دوره سطح را به پایان رسانید.

 

پس از آن خود را برای استفاده از مباحث دوره خارج آماده کرد. آقای شب زنده دار سالها به طور مرتب و منظم و مجدانه در دروس خارج فقه و اصول آیات عظام آقایان حاج سید حسین بروجردی (۱۳۸۰ق.)، سید محمد محقق داماد (۱۳۸۸ق.)، شیخ محمد علی اراکی (۱۴۱۵ق.)، امام خمینی (۱۴۰۹ق.)، سید محمد رضا گلپایگانی (۱۴۱۴ق.)، شیخ عباسعلی شاهرودی (۱۳۸۳ق.) حاضر شد و همزمان در درس تفسیر استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی (۱۴۰۲ق.) حضور یافت و ضمن مباحثه، تقریر برخی از دروس یاد شده را نگاشت واز آن پس در شمار فضلا و اساتید زبده حوزه قرار گرفت. آقای شب زنده دار، در سالهایی که در حلقه دروس خارج شرکت می‌کرد، به خاطر دریافت سریع مطالب، پشتکار و حافظه قوی، پیوسته از صحبتهای پدرانه استادان بهره مند می‌گشت.[۵]

 

 تدریس

آیت الله شب زنده دار از استادان برجسته حوزه علمیه قم به شمار می‌رود و سابقه تدریس حوزوی ایشان به چهل سال می‌رسد. وی در مدرسه خان جهرم و منصوریه شیراز کتابهایی را که خوانده بود، برای داوطلبان درس داد و از سالی که به حوزه علمیه قم وارد شد، متون آموخته شده را تدریس کرد. بیشتر تدریس او در قم طی چند دوره شامل مباحث فقهی و اصولی از «لمعتین»، «مکاسب»، «قوانین الاصول» و «اصول الفقه» برای طلاب داوطلب در مساجد اعظم، امام حسن عسکری علیه‌السّلام ، مسجد نو و مدارس حقانی، رضویه، گلپایگانی و بحث تفسیر و اخلاق در مدرسه فیضیه و مسجد حضرت معصومه علیهاالسّلام به صورت آزاد و عمومی بود.

وی در تدریس بیانی شیرین و شیوا داشت و برای تفهیم و انتقال درست مطالب به مخاطبان از الفاظ و قالبهای ساده استفاده می‌نمود. از امثال و نمونه‌ها نیز بهره می‌گرفت و موقع پاسخ دادن به پرسشهای درسی و حل مشکلات علمی، تحمل به خرج می‌داد و با جوابی درخور، سؤال کننده را قانع می‌کرد.

 

ویژگیهای اخلاقی و معنوی

روح بلند پرواز و ناآرام آیت‌الله شب زنده دار همواره در پی صاحب دلی بود که مایه تسلی او باشد و وی را به کمال برساند، لذا از همان آغاز تحصیلاتش در جهرم و پس از آن در شیراز و قم با کوششی بی وقفه توانست از میان استادان و مربیان با شخصیتهایی چون آیات عظام حق شناس، حدائق، امام خمینی و شیخ مرتضی حائری ارتباطی ویژه داشته باشد و از محضر پر فیض آنان به توفیقات و مواهبی الهی دست یابد. این ارتباط‌ ها موجب شد در مسیر زندگی ارشاد و راهنمایی شود، خوب درس بخواند، خوب بفهمد و به درستی به آموخته هایش جامه عمل بپوشاند.

 

آیت الله شیخ علی کریمی جهرمی از اساتید حوزه علمیه قم و از دانشمندان ارزنده در عرصه قلم و بیان در دست نوشته‌ای که پیرامون استاد گرانقدرش آیت‌الله شب زنده دار نگاشته است، می‌نویسد:

«عبد صالح و خالص پروردگار حضرت آیت‌الله جناب آقای حاج شیخ حسین شب زنده دار جهرمی از جمله علمای صالحین و از اتقیای بارعین است. او نمونه‌ای از علمای سلف است که پیشروی‌های مادی و حرکت‌های قهری جامعه به سمت و سوی مادیات و مسابقه مردم زمان در تشریفات و تعینات زندگی، او را از حرکت به سوی خدا و معنویات، ساده زیستی و زهد، مناعت طبع و ایثار، حسن خلق و مکرمت‌های اخلاقی باز نداشت و همواره با اعتقاد کامل به معتقدات دینی خود به راه خود ادامه داد.

به حق او انسانی خدا دوست، خداجو و خداپرست و معتقد به مبانی و به جهان ابدیت است. طلب علم و تدریس، محراب و منبر و استادی در حوزه علمیه قم برای او حجاب نشد. این عناوین را ابزار دانست و هدف اصلی و عمده خود را خدا و جلب رضای حق و خدمت به آستان مقدس حضرت بقیة الله امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف قرار داد.

او که از آغاز کار دلداده علم و دانش و کسب فضایل بود با هر یک از علمای بزرگوار جهرم به نوعی خود را مرتبط کرده و از کمالات آنان بهره گرفت.

در شیراز با شخصیت گرانقدر، معنوی و روحانی حضرت آیت‌الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق آشنا و بهره‌های فراوانی از او برد...

وقتی به قم مشرف شد در طول سالهای تحصیل و در مسیر تهذیب نفس، خداوند موفقیتهایی به ایشان داد که در علمیت و فضل جلوه نمود و در کنار آن تهذیب و صفای دل و جان و تقید به آداب شرع، ملکه تقوا در وجودشان رسوخ کرد و مورد توجه دوستان و آشنایان قرار گرفت.» [۶]

 

تعظیم بزرگان

از خصوصیات این عالم بزرگوار این بود که علاوه بر رعایت مراتب ادب در گفتار و رفتار نسبت به علما، محصلین و همه اهل ایمان، احترام ویژه‌ای ابراز می‌داشت.

«روزی در خدمت ایشان بودم به مناسبتی نام مرحوم آیت‌الله سید صدرالدین صدر به میان آمد. ایشان اظهار کرد که عکسی از ایشان دارم من تصور کردم که چه عکسی است؟ وقتی آن را آوردند عکس کوچکی بود که از روزنامه جدا کرده بودند و ایشان نگهداری کرده بود. عکس را بوسید و در جای خود قرار داد... نیز دیدم که تکیه گاه مرحوم آیت‌الله العظمی آقای گلپایگانی را در بیت ایشان می‌بوسید و خود ایشان نقل کرد که روزی از کوچه‌ای که منزل آیت‌الله العظمی بروجردی در آن واقع است می‌گذشتم توفیقی دست داد که درب منزل ایشان را بوسیدم....» [۷]

او در برابر بقاع و امامزادگان و قبور علمای بزرگ تواضعی عمیق داشت و در مقابل قبور امامان معصوم علیهم‌السّلام از جمله قبر مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام تعظیم وی وصف ناشدنی بود.[۸]

 

حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی شب زنده دار درباره پدر و استادش چنین می‌گوید:

«پدرم به همه بستگان و اقوام از کوچک و بزرگ احترام می‌گذارد و از پدر و مادر و استادانش بسیار یاد می‌کند و موفقیتهایش را مرهون اخلاص و دعاهای خیر آنان می‌داند.» [۹]

 

آقای جلال الدین آتشی ابراز می‌کند:

«در مقابل و حضور استادانش چه در ایام تحصیل و چه بعدها سکوت را بر سخن گفتن و سئوال کردن ترجیح می‌داد و سراپا گوش بود. تا چیزی را از او سئوال نمی‌کردند، جواب نمی‌داد.

علاوه بر آنکه در سالهای دفاع مقدس به جبهه‌ها می‌رفت و برای رزمندگان سخن می‌گفت، هرگاه با رزمندگان دیدار داشت، دست و صورت و حتی پوتین آنان را می‌بوسید و می‌گفت من بر این بوسه‌ام افتخار می‌کنم. دست و روی مبلغان اسلام را نیز وقتی از تبلیغ باز می‌گشتند، می‌بوسید...» [۱۰]

 

آیت الله شب زنده دار در تعظیم از استادانش درباره ویژگیها و خصایص اخلاقی و تاثیر گذار آنان چنین می‌نویسد:

 

 خاطراتی از عالم تاثیرگذار

«در زمان کودکی من مرحوم آیت‌الله سید علی اکبر آیت اللهی(آیت الله سید علی اکبر آیت اللهی متوفای ۲۵ محرم ۱۳۸۱ (۱۳۴۰ش.) مدفون در مقبره آقا در جهرم است.) نماز جمعه را با شکوه متناسب اقامه می‌فرمود. او به حق عالمی متعبد و وارسته و متصلب و محکم در امر دین بود و لذا مردم هم ارادت و اعتقادی بسیار عمیق به او داشتند و از نشانه‌های کمال ارادت آنها که با چشم خود هنگام ارتحال آن عالم بزرگ دیدم، این که جمعی از مؤمنان گرد جنازه محترم ایشان که در صحن مقبره پدر عالی قدرش بعد از غسل و نماز گزارده شده بود تا صبح سینه زده و عزاداری نمودند...

خطبه‌های نماز جمعه را آن مرد پاک با وقاری خاص و طمانینه‌ای لایق می‌خواند. برای انجام آن وظیفه الهی تجملی مخصوص با خضاب و لباس و دلی نورانی که موجب تاثر موعظه شان در قلوب مستعد و آماده بود، می‌خواندند...

اعتراف می‌کنم لذتی که آن وقت از استماع خطبه جمعه برده‌ام تا این لحظه در کامم باقی مانده است و هنوز شیرینی معنوی آن را احساس می‌کنم.

غیر از شرکت در نماز جمعه، خاطره‌هایی دیگر از معظم له دارم که بعضی آنها به طور حتم در زیر بنای عقیدتی من سهم وافر داشته و تا کنون هم دارد و بدون تردید برای دیگران نیز مؤثر بوده است...» [۱۱]

 

 دلبستگی به آیت‌الله حق شناس

آیت الله شب زنده دار ارادت ویژه به استادش آیت‌الله حق شناس(آیت الله سید ابراهیم حق شناس متوفای ۲۶ ذیقعده ۱۴۰۱ (۷۰۳/۱۳۶۰) و مدفون در قبرستان فردوس جهرم.) داشت و در بعضی از نوشته هایش از آن بزرگوار به استاد عزیزتر از جانم تعبیر می‌کرد و در مناسبتهای مختلف به یاد آن بزرگوار می‌افتاد و نکته‌ای از ایشان نقل می‌کرد. مقام استاد در نظرش به حدی بود که گاهی در مقام توسل و دعا و عرض حاجت به درگاه الهی، خدا را به ایشان و دردها و آلام درونی وی سوگند می‌داد. 

 

دورانی که برای ایام تبلیغی ماه مبارک رمضان و ماه محرم و صفر به جهرم می‌آمد با آنکه خانه پدری ایشان بود و دوستان و رفقا نیز مقدم ایشان را در خانه هایشان ارج می‌نهادند، نوعا در اوقات فراغت در منزل استادش آیت‌الله حق شناس و کنار آن مرد بزرگ به سر می‌برد. گویا بهترین لحظات عمر خود را زمانی می‌دانست که در حضور آن بزرگوار باشد. از این رو شبهای بسیاری را پس از پایان منبر و سخنرانی به خانه وی می‌رفت و در آنجا استراحت می‌کرد.

 

شگفت انگیز آنکه این رابطه روحی دو طرفه به حدی بود که گاهی در عالم خواب استاد بزرگوار خود را می‌ دید و در رؤیا اشارات و الهاماتی از ایشان می‌گرفت. نامه‌هایی که میان استاد و شاگرد رد و بدل شده، گویای کمال صمیمیت این دو بزرگوار نسبت به هم بود.[۱۲]

 

 عبای کهنه

آیت الله شب زنده دار درباره حضرت آیت‌الله شیخ ابوالحسن حدائق(آیت الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق متوفای ربیع الاول ۱۳۸۸ (۱۳۴۹ش.) و مدفون در جوار بقعه حضرت شاهچراغ شیراز.) که از استادان وی در شیراز بود و روحانیان بزرگوار شیراز به مقامات معنوی او اعتراف داشتند، چنین یاد می‌کرد:

«در همان اوائل طلبگی نخستین بار اسم و وصف مرحوم آیت‌الله حدائق (قدس سره) استاد گرانقدرم را از استاد عزیزتر از جانم مرحوم آیت‌الله حق شناس (رض) شنیدم. فرمود: آیت‌الله محلاتی در کوچه آقای، آقا شیخ ابوالحسن (حدائق) را ملاقات می‌کند، در حالی که محاسن ایشان از آب وضو تر بوده، آقای محلاتی برای تبرک تری محاسن آقای حدائق را می‌گیرد و به صورت خود می‌مالد و باز شنیدم گاهی که حضرت آیت‌الله محلاتی برای نماز جماعت صبح ایشان در مسجد علمدار (شیراز) شرکت می‌فرمود، آن روز را بر این توفیق اظهار شادمانی می‌کرد.

 

از آن وقت دیگر دل من پر می‌زد که کی باشد من هم خدمتشان برسم که لطف خفی الهی شامل شد هم از درس ایشان بحمدالله بهره بردم و هم شرکت در نماز جماعت ایشان که در بقعه مدرسه منصوریه با کمال خشوع و خضوع انجام می‌دادند، نصیبم شد و هم از مواعظ دلپذیر او که معمولا از نهج البلاغه بود و با لحن مخصوص که همان وقت بیش از همه خود او تحت تاثیر کلمات مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه‌السّلام قرار می‌گرفت، بیان می‌فرمود، مستفیض می‌شدیم و همین الان نوای ملکوتی او که از نهج البلاغه راجع به فنای سریع دنیا تذکر می‌داد، در گوشم طنین انداز است. گاهی او را در حرم مطهر حضرت احمد بن موسی (شاه چراغ) دیده‌ام که کنار ضریح ایستاده بودند و طوری زیارت می‌خواند و توسل می‌جست که گویا آن حضرت را می‌بیند و مطالب خود را عرضه می‌کرد.

با آنکه آن زمان چند درس از صبح تا ظهر می‌فرمود، ولی زیارت عاشورای ایشان با صد لعن و صد سلام در هر روز ترک نمی‌شد...

اطاقی در مدرسه داشتند که مطالعات درسشان را معمولا شبها بعد از نماز آنجا انجام می‌دادند و گویا هر شب بعد از مطالعه برای زیارت حضرت شاه چراغ علیه‌السّلام چون فاصله زیادی با مدرسه نداشت، مشرف می‌شدند.» [۱۳]

به خاطرم می‌رسد که یک وقت فرمود: هر بار موفق شده‌ام کتاب حج شرح لمعه را درس بگویم، بعدا به حج مشرف شده‌ام.

 

شنیدم که مرحوم شهید آیت‌الله دستغیب و جمعی دیگر تشییع جنازه ایشان را با پای برهنه انجام داده‌اند. مرحوم آیت‌الله حدائق به صلواتی به تعبیر خودشان ملهم شده بودند که آن را در مجالس مؤمنین می‌خواندند و جمله‌های آن شبیه جمله‌های توحیدی ماه شریف ذیحجه است. مثلا اللهم صل علی محمد و آل محمد عدد احرف القرآن... عدد کلمات القرآن.... . خود ایشان در ارتباط با برکات این صلوات می‌فرمود: یک بار از طریق کویت با جمعی به حج نیابتی مشرف شدیم که چند مشکل برایمان پیش آمد.

یک: اصل پولی که به من داده بودند، هنوز به کویت نرسیده بودیم، تمام شد.

دوم: آن سال گذرنامه برای حج نمی‌دادند.

سوم: جمع زیادی از حجاج به آنجا آمده بودند و کسانی که در راه به ما می‌رسیدند می‌گفتند: در اثر کثرت جمعیت جا برای تازه واردها نیست مگر کنار خیابان‌ها بمانید.

آقای حدائق فرمود: من با رفقا به این صلوات متوسل شدیم و رسم بر این بود که هر جمله‌ای که می‌خواندم همه رفقایمان صلوات می‌فرستادند تا اینکه وارد دروازه کویت شدیم. در همان بدو ورود خانمی از خانه اش بیرون آمد و جلو راننده دست بلند کرد و به راننده گفت: حجاج را بیاور منزل ما. راننده به طرف مسافران رو کرد و گفت: این خانم دعوت می‌کند که به منزل او وارد شویم، قبول کنیم؟ همه پذیرفتند. آنجا منزل وسیعی بود همه به آنجا رفتیم و مشکل اول حل شد. طولی نکشید شوهر آن زن آمد و وقتی از ورود ما با خانه اش باخبر شد، از خانواده اش تشکر کرد که حاجی‌های محترم را جا داده است. همه سرگردان بودند که کار گذرنامه به کجا می‌کشد و نکند به حج نرسیم. باز همان توسل به صلوات را ادامه دادیم تا اینکه خبر رسید که به تمام حجاج گذرنامه می‌دهند. مشکل دوم هم حل شد. دو برادر دیگر که در کاروان دیگری از شیراز بودند و با ما آشنا بودند و خبر از توسل ما داشتند، آمدند نزد من و گفتند: خواب دیدیم که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام شما را در آغوش گرفته و فرمودند: فرزندم کارت را درست کردیم. وقتی که این عنایت و لطف حضرت امیر علیه‌السّلام مخصوصا با ذکر کلمه فرزندم را می‌گفت، کمال بهجت و سرور بر ایشان دست می‌داد. سرانجام آن دو برادر عرض می‌کنند چون کار همه به برکت توسل شما حل شد. شما حق ندارید از کویت که خارج می‌شویم تا برگشتن به شیراز یک شاهی پول خرج کنید و آنها نمی‌دانستند که من اصلا پولی ندارم، ولی فرمودند: نه تنها این دو برادر متکفل تمام مخارج من شدند، بلکه مثل دو خدمتگزار کارهای مختلف مرا انجام می‌دادند.... مشکل سوم هم به این آسانی حل شد....

ایشان در سجده آخر نماز غالب اوقات با حالت تضرع می‌خواندند: یا خفی الالطاف. نجنا برحمتک مما نحذر و نخاف

گاهی که کسی زبان به مدح ایشان می‌گشود، این جمله از امیر مؤمنان علیه‌السّلام را می‌خواند:

انی اعلم بنفسی من غیری و ربی اعلم بی من نفسی من به خود از غیر داناترم و پروردگارم به من از خودم داناتر است.

 

ایشان به اینکه دائما با وضو باشد، مقید بود و می‌فرمود:

«سابقا که با قافله از اصطهبانات به شیرازمی آمدم، دزدها قافله را زدند و اموال را بردند. بعد از رفتن آنها صاحبان مال جمع شدند ببینند چه مانده و چه برده‌اند. وقتی رسیدگی کردیم، دیدم از اثاث من هیچ برده نشده است. این از برکت آن است که من مقیدم همشیه با طهارت باشم و همان وقت هم با وضو بودم.» [۱۴]

 

مرحوم آیت‌الله آقای حاج شیخ غلامحسین شرعی[۱۵]  از مرحوم آقای حاج محمدحسین احسن، منشی مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی وقت ملاقات گرفت و به من فرمود:

«در خدمت آیت‌الله حدائق برای دیدار با آیت‌الله بروجردی باشید. موقع عصر بود. رفتیم و آقای احسن راهنمایی کردند و شرفیاب شدیم. از طرز برخورد بسیار احترام آمیز معلوم بود که مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی از مقام معنوی مرحوم آیت‌الله حدائق مطلع هستند. آن زمان برای آیت‌الله بروجردی بلند شدن برای احترام به اشخاص بسیار مشکل بود، ولی همین که مرحوم آقای حدائق وارد اتاق شد، ایشان آماده احترام شدند و هر چه مرحوم آقای حدائق استدعا کردند، نپذیرفتند و با کمک مرحوم آقای سید محمد حسن، آیت‌الله زاده معظمشان و آقای احسن که زیر بازوی آقا را گرفتند، بلند شدند و چون معمولا در اطاق خصوصیشان عمامه معمولی سر نمی‌گذاشتند و مقداری پارچه مشکی به دور سرشان بود و نیز بدون عبا بودند، دستور داد عمامه و عبا آوردند و پوشید. پس از تعارفات و احوالپرسی، پرسیدند شما با صاحب حدائق نسبت دارید؟ که جواب دادند نسبتی نداریم. دوباره به هنگام مرخص شدن از خدمتشان باز با همان زحمت و کمک آقایان مذکور احترام فرمودند و برخاستند. بعدا هم مبلغی وجه محترمانه به وسیله آقای احسن به نام آقای حدائق به منزل اینجانب فرستادند.»

 

«در آن ایامی که تازه سعادت تلمذ و شاگردی ایشان نصیبم شده بود، در همان اطاقی که درس می‌دادند، فرمود: بر شماها واجب عینی است که طلبه باشید و ادامه تحصیل بدهید...»

«مکرر می‌دیدم که در بقعه مدرسه منصوریه بعد از نماز که مامومین همه می‌رفتند، ایشان با کمال خضوع مدتی در سجده بود و با صدای بلند با خدای خود مناجات می‌کردند.»

«هر وقت به شیراز می‌رفتم، برای دست بوسی در منزل یا در مدرسه منصوریه شرفیاب خدمتشان می‌شدم و همیشه با اصرار می‌فرمودند حیا و میتام را فراموش نکنید و بحمد الله هر روز او را یاد می‌کنم.»

 

«در یکی از مسافرتهای ایشان به قم که هوا سرد بود و عبایی که همراه داشتند نازک بود و من عبای زمستانی همراه داشتم، آن عبا را به ایشان تقدیم کردم و عبای ایشان را برداشتم. البته بعدا ایشان ظاهرا عبا خریدند و عبای مرا برگردانیدند و آن عبای دیگر را هم نگرفتند که آن عبا را برای تبرک نگاه داشته‌ام، چون عبادتهای بسیار و زیارتهایی با این عبا انجام داده‌اند، ولی خیلی کهنه و مندرس شده و قبلا برای بعضی از نمازهایم می‌پوشیدم و به خانواده‌ام سفارش کرده‌ام که لااقل قطعه‌ای از آن را در کفنم بگذارند....» [۱۶]

 

 تعهد و تقید دینی

از دیگر ویژگیهای آیت‌الله شب زنده دار تعهد و پایبندی به دستورات دین و اخلاق اسلامی بود که به نمونه‌ای از آن اشاره می‌شود.

«ایشان طبق روایاتی که راجع به مهرالسنه و کم گرفتن مهریه وارد شده در ازدواجهایی که در مورد دخترانشان واقع شده، به این موضوع تقید داشت که مهریه از مهرالسنة حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاالسّلام تجاوز نکند. در یکی از این موارد که خود شاهد بودم، هنگام تعیین و قرارداد ازدواج ایشان گفتند: که مهر، مهرالسنة باشد از ناحیه همراهان داماد خواهش شد که اجازه بدهید مقداری سکه هم ضمیمه شود. ایشان صریحا نهی کردند. یکی از نزدیکان داماد در دست نوشته قرارداد عقد نوشت: مهرالسنة و پنجاه سکه بهار آزادی، ایشان هنگامی که نوشته را مطالعه کردند، قلم برداشته و روی پنجاه سکه را خط کشید و فرمود:

اگر خواستند بعد برایشان بخرید، ولی نه جزء مهریه...

این چنین است که خداوند متعال دلهایی را متوجه او نموده و کم نیستند کسانی که از عمق جان او را دوست دارند و برای او دعا می‌کنند و از دیدنش روحیه می‌گیرند....» [۱۷]

 

 ترویج و تبلیغ دین

آیت الله شب زنده دار اهتمام ویژه‌ای به تبلیغ و ترویج دین داشت و همواره می‌کوشید مردم را با معارف و حقایق مذهبی آشنا سازد.

«در آن زمان که ایشان حال منبر رفتن و تبلیغ و موعظه داشتند با سخنرانی‌های خود دلها را جذب کرده و به سوی اسلام، قرآن و مظاهر و شعائر و آداب اسلامی سوق می‌دادند... سالهای متعدد در ماه مبارک رمضان در سالن بزرگ امامزاده ابراهیم علیه‌السّلام (جهرم) نماز جماعت اقامه می‌کرد و پس از آن منبر می‌رفت. جمعیت انبوهی از همه جای شهر برای شرکت در نماز جماعت و استماع مواعظ دلنشین و راهنمایی‌های ایشان حضور پیدا می‌کردند به طوری که بعد از سخنرانی راه عبور و خیابان مسدود می‌شد و راستی چه اثری روشن و نفوذی بلیغ در جان مردم و نسل جوان کرده بود. پس از منبر به سئوالات جوانان پاسخ می‌داد و هیچ اظهار خستگی و بی حالی نمی‌کرد.» [۱۸]

 

«جلسات متعدد برای زنان، جوانان، دانش آموزان دختر و پسر در مقاطع تحصیلی مختلف و به تفکیک تشکیل می‌داد و اولین روحانی در شهر جهرم بود که به شبهات و سئوالات دینی آنان جواب می‌گفت. برنامه‌های تفسیر قرآن برای عموم، جلسات سیاسی مذهبی برای علاقمندان از قشرهای گوناگون برگزار می‌کرد و توجه خاص به جوانان داشت...» [۱۹]

 

تلاش برای رفع نیاز مردم

یکی از خصوصیات بارز آیت‌الله شب زنده دار، اقدام در جهت برآوردن حوائج طبقات مختلف بود. در نعمتها و الطافی که نصیبش می‌شد  بسیاری از افراد نیازمند را سهیم می‌کرد. در موارد متعددی واسطه ازدواج اشخاصی شدند و اتفاق افتاده که برای موردی، چندین مرتبه مراجعه کرده اند تا نتیجه بگیرد. مراجعاتی در امور علمی داشتند. کسان بسیاری در مسائل مختلف فقهی، تفسیری و روایتی به ایشان مراجعه می‌کردند و در مراجعه اول یا در خلال یکی دو روز پاسخ خود را دریافت می‌داشتند. ایشان از اینگونه مراجعات و پرسشهای وقت گیر استقبال می‌کردند و مراجعه کننده و پرسش کننده را صاحب حق بر خود می‌شمردند.

... بسیار اتفاق افتاده بود که برای حل مشکلات طلاب نزد علما و بزرگان وساطت کرده و نابسامانیهای زندگی آنان را رفع کردند یا آنان به خاطر مورد اعتماد بودن وی، به وسیله ایشان مساعدتهای لازم را کردند. مواردی پیش آمد که از سوی امام خمینی برای انجام کار یا ابلاغ پیامی خصوصی فراخوانده می‌شد و ایشان به دنبال خواسته آن بزرگوار اقدام می‌کرد.[۲۰]

 

آیت الله شب زنده دار برخی اوقات حق التبلیغ و وجوهی را که اهالی جهرم در ایام محرم و صفر به وی اهدا می‌کردند، بین طلاب و مبلغانی که برای تبلیغ در مناسبتهای یاد شده به منطقه می‌آمدند، تقسیم می‌کرد و خود برای برگشت به قم، از دوستانش قرض می‌گرفت.[۲۱]

 

حلم و تسلط بر خود

آیت الله شب زنده دار در معاشرت با اشخاص و اصناف مختلف، حوصله عجیبی داشت و بر خود مسلط بود. سخن مخالف را تحمل می‌ کرد و اگر طرف مقابل پذیرش جواب داشت، او را با منطق و استدلال قانع می‌ساخت و گرنه با سکوت و آرامش به مطلب خاتمه می‌داد.

 

«آیت الله شب زنده دار را در دوران سخت انقلاب تحت فشار قرار می‌دادیم و زیاد از او سئوال می‌کردیم که چرا با سرعت حرکت نمی‌کند، گاه می‌شد با ایشان قهر می‌کردیم. اما او مطابق وظیفه خود پیش می‌رفت. بعد از پیروزی انقلاب به خاطر سئوالات از او عذرخواهی کردیم. در جواب گفت: شما به وظیفه خود عمل کردید و تکلیف خود را انجام دادید....» [۲۲]

 

مخالفت با هوای نفس

«... این عالم پارسا از مرحله خود گذشته و مسائلی که برای بسیاری از اشخاص حل نشدنی است، برایشان حل شده است. وی در خطی گام بر می‌دارد که در زمان ما دو نفر در آن مسیر گامهای بلند برداشته بودند مرحوم آیت‌الله العظمی سید احمد خوانساری و مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی حائری. آیت‌الله شب زنده دار با شخصیت دوم کاملا مرتبط بود و از افادات ایشان بهره مند می‌شد. هرگاه در مجالس سوگواری خاندان عصمت و طهارت یا نماز جمعه شرکت می‌کند از نشستن در صدر مجلس یا جای ویژه به کلی ابا دارد و میان مردم می‌نشیند و موجب زحمت برای کسی نمی‌شود....

وقتی در ایام تبلیغی در زادگاهشان جهرم عهده دار نماز جماعت بود، تقید نداشت که حتما امام جماعت باشد... گاهی به مساجد دیگر می‌رفت و به امام جماعت آن مسجد اقتدا می‌کرد، هر چند از شاگردان خود ایشان بودند.»  

«آیت الله شب زنده دار در موضوع امامت و بحث معاد در حد یک کتاب معمولی مطلب نگاشته و برای چاپ آماده کرده بودند. وقتی متوجه شد کتابهایی پیرامون موضوعات یاد شده نوشته و چاپ شده است، از چاپ و نشر نگاشته‌های خود صرف نظر کرد.» [۲۳]

«یک روز سر درس کلمه‌ای را در سطور اولیه متن کتاب اشتباه خواندند. یکی از طلاب اشتباه را تذکر داد. روز بعد فرمود دیروز آن صفحه از درس را اشتباه خوانده و توضیح دادم، دوباره آن درس را تکرار کرد.» 

[۲۴]

 

رضا و تسلیم

از حالات خوش و جلوه‌های معنوی آیت‌الله شب زنده دار تسلیم در برابر مقدرات الهی بود. مشکلات و سختیهای فراوانی در زندگی ایشان بود که همه را از این رهگذر توجیه کرد و بر خود آسان نمود. یکی از جریانات تاثر انگیزی که برای ایشان پیش آمد، درگذشت دختر جوانشان بود که در فصل جوانی با داشتن فرزندان خردسال دچار بیماری صعب العلاج گردید و ایام بیماری خود را در منزل پدر گذراند تا اینکه پیش چشم ایشان دار فانی را وداع گفت، و به راستی این پدر بزرگوار و مادر گرامی اش چه امتحان خوبی نزد خدا دادند...[۲۵]

 

 حفظ آبرو و شخصیت افراد

آنچه از دیر زمان برایم محسوس بوده و هست، اهتمام کامل وی بر حفظ شخصیت افراد بود. او سعی داشتچیزی نگوید یا کاری نکند که به آبروی کسی خدشه وارد شود.

نام اشخاص را با احترام می‌برد و بر این سیره حتی در غیاب افراد مواظبت داشت. بنده با ایشان بسیار معاشرت داشته‌ام. یک مورد ندیدم کسی را تحقیر کند یا کوچک بشمارد یا فرد و افرادی را به استهزاء و مسخره بگیرد.

طبعا انسانی خشک نبود و مزاج و شوخی در کلماتشان بود. محضرشان جای غیبت افراد نیست. اگر کسی در حضورشان سخنی از دیگران گفت که متمایل به غیبت باشد، به سبک ملایم و به نحوی کار آن طرف را توجیه می‌کند، بطوری که وجاهت و آبروی او حفظ شود و گوینده هم خجل و شرمسار نگردد و اگر راهی برای توجیه نیافت، در برابر آن گفتار سکوت می‌کند و سخنی نمی‌گوید و گوینده هم راهی برای ادامه گفتار خود نمی‌بیند.[۲۶]

 

مرید امام خمینی

آیت الله شب زنده دار از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام و از ارادتمندان مخلص وی به شمار می‌رفت. از ایشان نقل شده است:

«بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شبهای ماه مبارک رمضان در مسیر خود به سمت منزل ایشان در بین راه دعای افتتاح را می‌خواندم. درست وقتی جلوی بیت امام می‌رسیدم، جمله یهلک ملوکا... بر زبانم جاری می‌شد....» [۲۷]

در سالهای خفقان (۴۲ به بعد) شاخص‌ترین فردی که امام خمینی و نهضت او را در جهرم به مردم معرفی کرد، آقای شب زنده دار بود. ساواک و عوامل رژیم طاغوت در جهرم نیز به سه نفر از آقایان، آیت‌الله سید ابراهیم حق شناس (امام جماعت مسجد گازران)، آیت‌الله سید حسین آیت اللهی (مرکز تبلیغی وی حسینیه کوی علی پهلوان بود) و آیت‌الله شیخ حسین شب زنده دار (در حسینیه امامزاده ابراهیم علیه‌السّلام ) حساسیت ویژه داشت.[۲۸]

 

آیت الله شب زنده دار همچون دیگر استادان و فضلای برجسته حوزه اعلامیه‌ها و بیانیه‌هایی را که علیه رژیم و به حمایت از امام و نهضت صادر و منتشر می‌شد، امضا می‌کرد و نیز در نامه‌ها و اطلاعیه‌هایی که از سوی طلاب و فضلای شیرازو استان فارس مقیم قم برای امام و یا دفاع از ایشان نگاشته و ارسال و منتشر می‌گردید، نام و امضای ایشان به چشم می‌خورد.[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲][۳۳][۳۴]

 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ وقتی امام خمینی به قم آمد، به منزل آیت‌الله شب زنده دار تشریف برد. آیت‌الله شب زنده دار هم گفت: که امروز رحمت خدا بر ما نازل شد. آیت‌الله شب زنده دار تا زمانی که امام در قم حضور داشت از جمله اصحاب هیئت استفتای وی بود و برخی از روزها در کوچه‌ای که امام اقامت داشت، در کنار دیدار کنندگان، امام را زیارت می‌کرد.[۳۵]

 

از منظر بزرگان

 آیت‌ الله اراکی

آیت‌ الله آقای حاج شیخ محمدعلی اراکی:

«... آقای شب زنده دار شب زنده دار است و از افتخارات ماست.» [۳۶]

 

موسوی همدانی

حجت الاسلام و المسلمین محمدباقر موسوی همدانی:

«ترجمه مجلدات تفسیر المیزان را با مرحوم علامه هماهنگ کردم مگر دو جلد آخر آن را، وقتی برای هماهنگی این دو جلد به ایشان مراجعه کردم، حال ایشان مساعد نبود، فرمود: با آقای شب زنده دار هماهنگ کن.» [۳۷]

 

 آیت‌ الله خامنه‌ای

مقام معظم رهبری ، آیت‌ الله خامنه‌ای:

«آقای شب زنده دار همیشه نو بود.» [۳۸]

 

 آیت‌ الله مکارم شیرازی

«... آقای شب زنده دار به یقین یکی از فضلای برجسته حوزه علمیه قم است. ایشان مدرس و محقق خوبی است. از نظر تقوی و پرهیزکاری فردی کاملا ممتاز است. من یقین دارم ایشان کسی است که عامل به تمام وظایف شرعیه می‌باشد. بیان خوبی دارد و تدریس مباحث مختلفی از جمله مسائل اخلاقی دارند که بسیار مؤثر و مفید است. من دوست داشتم ایشان بیشتر در مباحث حوزه دخالت می‌کرد. او روحی وارسته دارد که گاهی مانع دخالت او می‌شود. ایشان مدتی در برنامه‌های مکتب اسلام با ما همکاری داشت. مقالات خوبی داشت و بحثهای جالبی مطرح می‌کرد. می‌دانید که مکتب اسلام مجله‌ای بود که به هر کس مجال نمی‌داد در آن چیزی بنویسد اشخاصی که دارای برجستگیهایی بودند با آنجا همکاری داشتند و قلم می‌زدند. در میان ما حجاب معاصرت هست. منظورم پرده‌ای است که جلوی چشم ما می‌افتد و نمی‌گذارد ویژگیهای معاصران خود را ببینیم، اما وقتی از میان ما می‌رود، می‌فهمیم که جای آنها خالی شده است و معلوم می‌شود چقدر جای وسیعی خالی شده است و تاسف می‌خوریم که چرا در حیاتشان بیشتر از وجودشان استفاده نکردیم.

من امیدوارم که این حجاب معاصرت را کنار بزنیم تا شخصیتها را در حیاتشان معرفی کنیم تا در نتیجه بیشتر از وجود آنها استفاده شود.» [۳۹]

 

 آیت‌ الله شیخ جعفر سبحانی

«... سخن گفتن درباره ایشان کار افرادی شایسته تر از اینجانب است، زیرا معرف باید از معرف اجلی باشد. در دوران شصت سالگی که من ایشان را می‌شناسم، یعنی ایشان حدود سال ۱۳۲۶ شمسی بود که از شیراز وارد حوزه علمیه قم شدند و از همان روزها دو چیز در ایشان جلوه گر بود، یکی اخلاق فاضله و تواضع فراوان به گونه‌ای که در فیضیه برای دیگران سرمشق بود و اخلاق عالی او عملا می‌توانست افراد را تربیت کند. دوم تدریس ایشان در حوزه بود که طلاب را از بیانات خود بهره مند می‌کرد. این دو مطلب را من در این شصت سال در ایشان درک کرده‌ام، اخلاق و تواضع، تدریس و تربیت.

بعدها به وسیله مقالات ارزنده خود در مجله مکتب اسلام مسائل متنوعی را می‌نوشتند و خوانندگان را بهره مند می‌ساختند. اگر مقالات ایشان جمع آوری شود، خودش یک کتاب ماندگاری می‌شود. در درس فقه و اصول امام خمینی رحمة‌الله‌علیه حضور داشتند و ما هم در محضرشان بودیم و گاهی از کلمات ایشان استفاده می‌کردیم. من امیدوارم ان شاء الله در حوزه علمیه قم از این افراد تجلیل بیشتری بشود. شخصیتهایی که شصت سال است در قم هستند و علما و عملا نفیس‌اند...» [۴۰]

 

 آیت‌ الله جوادی آملی

«... آقای شب زنده دار علما و عملا از شخصیتهای کم نظیر است و از این نظر امتحان خود را خوب داده است.» [۴۱]

 

 آیت‌ الله سید مجتبی موسوی لاری

«در دیدارهای مکرری که با آیت‌الله شب زنده دار داشتم از وجودشان جز رایحه تقوا و علم و فضیلت و ارزشهای الهی و معنوی چیزی استشمام نکردم.» [۴۲]

 

آثار

آیت الله شب زنده دار در کنار تمام فعالیت‌ها در عرصه نگارش هم آثار مفید و ارزنده‌ای به صورت تقریرات دروس خارج، شرح و حواشی بر برخی از تفاسیر و ادعیه و مقالات پربار در موضوعات گوناگون دینی نگاشته است که به آن‌ها اشاره می‌شود

 تقریرات دروس خارج فقه و اصول امام خمینی:

 حواشی بر تفاسیر مجمع البیان و المیزان

 شرح دعای مکارم الاخلاق

مجموعه یادداشتهای مدون شده پیرامون مسئله امامت

مقالات متعدد در موضوعات اخبار غیبی و علوم دیگر قرآن، معاد و قیامت، آینده دنیا و... چاپ شده در مجله مکتب اسلام، مکتب تشیع، معارف جعفری و..[۴۳]

 مقاله «خاطره‌هایی از ثمرات درختی پربار» پیرامون شخصیت عالم مجاهد آیت‌الله سید عبدالحسین لاری [۴۴]

سلسله درسهای اخلاق که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه علمیه قم ایراد و سپس به صورت جزوات درسی توسط سازمان تبلیغات اسلامی قم تکثیر و توزیع شده است.

 یادداشتهایی پیرامون شخصیت آیت‌ الله سید ابراهیم حق شناس به نام «خاطره‌هایی از احوال استاد عزیزتر از جانم»

 

آثار فرهنگی، اجتماعی

کتابخانه عمومی اسلامی. پس از سال ۱۳۴۲ش در جهرم در خیابان منوچهری (جمهوری اسلامی) که فعلا پایگاه بسیج است تاسیس شد. این مرکز در آن سالها محل تجمع جوانان انقلابی و روشنفکر شهر بود و جلسات برای فعالیتهای سیاسی و انقلابی در آن تشکیل می‌شد و عوامل رژیم به این مرکز و افراد آن بسیار حساس بودند. صندوق قرض الحسنه‌ای هم زیر نظر ایشان تشکیل شد که پس از مدتی توسط ساواک تعطیل گردید.

 

شاگردان

از میان انبوه شاگردان آیت‌ الله شب زنده دار می‌توان به این افراد اشاره کرد: حجج اسلام حضرات آقایان علی اکبر هاشمی رفسنجانی، سید حسن طاهری خرم آبادی، علی کریمی جهرمی، شیخ حسین کرمانی، سید جمال الدین دین پرور، محمدمهدی موحدی کرمانی، قربانعلی دری نجف آبادی، شیخ محمدجعفر امامی، شیخ محمدرضا آشتیانی، محمدجواد فاضل، محمدمهدی شب زنده دارو...

 

همسر و فرزندان

آیت الله شب زنده دار پس از سالها کسب بهره‌های علمی و معنوی در ۲۵ سالگی با وساطت آیت‌ الله آقا سید محمدکاظم آیت اللهی شیرازی با صبیه آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین شرعی دارابی (۱۳۹۱ق.) ازدواج کرد. این ازدواج زمینه مناسب دیگری در رسیدن به کمالات معنوی برای ایشان فراهم آورد، زیرا آیت‌ الله غلامحسین شرعی خود از عالمان برجسته حوزه علمیه قم و از استادان و مربیان مهذب و مخلص به شمار می‌رفت و ارتباط و مجالست با وی در کسب فضایل اخلاقی بسیار مؤثر بود. از دیگر ویژگیهای این ازدواج صفا و صمیمیت بی مانند و احترامی است که بین این عالم و همسرش بود که در کمتر خانواده‌ای دیده می‌شود. این برکات و تفضلات الهی موجب رشد و تربیت صحیح نسل و پایداری یک خانواده اسلامی است.

ثمره این ازدواج ۹ فرزند ۲ پسر و ۷ دختر بوده است. نخستین فرزند ایشان حجة الاسلام و المسلمین آقای شیخ محمدمهدی شب زنده دار از فضلا و مدرسان سطوح عالی و خارج حوزه و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. فرزند دیگرشان آقای محمد حسن شب زنده دار تاجر است.

دامادهای آیت‌ الله شب زنده دار هم عبارتند از حجج اسلام آقایان: ۱ ـ حاج شیخ علیرضا اسلامیان. از مدرسان فاضل سطوح عالی و عضو جامعه مدرسین و مجلس خبرگان رهبری دوره چهارم ۲ ـ شیخ جعفر دافعیان ۳ ـ شیخ علی بمان خادم الحسینی ۴ ـ شیخ محمد سعیدی نجفی ۵ ـ سید محمد هادی صحیح النسب ۶ ـ آقای مجتبی افتخاری: دبیر آموزش و پرورش. ۷ ـ آقای احمد کریمی که از محققان حوزه و دانشگاه هستند.

 

وفات

ایشان در چهارم مرداد ۱۳۹۳ مطابق با بیست و هشتم ماه مبارک رمضان رحلت کرد.

پانویس

۱. دست نوشته‌های آیت‌الله شب زنده دار، با تصرف اندک.

۲. یادداشتهای آیت‌الله شب زنده دار و مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدمهدی شب زنده دار.

۳. یادداشتهای آیت‌الله شب زنده دار و مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدمهدی شب زنده دار.

۴. کهف/سوره۱۸، آیه۴۵.    

۵. یادداشتهای آیت‌الله شیخ علی کریمی جهرمی و حجت الاسلام و المسلمین آقای شیخ محمدمهدی شب زنده دار.

۶. انسانی فرشته خصال، ص۱-۹.

۷. انسانی فرشته خصال، ص۱۸ و ۱۹.

۸. انسانی فرشته خصال.

۹. مصاحبه با نگارنده.

۱۰. مصاحبه با آقای جلال الدین آتشی از دوستان و یاران و تربیت شدگان محضر آیت‌الله شب زنده دار.

۱۱. مجموعه مقالات، کنگره بزرگداشت آیت‌الله سید عبدالحسین لاری، مقاله خاطره‌هایی از ثمرات درختی پربار، ص۹ و پاورقی آن.

۱۲. انسانی فرشته خصال، ص۱۲.

۱۳. یادداشتهای آیت‌الله شب زنده دار، ص۱۴ و ۱۸ و....

۱۴. یادداشتهای آیت‌الله شب زنده دار، ص۲۰ و....

۱۵. ستارگان حرم، دفتر ۲۳، شرح حال ایشان به قلم نویسنده.

۱۶. دست نوشته‌های آیت‌الله شب زنده دار، ص۲۷ و ۲۸ و....

۱۷. انسانی فرشته خصال دست نوشته، ص۲۰.

۱۸. انسانی فرشته خصال دست نوشته، ص۲۲.

۱۹. گفت و گو با آقای جلال الدین آتشی.

۲۰. انسانی فرشته خصال، ص۲۶.

۲۱. مصاحبه با آقای آتشی.

۲۲. مصاحبه با آقای آتشی.

۲۳. مصاحبه به آقای آتشی.

۲۴. حجت الاسلام و المسلمین آقای محمد جعفر امامی از فضلا و محققان حوزه علمیه قم.

۲۵. انسانی فرشته خصال، ص۳۰.

۲۶. انسانی فرشته خصال، ص۳۲.

۲۷. نقل از آقای جلال الدین آتشی جهرمی.

۲۸. نقل از آقای جلال الدین آتشی جهرمی.

۲۹. اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۱۴۶.

۳۰. یاران امام، ص۴۱.

۳۱. صحیفه امام، ج۱، ص۴۹۷.

۳۲. صحیفه امام، ج۱، ص۵۱۰.

۳۳. نهضت روحانیون ایران، ج۵، ص۱۰۶.

۳۴. نهضت امام خمینی، ص۸۰۴.

۳۵. به نقل از آقای آتشی.

۳۶. نقل از آقای جلال الدین آتشی جهرمی.

۳۷. نقل از آقای جلال الدین آتشی جهرمی.

۳۸. نقل از آقای جلال الدین آتشی جهرمی.

۳۹. مصاحبه نویسنده با آیت‌الله مکارم شیرازی.

۴۰. مصاحبه نویسنده با آیت‌الله سبحانی.

۴۱. مصاحبه نویسنده با آیت‌الله جوادی آملی.

۴۲. مصاحبه نویسنده با آیت‌الله جوادی آملی.

۴۳. مکتب اسلام، سالهای ۳/۴/۵/۶/۷ (۴۴-۱۳۳۹ش).

۴۴. مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت آیت‌الله سید عبدالحسین لاری، هیئت کنگره بنیاد معارف اسلامی، سال ۱۴۱۱ق.

 

 

منبع

سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«حسین شب زنده دار».    

 

دیدگاه تان را بنویسید