روز عید غدیر بود که خدا به خانواده شکراللهی پسری عنایت کرد که نامش را فریدون گذاشتند، سال ها پدر و مادر با هزار امید و آرزو او را با سختی های روزگار بزرگ کردند تا...
جی پلاس: فریدون در روز عید سعید غدیر خم با تولد خود شادی و شور را در خانواده مشهدی حمدالله حاکم کرد و مادر و پدرش به شکرانه قدم این نوزاد صدقه دادند.
جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران که آغاز شد او به سوی جبهه های دفاع شتافت و اگر چه خانواده اش به دلیل علاقه ای که برای ازدواج او داشتند با او مخالفت کردند اما او با احترام به آنها پاسخ داد: عروسی من در رفتن به جبهه است.
در روز اول ماه مبارک رمضان سال 1361 با نوشتن یادداشتی از پدر و مادر خود خدا حافظی کرد و از آنها حلالیت طلبید و راهی جبهه ها شد. چند روز پس از آن در عملیات رمضان مفقودالاثر شد و خانواده هیچ خبری از او نداشتند و پس از چهار سال بی قراری و چشم انتظاری در پنجم شهریور سال 1365 در نامه یکی از دوستانش که در اسارت دشمن بود، خبر شهادتش را دریافت کردند.
شهید فریدون شکراللهی در آخرین نامه اش به عنوان وصیتنامه نوشته بود:
از شما تقاضای بخشش دارم و امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید. راجع به جبهه باید گفت که شور و هیجان وصف ناپذیری در میان بچه ها به چشم می خورد و هر چه که می بینی همه اش صفا و صمیمیت است. پدر و مادر و خواهر و برادرم از شما می خواهم که اگر شهید شدم بدانید که آرزوی هر مسلمانی شهادت در راه خداست و من به آرزوی خود رسیده ام.