جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛
آیت الله کاشانی که بود؟/چه شد که وی از عراق به ایران آمد؟/علت دستگیری وی/موضع ایشان دربرابر مساله فلسطین/درخواست آیت الله برای تعطیلی شهادت امام صادق(ع)/نقش وی در ملی شدن صنعت نفت
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی از فقها و سیاستمداران معاصر بود که با روشنگری های خود در مواقع مختلف به تسلیم حکومت در برابر خواست مردم بسیار کمک کرد. وی از موثران در ملی شدن صنعت نفت بود.
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی (۱۲۶۴ش-۱۳۴۰ش)، سیاستمدار ایرانی و فقیه بود. او در عراق علیه انگلیس مبارزه می کرد تا اینکه در سال ۱۲۹۹ش به تهران آمد. ایشان از فعالان سیاسی دهه ۲۰ بود و به همراه دکتر محمد مصدق، نفت ایران را ملی کردند. رسمیت یافتن تعطیلی روز شهادت امام صادق(ع) در ایران با درخواست وی و دستور مصدق انجام شد.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی اختصاص دارد.
اطلاعات فردی سید ابوالقاسم کاشانی
سید ابوالقاسم کاشانی
تاریخ تولد ۱۲۶۴ش
زادگاه تهران
تاریخ وفات (١٣٨١ق/۱۳۴۰ش)
محل دفن حرم عبدالعظیم حسنی
شهر وفات تهران
اطلاعات علمی
استادان آخوند ملاکاظم خراسانی، میرزا حسین میرزا خلیل
اجازه اجتهاد از میرزا محمدتقی شیرازی، شریعت اصفهانی، آقاضیاء عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید اسماعیل صدر
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی
سیاسی مبارزه علیه انگلیس در عراق و نقش داشتن در نهضت ملی صنعت نفت ایران
اجتماعی درخواست رسمیت یافتن تعطیلی روز شهادت امام صادق(ع) در ایران
زندگینامه آیت الله کاشانی
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در ۱۲۶۴ش در تهران به دنیا آمد. پدر او سید مصطفی حسینی کاشانی، عالم دینی بود که در ۲۷ خرداد ۱۲۹۸ش در کاظمین درگذشت و در جوار حرم کاظمین به خاک سپرده شد. وی سال ها در تهران به تدریس و تبلیغ علوم دینی اشتغال داشته و از سال ۱۲۷۴ش در نجف اشرف ساکن شده بود.[۱]
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در ۱۵ سالگی به عراق رفت و در حوزه علمیه نجف به درس و بحث پرداخت. پس از طی مراحل نخستین، از محضر اساتیدی چون: آخوند ملاکاظم خراسانی، میرزا حسین میرزا خلیل استفاده کرد و در جوانی به درجه اجتهاد رسید و از مراجع تقلید بزرگ از قبیل: میرزا محمدتقی شیرازی، شریعت اصفهانی، آقاضیاء عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید اسماعیل صدر، اجازه اجتهاد دریافت کرد.[۲] وی با تشکیل مدرسه «نوین علوی» در نجف، خود اداره امور آن را برعهده گرفت. در این مدرسه علاوه بر معارف اسلامی دروس دیگری مانند ریاضیات و حتی فنون نظامی نیز تدریس می شد.[۳]
جایگاه علمی
برخی از مراجع تقلید و اساتید حوزه از مقام علمی کاشانی تجلیل کرده و از او به عنوان یک مجتهد مسلم یاد کرده اند و حتی برخی مانند میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خود را به وی ارجاع می داد. آقا ضیاء الدین عراقی به او اجازه نقل روایت داده است. شریعت اصفهانی نیز در نامهای به جایگاه علمی کاشانی اشاره کرده و از مؤمنین خواسته است وجود کاشانی را غنیمت بدانند. آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در بخشی از نوشته خود درباره کاشانی تأکید می کند:
«لازم شد تصدیع شود آن وجود مسعود شریف از هر جهت شایسته و به صفات حمیده آراسته و در دیانت و درستکاری قلیل النظیر هستند. احکام شرعیه ایشان نافذ و مطاع و تسلیم حقوق شرعیه و سهم امام علیهالسلام خدمتشان محتاج به استیذان نیست و تأیید دین مبین و تقویت شریعت حضرت سیدالمرسلین صلی الله و علیه و آله الطاهرین می باشد.»[۴]
رسمیت یافتن تعطیلی روز شهادت امام صادق(ع) در ایران با درخواست وی و دستور مصدق انجام شد.[۵]
فعالیتهای سیاسی آیت الله کاشانی
مبارزات ضداستعماری در عراق
در جریان جنگ جهانی اول که بعضی از شهرهای عراق توسط نیروهای انگلیس اشغال شد، کاشانی به مقابله با نیروهای مهاجم پرداخت[۶] میرزا محمدتقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی از علمای ساکن عراق با نوشتن نامه هایی به یاری وی برخاستند و به دنبال آن، تعداد زیادی از سران عشایر نیز به تأیید حرکت او پرداختند. پس از آن که راههای مسالمتآمیز برای استقلال عراق به نتیجه نرسید با شروع نبرد بین انقلابیون و نیروهای انگلیسی، کاشانی از آیت الله شیرازی فتوای جهاد گرفت و به این ترتیب قیام در سرتاسر مناطق اشغالی فراگیر شد و بعضی از شهرها و مناطق به دست مسلمانان آزاد شد.[۷] شیخ الشریعه اصفهانی به سید ابوالقاسم کاشانی مأموریت داد تا به کاظمین رفته و «جمعیت اسلامی» را برای جهاد تشکیل دهد.[۸]
فعالیت های سیاسی در ایران
پس از اشغال عراق و آتشبس، حاکم نظامی انگلیسی عراق برای دستگیری وی جایزه تعیین کرد. کاشانی متواری شده و به سوی ایران حرکت کرد.[۹] بر این اساس می توان او را از اولین معاودین دانست. ورود وی به تهران، ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ش، همزمان با پادشاهی احمدشاه بود. احمدشاه از کاشانی در قصر ییلاقی خود پذیرایی کرده و در مورد تبعید سایر علما به مذاکره پرداختند.[۱۰] کاشانی در سال ۱۳۰۴ عضو مجلس مؤسسان شد و به تأسیس سلسله پهلوی رأی مثبت داد و در دوران رضا شاه فعالیت سیاسی علنی نداشت.[۱۱]
دستگیری در ایران
با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، انگلیسیها با شایع کردن همکاری کاشانی با آلمانیها، تصمیم به دستگیری او گرفتند.[۱۲] کاشانی پس از پنج ماه در ۲۷ خرداد ۱۳۲۳ش در گلاب دره شمیران دستگیر شد. انگلیسیها او را به بازداشتگاه (کمپ زمستانی) اراک اعزام و پس از مدتی به یکی از کمپهای کرمانشاه منتقل کردند. زمانی که آیتالله کاشانی تحت تعقیب نیروهای انگلیسی بود و مخفی شده بود، انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی توسط دولت سهیلی برگزار شد. مردم تهران وی را به عنوان نماینده انتخاب کردند. اما نیروهای متفقین با اعتبارنامه وی مخالفت کرده و اجازه ندادند به مجلس راه یابد. جنگ جهانی دوم به پایان رسید و آیتالله کاشانی در ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ آزاد شده و در ۳۱ شهریور در میان انبوه جمعیت وارد تهران شد.[۱۳]
انتخابات دوره پانزدهم مجلس
قوام السلطنه؛ نخست وزیر، برای انتخابات دوره پانزدهم و برای استحکام موقعیت خود، در ۹ تیر ۱۳۲۵ش تشکیل حزب دمکرات را اعلام کرد. وظیفه اصلی این حزب دولتی، فرستادن نمایندگان طرفدار قوام به مجلس بود. آیتالله کاشانی که تازه از زندان انگلیسیها آزاد شده بود در برابر قوام به مخالفت پرداخت و برای تحریک مردم، یک مسافرت سیاسی از تهران به مشهد آغاز کرد که در هر شهری با استقبال مردم و سخنرانی هیجانی را به وجود میآورد.[۱۴] در سمنان مردم استقبال با شکوهی از وی به عمل آوردند و سپس عازم سبزوار شد.[۱۵] چون در سمنان در ۲۶ تیر بین کارگران مسلمان و اعضای حزب توده درگیری به وجود آمد، مسبب اصلی درگیری را آیتالله کاشانی شناختند و وی را در مسیر راه سبزوار دستگیر کردند. دولت اعلامیهای منتشر کرده و مشروحا دخالت کاشانی را در درگیریها توضیح داد.[۱۶]
حمایت از فلسطین
کاشانی در ۲۱ خرداد ۱۳۲۶ آزاد شد. آزادی کاشانی مصادف با تشکیل رژیم صهیونیستی و ایجاد مشکل برای فلسطینیها بود. وی که تمام کشورهای اسلامی را وطن خود میدانست در ۱۷ دی ۱۳۲۶ از مردم خواست که برای حمایت از مردم فلسطین در مسجد شاه اجتماع کنند. پس از آن مجددا در اعلامیهای در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۷ از مردم خواست تا روز جمعه آخر اردیبهشت برای حمایت از مردم فلسطین در مسجد سلطانی تجمع کنند. در این تجمع علاوه بر او، نواب صفوی نیز سخنرانی کرد و حدود ۵۰۰۰ نفر جوان مسلمان، داوطلب اعزام به فلسطین شدند.[۱۷][۱۸][۱۹]
مخالفت با دولت هژیر
با نخست وزیری هژیر در سال ۱۳۲۷ کاشانی این انتخاب را نتیجه هماهنگی دربار و انگلیس برای حل مسأله نفت و ازدیاد قدرت شاه میدانست.[۲۰] بنابراین نماز عید فطر ۱۳۶۷ق (۱۶ مرداد ۱۳۲۷ش) را به صورت یک مانور علیه دولت هژیر در آورد. شمس قنات آبادی در خاطرات خود در این باره مینویسد:
«در تاریخ ایران بعد از خلع قاجاریه این اولین دفعهای [بود] که اولا چنین اجتماع بزرگ برای انجام یکی از فرائض مذهبی در خارج شهر تشکیل شده بود و باز هم برای مرتبه اول بود که در خاتمه یک اجتماع و عمل مذهبی، مسألهای سیاسی آن هم به این حد از اهمیت مطرح گردیده بود... اجتماع آن روز و سخنرانی انتقادآمیز و دعاهای آقای کاشانی که در معنی نفرین و انتقادهای شدید بود ...حکومت هژیر را متزلزل کرد.[۲۱]
سرانجام حکومت هژیر در ۲۵ آبان ۱۳۲۷ ساقط شد و طرح ۲۵ مادهای نفت وی نیز از رده خارج شد.[۲۲]
مبارزه با رزمآرا
رزمآرا به منظور تمدید و توسعه امتیاز نفت جنوب (قرارداد گسگلشائیان) در پنجم تیر ۱۳۲۹ به مقام نخست وزیری رسید. به دنبال مخالفت کاشانی با رزمآرا، بازار تهران به حال تعطیل درآمد و هزاران نفر در میدان بهارستان اجتماع کرده تا از ورود او به مجلس جلوگیری کنند. کاشانی برای جلوگیری از تصویب قرارداد نفت در مجلس، اعلامیهای خطاب به ملت ایران صادر کرد. اما رزمآرا با بیاعتنایی به نظر علما و نمایندگان مجلس و مردم، همچنان بر تصویب قرارداد الحاقی نفت جنوب پافشاری کرد تا سرانجام توسط خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ کشته شد. خلیل طهماسبی فتوای این قتل را از کاشانی گرفته بود.[۲۳]
آیتالله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت
کاشانی شعار ملی شدن نفت را از بین نخبگان سیاسی به سطح عمومی کشاند و به بسیج مردمی پرداخت. وی با یک اعلامیه، مردم را دعوت کرد تا برای ملی شدن صنعت نفت در ۱ دی ۱۳۲۹ در مسجد شاه اجتماع کنند.[۲۴] در این اجتماع که به وسیله مجمع مسلمانان مجاهد سازماندهی شد آیتالله اعلام کرد: «برای استرداد نفت از دشمنان دیانت و مملکت و ملی نمودن نفت، سه بعد از ظهر جمعه، ۱ دی ( ۱۳ ربیعالاول) در مسجد شاه شرکت نمایند.[۲۵] کاشانی مردم را مجددا برای اجتماع روز هشتم دی ماه در میدان بهارستان دعوت کرد. انتخاب میدان بهارستان برای این بود که هم حمایتی از نمایندگان جبهه ملی شده باشد و هم زنگ خطر را در گوش نمایندگان مخالف ملی شدن نفت به صدا در آورد.[۲۶] تلاشهای کاشانی در راه ملی شدن صنعت نفت موثر بود، مصدق در تگلرافی به او میگوید:
«تأییدات و اقدامات شجاعانه حضرت عالی، همیشه اساس موفقیت ملت ایران دراین مبارزه تاریخی بوده است».[۲۷]
قیام سی تیر ۱۳۳۱
مصدق در ۱۳۳۱/۴/۲۵ نسبت به در اختیار گرفتن وزارت جنگ (که به دست شاه بود) با شاه اختلاف پیدا کرد و به دنبال آن استعفا داد. شاه نیز احمد قوام را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد کاشانی ضمن اعلامیهای اعلام کرد:
«... احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از سالها رنج و تعب، شانه از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیدهاند، نباید رسما اختناق افکار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام جمعی تهدید نماید. من صریحا میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در این راه جهاد اکبر، کمر همت بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است...»[۲۸] قیام مردم مصدق را به سمت نخست وزیری بازگرداند.
کاشانی در سمت رییس مجلس
سید حسن امامی، از روحانیان طرفدار حکومت در ۳۱ تیر از ریاست مجلس استعفا داد و روز ۱۶ مرداد، مجلس کاشانی را به عنوان رییس برگزید.[۲۹]
شکست نهضت و کودتای ۲۸ مرداد
۳۰ تیر ۱۳۳۱ نقطه اوج قدرت و وحدت نهضت ملی ایران بود، اما اختلافاتی که بین سران نهضت بروز کرد به ضعف و شکست آن انجامید. با وجود اختلافات موجود، زمانی که آیتالله کاشانی نسبت به دولت مصدق احساس خطر کرد، در ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ نامهای به مصدق نوشت و او را از وقوع یک کودتا به دست زاهدی آگاه کرد. مصدق در پاسخ نوشت:
«مرقومه حضرت آقا به وسیله آقا حسن آقاسالمی زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم.»
در ۲۸ مرداد آمریکا به وسیله سرلشکر زاهدی علیه مصدق کودتا کرد. البته در زمینه این نامه مناقشات زیادی صورت گرفته است و برخی نیز اصالت این نامه را مورد تردید قرار دادهاند.[۳۰]
کاشانی و دولت کودتا
کاشانی بعد از کودتا تصمیم گرفت از ایران به خارج از کشور، مسافرت کند. یکی از نزدیکان وی اعلام نمود که آیتالله از قبل، قصد مسافرت خارج داشتهاند یا در گوشهای از شهرستانها، دور از مبارزات سیاسی استراحت نمایند.[۳۱] مسافرت خارج مهیا نشد و کاشانی به اطراف تهران مسافرت کرده و سپس برای ۱ محرم ۲۱ شهریور وارد تهران شد و در خانه خود، مجلس روضهخوانی برقرار کرد.[۳۲] شاه نیز پس از کودتا سعی کرد آیتالله را با خود درگیر نکند[۳۳] زاهدی نیز سعی کرد احترام او را حفظ نماید. سه روز پس از کودتا از کاشانی وقت خواست و به دیدار وی رفت اما این رابطه طولی نکشید و چالش بین زاهدی و کاشانی آغاز شد.
اعتراض به تعطیلی مجلس هفدهم
درگیری آیتالله کاشانی با زاهدی از تعطیلی مجلس آغاز شد. با این که زاهدی رفراندوم انحلال مجلس هفدهم را خلاف قانون اساسی میدانست بعد از به قدرت رسیدن حاضر به تجدید مجلس هفدهم نشد. آیتالله که در زمان انحلال مجلس هفدهم با مصدق به مخالفت پرداخته بود و اعلامیههایی درباره علل مخالفت خود و تحریم رفراندوم صادر کرده بود،[۳۴] زمانی که زاهدی به وعده خود عمل نکرد، به مخالفت با او برخاست. مجلس هفدهم گرچه دارای تعدادی از نمایندگان درباری و سلطنتطلب بود اما دو سوم آن با نهضت ملی همراه و همسو بودند و تجدید این مجلس میتوانست مانع بسیاری از تصمیمات نادرست شاه و دولت باشد.
انتخابات مجلس هیجدهم
اوج تعارض آیت الله کاشانی با زاهدی، بر سر انتخابات دوره هجدهم بود. دولت زاهدی تصمیم داشت تا با انتخابات افراد دلخواه، تصمیمات پشت پرده با بیگانگان، یعنی حل مسأله نفت را عملی نماید. آیتالله کاشانی با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به زاهدی، اعلام نمود: «دستگاه دولت مشغول تهیه مقدماتی است که انتخابات دوره هجدهم را به طور فرمایشی و لیستی انجام دهد... اگر دولت بخواهد دخالت کند مواجه با مقاومت شدید مردم غیور تهران خواهد شد.»[۳۵] آیتالله زمانی که تذکرات خود را مؤثر ندید، اعلامیهای با لحن تند صادر کرد و گفت:
«من تذکرات خودم را در مورد تجدید رابطه با انگلستان و مسأله نفت و ستمهایی که به حقوق مردم و سلب آزادی و اختناق مطبوعات از طرف دولت وارد آمده دادهام، معالاسف مشاهده میشود که هیچ وقت وضعیات مملکت تا این اندازه اسفانگیز و دلخراش نبوده و آزادی جز برای عمال انگلیس نیست. مطبوعات و نشریات ملی امکان هیچ گونه اظهار عقیده و بیان حقایق را ندارند... بسیاری از ملیون و آزادیخواهان متدین در زندان ما به سر میبرند...»[۳۶]
نامه به دبیرکل سازمان ملل
آیت الله کاشانی در بهمن ۱۳۳۲ نامهای به دبیرکل سازمان ملل نوشت و از اختناق شدید و محدود کردن آزادی و سانسور شدید و انتخابات فرمایشی به شدت انتقاد کرد و دولت را متهم کرد که به اعمال ضد انسانی و کشتار مردم آزادیخواه و دانشجویان بیگناه دانشگاه و کارگران آبادان و حبس و تبعید مخالفین و ضرب و شتم معترضین مبادرت کرده است.[۳۷]
نامه به شاه
آیت الله کاشانی نامهای نیز با عنوان «اعلیحضرت شاه!» به محمدرضاشاه پهلوی فرستاد و ضمن غیرقانونی بودن اقدامات دولت در مورد نفت و انتخابات، شاه را مورد سرزنش قرار داد و اعلام کرد:
«مسئولیت این اقداماتی که از طرف دولت صورت گرفت متوجه شخص اعلیحضرت است، زیرا در شرایط فعلی که مجلس وجود ندارد، رئیس دولت، مأمور شخص اعلیحضرت است».[۳۸]
این نامه موجب عصبانیت دربار و دولت شد و سخنگوی دولت برای تحقیر وی از آیتالله کاشانی به نام «سیدکاشی» نام برد.[۳۹]
درگذشت
آیتالله کاشانی پس از یک دوره بیماری در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ش (برابر با ، ٧ شوال ١٣٨١ ق) بر اثر بیماری حاد برونشیت درگذشت. پیکر وی را پس از تشییع در حرم عبدالعظیم(ع) به خاک سپردند.[۴۰] در سراسر کشور مراسم مختلفی برای این روحانی مبارز برگزار شد. روز ۱۲/۲۳ به همین مناسبت از طرف آیتالله گلپایگانی، آیتالله مرعشی نجفی، امام خمینی و آیتاللهزاده بروجردی مجالس ترحیمی در مسجد اعظم برگزار شد.[۴۱]
پانویس
۱. آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹.
۲. سید هادی خسروشاهی، مجله مکتب اسلام، ۱۳۴۱، شماره ۳، سال چهارم.
۳. آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹.ص۱۰.
۴. تاریخ فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره ۶، نوشته آیت الله محمدشریف رازی.
۵. تاریخ فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره ۶، نوشته آیت الله محمدشریف رازی.
۶. علی کریمیان:«گزیدهای از اسناد منتشر نشده آیت الله کاشانی»،گنجینه اسناد،سال دوم،دفتر اول و دوم(بهار و تابستان ۱۳۷۱)،ص ۸۸.
۷. محمد صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق، قم: انتشارات دارالفکر،ص۲۹-۳۲.
۸. سلیم الحسنی، نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، ترجمه محمد باهر و صفاءالدین تبرائیان، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۲۷۸،ص۲۴۳.
۹. محمود شروین، دولت مستعجل، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۷۴ فص۲۶.
۱۰. محمود دهنوی، مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای آیتالله کاشانی، ج ۱، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۶۱،ص۲۴۷.
۱۱. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: انتشارات مرکز، ۱۳۷۳،ص۱۹۳.
۱۲. سرریدر بولارد، شترها باید بروند، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو، ۱۳۶۳،ص۱۰۱.
۱۳. علی محمدی، آیت الله کاشانی رایت استقلال، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳،ص۵۳ و ۵۲.
۱۴. سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱، ج ۱،ص۱۶۱.
۱۵. روزنامه اطلاعات، ۲۷/۴/۱۳۲۵.
۱۶. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران: نشر گفتار، ۱۳۷۳،ص۳۹۳.
۱۷. سید حسین خوش نیت، سید مجتبی نواب صفوی، اندیشهها، مبارزات و شهادت او، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵، ص۷۳.
۱۸. سید جلال الدین مدنی، ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۶.
۱۹. فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره۶.
۲۰. روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۵۵.
۲۱. خاطرات شمس قناتآبادی: سیری در نهضت ملی شدن صنعت نفت، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷،ص۶۳-۶۲.
۲۲. روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۵۶.
۲۳. حسینیان، نقش فدائیان اسلام در تاریخ معاصر ایران ص۴۰.
۲۴. روزنامه اطلاعات، ۳۰/۹/۱۳۲۹.
۲۵. روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۱۰۱.
۲۶. روزنامه باختر امروز ۷/۸/۱۳۳۰.
۲۷. محمود دهنوی، مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای آیتالله کاشانی، ج ۲، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۶۱،ص۲۰۶.
۲۸. روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، ص۲۱۸-۲۱۹.
۲۹. روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، ص۳۲۹-۳۳۵.
۳۰. فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر شماره ۶ و ۷.
۳۱. روزنامه اطلاعات، ۳/۶/۱۳۳۲.
۳۲. روزنامه اطلاعات ۲۱/۶/۱۳۳۲.
۳۳. غلامرضا مصور رحمانی، کهنه سرباز: خاطرات سیاسی و نظامی غلامرضا مصور رحمانی، تهران: رسا، ۱۳۶۶،ص۳۶۳.
۳۴. حسین مکی، کتاب سیاه، ج ۷،ص۳۹۶۳۷۶.
۳۵. مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای ایت الله کاشانی، گردآورنده: محمد دهنوی، تهران: چاپخش،۱۳۶۲، ج ۴،ص۱۰۸.
۳۶. مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای ایت الله کاشانی، گردآورنده: محمد دهنوی، تهران: چاپخش، ۱۳۶۲، ج ۴، ص۱۱۱۲-۱۱۳.
۳۷. مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای ایت الله کاشانی، گردآورنده: محمد دهنوی، تهران: چاپخش، ۱۳۶۲، ج ۴،ص۱۱۴-۱۱۷.
۳۸. مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای ایت الله کاشانی، گردآورنده: محمد دهنوی، تهران: چاپخش، ۱۳۶۲، ج ۴،ص۱۲۲.
۳۹. مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای ایت الله کاشانی، گردآورنده: محمد دهنوی، تهران: چاپخش، ۱۳۶۲، ج ۴،ص۱۲۱.
۴۰. تاریخ فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره ۶، نوشته آیت الله محمدشریف رازی.
۴۱. مرکز بررسی اسناد تاریخی.
منابع
تاریخ فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره ۶، نوشته آیت الله محمدشریف رازی.
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹.
سید هادی خسروشاهی، مجله مکتب اسلام، ۱۳۴۱، شماره ۳، سال چهارم.
علی کریمیان:«گزیده ای از اسناد منتشر نشده آیت الله کاشانی»،گنجینه اسناد،سال دوم،دفتر اول و دوم(بهار و تابستان ۱۳۷۱).
محمد صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق، قم: انتشارات دارالفکر.
سلیم الحسنی، نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، ترجمه محمد باهر و صفاءالدین تبرائیان، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۲۷۸.
محمود شروین، دولت مستعجل، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۷۴.
محمود دهنوی، مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای آیتالله کاشانی، ج ۱، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۶۱.
محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: انتشارات مرکز، ۱۳۷۳.
سرریدر بولارد، شترها باید بروند، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو، ۱۳۶۳.
علی محمدی، آیت الله کاشانی رایت استقلال، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳.
سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱.
باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران: نشر گفتار، ۱۳۷۳.
سید حسین خوش نیت، سید مجتبی نواب صفوی، اندیشهها، مبارزات و شهادت او، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵.
سید جلال الدین مدنی، ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۶.
فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره۶.
روحالله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴.
خاطرات شمس قنات آبادی: سیری در نهضت ملی شدن صنعت نفت، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷.
روزنامه اطلاعات، ۳۰/۹/۱۳۲۹.
فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر شماره ۶ و ۷.
حسینیان روح الله، نقش فدائیان اسلام در تاریخ معاصر ایران، تهران: انتشارات مرکز اسناد،۱۳۸۴.
غلامرضا مصور رحمانی، کهنه سرباز: خاطرات سیاسی و نظامی غلامرضا مصور رحمانی، تهران: رسا، ۱۳۶۶.
حسین مکی، کتاب سیاه، ج ۷.
دیدگاه تان را بنویسید