جی پلاس/به مناسبت سالروز شهادت؛

فرماندهی که فرماندهی اش را انکار می کرد

بانو امیرانی، همسر شهید حمید باکری می گوید: خیلی جدی به خواستگاری او جواب منفی داده بودم اما همه زندگی ام را مدیون همان چهار سال زندگی با حمید هستم.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: بانو فاطمه امیرانی که چند سالی افتخار زندگی با آقا حمید باکری(۱) را داشت و همه سال های پس از شهادت او سختی های نبودنش را به جان خریده و می خرد، در خاطرات خود از آن سال ها و روحیات حمید اینگونه نقل خاطره کرده است:

 

نه گفتن بانو امیرانی به خواستگاری حمید باکری از او

باورتان می شود من کسی باشم که به جواب خواستگاری حمید خیلی جدی و حتی با سنگدلی تمام گفته باشم نه!؟

یا کسی باشم که وقتی خبر شهید شدنش را شنیدم، گفته باشم بهتر!؟ تا همه چیز به ثانیه ای بگذرد و حالا بله، حالا اعتراف می کنم، من تمام زندگی ام را مدیون همان چهار سالی ام که در خانه به دوشی ها و تهمت ها و تنهایی ها و زیر آتش عراقی ها، کنار حمید بوده ام؟

 

همسر شهید باکری اجازه استفاده از ماشین سپاه را نداشت

به حمید التماس می کردم که مرا هم با ماشین اداری ببرد به جایی که محل کار هردویمان بود. من توی بسیج بودم. خانه ما جایی بود که باید 20 دقیقه پیاده می رفتیم تا به جاده برسیم. حمید فقط مرا تا ایستگاه می رساند و خیلی جدی می گفت: «پیاده شو فاطمه! با ماشین راه بیا!» می گفتم: «من که از بسیج حقوق نمی گیرم، فکر کن روزی یک تومان به من حقوق می دهی. این یک تومان رو بگذار به حساب کرایه ماشین.»

 

می گفت: «ما نباید باعث بشویم مردم به غیبت و تهمت بیفتند. آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمی دهد کسی به او تهمت بزند. ما هم ناسلامتی آدم عاقلیم دیگر، نیستیم؟»

در همین رابطه بخوانید:

علت انتخاب منطقه عملیاتی خیبر چه بود؟/کدام یک از فرماندهان در این عملیات به شهادت رسیدند؟/دشمن برای انتقام از این عملیات، دست به چه عملی زد؟

با حمید باکری از ولادت در ارومیه تا شهادت در جزیره مجنون

امام چه شرطی برای رفتن آیت الله هاشمی به عملیات خیبر گذاشته بود؟/آیت الله هاشمی عملیات خیبر را چگونه روایت کرده است؟

 

فرماندهی که فرماندهی اش را انکار می کرد

دنیا اصلا برایش ارزشی نداشت و به هر چیز دنیایی که فکرش را می شود کرد، می خندید و بیشتر از همه به پست و مقام. همیشه می گفت: «من فقط یک بسیجی ام.» یک بار که حمید از عملیات برگشته بود من نتیجه را جویا شدم. او خیلی کلی صحبت کرد و گفت: «بچه ها رفتند، گرفتند، آمدند» گفتم: «پس تو آنجا چه کاره ای؟» گفت: «من؟ هیچ کاره، من فقط با یک دوربین مواظب بچه ها هستم که راهشان را عوضی نروند. من داخل هیچ کدام از اینها نیستم.»

 

۱. شهید حمید باکری، قائم مقام لشکر ۳۱ عاشورا که در عملیات خیبر و در ششم اسفند سال ۶۲ به شهادت رسید. پیکر مطهرش هیچ گاه باز نگشت. آقا حمید با بانو امیرانی ازدواج کرد و از او دو فرزند احسان و آسیب به یادگار مانده اند.

عملیات خیبر اولین عملیات آبی خاکی بود که در سوم اسفند سال ۶۲ با رمز مقدس یا رسول الله در مناطق عملیاتی مجنون و طلائیه به اجرا در آمد.

دیدگاه تان را بنویسید